تحلیل همه‌جانبه یک مجله آمریکایی از واقعه ۷ اکتبر به قلم تونی کارون و دنیل لوی؛
اسرائیل علی‌رغم خشونتی که علیه فلسطینی‌ها به راه انداخته، اما در دستیابی به اهداف سیاسی خود ناکام مانده است. اسرائیل می‌تواند روزانه ۱۰۰۰ نفر از اعضای حماس را بکشد؛ اما این کشتار هیچ مشکلی را حل نمی‌کند، زیرا اقدامات خشونت‌آمیز خود اسرائیل منشأ تجدید قوا در صفوف حماس خواهد بود.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مجله آمریکایی The Nation [1] در مقاله‌ای به قلم «تونی کارون» [2] و «دنیل لوی» [3] به موضوع شکست اسرائیل در جنگ کنونی غزه می‌پردازد. به گفته این دو نویسنده، اسرائیل ممکن است با حملات گسترده و کشتار غیرنظامیان حتی کنترل نظامی غزه را هم به دست بگیرد اما این کنترل به منزله پیروزی بر مقاومت نخواهد بود. به باور نویسندگان این مقاله، خشونتی که اسرائیل در عرصه نظامی دنبال می‌کند، دستاوردهای گسترده سیاسی را برای حماس به ارمغان خواهد آورد. بر اساس نظر نویسندگان مقاله، جایی که عدالت نباشد، صلح هم نخواهد بود و اسرائیل نمی‌تواند با کشتار ملت فلسطین و سلب آرامش آنها، آرامش را برای شهروندان ساکن سرزمین‌های اشغالی به ارمغان بیاورد. نویسندگان مقاله تأکید می‌کنند که عملیات حماس در ۷ اکتبر به مثابه «وتوی» تمامی تلاش‌ها برای تعیین سرنوشت ملت فلسطین بیرون از این سرزمین، مذاکرات سازش و عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل بود.

 

شرایط به قبل باز نمی‌گردد

شاید عجیب به نظر برسد که یک ارتش نامنظم چند ده هزار نفری محاصره شده در باریکه‌ای به نام غزه و با دسترسی اندک به تسلیحات پیشرفته با یکی از قدرتمندترین ارتش‌های جهان که توسط آمریکا تسلیح و پشتیبانی می‌شود؛ هماوردی می‌کند. با این حال، تعداد فزاینده‌ای از تحلیل‌گران مؤسسات راهبردی هشدار می‌دهند که اسرائیل ممکن است با وجود خشونت‌های فاجعه‌باری که از زمان حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر به راه انداخت، در این جنگ علیه فلسطینی‌ها شکست بخورد و حماس با تحریک اسرائیل به حمله ممکن است بسیاری از اهداف سیاسی خود را تحقق بخشد.

به نظر می‌رسد که اسرائیل و حماس هر دو شرایط ستیز سیاسی خود را نه به وضعیت قبل از ۷ اکتبر، بلکه به وضعیت سال ۱۹۴۸ تغییر می‌دهند. مشخص نیست که در آینده چه خواهد شد، اما بازگشتی به وضعیت قبلی وجود نخواهد داشت. این حمله غافلگیرکننده، تأسیسات نظامی اسرائیل را خنثی کرد، دروازه‌های بزرگ‌ترین زندان روباز جهان را شکست و منجر به حمله وحشتناکی شد که در آن حدود ۱۲۰۰ اسرائیلی کشته شدند.

سهولت عجیبی که حماس با آن خطوط و حفاظ‌های اسرائیل را در اطراف نوار غزه در هم شکست، بسیاری را به یاد «حمله تت» [4] در جریان جنگ ویتنام در سال ۱۹۶۸ انداخت. البته تفاوت‌های بارز زیادی بین جنگ نیروهای اعزامی آمریکا در سرزمینی دوردست و خارج از مرزهایش و جنگ اسرائیل برای دفاع از یک اشغالگری در داخل مرزهایش وجود دارد. در عوض، قیاس بین این دو جنگ در منطقه سیاسی مورد حمله نیروهای شبه‌نظامی نهفته است. 

تصور حماس از مفهوم پیروزی نظامی، دستیابی به نتایج سیاسی بلندمدت است. حماس پیروزی را نه در یک یا پنج سال، بلکه در چند دهه مبارزه‌ای می‌بیند که همبستگی فلسطینی‌ها را افزایش داده و انزوای اسرائیل را تشدید کند.

