گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ قصه مهاجرت و وضعیت مهاجرین در سراسر عالم پر از چالشهای ریز و درشتی است که تلخی آن جرئت تصمیمگیری و انتخاب آن را از بسیاری گرفته است. وضعیت اما جایی بغرنج میشود که مهاجرت نه یک انتخاب بلکه یک اجبار است. این مسئله وضعیتی است که برای بسیاری از مردم افغانستان ایجادشده است. کسانی که بهناچار و با امیدی که نظام اسلامی در منطقه آفریده است، ایران را به عنوان مقصد مهاجرتی خود انتخاب کردهاند. در این بخش قصد داریم تا در ضمن گفتگو با حجتالاسلام سید ثارالله ظهوری - مسئول بنیاد فرهنگی افغانستانیهای مقیم ایران - وضعیت مهاجرین افغانستانی و نسبتی که با جامعه ایران برقرار ساختهاند را واکاوی کنیم.
برخی کجسلیقگیها اختلاف آفرین شدهاند
به عنوان پرسش نخست میخواستم به این موضوع بپردازید که پیام وحدتآفرین انقلاب اسلامی که برآمده از نگاههای امتی بود، در گیر و دار تدابیر دولتی طی چهل سال گذشته تا چه میزان نافذ بوده و آیا توانسته است حلقه پیوند میان جامعه افغانستان و ایران را شکل دهد؟
ظهوری: در پاسخ به این سؤال باید گفت کسانی که داخل خود افغانستان هستند را باید با مهاجرین تفکیک نمود. کسانی که در افغانستان زندگی میکنند به دو دلیل این حس تعلق را دارند؛ نخست آنکه اصطلاحاً ماهی تا هنگامی که در آب است، قدر آب را نمیداند. کسانی که در افغانستان هستند و یا حتی در اینجا مهاجر بودند و سپس بازگشتند، امروزه که شرایط را مقایسه میکنند، با خبرهای خوبی که از ایران میشنوند مانند پرتاب ماهواره و... که عظمت تشیع را در جهان نشان میدهد، یا دلیل دوم با خدماتی که برای مردم افغانستان در ایران صورت میگیرد - مانند رایگان شدن ویزای سفر اربعین امسال - اینها احساس خوشحالی میکنند و همچنین حس تعلق را در میان آنها بیشتر میکند.
اما کسانی که در ایران ساکن هستند، قصه متفاوتی دارند. به نوعی میتوان گفت که احساس تعلق امروزه کمتر شده است. علت نیز آن است که برخی امور ابتدایی که از قدیم وجود داشته و اتفاقاً بهراحتی قابلحل بوده نیز حل نشده است. البته عرض کنم که امروز بعد از تأسیس سازمان ملی مهاجرت اتفاقات مثبتی در حال رخدادن است، اما اموری که تا امروز مهاجرین درگیر آن هستند و هنوز حلنشده، مثل مسئله سیمکارت، کارتبانکی، گواهینامه، ثبتنام کودکان در مدارس و... نوعی احساس درجه دو بودن و به رسمیت شناخته نشدن را به مهاجرین افغانستانی میدهد. این پیام حتی از جزئیترین کنشهای حاکمیت نیز دریافت میشود. برای مثال خون دادن امری انسانی و دینی است؛ حالا تصور کنید اگر یک مهاجر افغانستانی بخواهد خون بدهد، از او دریافت نمیکنند. در بحث درمان، مشکلات بیمهای وجود دارد. در بحث دانشگاه، محدودیتها جدی است؛ حتی اگر فرد مهاجر، دانشگاه را تمام کند در بحث شغل دچار مشکل است. اکنون تعداد خوبی از پزشکان مهاجر را داریم که اجازه طبابت ندارند. خیلی معدودند کسانی توانستهاند مجوز طبابت بگیرند. مهندسها و حقوقدانها نیز همینگونه هستند. امروزه این سرخوردگی در میان قشر تحصیلکرده بیشتر است، به همین دلیل تمایل به تحصیل در میان مهاجرین پایین آمده است. اینها امور روزمره و بسیار سادهای هستند که اگر حل میشدند، تحولی را در میزان دلدادگی مهاجرین به انقلاب و کشور رقم میزد.
