روایتی دست‌اول از جنگ غزه توسط پزشک آمریکایی؛
سیاستمداران آمریکایی وقتی صورت‌حساب‌ها را برای ارسال پول و اسلحه به اسرائیل برای حمایت از این جنگ امضا می‌کنند، متوجه باشند که در آن سوی لوله تفنگ، تروریست‌ها و سربازان نیستند؛ بلکه زنان، کودکان و خانواده‌هایی هستند که بار عمده اقدامات ما را در کمک و حمایت از اسرائیل تحمل می‌کنند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ جنگ غزه و کشتار ملت فلسطین توسط رژیم اسرائیل همچنان در مقابل چشمان جامعه جهانی جریان دارد. بیش از ۳۰ هزار تن که بیشتر آنها زن و کودک هستند کشته شده‌اند. هزاران تن هنوز زیر آوارها هستند. تعداد زخمی‌ها به بیش از ۷۰ هزار تن رسیده است. در غزه، خانه، مدرسه، مسجد، درمانگاه یا بیمارستانی نمانده است که توسط اسرائیل بمباران نشده باشد. برنامه تلویزیونی «اکنون دموکراسی» (Democracy Now) با یک پزشک آمریکایی که به‌تازگی از غزه بازگشته به گفت‌وگو نشسته است. وی روایت بسیار دست‌اولی از فضای حاکم بر بیمارستان‌های غزه و وضعیت بحرانی آنها ارائه می‌دهد. دکتر «عرفان گالاریا» [1] جراح پلاستیک و ترمیمی در این گفت‌وگو از میزان غیرقابل‌تصور بحران انسانی حاکم بر غزه و هدف قراردادن عمدی ساکنان غزه توسط نظامیان اسرائیلی سخن می‌گوید. وی که در مناطق جنگی مختلفی در سراسر جهان کار کرده است، می‌گوید که او و تیمش هرگز شاهد چنین منظره‌هایی در دیگر مناطق جهان نبوده‌اند. او می‌گوید «زمانی که وارد غزه شدم فکر می‌کردم آماده‌ام، اما برای آنچه می‌دیدم آماده نبودم»

 

تجربه یک فاجعه انسانی

در غزه تعداد قربانیان از ۷ اکتبر تا کنون به بیش از ۳۰ هزار تن رسیده است. در بحبوحه شدت یافتن گرسنگی، یونیسف هشدار می‌دهد که این سرزمین جنگ‌زده «آماده است تا شاهد انفجاری در عدم امکان مهار مرگ کودکان باشد.» در سایه گرسنگی و قحطی و بیماری‌های عفونی مختلفی که نوار غزه را فراگرفته، اتفاق وحشتناکی در راه است و ممکن است شاهد ۲ برابر شدن میزان مرگ‌ومیر کودکان باشیم. در همین حال، گزارش‌ها حاکی از آن است که نیروهای اسرائیلی بار دیگر به‌سوی جمعیتی که منتظر کمک‌های بشردوستانه بودند تیراندازی کردند. اکنون به واشنگتن‌دی‌سی می‌رویم؛ جایی که دکتر «عرفان گالاریا» یک جراح پلاستیک و ترمیم که به‌تازگی از کار داوطلبانه در غزه بازگشته است، به ما ملحق می‌شود. او می‌گوید چیزی که در غزه دیده است، جنگ نبوده بلکه نابودی و ویرانگری بوده است. به برنامه «اکنون دموکراسی» خوش آمدید. آنچه را که در غزه دیدید توصیف کنید. چرا شما آن را «نابودسازی» می‌نامید؟

دکتر عرفان گالاریا: ببینید، من درک می‌کنم که در جنگ‌ها شما تلفات غیرنظامی یا شهروندان آواره داشته باشید، اما آنچه من و تیمم در غزه شاهد آن بودیم چیز بسیار متفاوتی بود. آنچه ما دیدیم یک بحران انسانی در مقیاسی غیر قابل تصور بود. بیش از ۱ یک میلیون غیرنظامی در تلاش برای زنده‌ماندن، یافتن سرپناه، غذا و آب آشامیدنی بودند و از طرف اسرائیل چیزی که ما دیدیم و چیزی که به نظر می‌رسید تلاشی عمدی برای نابودکردن این غیرنظامیان بود. در حالی که به سمت رفح در حال رانندگی بودیم، صف طولانی چند مایلی کامیون‌هایی را دیدیم که در کنار گذرگاه رفح در انتظار ورود به غزه بودند. آمار گویای این است که قبل از شروع این جنگ، روزانه تقریباً ۵۰۰ تا ۶۰۰ کامیون کمک‌رسانی از مرزها عبور می‌کردند. این به شما نشان می‌دهد که غزه حتی قبل از جنگ چقدر به کمک‌ها وابسته بوده است. اما الان بعد از جنگ یا در زمان جنگ که نیاز مردم بیشتر شده، کمتر از صد کامیون اجازه ورود دارند.