در سال ۱۹۶۸، انقلابیون ویتنامی در این حمله شکست خوردند و بسیاری از زیرساخت‌های سیاسی و نظامی زیرزمینی را که در طول سال‌ها صبورانه ساخته بودند را قربانی کردند. با این حال، «حمله تت» به لحظه‌ای کلیدی در شکست آمریکا از آنها البته با هزینه گزافی برای زندگی ویتنامی‌ها تبدیل شد. چریک‌های مسلح ویتنامی با انجام همزمان حملات نمایشی و پر سر و صدا به بیش از ۱۰۰ هدف در سراسر کشور در یک روز، توهم موفقیتی را که توسط دولت جانسون به مردم آمریکا القا می‌شد، از بین بردند. این حمله به آمریکایی‌ها نشان داد که جنگی که از آنها خواسته شده بود ده‌ها هزار تن از پسرشان را قربانی کنند، غیر قابل پیروزی است.

رهبران ویتنام تأثیر اقدامات نظامی خود را با تأثیر اقدامات سیاسی آنها به جای اقدامات نظامی متعارف مانند افراد و تجهیزات از دست رفته یا قلمرو به دست آمده سنجیدند. از این رو، «هنری کیسینجر» در سال ۱۹۶۹ با اظهار تأسف گفت: «ما جنگ نظامی و مخالفان ما یک جنگ سیاسی کردند. ما به دنبال فرسایش فیزیکی دشمن بودیم و هدف حریفان ما، فرسودگی روانی ما بود. در این روند، یکی از اصول اصلی جنگ چریکی را در نظر نگرفتیم و از دست دادیم: اگر چریک نبازد، برنده می‌شود. ارتش متعارف اگر پیروز نشود، بازنده است»

 

حماس به دنبال پیروزی سیاسی بلندمدت

این منطق باعث شده است که «جان آلترمن» [5] از «مرکز مطالعات استراتژیک بین‌المللی» در «واشنگتن دی سی»، اسرائیل را در معرض خطر شکست در برابر حماس بداند. او می‌گوید: «تصور حماس از مفهوم پیروزی نظامی، دستیابی به نتایج سیاسی بلندمدت است. حماس پیروزی را نه در یک یا پنج سال، بلکه در چند دهه مبارزه‌ای می‌بیند که همبستگی فلسطینی‌ها را افزایش داده و انزوای اسرائیل را تشدید می‌کند. طبق این سناریو، حماس جمعیت خشمگین محاصره شده غزه را دور خود جمع می‌کند و به فروپاشی حکومت خودگردان فلسطین کمک می‌کند تا اطمینان حاصل شود که فلسطینی‌ها آن را بیشتر به عنوان ابزاری بی‌خاصیت برای اقتدار نظامی اسرائیل می‌بینند. در همین حال، کشورهای عربی به‌شدت از عادی‌سازی فاصله می‌گیرند، جهان به‌شدت با مسئله فلسطین همسو می‌شود، اروپا از زیاده‌خواهی‌های ارتش اسرائیل عقب‌نشینی می‌کند و بحث بر سر اسرائیل و آمریکا بالا می‌گیرد و حمایت دو حزبی که اسرائیل از اوایل سال ۱۹۷۰ از آن برخوردار بود را نابود می‌کند.» 

برآورد ارتش اسرائیل این است که تاکنون کمتر از ۱۵ درصد نیروهای نظامی حماس را از بین برده است.

«آلترمن» می‌نویسد: «حماس به دنبال استفاده از قدرت بسیار بیشتر اسرائیل برای شکست‌دادن خود اسرائیل است. قدرت اسرائیل به این دولت اجازه می‌دهد تا غیرنظامیان فلسطینی را بکشد، زیرساخت‌های آنها را ویران کند و از فراخوان‌های جهانی برای خویشتن‌داری سرپیچی کند. همه اینها باعث پیشبرد اهداف جنگی حماس می‌شود.»

دولت بایدن و رهبران غربی هشدارها درباره حملات اسرائیل به غیرنظامیان را نادیده گرفته‌اند. آغوش باز آنها به پذیرش بی قید و شرط حملات اسرائیل به غیرنظامیان ریشه در این توهم دارد که اسرائیل هم یک کشور غربی است که پیش از حمله بی‌دلیل حماس در ۷ اکتبر، به طور مسالمت‌آمیز به کار خود ادامه می‌داد. این یک خیال‌پردازی آرام‌بخش برای کسانی است که ترجیح می‌دهند از به‌رسمیت‌شناختن واقعیتی که در ایجاد آن همدست بوده‌اند، اجتناب کنند. «شکست‌های اطلاعاتی» را فراموش کنید. شکست اسرائیل در پیش‌بینی ۷ اکتبر یک شکست سیاسی در درک پیامدهای ایجاد یک سیستم خشونت‌آمیز ستمگری بود که سازمان‌های پیشرو بین‌المللی و حقوق بشر اسرائیلی آن را آپارتاید می‌نامند.