اما اموری که تا امروز مهاجرین درگیر آن هستند و هنوز حلنشده، مثل مسئله سیمکارت، کارتبانکی، گواهینامه، ثبتنام کودکان در مدارس و... نوعی احساس درجه دو بودن و به رسمیت شناخته نشدن را به مهاجرین افغانستانی میدهد.
تصور کنید یک امر طبیعی مثل این که شما از شهر خودتان سوار ماشین شده و به زیارت امام رضا (ع) بروید، برای مهاجر افغانستانی با سختی و دشواری همراه است. به او مجوز خروج از شهر محل سکونت را نمیدهند. اینها به سادگی قابلحل بودند اما هیچ توجهی نشده و دلسردی ایجاد کرده است. البته تعلق در نقاط خاصی بروز میکند، مانند قصه اربعین و در غیر این صورت در طول سال و در مسائل روزمره جامعه اتباع با آن همه دلسردی و محرومیت، دچار عدم تعلق شدهاند.
کنکاشی در روایت رسانهای مهاجرت
دو پرسش در اینجا مطرح میکنم. نخستین موضوع آن است که ملاک شما برای آنکه بگوییم وضعیت مهاجرین در ایران خوب است یا نه چیست؟ برخی میگویند شما اگر وضعیت مهاجرین غیرقانونی در ایران را با دیگر کشورهای اروپایی مقایسه کنید، خواهید دید که وضعیت ایران بهتر است اما اگر ملاک را آرمانهای انقلاب اسلامی بدانید، بله وضعیت دچار مشکل است. مسئله دیگر، حاکمیت رسانه بر ذهنیت مهاجرین است. شما نقش رسانههای مجازی در اختلافافکنی میان جامعه مهاجرین را چگونه ارزیابی میکنید؟
ظهوری: عمده مهاجرینی که در ایران هستند اقوامی را در خارج از کشور دارند. از نظر کمیت، بله اروپاییها مهاجر بسیار اندکی را پذیرفتند و از این منظر ما باید سپاسگزار جمهوری اسلامی باشیم. اما اگر منصفانه نگاه کنیم، در بحث کیفیت به غیر از همین دو سال اخیر که مسئله اوکراین مطرحشده و کمکها به سمت مهاجرین اروپایی سوق یافته، مهاجرینی که سالهای گذشته به اروپا رفتهاند، امروزه با کمترین مشکل در آنجا زندگی میکنند. یعنی حداقل از منظر اولیات زندگی و اموری که پیشتر ذکر کردم دچار مشکل نیستند. مسئله آنها در اروپا دیانت است، یعنی دغدغه آنها این است که چگونه دین خود را حفظ کنند، اما از منظر تحصیل، سفر، اشتغال و... کمترین مشکل را دارند. این موضوع وضعیت را بدتر میکند.
مهاجرینی که سالهای گذشته به اروپا رفتهاند، امروزه با کمترین مشکل در آنجا زندگی میکنند. یعنی حداقل از منظر اولیات زندگی و اموری که پیشتر ذکر کردم دچار مشکل نیستند. مسئله آنها در اروپا دیانت است، یعنی دغدغه آنها این است که چگونه دین خود را حفظ کنند.