حضور در بیمارستان اروپایی غزه برای من تجربه‌ای سخت و طاقت‌فرسا بود. صحنه‌هایی که در آن جا دیدم در هیچ منطقه جنگی دیگری ندیده بودم.

آنچه من دیدم و تیم ما نیز شاهد آن بود، تلاشی عمدی برای از کار انداختن سیستم مراقبت‌های بهداشتی غزه بود. سیستم مراقبت‌های بهداشتی در غزه فروپاشیده است. بیمارستان‌ها هدف قرار گرفته‌اند. آنها دیگر ظرفیتی برای مراقبت از بیماران خود ندارند. پزشکان و کارکنان بهداشت و درمان کشته می‌شوند. آنها مورد هدف قرار می‌گیرند یا زندانی می‌شوند. هیچ کمک پزشکی یا تجهیزات پزشکی در دسترس نیست. متأسفانه ما تحت شرایط غیر استریل و عدم دسترسی به تجهیزات و کمک‌های اولیه پزشکی مجبور بودیم که فعالیت‌های درمانی را در مورد زخمی‌ها انجام دهیم. آخرین چیزی که می‌خواهم اضافه کنم این است که، در حالی که آن‌ها با این بحران انسانی روبرو هستند، مرتباً با یک حمله بی‌رحمانه توسط بمب و موشک‌ها مواجه می‌شوند.

 به نظر من، اسرائیل هیچ تمایزی بین اهداف نظامی و غیرنظامی قائل نبود. داستان‌هایی که بارهاوبارها شنیدیم یکسان بود. ما از بیماران و غیرنظامیانی که در خانه‌هایشان در حال استراحت بودند، مراقبت می‌کردیم. من برای شما یک مثال می‌زنم؛ یک پسر ۱۴ساله که من از او مراقبت می‌کردم، دچار شکستگی در پای چپ خود شده بود. او آن‌قدر گوشت از دست داد که استخوان شکسته‌اش آشکار شد. داستان او این بود که در «خان‌یونس» زندگی می‌کرد و آنها به مدرسه‌ای محلی رفتند تا با خانواده‌های دیگر سرپناهی پیدا کنند. آن مدرسه بمباران شد و تمام خانواده‌اش کشته شدند و او یتیم شد؛ بنابراین، به نظر می‌رسد تلاشی عمدی برای هدف قراردادن غیرنظامیان وجود دارد. به نظر نمی‌رسد تلاش چندان معقولی برای محافظت از غیرنظامیان در این درگیری وجود داشته باشد.

 

دکتر گالاریا شما در «لس‌آنجلس تایمز» نوشته‌اید که «نمی‌توانستم به این فکر نکنم که آنهایی که خوش‌شانس بودند، جان خود را بر اثر شدت انفجار یا مدفون شدن در زیر آوارها از دست داده‌اند. بازماندگان با ساعت‌ها عمل جراحی و رفت‌وآمدهای متعدد به اتاق عمل روبرو بودند.» ممکن است در مورد شرایطی که تحت آن عمل جراحی انجام می‌دادید بیشتر صحبت کنید؟

دکتر گالاریا: بله، البته من پیش از این در مناطق جنگی بوده‌ام. من در بیمارستان‌های کوچک آفریقا عمل جراحی انجام داده‌ام. فکر می‌کردم برای آن چه که در غزه قرار است با آن مواجه بشوم آماده هستم؛ اما نه‌تنها از نظر تجهیزات و موادی که به آن‌ها دسترسی داشتم، بلکه از نظر بیمارانی که از آن‌ها مراقبت می‌کردم، برای آنچه در غزه دیدم آماده نبودم. ما به‌عنوان جراح در بیمارستان، تجهیزات اولیه و مواد لازم مانند پرده‌های استریل و تجهیزات ضروری جراحی نداشتیم. بسیاری از رویه‌ها در جریان مداوای بیماران و عمل‌های جراحی وجود دارد که ما نتوانستیم آنها را در غزه انجام دهیم؛ زیرا به آن تجهیزات دسترسی نداشتیم و در نتیجه، بیماران رنج می‌بردند؛ زیرا ما نمی‌توانستیم رویه‌ها یا خدماتی را که می‌توانستیم اینجا در آمریکا برایشان فراهم کنیم، به آنها ارائه کنیم.