۲۰ سال پیش، «آوروم برگ» [6]، رئیس سابق «کنست»، در مورد اجتناب‌ناپذیر بودن واکنش خشونت‌آمیز به اقدامات اسرائیل هشدار داد. او در «اینترنشنال هرالد تریبون» [7] نوشت: «به نظر می‌رسد که مبارزه ۲۰۰۰ساله برای بقای یهودیان که به وضعیت شهرک نشینی فعلی ختم شده است، توسط یک دسته انسان بی‌اخلاق قانون‌شکن فاسد که گوششان نه به شهروندانشان و نه به دشمنانشان بدهکار نیست، تهدید می‌شود. دولتی که فاقد عدالت است، نمی‌تواند دوام بیاورد.»

حتی اگر اعراب سر خود را پایین بیاورند و شرم و خشم خود را برای همیشه فروبخورند هم فایده‌ای ندارد. ساختاری که بر سنگدلی انسان بنا شده است، ناگزیر به خودی خود فرومی‌ریزد. اسرائیل که به فکر فرزندان فلسطینی‌ها نیست، نباید تعجب کند که آنها غرق در نفرت می‌آیند و خود را در مراکز مهم اسرائیل منفجر می‌کنند. 

حمله حماس افسانه‌های شکست‌ناپذیری اسرائیل و انتظار شهروندانش برای آرامش را از بین برد و نشان داد که در شرایط خفقان برای ملت فلسطین، آرامشی برای اسرائیلی‌ها وجود نخواهد داشت.

«بورگ» هشدار داد که اسرائیل می‌تواند روزانه ۱۰۰۰ نفر از اعضای حماس را بکشد و هیچ مشکلی را حل نکند، زیرا اقدامات خشونت‌آمیز اسرائیل، منشأ تجدید قوا در صفوف حماس خواهد بود. هشدارهای او حتی با وجود اینکه بارها تأیید شده، نادیده گرفته شدند. همین منطق غلط، اکنون در تخریب‌هایی که در غزه صورت می‌گیرد نیز وجود دارد. خشونت ساختاری شدیدی که اسرائیل انتظار دارد فلسطینی‌ها در سکوت متحمل شوند به این معنی است که امنیت اسرائیل همیشه غیرواقعی و توهمی بوده است.

اکنون که مدت‌ها از حادثه ۷ اکتبر گذشته است، آنها تأیید کرده‌اند که هیچ بازگشتی به وضعیت قبلی وجود ندارد. این احتمالاً مهم‌ترین هدف حماس از انجام حملات مرگبار خود بوده است و حتی پیش از آن، بسیاری از رهبران اسرائیل آشکارا خواستار تکمیل روز نکبت و پاک‌سازی قومی ملت فلسطین بودند و اکنون این ایده‌ها تقویت شده است. در اواخر ماه نوامبر با توافق طرفین، حماس تعدادی از گروگان‌ها را در ازای فلسطینی‌های زندانی در زندان‌های اسرائیل و افزایش کمک‌های انسان‌دوستانه به غزه آزاد کرد. زمانی که اسرائیل حمله نظامی خود را از سر گرفت و حماس به پرتاب موشک بازگشت، واضح بود که حماس از نظر نظامی شکست نخورده است.

کشتار دسته‌جمعی و ویرانی که اسرائیل در غزه به راه انداخته است نشان می‌دهد که قصد دارد این سرزمین را برای ۲.۲ میلیون فلسطینی که در آنجا زندگی می‌کنند غیرقابل‌سکونت کند و برای اخراج آنها از طریق یک فاجعه انسانی مهندسی شده نظامی تلاش کند. برآورد خود ارتش اسرائیل این است که تاکنون کمتر از ۱۵ درصد از نیروهای جنگی حماس را از بین برده است. این در ضمن کارزاری رخ داده است که بیش از بیست و یک هزار فلسطینی اکثرا غیرنظامی که ۸۶۰۰ نفر از آنها کودک هستند در آن کشته شده‌اند.

 

۷ اکتبر و سیاست فلسطین

ارتش اسرائیل به طور قطع حماس را از حکومت غزه بیرون خواهد کرد. اما تحلیلگرانی مانند «طارق باکونی» [8] که این جنبش و تفکرات آن‌ها را در طول دو دهه گذشته مطالعه کرده است، استدلال می‌کنند که حماس مدت‌ها به دنبال خروج از قید و بندهای حکومت بر سرزمینی جدا شده از بقیه فلسطین، بر اساس شرایط تعیین شده توسط قدرت اشغالگر بوده است.