ممکن است اتفاقات ناگواری در اروپا نیز پیرامون مهاجرین رخ دهد اما جو غالب اینطور نیست. اگر جمهوری اسلامی مرزهای خود را به سمت اروپا باز بگذارد، مطمئن باشید نصف بیشتر مهاجرین از ایران خواهند رفت. این نشاندهنده آن است که مهاجرین تفاوت را کاملاً حس میکنند. البته ما نمیخواهیم بیانصافی کنیم و بگوییم جمهوری اسلامی کاری نکرده است. این نظام هزینههای زیادی را برای حجم گسترده مهاجرین موجود صرف کرده اما با برخی از کجسلیقگیها و محرومیتهای ابتدایی زندگی برای ما، ایران تمام زحمات خود را بر باد داده است. شما اگر بخواهید هزینهها را لیست کنید، حضور مهاجرین و استفاده آنان از یارانه آب، برق، گاز، سوخت و... مبلغ سنگینی خواهد بود. استفاده آنان از امنیت بسیار خوب ایران، استفاده آنان از تحصیل و... اینها هزینههای سنگینی برای نظام اسلامی در بر دارد. اما فعل جمهوری اسلامی درواقع مانند کسی است که شخصی را در خانه پذیرفته است، مبلغ زیادی نیز خرج خرید گوشت، میوه و... برای او کرده است، اما با برخوردهای بد، هزینههای خود را از بین برده است. این کجسلیقگی برخی مسئولین در برخورد با مهاجر، اصل خدمت را زیر سؤال برده است. جمهوری اسلامی کارتِ کار را به مهاجر میدهد، اما با منت، فرزند او را در مدرسه ثبتنام میکند، اما با منتگذاشتن و... من میتوانم ادعا کنم که هیچ مهاجری امسال بدون صرف هزینه در مدرسه دولتی ثبتنام نشده است. بخشنامه نانوشتهای است که همه مدیران، هزینههای مدرسه را از مهاجرین تهیه میکنند. مهاجر وقتی منت را میبیند هیچگاه تشکر نمیکند؛ لذا خلاصه سخن من این است که جمهوری اسلامی خدمات بسیار زیادی تا کنون داده است اما با برخی از کجسلیقگیها که قابل مدیریت نیز بوده همه زحمات خود را از بین برده است.
شما این را بدانید که ملت افغانستان، ملت قدرشناسی است. اگر این قصه ضروریات ابتدایی زندگی حل شود، ملت افغانستان برای ایران فداکاری نیز میکند. شما تصور کنید شخصی چهل سال است در ایران زندگی میکند اما نمیتواند به زیارت امام رضا (ع) برود، برای ثبتنام مدرسه نوه خود همان مشکلی را دارد که برای ثبتنام مدرسه فرزند خود داشت یا سایر موانع و مشکلات موجود را دارد؛ خب اینها تعلق را از بین میبرد؛ لذا پاسخ سؤال دوم شما نیز روشن میشود. بله رسانهها همواره در تلاش برای تخریب رابطه میان دو ملت ایران و افغانستان هستند اما به تعبیر رهبر معظم انقلاب دشمن زخمها را میبیند و تلاش دارد تا با تمرکز بر این زخمها به نظام ضربه بزند. باید این زخمها را اصلاح کرد تا امکان بازی رسانهها کمتر شود.
اربعین و ظرفیت اتحاد میان ملتها
یکی از اموری که ظرفیت عظیمی در ایجاد اتحاد و برادری میان مردم ایران و افغانستان دارد، مقوله دین و به طور خاص رویداد اربعین است. با توجه به تجربه چندین ساله شما در مدیریت اربعین مهاجرین، جمهوری اسلامی تا چه میزان در بهرهبرداری از این رویداد موفق بوده است؟ حرکت اربعین ۱۴۰۲ را چگونه ارزیابی میکنید؟
ظهوری: اربعین ۱۴۰۲ نسبت به سالهای قبل خیلی بهتر بود. من از سال ۱۳۹۵ به نحو جدی درگیر قصه زیارت اربعین مهاجرین افغانستان بودهام. من در مجموع، سال ۱۴۰۲ را بهترین سال در تمام این سالها ارزیابی میکنم. اما این بدان معنی نیست که به وضعیت مطلوب رسیده باشیم. امسال قصه اربعین چند مشکل اساسی داشت که اگر بخواهم همه آنها را خلاصه کرده و عنوان بگذارم، میگویم ناهماهنگی دستگاههای ذیربط. اگر این ناهماهنگی نبود و اداراتی که گلوگاه صدور مجوز زیارت برای مهاجرین هستند، به مشورتها و تجربیات سالهای گذشته توجه میکردند، به بحران و مدیریت بحران نمیرسیدیم.