 

پناهگاهی به شکل بیمارستان

آیا می‌توانید در مورد جایی که کار می‌کردید یعنی بیمارستان اروپایی غزه صحبت کنید؟ شما در مقاله خود در لس‌آنجلس تایمز در بازگشت از غزه نوشته‌اید: «بیمارستانی که برای اسکان حدود ۳۰۰ بیمار طراحی شده بود، اکنون در تلاش برای مراقبت از بیش از ۱۰۰۰ بیمار و صدها پناه‌جوی دیگر بود.» می‌توانید صحنه‌هایی که در این بیمارستان با آن مواجه بودید را تشریح کنید؟

با این که چند روز است از غزه بازگشته‌ام، اما صدای پهپادهای ارتش اسرائیل را که ۲۴ ساعته بر بالای غزه پرواز می‌کنند در گوشم می‌شنوم.

دکتر گالاریا: بله البته. من در بیمارستان اروپایی غزه کار و زندگی می‌کردم. حدود هشت یا نه روز را آنجا گذراندم. من در کف اتاق عمل می‌خوابیدم، چون جای دیگری برای خوابیدن وجود نداشت. آنچه را که دیدم برای شما شرح می‌دهم: وقتی به سمت بیمارستان می‌روید، چادرها را می‌بینید که در اطراف بیمارستان با تراکم زیادی جمع بودند. همه آنها به دنبال یک فضای امن می‌گشتند. آنها این تصور نادرست را داشتند که بودن در اطراف بیمارستان به آنها احساس امنیت می‌دهد. چادرها بسیار زیاد بود و پیاده‌روها را نیز گرفته بودند و در اطراف بیمارستان جاده‌ها نیز پر از چادر پناه‌جویان بود. وقتی که وارد بیمارستان شدم با وضعیت و مناظر غیرقابل‌باور و تصوری روبه‌رو شدم. راهروهای بیمارستان پر از خانواده‌های فلسطینی بود. کاری که آنها انجام داده بودند این بود که پتوهایی را از سقف آویزان کرده و فضاهای کمی از حریم خصوصی برای خود فراهم کرده بودند. حتی در کمدهای لباس هم خانواده‌ها اسکان یافته بودند.

در واقع بیمارستان میزبان کادر پزشکی بود. کارکنان نه تنها بار مراقبت از بیماران را بر دوش داشتند، بلکه مسئولیت مقابله با تمام چالش‌هایی که سایر فلسطینی‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کنند را نیز بر عهده داشتند. داستان‌هایی که از کادر درمان و پزشکان شنیدم نیز مثل داستان‌های سایر مردم غزه بود. اعضای خانواده آنها کشته شده بودند. بسیاری از دانشجویان پزشکی که دیدم یتیم بودند. آن‌ها در بیمارستان‌ها در حال کمک به دیگران بودند در حالی که خانه‌های آن‌ها همگی ویران شده بود؛ لذا آنها نیز در بیمارستان زندگی می‌کردند؛ بنابراین حضور در این بیمارستان با وضعی که توصیف کردم برای من تجربه‌ای فوق‌العاده سخت و طاقت‌فرسا بود.

 

آقای دکتر، شما همچنین از بی حس شدن گوش‌هایتان به دنبال پرواز مداوم پهپادهای نظارتی اسرائیل بر فراز غزه صحبت کرده‌اید. آیا می‌توانید در مورد آن و همچنین وضعیت بمباران‌هایی که در اطراف بیمارستان در سراسر منطقه رخ می‌داد صحبت کنید؟

دکتر گالاریا: بله البته. صدای پرواز پهپادها بسیار ترسناک بود. آنها تنها چند دقیقه بعد از ورود ما به نوار غزه شروع به تعقیب ما کردند. این همان چیزی است که به ما گفته شد؛ پهپادهای نظارتی یا تهاجمی ۲۴ ساعته بر فراز غزه در حال پرواز هستند. مهم نیست کجا هستید، چه کاری انجام می‌دهید، صدای پرواز مداوم آنها را می‌شنوید یا نه؛ برای برخی از کسانی که هرگز این‌ها را نشنیده‌اند، به نظر می‌رسد که گویی شخصی ۲۴ ساعته از ماشین «چمن‌زنی» برای از بین بردن علف‌های هرز استفاده می‌کند. در واقع، خیلی صادقانه بگویم که این صداها خیلی آزاردهنده بودند. من تنها پس از ۱۰ روز حضور در غزه به آمریکا بازگشتم و در طول این مدت، حتی تا امروز، هنوز صدای پرواز پهپادها را در گوشم می‌شنوم. همچنین صدمات عاطفی را تصور کنید که علاوه بر صدای مزاحم پهپادها مردم آنجا باید تحمل کنند.

