روایتی از ریشه‌های نابودی اخلاق در غرب به قلم مانوئل هاساسیان؛
متأسفانه اکثر کشورهای اروپای غربی با امپریالیسم تحت رهبری آمریکا که جنبش‌های آزادی‌بخش و مخالفت‌های جهانی را سرکوب می‌کند، همسو شده‌اند. خشونت بی‌رحمانه و وحشیگری بی‌امان رژیم نژادپرستِ اسرائیل ریشه در ورشکستگی ارزش‌ها، انحلال کامل نظام‌های اخلاقی و فرسایش باورها در غرب دارد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «مانوئل هاساسیان» [1] دیپلمات، سیاستمدار و استاد دانشگاه ارمنی تبار اهل فلسطین که سفیر فعلی فلسطین در دانمارک نیز هست، در یادداشتی که وب‌سایت «Middleeasteye» آن را منتشر کرده است به موضوع ورشکستگی و فروپاشی اخلاقی کشورهای غربی در موضوع جنگ کنونی غزه می‌پردازد. به گفته وی، فروپاشی اخلاق در غرب باعث شده است تا آنها چشمان خود را بر جنایت‌های اسرائیل در نوار غزه ببندند و از این جنایت‌ها حمایت نیز کنند.

 

تمدنی منهای اخلاق و معنویت

 با وجود موضع متناقض تمدن غرب در باره اسلام، باور رایجی در مورد تسلط تمدن غرب وجود دارد که این تسلط عمدتاً مادی گرایانه بوده است. تمدن غرب بر ثروت مادی بیش از معنویت و اخلاق تأکید دارد و این تأکید اغلب به دلیل جاه‌طلبی برای اعمال هژمونی و کنترل بر مردم و منابع اقتصادی و طبیعی آنها انجام می‌شود. این دیدگاه یک سیستم امپریالیستی را شکل داده است که صرفاً به دنبال قدرت است و از ملاحظات اخلاقی و انسانی فاصله گرفته است. ارزش‌هایی که تمدن غرب بر آن تأکید می‌کند، هنجارها و مرزهای قانونی بین‌المللی را نادیده می‌گیرد و بر اساس اصولی عمل می‌کند که مبتنی بر آنها هر ابزاری را برای رسیدن به اهدافش مجاز می‌داند. 

امروزه نظم نوین جهانی مظهر یک رژیم وحشی است که از همه هنجارها و قراردادهای بشری فراتر رفته است تا به کنترل مطلق بر توانایی‌ها و قابلیت‌های مردم دست یابد. این نظم، قوانینی شبیه آپارتاید را تحمیل می‌کند و دیدگاه عمومی را نسبت به غیر آنگلوساکسون‌های سفیدپوست به‌عنوان افراد پست‌تر و با هدف تحقیر آنها تقویت می‌کند. متأسفانه اکثر کشورهای اروپای غربی با این امپریالیسم تحت رهبری آمریکا - که ارزش‌های انسانی را زیر پا می‌گذارد، همه جنبش‌های آزادی‌خواهانه را سرکوب می‌کند و مخالفت‌های جهانی را خفه می‌کند - همسو شده‌اند. شکاف بزرگی بین دولت‌ها و مردم مخالف این هژمونی وجود دارد که نماد آن شرکت‌های چندملیتی، مجتمع‌های نظامی - صنعتی، رسانه‌های هدف، لابی‌های صهیونیستی و نهادهای مشابه است. جوامع آزاد، ماهیت این نظام و اهداف آن را درک می‌کنند و در عین حال برای مقابله مستقیم با آن تلاش می‌کنند، اما شجاعت مقاومت و حفاظت از ظرفیت‌های طبیعی و اقتصادی ستمدیدگان را ندارند.

 

ریشه‌های یک وحشی‌گری

خشونت بی‌رحمانه و وحشی‌گری بی‌امان رژیم نژادپرست اسرائیل ریشه در ورشکستگی ارزش‌ها، انحلال کامل نظام‌های اخلاقی و فرسایش باورها در غرب دارد. این رژیم، رویکرد عجیبی نسبت به هر فرهنگ یا تمدنی که با سلطه آن مخالف است، نشان می‌دهد و در درجه اول به اقدامات زورمندانه متوسل می‌شود. در میان این سیاست‌های استکباری، جهان غرب سکوت می‌کند، تسلیم قانون جنگل شده و هیچ کورسوی امیدی برای مخالفت معنادار ندارد. آزادی بیان و انتقاد به این خشونت بی رحمانی و وحشیگری بی‌امان نیز سرکوب شده است.

