بررسی سازوکار نظام سنجش و ارزشیابی کتب دینی در میزگردی با حضور فعالان عرصه ارزشیابی/ بخش اول؛
ما درباره مسیر صحیح سنجش در نظام تعلیم‌وتربیت کاملاً در اشتباه هستیم و همه چیز را خلاصه در نمره کردیم و نمره را نیز به‌عنوان وسیله تهدید، تحقیر، تنبیه و تشویق قراردادیم که این روال درستی نیست. وقتی همه چیز نمره شد، قاعدتاً شو بازی نیز زیاد می‌شود، آن هم در سیستم فرهنگی و آموزشی که در نظر داریم همه چیز را خوب جلوه دهیم و خطایی و اشتباهی نباشد و چنانچه فردی دچار اشتباه شد، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ از جمله سوالات جامعه ایران امروز این است که چرا رفتار بخشی از دانش‌آموزها با آنچه مدارس به آن‌ها آموزش داده می‌شود متفاوت است. برای نمونه چرا یک دانش‌آموز درس نقاشی را از استاد خود ۲۰ می‌گیرد در حالی که نه علم نقاشی و نه مهارت آن را آموخته، همین نتیجه در دروس دینی نیز رایج است. میزگرد بررسی رویکرد سنجش و ارزیابی دانش‌آموزان در سیستم آموزش کشور با محوریت کتب دین و معارف با حضور حجت‌الاسلام رضا ملایی، مدیر گروه حکمت و معارف دفتر تالیف کتاب‌های درسی، یاسین شکرانی، کارشناس گروه حکمت و معارف دفتر تالیف و عضو شورای برنامه‌ریزی کتاب‌های دینی دوره متوسطه، طیبه بیدختی، عضو شورای برنامه‌ریزی و تالیف کتاب تعلیمات دینی دوره متوسطه اول، فرشته سراج، دبیر دبیرخانه ملی سنجش و ارزشیابی و حمید قلندریان، عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان مشهد برگزار شد. در ادامه مشروح بخش نخست این گپ و گفت را می‌خوانید.

 

زمانی می‌توانیم از موفقیت سیستم آموزشی بگوییم که دانش‌آموز از آموزه‌های علمی صاحب مهارت شده باشد و فهم این مهم از طریق فرایند سنجش قابل دستیابی است. گزاره‌ای که امروز کمتر احساس می‌شود، اساساً منظور از سنجش چیست؟ آیا در نظر داریم که دانش‌آموز را بسنجیم تا وارد مقاطع بالاتر شود یا این سنجش را برای مهارت‌هایی که فراگرفته و آموخته قرار داده‌ایم و نمره هم ملاک آن است؟ واقعاً هدف نظام آموزش ما از ارزیابی دانش‌آموز چیست؟

قلندریان: ما در برخی از درس‌ها این مشکل را مشاهده می‌کنیم. من می‌خواهم فراتر بروم و بگویم در برخی از دروس مثل ریاضی، علوم، و حتی درس علم و فناوری که مهارت‌محور است، باز هم نتوانستیم به اهدافمان برسیم. یعنی این موضوع را به سایر درس‌ها عمومیت می‌دهم. این را بنده به‌عنوان یک دبیر کاملاً عملکردی که از روستاها شروع کردم تا مدارس خاص و الان نیز در خدمت دانشجو - معلمان در دانشگاه فرهنگیان هستم مطرح می‌کنم. موضوع سنجش، یک موضوع وسیع، عمیق و بسیار دقیق است. بین ارزشیابی و سنجش هم تفاوت وجود دارد، ارزشیابی عبارت است از قضاوت در مورد اینکه دانش‌آموز شایستگی این را دارد از این درس عبور کند یا نه؛ اما سنجش عبارت است از بررسی کیفیت یادگیری! 

وقتی سنجش می‌تواند به‌مثابه یادگیری باشد که دو ضلع آن معلم و دانش‌آموز باشند و ضلع سوم نیز اولیاء هستند که در سنجش باید تا حد قابل‌توجهی، اطلاعاتی از موارد مذکور را در نظر داشته باشند؛ لذا هدف از سنجش باید یادگیری باشد.