رسانهها همواره در تلاش برای تخریب رابطه میان دو ملت ایران و افغانستان هستند اما به تعبیر رهبر معظم انقلاب دشمن زخمها را میبیند و تلاش دارد تا با تمرکز بر این زخمها به نظام ضربه بزند. باید این زخمها را اصلاح کرد تا امکان بازی رسانهها کمتر شود.
مهاجرینی که در واقع تنها برگه سرشماری دارند و فاقد کارت هستند، سالها از زیارت امام حسین (ع) محروم بودند، و تعداد اینها هم کم نیست. ما پیشاپیش به مسئولین عرض کردیم که شما همانطور که در حال صدور مجوز زیارت برای دیگر گروههای مهاجر هستید، حداقل برای این گروه نیز امکان زیارت را فراهم کنید. سازمان ملی مهاجرت این را پذیرفت اما ارگانهایی که صدور مجوز در دست آنان است این را قبول نکردند؛ مخصوصاً در این قصه فراجا متأسفانه قبول نکرد. ما در آنجا تذکر دادیم که ازدحام همین مهاجرین در سر مرز موجب بروز بحران خواهد شد. همینگونه هم شد و حضور گسترده مهاجرینی که مجوز خروج نداشتند منجر به بروز مشکل شده و دقیقه نود که نه بلکه در وقت اضافی فراجا خود را به مشکل انداخت و مدیریت به طور صحیح انجام نشد. نهایتاً در دهلاویه و حمیدیه مراکزی را برای ثبتنام شکل دادند که در نهایت شرایط چندان خوب مدیریت نشد. البته با همان شرایط درمجموع صد و هشتاد هزار جواز زیارت در دهلاویه و حمیدیه صادر شد. شما تصور کنید در طی دوماهه منتهی به اربعین، پلیس مجموعاً صد و سی هزار مجوز زیارت را صادر کرده بود، اما در همان دهلاویه و حمیدیه در مدت کمتر از یک هفته صد و هشتاد هزار مجوز خروج داده شد. بیش از پنجاه دستگاه در هر یک از این دو مکان قرار داده شد و با سرعت مجوزهای خروج صادر شد. این یعنی اگر بخواهند کار جهادی انجام دهند، برای کشور ممکن است، اما ایکاش این عمل را از قبل انجام داده بودند تا شاهد ازدحام لب مرز و بازتابهای منفی آن نبودیم که صفهای چند ده هزار نفری برای مهاجرین شکل گرفت. البته باز باید بگویم که در قیاس با سالهای قبل بسیار وضعیت بهتر بود چراکه در نهایت تدبیری انجام شد.
غربگرایی و تحقیر، ریشه اختلاف میان ملتها
اگر بخواهیم بحث را در لایه عمیقتری دنبال کنیم شما ریشه این کجسلیقگیها را در چه چیزی میدانید؟
ظهوری: من واقعاً نمیدانم ریشه این رویکردها چیست، اما اگر از غرب الگوبرداری میشود، خود غربیها هم چنین رویکردی ندارند. همینها که داعیه غربگرایی دارند و دم از ایران گرایی میزنند، قبله آمال آنها یعنی غرب اینگونه با مهاجرین برخورد نمیکنند. بله ممکن است در خود غرب نیز برخوردهای منفی وجود داشته باشد اما کلیت قصه، این نیست. این رویکرد، برآمده از نگاه انقلاب اسلامی نیز نیست؛ چراکه نگاه امامان انقلاب نسبت به مهاجرین نیز اینگونه نیست. نگاه مکتب اهلبیت نیز این نیست. من گاهی با دوستان ایرانی خود مزاح میکنم و میگویم امام زمان (عج) تشریف بیاورند در حالی که نه شناسنامه دارند و نه کارت ملی، شما با ایشان چه خواهید کرد؟ خلاصه این نگاه نه نگاه اسلامی و نه انقلابی است.