حماس مدت‌هاست که تمایل دارد از نقش حکومت‌داری خود در غزه خارج شود. از اعتراضات گسترده و غیرمسلحانه بازگشت در سال ۲۰۱۸ که به‌شدت توسط تک‌تیراندازان اسرائیلی سرکوب شد تا تلاش‌های خنثی شده توسط آمریکا و اسرائیل برای انتقال حاکمیت غزه به یک دولت معتدل فلسطینی، تکنوکرات‌های مورد توافق جمعی یا یک دولت منتخب، همگی نشان می‌دهد تمرکز سیاست فلسطین در غزه و کرانه باختری مجدداً بر مقاومت متمرکز شده است. اگر پیامد حمله ۷ اکتبر این باشد که حماس مسئولیت اداره غزه را از دست می‌دهد، ممکن است اتفاقاً آن را سودمند ببینند. 

اتفاق ۷ اکتبر اعلان بی‌رحمانه‌ای بود مبنی بر اینکه تلاش‌ها برای عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل غیرقابل‌دفاع است و مقاومت فلسطینی‌ها به منزله نوعی حق وتو بر تلاش‌های دیگران برای تعیین سرنوشت آن‌ها است.

حماس تلاش کرده است تا گروه فتح را در مسیر مشابهی سوق دهد و از حزب حاکم در کرانه باختری خواسته است تا به همکاری امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین با اسرائیل پایان دهد و به طور مستقیم با اشغالگری مقابله کند. بنابراین ازدست‌دادن کنترل شهری بر غزه با شکست قاطع تلاش‌های جنگی حماس فاصله زیادی دارد. برای جنبشی که به آزادسازی سرزمین‌های فلسطینی اختصاص دارد، حکومت بر غزه به همان اندازه یک بن‌بست به نظر می‌رسد که خودمختاری محدود دائمی در جزایر دورافتاده کرانه باختری برای فتح بوده است.

«باکونی» می‌گوید که حماس احتمالاً احساس می‌کرد که مجبور است برای از بین بردن وضعیت موجود - که مرگ آهسته برای فلسطین تلقی می‌شد - قمار بزرگی انجام دهد. او در نشریهForeign Policy» » نوشت: «همه اینها هنوز به این معنا نیست که تغییر استراتژیک حماس در بلندمدت موفق تلقی خواهد شد. اخلال خشونت‌آمیز حماس در وضعیت موجود ممکن است فرصتی برای اسرائیل فراهم کند تا نکبت دیگری را اجرا کند. این مسئله ممکن است منجر به یک آتش‌افروزی منطقه‌ای شود یا ضربه‌ای به فلسطینی‌ها وارد کند که ممکن است یک نسل طول بکشد تا از آن رهایی یابند. با این حال، قدر مسلم آن است که هیچ بازگشتی به آنچه قبلاً بوده است، وجود ندارد.»

بنابراین، بازی حماس ممکن است قربانی‌کردن مدیریت شهر غزه محاصره شده برای تثبیت موقعیت خود به عنوان یک سازمان مقاومت ملی باشد. حماس در تلاش برای نابودی جنبش فتح نیست، توافق‌نامه‌های مختلف وحدت بین حماس و فتح نشان می‌دهد که حماس به دنبال یک جبهه متحد است. تشکیلات خودگردان قادر نیست از فلسطینیان کرانه باختری در برابر خشونت فزاینده شهرک‌نشین‌های اسرائیلی محافظت کند، چه رسد به اینکه به طور معتنابهی بخواهد به خونریزی در غزه پاسخ دهد. صهیونیست‌ها تحت پوشش حمایت غرب از حملات اسرائیل در غزه، صدها فلسطینی را در کرانه باختری کشته، هزاران نفر را دستگیر و تمام روستاهای کرانه باختری را ویران و ساکنان آن را آواره کرده‌اند، در حالی که حملات شهرک‌نشینان تحت حمایت دولت خود را افزایش داده است. اسرائیل با این کار گروه فتح را در میان مردم تضعیف کرده و آن را به سمت حماس سوق داده است.

سال‌هاست که شهرک‌نشینان تحت حفاظت ارتش اسرائیل به روستاهای فلسطینی با هدف وادارکردن ساکنان آنها به ترک و تشدید تسلط غیرقانونی اسرائیل در اراضی اشغالی حمله می‌کنند اما گسترش این امر از ۷ اکتبر باعث می‌شود که حتی همدستان آمریکاییِ اسرائیل نیز از خود بیزار شوند. تهدید بایدن مبنی بر ممنوعیت دادن ویزا به شهرک‌نشینانی که در خشونت علیه فلسطینیان کرانه باختری دخیل هستند، طفره‌رفتن و شانه خالی‌کردن از مسئولیت است. این شهرک‌نشینان، بازیگرانی سرکش نیستند که بدون هماهنگی با دولت اسرائیل کاری انجام دهند؛ آنها توسط دولت مسلح شده‌اند و به طور فعال توسط ارتش اسرائیل و سیستم حقوقی اسرائیل محافظت می‌شوند، زیرا آنها یک سیاست دولتی را اجرا می‌کنند. اما حتی تهدید موهوم بایدن هم نشان می‌دهد که اسرائیل با دولت آمریکا دچار تضاد شده است. 