 

متحد استراتژیک 

تمدن غرب در آستانه فروپاشی در ساختارها، ایدئولوژی‌ها و چارچوب‌های اخلاقی خود است که نشانه‌اش در شکست رهبری جهان مدرن آشکار شده است.

در حالی که چالش‌های فکری یا نظامی علیه سلطه جهانی غرب به طور جدی وجود ندارد نیروهای سیاسی مسلط و غالب در رژیم‌های غربی، سیاست‌های سرکوبگرانه خود را بدون پاسخگویی و نظارت اجرا می‌کنند. در ساختار پیچیده نظام بین‌الملل، با تمام توان اقتصادی، سیاسی و نظامی که وجود دارد، شاهد قتل‌عام مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی با تکیه بر آخرین فناوری نظامی و با حمایت بی‌پایان اقتصادی و سیاسی غرب هستیم. هر کس معتقد است که تل‌آویو بر تصمیم‌گیری آمریکا تسلط دارد، اشتباه می‌کند؛ برعکس، اسرائیل از لحاظ تاریخی از حمایت اروپا برخوردار بوده و در حال حاضر تحت رهبری ایالات متحده قرار دارد که به نوبه خود از اسرائیل به‌عنوان متحد استراتژیک در خاورمیانه برای پیگیری منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی خود استفاده می‌کند. 

امروز این مبارزه تنها علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی نیست، بلکه قدرتمندترین کشورهای جهان به رهبری آمریکا را نیز در بر می‌گیرد. بسیار مهم است که با عقلانیت با این درگیری مواجه شویم و از نتیجه‌گیری زودهنگام درباره پیروزی پرهیز کنیم، زیرا مواجهه با پیامدهای وخیم آن می‌تواند مأیوس‌کننده باشد.

 

گسست بین گفتمان فکری و سیاسی جهان عرب

درک این موضوع که قوانین طبیعی و انسانی در حال تغییر هستند، در حوزه توسعه و تغییر کلیدی است. نمی‌توان این حقیقت روشن را نادیده گرفت که گسست بدی بین گفتمان فکری و سیاسی جهان عرب وجود دارد. اینجا سؤال مهمی مطرح می‌شود: بیداری عربی که «جورج آنتونیوس» [2] در دهه ۱۹۳۰ با تأکید بر یک رنسانس فکری و سیاسی پیش‌بینی کرده بود، اکنون کجاست؟ فقدان این بیداری در میدان منجر به جامعه مدنی پراکنده‌ای می‌شود که قادر به تولید ایده‌های مترقی برای پرورش جوامع بهتر در چنین شرایطی نیست. یکی از طنزهای جالب دنیا، ثروت مالی دولت‌های عربی و اسلامی است که در تقابل با ماهیت مصرف‌گرایانه و وابستگی کامل آنها به کالاهای غربی است. سرمایه‌گذاری‌های این کشورها عمدتاً در غرب است تا در داخل جهان عرب و همین منجر به وابستگی اقتصادی، سیاسی و فکری آنها می‌شود؛ در نتیجه، اعراب نمی‌توانند از درآمدهای نفتی در تولید به نفع مردم خود استفاده کنند و فاقد یک مسیر هدایت‌کننده برای توسعه پایدار بوده و لذا مطیع سلطه غرب باقی مانده‌اند.

در پرتو این تحولات عینی در نظم نوین جهانی، حمایت آشکار از اشغالگری اسرائیل، سرکوب جمعیت بی دفاعی که تنها «جنایت» آنها تلاش برای تعیین سرنوشت خود و حق بازگشت آنهاست، رواج دارد. بدیهی است که جنگ جاری در غزه با هدف تضعیف آرمان فلسطین به بهانه از بین بردن حماس است که در انگلیس و سایر کشورها به‌عنوان یک سازمان تروریستی طبقه‌بندی می‌شود. این درگیری‌ها به دنبال ضمیمه‌کردن کرانه باختری اشغالی، منزوی کردن شمال غزه به‌عنوان منطقه حائل برای امنیت اسرائیل، تصرف و سپس توسعه یک میدان گازی طبیعی فراساحلی چندمیلیارددلاری در غزه و بردن «پروژه کانال بن گوریون» از طریق غزه به جای ساخت آن در اطراف این منطقه است. این کانال، خلیج عقبه را به دریای مدیترانه متصل می‌کند و رقیب کانال سوئز است که از مصر می‌گذرد.