همان‌طور که قبلاً توضیح دادم، بمباران‌هایی که من دیدم بی‌امان بود. بمباران‌ها گاهی اوقات به‌اندازه هر ۳۰ ثانیه تا یک دقیقه تکرار می‌شد. بمب‌ها، بسته به اینکه کجا بودند، از دور صدای ترقه می‌دادند، یا اگر خیلی نزدیک‌تر بودند، صدای رعدوبرق ناگهانی به گوش می‌رسید و بمب‌های نزدیک‌تر بیمارستان را می‌لرزاند. این چیزی است که ما به آن گوش می‌دادیم. صدای پس‌زمینه من حین کار در اتاق عمل شنیدن همین صداهای بمباران و پرواز پهپادها بود.

 

قهرمانانی با روپوش سفید

من به طور خاص یک لحظه را به یاد می‌آورم که در آن احساس ناامیدی خاصی داشتم. من مادر سه فرزند را عمل کردم که فرزندانش در بمباران کشته شده بودند. او نیز مانند بسیاری از مردم در خانه خود با خانواده‌اش خوابیده بود که ناگهان خانه‌اش از سوی اسرائیل بمباران می‌شود. در حالی که او را عمل می‌کردم، صدای بمباران بلند و شدید بود. به یاد دارم که در آن لحظه احساس ناامیدی می‌کردم که اینجا من به‌عنوان یک پزشک سعی می‌کردم به این یک نفر کمک کنم و سعی می‌کردم تصور نکنم که هر بمب باعث چه چیزی می‌شود، چه تعداد جان می‌گیرد، چه تعداد خانواده نابود می‌شود و چه تعداد جراحت ایجاد می‌شود.

 

شما در مقاله خود در لس‌آنجلس تایمز نوشته‌اید «تعداد محدودی از جراحان محلی در دسترس بودند. به ما گفته شد که بسیاری کشته یا دستگیر شده‌اند که محل نگهداری یا حتی وجودشان مشخص نیست». شما همچنین نوشته‌اید «تقریباً همه افراد دیگری که در بیمارستان کار می‌کردند در غم ازدست‌دادن عزیزان خود عزادار بودند.» می‌توانید در این مورد بیشتر صحبت کنید؟ در مورد کادر پزشکی بیشتر برای ما بگویید.

آنچه من و تیم من در غزه شاهد آن بود، تلاشی عمدی از سوی اسرائیل برای از کار انداختن سیستم مراقبت‌های بهداشتی غزه بود. در غزه بیمارستان‌ها، پزشکان و کادر درمانی همه هدف قرار می‌گرفتند.

دکتر گالاریا: بله البته. کادر پزشکی، اول از همه، قهرمان هستند. همان‌طور که به شما گفتم اینها افرادی هستند که حقوقی دریافت نمی‌کنند. آنها با همان چالش‌هایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که سایر فلسطینی‌ها با آن مواجه هستند، اما آنها متعهد به تلاش برای کمک به مردم خود هستند؛ بنابراین، چیزی که در آنجا اتفاق می‌افتاد این بود و اینها داستان‌هایی هستند که من شنیده‌ام، چون بسیاری از پزشکان و کارکنانی که آنجا هستند، در واقع پزشکانی از مؤسسات مختلف بودند؛ مثلاً از بیمارستان الشفا که تعطیل شد به آنجا آمده بودند. من با یک جراح پلاستیک کار کردم و او تنها جراح پلاستیک بود که تمام ۲۴ ساعت شبانه‌روز در هفت روز هفته کار می‌کرد. آنها جراح ارتوپد کافی برای پوشش بیمارستان نداشتند. آن‌ها فقط دو جراح ارتوپدی داشتند که هر سه روز یک‌بار می‌آمدند؛ بنابراین، یک روز در هفته، هیچ جراح ارتوپدی در بیمارستانی در وسط یک منطقه جنگی وجود نداشت. یکی از چالش‌های اصلی به‌خاطر محل زندگی آنها بود؛ آنها یا در مناطقی زندگی می‌کردند که به نوعی اشغال شده بود، یا حضور نظامی قابل توجهی وجود داشت، یا خطر انتقال و سفر به بیمارستان بسیار زیاد بود. صادقانه بگویم، آنها با کمک به مراقبت از خانواده خود، زندگی در بیرون از چادر و جمع‌آوری آب و غذا برای آنها سر و کار داشتند؛ بنابراین، مبارزات آنها همان مبارزاتی بود که دیگر فلسطینی‌های ساکن غزه با آن درگیر بودند و این همان چیزی است که مراقبت از این بیماران را سخت‌تر می‌کند. زمانی که من در اتاق عمل کار می‌کردم، با این که پنج اتاق عمل وجود داشت، اما فقط یک پرستار رسمی اتاق عمل، برای پنج اتاق عمل وجود داشت و این پرستار هم در کمد می‌خوابید. تنها چیزی که داشت یک کوله‌پشتی و یک جفت کفش اضافی بود. این داستان، چیزی است که بارهاوبارها در غزه شنیده‌ام.