در سرتاسر جهان و حتی در کشورهای غربی، فلسطین اکنون به عنوان نماد شورش علیه ریاکاری غرب و نظم ناعادلانه پسااستعماری، جایگاهی نمادین را به خود اختصاص داده است.

حماس یک دیدگاه پان فلسطینی دارد، نه یک دیدگاه خاص نسبت به غزه و از این رو قصد داشت عملیات ۷ اکتبر اثرات دگرگون‌کننده‌ای در سراسر فلسطین داشته باشد. در جریان «انتفاضه وحدت» ۲۰۲۱ که به دنبال پیونددادن مبارزات فلسطینیان در کرانه باختری و غزه با فلسطینیان در داخل اسرائیل بود، حماس اقداماتی را در حمایت از این هدف انجام داد. اکنون دولت اسرائیل این ارتباط را با یک کمپین پارانوئیدی سرکوب علیه هرگونه ابراز مخالفت از میان شهروندان فلسطینی تسریع می‌کند. صدها فلسطینی در کرانه باختری، از جمله فعالان و نوجوانانی که در فیس بوک فعالیت می‌کردند، بازداشت شده اند. اسرائیل از پتانسیل تشدید تنش در کرانه باختری بسیار آگاه است. از این نظر، پاسخ اسرائیل فقط مردم کرانه باختری و غزه را به هم نزدیک‌تر کرده است.

واضح است که اسرائیل هرگز قصد نداشت یک کشور مستقل فلسطینی را در غرب رود اردن بپذیرد. در عوض، اسرائیل در حال تشدید برنامه‌های طولانی‌مدت برای تضمین کنترل خود بر این سرزمین است. این امر و تجاوزات روزافزون اسرائیل به مسجدالاقصی یادآور آن است که اسرائیل فعالانه به هر قیامی که در کرانه باختری، بیت‌المقدس شرقی و حتی در مرزهای ۱۹۶۷ دنبال می‌شود، دامن می‌زند. از قضا، اصرار ایالات متحده بر کنترل غزه توسط تشکیلات خودگردان فلسطین پس از جنگ ویرانگر اسرائیل و هشدارهای دیرهنگام و ضعیف آن در مورد خشونت شهرک‌نشینان، این ایده را که کرانه باختری و غزه یک موجودیت واحد هستند، تقویت می‌کند. سیاست ۱۷ساله اسرائیل برای جداکردن کرانه باختری منعطف که توسط یک تشکیلات خودگردان منتخب اداره می‌شود از «غزة تحت کنترل تروریست‌ها»، شکست‌خورده است.

 

اسرائیل بعد از ۷ اکتبر

حمله حماس افسانه‌های شکست‌ناپذیری اسرائیل و انتظار شهروندانش برای آرامش را در شرایطی که دولت اسرائیل زندگی فلسطینی‌ها را در فشار و خفقان قرار داده بود؛ از بین برد و نشان داد که در شرایط خفقان برای ملت فلسطین، آرامشی برای اسرائیلی‌ها نخواهد بود. تنها چند هفته قبل از این حمله، بنیامین نتانیاهو - نخست‌وزیر اسرائیل - به این موضوع مباهات می‌کرد که اسرائیل با موفقیت، درگیری‌ها را تا حدی «مدیریت» کرد که فلسطین دیگر در نقشه «خاورمیانه جدید» او وجود ندارد. با «پیمان ابراهیم» و سایر اتحادها نیز برخی از رهبران عرب، اسرائیل را در آغوش کشیدند و آن را پذیرفتند. آمریکا این طرح را تبلیغ می‌کرد و دونالد ترامپ و جو بایدن هر دو بر «عادی‌سازی» روابط با رژیم‌های عربی که می‌خواستند فلسطینی‌ها را در معرض آپارتاید همیشگی اسرائیل رها کنند، متمرکز بودند. ۷ اکتبر اعلان بی‌رحمانه‌ای بود مبنی بر اینکه این مسئله غیرقابل‌دفاع است و مقاومت فلسطینی‌ها به منزله نوعی حق وتو بر تلاش‌های دیگران برای تعیین سرنوشت آن‌ها است.

امروز برای اندازه‌گیری تأثیر ۷ اکتبر بر سیاست داخلی اسرائیل خیلی زود است. پس از شکست عظیم اطلاعاتی، اسرائیلی‌ها جنگ‌طلب‌تر، اما در عین حال نسبت به رهبری ملی خود بی‌اعتمادتر شده‌اند. خانواده‌های اسرائیلی که یکی از اعضایشان در غزه اسیر شده بودند، بسیج گسترده‌ای را علیه دولت انجام دادند تا به توقف عملیات نظامی و تضمین معامله آزادی گروگان‌ها دست یابند. اختلاف شدید داخلی بر سر گروگان‌ها و آنچه اسرائیل برای تضمین بازگشت آن‌ها نیاز دارد، می‌تواند فشار برای آزادی بیشتر و حتی آتش‌بس کامل را افزایش دهد. افکار عمومی اسرائیل همچنان سردرگم، عصبانی و غیر قابل پیش‌بینی است.