در دولت راست‌گرای بنیامین نتانیاهو - نخست‌وزیر اسرائیل - راه‌حل تشکیل دو کشور، توافق اسلو یا توافق‌نامه‌هایی با رهبری فلسطین به رسمت شناخته نمی‌شود. دستور کار دولت او روشن شده است: الحاق و آوارگی برای پایان‌دادن به مسئله فلسطین. با توجه به این جنایت شنیع علیه مردم فلسطین، ما انتظار داریم که موضع اروپا تغییر کند و خواستار حمایت از خواسته‌های فلسطینی‌ها برای آتش‌بس فوری و احیای توافقات بین‌المللی شود. تظاهرات چشمگیر در سرتاسر پایتخت‌های اروپایی عملاً دولت‌های آنها را تحت‌فشار قرار می‌دهد تا در مواضع خود تجدیدنظر کنند و مسئولیت جنایات اسرائیل را بر عهده بگیرند. 

در تمدن منهای اخلاقِ غرب که چشم خود را بر روی ارزش‌ها بسته و در آن هدف، وسیله را توجیه می‌کند، جنایات اسرائیل کاملاً توجیه‌پذیر هستند.

وسعت این اعتراضات به ناچار بر نتایج انتخابات آتی در غرب تأثیر خواهد گذاشت. رهبران فلسطینی ما باید به طور عملی این واقعیت دشوار را بپذیرند و به اصول اساسی آرمان‌های ملی پایبند باشند. ما نمی‌خواهیم در مورد سناریوهای آینده گمانه‌زنی کنیم یا در مورد عواقب این نسل‌کشی حدس بزنیم. موضع اسرائیل روشن است: یک دولت آپارتاید و اطاعت کامل از رژیم نژادپرست خود. سه‌گانه نتانیاهو و وزیران راست افراطی «بزالل اسموتریچ» [3] و «ایتامار بن گویر» [4] ، همراه با دولت افراطی آنها، به الحاق و آوارگی ملت فلسطین گرایش دارند.

مبارزه‌ای که ۷۵ سال ادامه داشته است باید در ایجاد یک کشور واحد فلسطینی تحقق یابد و هر گونه امکان تجزیه آن را بدون توجه به هزینه آن رد کند. مقاومت و قهرمانی تسلیم‌ناپذیر مردم ما در این زمینه بسیار محوری بوده است. تمدن غرب در آستانه فروپاشی در ساختارها، ایدئولوژی‌ها و چارچوب‌های اخلاقی خود است که نشانه‌اش در شکست رهبری جهان مدرن آشکار شده است. باید یک تغییر عمیق و پویا به سمت تمدنی صورت گیرد که شامل شمولیت مبتنی بر عدالت ارزش‌های اساسی انسانی و اصول آزاد دموکراتیک باشد.

تاریخ نه توسط فاتحان؛ بلکه توسط مردم از طریق انقلاب‌ها و دستاوردهای آن‌ها نوشته می‌شود. این چشم‌انداز آینده اجتناب‌ناپذیر است، همان‌طور که مورخ بریتانیایی «آرنولد توینبی» [5]نوشت که تمدن‌ها در معرض فروپاشی هستند و تاریخ یک جبر آشکار در فرایند توسعه و آشتی تناقضات عمده دارد. بدون تردید، جامعه بین‌الملل به طور فزاینده‌ای چشم‌انداز عملی بودن یک کشور فلسطینی با پایتختی بیت‌المقدس را - به ویژه پس از حوادث ویرانگر اخیر و تخریب، آوارگی و کشتار فلسطینی‌ها بی‌دفاع در غزه - به رسمیت می‌شناسد. فداکاری‌های انجام شده قابل‌توجه و جان‌سوز است و نمادی از ایستادگی مردمی در برابر یک اشغال وحشیانه است.

 

[1] . Manuel Hassassian

[2] . George Antonius

[3] . Bezalel Smotrich

[4] Itamar Ben-Gvir

[5] . Arnold Toynbee

 

/ انتهای پیام/ 

ارسال نظر
captcha