 

آینده کودکان غزه چه می‌شود؟ 

آقای دکتر، در مورد تعداد یتیمان صحبت کنید. این اصطلاح جدید «CICWF»، یعنی کودکان بدحال بدون خانواده نیز رواج یافته است. در مورد آنها صحبت کنید.

دکتر گالاریا: چیزی که من می‌توانم به‌عنوان یک جراح پلاستیک ارائه کنم، مواردی است که در اتاق عمل دیدم. این هم بسیار آزاردهنده و وحشتناک بود. همان‌طور که قبلاً به شما گفتم، من واقعاً نمی‌توانم میزان خسارت و وسعت آسیب‌های کودکان و خانواده‌هایی که تحت‌تأثیر قرار گرفته‌اند را درک کنم. من بارهاوبارها از این بچه‌ها داستان‌هایی شنیدم که با خانواده‌هایشان در خانه‌هایشان بودند و بعد مورد حمله قرار گرفتند و اکنون آنها یتیم شده‌اند. چیزی که واقعاً برای من نگران‌کننده بود این است که صادقانه بگویم نمی‌دانستم چه کسی قرار است از این کودکان یتیم مراقبت کند یا چه نوع آینده‌ای قرار است داشته باشند. بچه‌هایی که من عمل می‌کردم بعد از عمل جراحی، باز جایی در همان بیمارستان که ظرفیتش کاملاً پر شده بود و مملو از افراد در جست‌وجوی سرپناه بود اسکان داده می‌شدند؛ بنابراین درگیرشدن در آن قضایا و دیدن آن بچه‌ها بسیار دردناک و دلخراش بود.

 

شما مقاله خود را در لس‌آنجلس تایمز با نوشتن این جمله به پایان رساندید: «من به شدت احساس گناه می‌کنم که توانستم آنجا را ترک کنم در حالی که میلیون‌ها نفر مجبور به تحمل کابوس در غزه هستند. به عنوان یک آمریکایی، به دلارهایی فکر می‌کنم که به‌عنوان مالیات پرداخت می‌کنیم و این دلارها صرف ارسال اسلحه به اسرائیل می‌شود؛ اسلحه‌هایی که احتمالاً بیمارانم را در آن جا زخمی می‌کنند. این افراد که قبلاً از خانه‌های خود رانده شده‌اند، جای دیگری برای بازگشت ندارند.» دکتر عرفان گالاریا، پیام نهایی شما چیست؟

دکتر گالاریا: چیزی که من می‌خواهم مردم در آمریکا بدانند این است که داستان‌های مردم غزه و رنج‌های آنها را بشنوند و بدانند که آنها نیز مردمانی مثل ما هستند. من با آنها ملاقات کرده‌ام. من با آنها صحبت کرده‌ام؛ آنها مادر، پدر، برادر و خواهر هستند و این مادران، فرزندانشان را به همان اندازه دوست دارند که ما فرزندانمان را دوست داریم. این بچه‌ها همان امیدها و رؤیاهایی را دارند که بچه‌های ما دارند. آنها سزاوار احترام و کرامت هستند. من نمی‌خواهم که آنها به‌عنوان یک عدد در نظر گرفته شوند. من نمی‌خواهم آنها نادیده گرفته شوند و آنچه من می‌خواهم مردم اینجا در آمریکا بدانند، این است که وقتی سیاستمداران ما صورت‌حساب‌هایی را برای ارسال پول برای کمک به حمایت از این درگیری امضا می‌کنند، در آن سوی لوله تفنگ تروریست‌ها و سربازان نیستند. این زنان، کودکان و خانواده‌ها هستند که بار عمده اقدامات ما را در کمک و حمایت از اسرائیل تحمل می‌کنند.

 

[1]  . Irfan Galaria

/ انتهای پیام/ 

ارسال نظر
captcha