مسئله بعد تأثیر جنگ بر اقتصاد اسرائیل است که مدل رشد آن مبتنی بر جذب سطوح بالای سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در بخش فناوری و سایر صنایع صادراتی آن است. قبلاً اعتراضات اجتماعی و عدم‌اطمینان در مورد شکاف‌های قانون اساسی، دلیل افت ۶۸ درصدی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در تابستان گذشته ذکر شده بود.

 جنگ غزه که ۳۶۰ هزار نیروی ذخیره برای آن بسیج شده‌اند، سطح جدیدی از شوک را به اقتصاد اسرائیل تحمیل کرده است. «آدام توز» [9] اقتصاددان، در «Substack» نوشت: «لابی فناوری در اسرائیل تخمین می‌زند که یک‌دهم نیروی کار آن برای جنگ بسیج شده است. ساخت‌وساز به دلیل قرنطینه کردن نیروی کار فلسطینی در کرانه باختری فلج شده است. درآمدزایی بخش خدمات به دلیل دوری مردم از رستوران‌ها و تجمعات عمومی کاهش یافته است. سوابق کارت اعتباری نشان می‌دهد که مصرف شخصی و خرید خانوارها در اسرائیل در روزهای پس از شروع جنگ تقریباً به یک‌سوم کاهش یافته است. هزینه برای اوقات فراغت و سرگرمی هم ۷۰ درصد سقوط کرده است. توریسم - ستون اصلی اقتصاد اسرائیل - به طور ناگهانی متوقف شده است. پروازها لغو شده و محموله‌های حمل‌ونقل تغییر مسیر داده است. دولت اسرائیل به شرکت آمریکایی «شورون» [10]دستور داده است تا تولید میدان گاز طبیعی «تامار» را متوقف کند که این امر باعث از دست رفتن درآمد ۲۰۰ میلیون‌دلاری اسرائیل در ماه شده است.»

اسرائیل دولتی ثروتمند با منابعی است که می‌تواند بخشی از این طوفان را تحمل کند، اما ثروتش با شکنندگی همراه است و چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد.

 

غزه بعد از ۷ اکتبر 

عملیات حماس در ۷ اکتبر به مثابه وتوی تمامی تلاش‌ها برای تعیین سرنوشت ملت فلسطین بیرون از این سرزمین، مذاکرات سازش و عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل بود.

نیروهای اسرائیلی با یک نقشه جنگی به غزه سرازیر شده‌اند، اما پس از تهاجم خود، هیچ برنامه جنگی روشنی برای غزه ندارند. هدف برخی از رهبران نظامی اسرائیل در کرانه باختری، حفظ شرایط امنیتی از نوع کنترل بر تشکیلات خودگردان است. در غزه، این امر اسرائیل را در برابر شورشی که بیشتر مردم از آن حمایت می‌کنند، قرار می‌دهد. بسیاری از محافل دولتی اسرائیل از آوارگی و جابه‌جایی اجباری بسیاری از مردم غیرنظامی غزه به مصر، از طریق مهندسی یک بحران انسانی که غزه را غیر قابل زندگی می‌کند، حمایت می‌کنند. ایالات متحده گفته است که این موضوع را رد کرده، اما هیچ قمارباز باهوشی امکان این مسئله را به جای اجازه برای پاک‌سازی قومی گسترده‌تر در راستای اهداف بلندمدت جمعیتی اسرائیل برای کاهش جمعیت فلسطینی بین رودخانه و دریا، نادیده نمی‌گیرد.

مقامات آمریکایی با امید به بازگشت محمود عباس - رئیس ۸۸ساله تشکیلات خودگردان فلسطین - به غزه و وعده پیگیری مجدد راه‌حل دو کشوری، دست به کار شده‌اند. اما تشکیلات خودگردان حتی در کرانه باختری به دلیل رضایت از اشغال روزافزون اسرائیل هیچ اعتباری ندارد. همچنین این واقعیت وجود دارد که ممانعت از حاکمیت واقعی فلسطین در هر بخش از فلسطین تاریخی برای مدت طولانی مورد توافق رهبری اسرائیل در اکثر طیف سیاسی صهیونیست‌ها بوده است و رهبران اسرائیل نیازی به تبعیت از انتظارات دولت بایدن که ممکن است سال آینده به کنار برود، نمی‌بینند. حتی اگر بایدن دوباره انتخاب شود، اسرائیل توانایی اثبات شده‌ای برای راه‌انداختن یک جنگ زرگری دارد. آمریکا تصمیم گرفته سوار بر ماشین جنگی اسرائیل شود که مقصد آن ممکن است مشخص نباشد، اما قطعاً هیچ کشور فلسطینی نخواهد بود.