واژه سنجش که در منابع مختلف از آن یاد شده، با سه هدف «سنجش از آموخته‌ها، سنجش برای یادگیری و سنجش به‌مثابه یادگیری» مدنظر بوده است. ما از سنجش هر درسی می‌خواهیم به‌مثابه یادگیری نام ببریم؛ یعنی سنجش باید مرحله‌ای از یادگیری باشد. الان در ایام امتحانات، یادگیری صورت می‌گیرد؟ اگر سنجش مخل یادگیری باشد، آن سنجش کارآمد نیست؛ چون در فرایند سنجش، کلاس‌ها تعطیل می‌شود و بازخوردی ندارد. اساساً سنجش‌های ما به‌مثابه یادگیری نیست. سنجشی باید در مدارس توسط معلمان برنامه‌ریزی و طرح شود که به تصمیمات، محتوا، تدریس و وسایل مورداستفاده آموزشی، بتواند قضاوت و ارزشیابی کند و شامل دانش‌آموز و معلم باشد. سنجش برای دانش‌آموز مقدمه‌ای است که می‌تواند ترم را با موفقیت بگذراند. همچنین سنجش برای دانش‌آموز به‌مثابه یادگیری است. یعنی دانش‌آموز از طریق سنجش که به‌مثابه یادگیری است، بتواند خودش را مدیریت کند و با تلاش آگاهانه، ضعف‌های خودش را پوشش دهد. دستورات مرتبط با ارزشیابی در دوره ابتدایی منوط به در حد انتظار، قابل پیشرفت و نمره عددی است و در هر صورت باید توسط معلم تجویزاتی انجام شود و این تجویزات بنا بر آیه ۵ سوره مبارکه ابراهیم (ع) که اشاره به حرکت ما از ظلمات به نور دارد؛ بتواند از ظلمات به سمت نور حرکت دهد؛ لذا وقتی سنجش می‌تواند به‌مثابه یادگیری باشد که دو ضلع آن معلم و دانش‌آموز باشند و ضلع سوم نیز اولیاء هستند که در سنجش باید تا حد قابل‌توجهی، اطلاعاتی از موارد مذکور را در نظر داشته باشند؛ لذا هدف از سنجش باید یادگیری باشد؛ در حالی که این هدف، در سیستم آموزشی ما از جایگاهی برخوردار نیست.

 

شکرانی: بله. آنچه که در مدارس انجام می‌شود، عملاً با واقعیت سنجش همخوانی ندارد. اگر سنجش به مثابه یادگیری باشد خود اینکه یک ماه در دی‌ماه مدارس تعطیل می‌شود برای آزمون‌ها و امتحانات نهایی، با این هدف و رویکردی که سنجش باید در خدمت یادگیری باشد، در تعارض است.

 

دانش آموز را باید متفاوت از سیستم موجود سنجید

بیدختی: موضوع سنجش و ارزشیابی مبحث مهمی است و انتخاب هر کدام از انواع سنجش، بر اساس هدف‌گذاری ما است. در سنجش، باید هدف را مشخص کرد که قرار است این نوع ارزشیابی و سنجش، کدام یک از اهداف کتاب‌درسی و سیستم آموزش‌وپرورش را پوشش دهد. با توجه به توضیحات دکتر قلندریان، وقتی که فرایند یک‌ساله تحصیلی اتفاق می‌افتد، پس سنجش برای یادگیری است و قصد داریم دانش‌آموزان را به یکی از اهداف کتاب دینی برسانیم. چون در سیستم آموزشی ما، تنها از همین طریق تعیین می‌شود که دانش‌آموز به مقاطع بالاتر برود یا خیر! اگر مقطع آموزشی مطرح نبود، می‌توانستیم بیان کنیم که هدف از سنجش، یادگیری است. ما در جایی باید به دانش‌آموز بازخوردی دهیم که آیا به آن هدف رسیدیم یا خیر؟ نوع رتبه‌بندی فعلی که بر اساس نمره عددی یا توصیفی باشد یا هر نوع ارزشیابی دیگری که داریم، باید بر اساس نوع کتاب و هدف آن درس باشد.