همچنین برآمده از نگاه بیگانهستیزی نیست. برخی میگویند ایرانیان به لحاظ فرهنگی بیگانهستیز هستند. به نظر من اینگونه نیست؛ چراکه اگر کسی با تابعیت آمریکا در خیابانهای تهران قدم بزند، کسی نسبت به او نگاه ستیز ندارد؛ بلکه با او عکس میگیرند و نگاه حیرتآمیز دارند. اینها را من توجیه میبینم، این نگاه، رویکرد تحقیرآمیز بالا به پایین است که نگاهمان نسبت به شرق، منفی و نسبت به غرب مثبت است. البته این درست است که جریان سرمایهدار و غربگرا تأثیر زیادی در تشدید مهاجر ستیزی داشتهاند. شعار آقای خاتمی در دهه هفتاد، ایران برای ایرانیان بود.
من گاهی با دوستان ایرانی خود مزاح میکنم و میگویم امام زمان (عج) تشریف بیاورند در حالی که نه شناسنامه دارند و نه کارت ملی، شما با ایشان چه خواهید کرد؟
مشکل دیگر نیز نگاه امنیتی به مقوله مهاجر است. رسانههای هدایتشده، قصه مهاجرین را امنیتی جلوه دادند. وقتی قضیه امنیتی میشود از اساس مناسبات تغییر میکند. مسئله سوم نیز تصویر منفی است که به واسطه طالبان ایجاد شده است. شما اثرات همین تأثیر منفی را در این چند ماه گذشته دیدید. طالبان در بحث حق آبه ایران کوتاهی میکند؛ در مقابل برخی در داخل به دنبال سختگیری بر مهاجرین هستند. آیا شما در خصوص شیعیان عربستان نیز همین رویکرد را دارید؟ آیا شما انتقام عملکرد دولت عربستان را از شیعیان آنجا میگیرید؟ این رویکرد یک نوع ناسیونالیسم افراطی است. البته من تردید دارم که این برخوردها ناشی از ناسیونالیسم و ایرانگرایی باشد. یعنی شاید پای منافع ملی نیز در میان نباشد. کسانی که دغدغه ایران را دارند و امروز موج مهاجرت هراسی را ایجاد میکنند، جواب بدهند که مگر جز این است که آمریکا بزرگترین تهدید و خطر برای ایران است؟ شما کدام مورد را سراغ دارید که این جریان، موج آمریکاستیزی راه انداخته باشند؟ همین موضوع نشان میدهد که این گروهها حتی دغدغه ایران را نیز ندارند.
لذا من ریشه این کجسلیقگی را در سه مورد میبینم، نخست غربزدگی، سپس رسانههای هدایتشده که قضیه را امنیتی کردهاند و سپس تصویر منفی کشور افغانستان که مجموعاً باعث شده تا این کجسلیقگیها رخ دهد. توجه کنید که مراد من از کجسلیقگیها صرفاً سیاستهای کلان نیست. امروز که دولت آقای رئیسی روی کار آمدهاند، نگاههای امتیتری به مسائل دارند، اما در سطح خرد و ادارات وضعیت تغییری نکرده است.
ماجرای مهاجرین در تنگنای اقتصاد ایران
برخی مهاجر ستیزی را از دریچه اقتصادی مطالعه کرده و معتقدند مهاجرین افغانستان بازار کار در ایران را تحتفشار قرار دادهاند. تحلیل شما راجع به این موضوع چیست؟
ظهوری: اگر از سر انصاف قصه مهاجرین را مطالعه کنید، خواهید دید که اگر مهاجرین نباشند ایران دچار مشکلات مختلفی میشود. کسانی که امروزه به قصه بازگشت دامن میزنند باید بدانند که اگر یک روز همه مهاجرین افغانستانی دست از کار بکشند، خیلی از بازارها در داخل کشور دچار فروپاشی میشوند. کدام شهروند ایرانی حاضر است با شش میلیون در ماه بدون داشتن حق بیمه و قرارداد، پاکبان شهرداری شود؟ شما پشت بسیاری از مغازهها این را میبیند که نوشتهاند به یک کارگر ساده نیازمندیم، خب چرا خود ایرانیها در این مشاغل کار نمیکنند؟ لذا این موضوع که مهاجرین بازار شغلی ایران را گرفته و فرصتها را از بین بردهاند، طرح بحث غلطی است. توقع جوان ایرانی هیچگاه کارگری نیست، لذا اگر همه مهاجرین را نیز اخراج کنید، اینگونه نیست که جوان ایرانی در موقعیتهای شغلی آنان مشغول به کار شود.