 

تأثیر جهانی ۷ اکتبر

اسرائیل و ایالات متحده ممکن است خود را متقاعد کرده باشند که جهان از وضعیت اسفناک فلسطین عبور کرده و آن را به فراموشی سپرده است، اما انرژی‌های آزاد شده تجمعات مربوط به ۷ اکتبر نشان می‌دهد که برعکس آن درست است.

درخواست‌ها برای همبستگی با فلسطین در خیابان‌های جهان عرب طنین‌انداز شده است و در برخی از کشورها به‌عنوان زبان رمزی مخالفت علیه استبداد عمل می‌کند. در سرتاسر جهان و در کشورهای غربی، فلسطین اکنون به‌عنوان نماد شورش علیه ریاکاری غرب و نظم ناعادلانه پسااستعماری، جایگاهی نمادین را به خود اختصاص داده است.

از زمان حمله غیرقانونی آمریکا به عراق، دیگر شرایطی پیش نیامده بود که میلیون‌ها نفر در سراسر جهان برای اعتراض به خیابان‌ها آمده باشند. نیروی کار سازمان‌یافته، قدرت بین‌المللی خود را برای به چالش کشیدن تحویل سلاح به اسرائیل تقویت کرده و تلاش خود را برای تغییر تاریخ یادآور شده است. سازوکارهای حقوقی مانند دیوان کیفری بین‌المللی، دیوان بین‌المللی دادگستری و حتی دادگاه‌های آمریکا و اروپا برای به چالش کشیدن سیاست‌های دولتی که جنایات جنگی اسرائیل را ممکن می‌سازد، مورداستفاده قرار می‌گیرند.

اسرائیل و حامیانش که از وحشت جهانیان از اقدامات خود در غزه وحشت‌زده‌اند، به اتهام یهودی‌ستیزی علیه کسانی که وحشیگری اسرائیل را به چالش می‌کشند، بازگشته‌اند. اما همه چیز از راهپیمایی‌های گسترده گرفته تا نظرسنجی‌ها درباره مخالفت شدید یهودیان درباره نحوه برخورد بایدن با این بحران نشان می‌دهد که معادل‌سازی همبستگی با ملت فلسطین با یهودستیزی نه‌تنها واقعاً اشتباه است؛ بلکه قانع‌کننده هم نیست.

چندین کشور در آمریکای لاتین و آفریقا به طور نمادین روابط خود را با اسرائیل قطع کرده‌اند. بمباران عمدی جمعیت غیرنظامی و ممانعت از دسترسی به سرپناه، غذا، آب و مراقبت‌های پزشکی حتی بسیاری از متحدان اسرائیل را متحیر کرده است. گستره خشونتی که غرب مایل است به مردم غزه تحمیل کند، یادآوری آشکاری از پیشینه امپریالیستی غرب به تمام کشورهای جهان است.

این که «امانوئل ماکرون» - رئیس‌جمهور فرانسه - و «جاستین ترودو» - نخست‌وزیر کانادا - علناً به اسرائیل التماس می‌کنند که بمباران نوزادان را متوقف کند، نشان می‌دهد که اسرائیل در خطر ازدست‌دادن حتی بخش‌هایی از حامیان خود در غرب است. در کوتاه‌مدت حفظ و گسترش روابط آشکار با کشورهای عربی و مسلمان نیز برای اسرائیل دشوار شده است.

پیوستن به پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر نیز حباب خیال‌پردازی‌های آمریکا برای بازپس‌گیری هژمونی در جهان سوم تحت عنوان «ما آدم‌های خوبی هستیم» را ترکاند. تضاد بین واکنش این کشور به بحران روسیه - اوکراین و اسرائیل - فلسطین به ترتیب باعث ایجاد این اجماع شده است که تناقض در بطن سیاست خارجی ایالات متحده وجود دارد و وضعیت فوق‌العاده‌ای را ایجاد می‌کند که بایدن رو در رو در اجلاس «اَپک» توسط «انور ابراهیم» [11] نخست‌وزیر مالزی، به دلیل ناکامی در ایستادگی در برابر جنایات اسرائیل سرزنش شود. «انور ابراهیم» به طور خاص هشدار داد که پاسخ بایدن به غزه باعث ایجاد کاهش اعتماد جدی در میان کسانی شده است که ایالات متحده امیدوار است آنها را به‌عنوان متحدان خود در رقابت با روسیه و چین معرفی کند. نشان‌دادن متحدان عرب - که حمایت واشنگتن آنها را در کنار اسرائیل حفظ خواهد کرد - حتی زمانی که غیرنظامیان عرب را بمباران می‌کند، احتمالاً روند کشورهای جهان سوم را در تنوع بخشیدن به اهداف ژئوپلیتیکی خود تقویت خواهد کرد.