به نظر من به انواع سنجش برای دانش‌آموزان نیاز داریم؛ سنجش‌های آموخته‌ها و حتی دانشی که پایه عملکرد دانش است؛ مثلاً دانش‌آموز، پایه و اساس مفهوم کتاب را درک کند و بعد به دنبال مهارت‌ها و آموخته‌ها برود و به دنبال کسب مهارت باشد. به هر حال آموخته‌ها نوعی پیش‌نیاز هستند و برای اینکه دانش‌آموز درکی از مفهوم کتاب‌درسی داشته باشد، حائز اهمیت است. بخشی از سنجش، به‌مثابه یادگیری است و هم‌زمان با آن اتفاق می‌افتد؛ یعنی معلم درس را تدریس و همان لحظه ارزشیابی می‌کند، بازخورد می‌دهد و در نهایت باید به این نقطه برسیم که آیا دانش‌آموز به آن هدف رسیده یا خیر! چون نیاز داریم تا سطح دانش‌آموز را تعیین کنیم که آیا به مقاطع بالاتر برسد یا خیر! اگر قصد ما رتبه‌بندی و رفتن دانش‌آموز به مقاطع بالاتر نباشد، سیستم آموزشی را باید تغییر دهیم. چون ضرورت دارد که دانش‌آموز از مقطعی به مقطع بالاتر برود، اینجا باید یک مدل سنجش تعریف کنیم. هر کدام از انواع سنجش ما نیز بر اساس هدفمان است. وقتی به دلایل مسئله افت تحصیلی اشاره می‌شود، باید بدانیم که آیا افت تحصیلی ناشی از نوع سنجش بوده یا یادگیری دانش‌آموز و مهارت معلم در این مسئله دخیل بوده است؟ سپس بر اساس آن ببینیم که آیا سنجش ما برای این کار صحیح بوده و تأثیر خود را بر روی افت تحصیلی گذاشته و یا اینکه دلایل دیگری داشته است؟

 

نمره ۲۰ درس دینی، لزوماً دانش‌آموز را دیندار نمی‌کند!

 ما در حال حاضر با وضعیتی مواجه هستیم که به‌عنوان مثال، دانش‌آموز نمره ۱۹ از درس تعلیمات دینی کسب می‌کند، اما وقتی وارد جامعه می‌شود، نمی‌توانیم به دینداری او نمره ۱۹ بدهیم. این نقطه‌ای است که باید بیشتر به آن بپردازیم. لطفاً در این مورد توضیح دهید.

بیدختی: وقتی وارد بحث دینی می‌شویم، هدفِ کتاب، رویکرد تربیتی است. اینکه دانش‌آموزی که در مدرسه نمره ۱۹ از درس تعلیمات دینی را کسب می‌کند، نمی‌توانیم پذیرای او در جامعه باشیم، درست است. دلیل آن‌هم این است که نوع سنجشی که در کتاب معارف اسلامی داریم با رویکردش بسیار مغایرت دارد.

در هیچ نوع سنجشی ما نمی‌توانیم میزان دینداری جامعه را بررسی کنیم. مثلاً اگر یک آزمون عملکردی - مهارتی ارائه کنیم که شامل سطح فهم، درک، قضاوت و تقلید می‌شود، باز هم دانش‌آموز را مداد و کاغذی می‌سنجیم و او را دیندار نمی‌کنیم.

در هیچ نوع سنجشی ما نمی‌توانیم میزان دینداری جامعه را بررسی کنیم. مثلاً اگر یک آزمون عملکردی - مهارتی ارائه کنیم که شامل سطح فهم، درک، قضاوت و تقلید می‌شود، باز هم دانش‌آموز را مداد و کاغذی می‌سنجیم و او را دیندار نمی‌کنیم. وقتی دینداری شکل می‌گیرد که معلم روی نگرش دانش‌آموزان کار کند و نوع ارزشیابی که در کلاس انجام می‌دهد، برای یادگیری باشد؛ یعنی نگرش دانش‌آموز را در کلاس تغییر دهد. مثلاً وقتی در نظر دارم در درس اول معارف اسلامی، مسئله خداشناسی را بیان کنم و بگویم یکی از راه‌های خداشناسی تفکر در طبیعت است؛ من این موضوع را می‌توانم در حد مهارتی که دانش‌آموز چگونه با تفکر در جهان آفرینش به خداشناسی برسد، به دانش‌آموز آموزش دهم و به او تمرین دهم و پیشنهاد کنم تا یک هفته به طبیعت، زندگی و بدن خود توجه کند و حتی آیه‌ای از قرآن را بخواند و ببیند که خداوند طبیعت را با چه شگفتی‌هایی آفریده است. معلم تا این حد می‌تواند به دانش‌آموز کمک کند.