اگر یک روز همه مهاجرین افغانستانی دست از کار بکشند، خیلی از بازارها در داخل کشور دچار فروپاشی میشوند. کدام شهروند ایرانی حاضر است با شش میلیون در ماه بدون داشتن حق بیمه و قرارداد، پاکبان شهرداری شود؟
من این نکته را اضافه کنم که در سال ۱۴۰۲ چند موج مهاجر ستیزی را شاهد بودیم. به باور من برخی در قصه آشوبهای سال قبل ناکام ماندند و امروز میخواهند با تمسک به مقوله مهاجرت، فتنه دیگری راه بیندازند. البته این تحلیل نیز وجود دارد که کسانی نمیخواهند اداره امور مهاجرین از دست آنان خارج شود و به دنبال ضربهزدن به اصل سازمان مهاجرت و اثرگذاری بر ذهن مسئولین برای حذف این سازمان هستند و به تبع، چنین موجهایی را سامان میدهند.
سازمان ملی مهاجرت، انقلابی در نظام تصمیمگیری
نظر خود شما نسبت به سازمان ملی مهاجرت چیست؟ جامعه مهاجرین آن را مثبت ارزیابی میکنند؟
ظهوری: اولاً آنکه این سازمان هنوز بروز خاصی نداشته است؛ لذا جامعه مهاجرین در خصوص آن تصویری ندارند؛ اما من که در جریان این تصمیم هستم آن را به نوعی یک انقلاب در زمینه مدیریت مهاجرین میبینم. دولت آقای رئیسی بنا را بر این گذاشته که مدیریت جریان مهاجرین را از طریق این سازمان انجام دهد. شخصی که در رأس این سازمان است، انسانی کاملاً ارزشی و با نگاهی امتی است. من چنین فرصتی را برای رسیدن به یکی از آرمانهای انقلاب و تحقق تمدن نوین اسلامی، فرصتی طلایی میدانم، اما برخی ارگانهای ذینفع به واسطه تعارض منافع، مانع این مدیریت واحد هستند. اصولاً برخی میخواهند در قضیه مهاجرین مدیریت واحد وجود نداشته باشد که من این را به ضرر کل نظام میدانم. اگر اجازه تحقق این قصه را بدهند جای امیدواری است.
چشم امید محرومان به ایران است
به عنوان سوال پایانی اگر نکتهای پیرامون نحوه سیاستگذاریهای کلان نظام پیرامون ایده امت واحده دارید، بفرمایید.
ظهوری: رهبر معظم انقلاب چند سال پیش بیانیه گام دوم را صادر کردند. دولت آقای رئیسی نیز اولین دولت بعد از صدور این بیانیه است. نگاه امامان انقلاب، نگاه امتی و زمینهسازی ظهور است. به هر میزان که مسئولین بتوانند نگاه امتی را در میان خود و سپس در میان مسئولین نهادینه کنند و افق نگاه خود را مبتنی بر این بیانیه تنظیم کنند، شرایط متفاوتی رقم خواهد خورد. ناراحتی ما آن است که انقلاب اسلامی مرکز تشیع و امید و آمال تمام جبهه حق در تمام دنیا بوده است. شاید تا چند سال آینده اوضاع اروپا بهگونهای شد که مهاجرت معکوس صورت گرفت. من این روز را دور نمیبینم که مؤمنین اروپایی مجبور باشند اروپا را ترک کرده و پناهنده این نظام اسلامی شوند. اینجا محور مدیریت جبهه حق در تمام عالم است. این جایگاه، نیاز به نگاه جهانی و امتی دارد. زمینهسازی ظهور با نگاه جهانی ممکن است، چرا که ظهور در لایه مدیریت جهانی اتفاق میافتد. هنگامی که انقلاب را سرآغاز ظهور بدانیم، خود انقلاب را نیز باید جهانی فهم کنیم. حس و حال اربعین باید در زندگی روزمره مسئولین جاری شود تا به مقوله زمینهسازی ظهور دست یابیم.
/انتهای پیام/