 

یک سؤال سیاسی مهم

حماس با درهم شکستن وضعیت فعلی که فلسطینیان آن را غیرقابل‌تحمل می‌دانند، سیاست را دوباره در دستور کار قرار داده است. اسرائیل قدرت نظامی قابل‌توجهی دارد، اما از نظر سیاسی ضعیف است. بیشتر سازمان‌های آمریکایی حامی جنگ اسرائیل فرض می‌کنند که خشونت ناشی از یک جامعه مظلوم را می‌توان با اعمال نیروی نظامی شدید علیه آن جامعه سرکوب کرد؛ اما حتی «لوید آستین» [12] وزیر دفاع آمریکا نیز نسبت به این فرضیه تردید داشت و هشدار داد که حملات اسرائیل که منجر به کشته‌شدن هزاران غیرنظامی می‌شود، خطر سوق‌دادن آنها را به آغوش دشمن و جایگزینی یک پیروزی تاکتیکی با یک شکست استراتژیک دارد.

سیاستمداران و رسانه‌های غربی دوست دارند خیال‌پردازی کنند که حماس یک گروه نیهیلیستی به سبک داعش است که جامعه فلسطین را به گروگان گرفته است. اما حماس در واقع یک جنبش سیاسی چندوجهی است که ریشه در تار و پود و آرمان‌های ملی جامعه فلسطین دارد. حماس مظهر این باور است و با ده‌ها سال تجربه فلسطینی به‌شدت تأیید شده است که مقاومت مسلحانه به دلیل شکست روند اسلو و خصومت غیر قابل حل دشمن آن در مرکز پروژه آزادی فلسطین قرار دارد. نفوذ و محبوبیت حماس در حالی افزایش یافته است که اسرائیل و متحدانش به خنثی‌کردن روند صلح و دیگر استراتژی‌های غیرخشونت‌آمیز برای پیگیری آزادی فلسطین ادامه می‌دهند.

کارزار اسرائیل ظرفیت نظامی حماس را کاهش خواهد داد، اما حتی اگر قرار باشد رهبران ارشد سازمان را بکشد (همان‌طور که قبلاً انجام داده است)، پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر تأییدکننده پیام حماس و جایگاه آن در میان فلسطینیان در سراسر منطقه و فراتر از آن است؛ به‌عنوان‌مثال، تظاهرات بزرگ در اردن با شعارهای طرف‌داری از حماس، بی‌سابقه است.

برای تصدیق جذابیت پایدار جنبشی که به نظر می‌رسد قادر است اسرائیل را مجبور کند بهای خشونتی را که هر روز و هر سال و نسل به نسل علیه فلسطینی‌ها انجام می‌دهد، بپردازد، نیازی به تأیید یا حمایت از اقدامات ۷ اکتبر حماس نیست. تاریخ چنین الگویی را پیشنهاد می‌کند که در آن نمایندگان جنبش‌هایی که توسط دشمنانشان - مثلاً در آفریقای جنوبی یا ایرلند - به‌عنوان «تروریست» شناخته می‌شوند، وقتی زمان جستجوی راه‌حل‌های سیاسی فرامی‌رسد، سر میز مذاکره حاضر شوند. زمانی که راه‌حل سیاسی بین اسرائیل و فلسطینی‌ها با جدیت مورد بررسی قرار می‌گیرد، شرط‌بندی علیه حماس، یا حداقل نسخه‌ای از جریان سیاسی - ایدئولوژیکی که نماینده آن است، غیرتاریخی خواهد بود. آنچه پس از خشونت‌های وحشتناک رخ می‌دهد، کاملاً روشن نیست، اما حمله ۷ اکتبر حماس باعث آغاز مجدد یک رقابت سیاسی شده است که به نظر می‌رسد اسرائیل تمایلی به واکنش فراتر از گسیل یک نیروی نظامی ویرانگر علیه غیرنظامیان فلسطینی ندارد و با گذشت نه هفته از انتقام، نمی‌توان گفت که اسرائیل برنده این جنگ بوده است.

 

https://www.thenation.com/article/world/israel-gaza-war/

[1] . The Nation

[2] . TONY KARON

[3] . DANIEL LEVY

[4] . Tet Offensive

[5] . Jon Alterman

[6] . Avrum Burg

[7] . International Herald Tribune

[8] . Tareq Baconi

[9] . Adam Tooze

[10] . Chevron

[11] . Anwar Ibrahim

[12] . Lloyd Austin

 

/ انتهای پیام/ 

 

ارسال نظر
captcha