از طرفی باید به روش‌های این مسئله در حد مهارت در کلاس توجه کنیم. اما آیا دانش‌آموز واقعاً متفکرانه وارد دنیای اطرافش می‌شود و دقت می‌کند و خدا را پیدا می‌کند؟ من از کجا می‌توانم متوجه این موضوع شوم؟ این مسئله یک چالش برای معلم است. شاید به دانش‌آموز پیشنهاد دهم طی یکی دو هفته در مورد راه‌های خداشناسی گزارش نوشته و عکس‌هایی به کلاس بیاورد و از احساسش در این باره بگوید تا متوجه احساس او شوم. خب تا اینجا خوب است و منِ معلم متوجه می‌شوم که دانش‌آموز تکلیفش را به‌درستی انجام داده است و به او خودسنجی ارائه می‌کنم و خواستار نظر والدین او هم می‌شوم که آیا متوجه تغییر باور و نگرش و احساس فرزندش شده یا خیر؟ اما در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که دانش‌آموزِ دیندار و خداشناس، با هیچ‌کدام از ابزارهای جدید قابل‌سنجش نیست، مگر اینکه ما تنها یک مفهوم داشته باشیم و به معلم در یک سال فقط با این یک یا چند هدف کار داشته باشد. یعنی اهداف کتاب دینی باید کم باشد تا معلم متمرکز شود و پس از آن مشاهده کند. 

مشاهده عملکرد دانش‌آموز نیز می‌تواند مهم‌ترین ابزار سنجش برای معلم دینی باشد که در سال تحصیلی متوجه عملکرد دانش‌آموز شود. به طور مثال در مورد نماز، هر ساله از ابتدا تا انتهای سال تحصیلی، نماز جماعت هر روز در مدارس برگزار می‌شود و معلم دینی، معاون پرورشی، مدیر و... در کنار دانش‌آموز قرار دارند. حالا ما اگر از نماز برای دانش‌آموزان صحبت کنیم و در طی یک سال شاهد تأثیرات حضور دانش‌آموزان در نماز جماعت باشیم، می‌شود تأثیر آن درس را در رفتار دانش‌آموز دید. اگر یک یا دو هدف در طی سال تحصیلی چنین باشد، مشاهده‌کردن معلم می‌تواند ابزاری باشد که آیا مثلاً دانش‌آموز به سمت نماز رفت یا خیر! اما اگر مفاهیم زیاد و فرصت برای معلم کم باشد و حتی آن هدف قابل‌مشاهده در مدرسه نباشد، سنجش میزان دینداری برای ما اتفاق نمی‌افتد. یعنی ما برای اینکه بتوانیم بفهمیم دانش‌آموز در این سطح، تغییر رفتار و عمل دارد یا خیر، هیچ ابزاری نداریم و این محدود به برخی اهداف می‌شود.

 

آموزش‌وپرورش، سنجش درس دینی را توصیفی بداند

آقای قلندریان نظر شما را در این باره بشنویم. 

سنجشِ میزان معرفت از جنس خاصی برخوردار است؛ بنابراین سنجش آن کار سختی است. چون که انسان موجودی است که دارای ابعاد و ساحت‌های مختلفی است. به نظر من برای این امر باید سنجش فرایندی در آموزش‌وپرورش قرار دهیم.

قلندریان: تمام سیاست‌گذاری‌هایی که در مباحث تربیتی و دینی مطرح می‌شود، می‌خواهد به این سمت حرکت کند که ایمان و تربیت دینی را به‌عنوان یک تغییر درونی در دانش‌آموز نهادینه کند. سنجشِ میزان معرفت از جنس خاصی برخوردار است؛ بنابراین سنجش آن کار سختی است. چون که انسان موجودی است که دارای ابعاد و ساحت‌های مختلفی است. به نظر من برای این امر باید سنجش فرایندی در آموزش‌وپرورش قرار دهیم. یعنی ما درس دینی را باید از این حالتی که به خود گرفته خارج کنیم؛ اینکه سنجش این درس چگونه ممکن است را باید از معلم بپرسیم. اینجاست که ما می‌توانیم تغییرات را در دانش‌آموزان احساس کنیم. یعنی روش موردنظر القا شود. آموزش‌وپرورش باید سنجش را از جنس توصیف بداند و این نوع سنجه را در اختیار معلم قرار دهد.

حتی ممکن است دانش‌آموز یا دانشجویی نمازش از روی ظاهر باشد که ما متوجه آن نمی‌شویم. اگر تمام رویکرد آموزش و سنجش در مباحث از جنس دادوستد بین معلم و دانش‌آموز باشد، می‌توان به میزان قابل‌توجهی از تغییر و تحولاتی که ایجاد شده برسیم و این امر هم نیاز به کار دارد و مؤلفان، ارزیابان و اولیا باید در این پروسه سنجش شرکت کنند که برای محقق‌شدن آن نیاز به یک گام بالاتر و همت عمومی‌تر است؛ وقتی ما این کار را انجام می‌دهیم، دانش‌آموز در جامعه، شاهد مسائل دیگری می‌شود. بنابراین باید سنجش فرایندی در دل کار قرار دهیم. در این صورت شاید بتوانیم ایمان را به‌عنوان تغییر درونی در دانش‌آموزان، سنجش کنیم.

 

وقتی همه چیز نمره شد «شو بازی» زیاد می‌شود

خانم سراج؛ از نظر شما چطور می‌شود که دانش‌آموز از امتحان درس دینی نمره ۱۹ کسب می‌کند و در زمان که سؤالاتی در مورد حجاب به دانش‌آموز دختر داده می‌شود، دانش‌آموز فلسفه و دلایل حجاب را به خوبی و کامل می‌نویسد، اما خودش مغایر با نوشته‌هایش رفتار می‌کند. 

بر حسب تجربه‌ای که طی ۸-۷ سال اخیر در حوزه سنجش به آن رسیدم، باید بگویم که ما درباره مسیر صحیح سنجش در نظام تعلیم‌وتربیت کاملاً در اشتباه هستیم و همه چیز را خلاصه به نمره کرده‌ایم و نمره را نیز به‌عنوان وسیله تهدید، تحقیر، تنبیه و تشویق قرار دادیم که این روال درستی نیست.

سراج: واقعیت این است که برای موضوع سنجش که جزئی از نظام تعلیم‌وتربیت ما است، نیاز به تغییر نگرش و دیدگاه داریم. موضوع یادگیری که ترکیب عوامل مختلفی است و در دو وجه واضح‌تر آن یعنی آموزش و سنجش، یک موضوع فرهنگی شده است. با توجه به مواردی که شما به آن اشاره کردید، سنجش مختص درس دینی نیست؛ یعنی دانش‌آموز در مورد دینی دانشی دارد و مسائل را خوب می‌داند و نمره بالا هم می‌گیرد. در مورد درس ریاضیات، علوم و... نیز به همین صورت است؛ یعنی دانش خوبی دارد، اما در عرصه عمل اشکال دارد. به‌عنوان نمونه، کتاب پیام‌های آسمانی دیدگاهی و نگرشی است؛ یعنی ساختار ذهنی فرد باید شکل بگیرد و او باید عمیقاً اعتقاد داشته باشد تا بتواند عمل کند. اما به‌طورکلی، بر حسب تجربه‌ای که طی ۸-۷ سال اخیر در حوزه سنجش به آن رسیدم، باید بگویم که ما درباره مسیر صحیح سنجش در نظام تعلیم‌وتربیت کاملاً در اشتباه هستیم و همه چیز را خلاصه به نمره کرده‌ایم و نمره را نیز به‌عنوان وسیله تهدید، تحقیر، تنبیه و تشویق قرار دادیم که این روال درستی نیست.

وقتی همه چیز نمره شد، قاعدتاً «شو بازی» نیز زیاد می‌شود، آن هم در سیستم فرهنگی و آموزشی که در نظر داریم همه چیز را خوب جلوه دهیم و خطایی و اشتباهی نباشد و چنانچه فردی دچار اشتباه شد، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. ما شاهد این هستیم که در کشورهای پیشرفته همه ابزارهای سنجشی وجود دارد. در برخی کشورها، اصلاً نمره وجود ندارد و آنهایی هم که نگاهشان نسبت به نمره متفاوت است، به نسبت موفق‌تر عمل می‌کنند و نمره را ابزاری می‌دانند که مثلاً اگر فردی نمره‌اش ۱۲ شده، ۸ نمره‌ای که دریافت نکرده، به او کمک می‌کند تا این کمبود نمره را برطرف کند. اما در سیستم آموزشی ما، نگاه متفاوت است؛ توجهی به این نمی‌شود که دانش‌آموزی که ۱۲ شده است، فقط ۸ نمره کسب نکرده است و این هم در صورتی است که مسیر گرفتن نمره درست باشد. دیدگاه ما و شما و نگرش مربیان و دفتر تألیف باید در قبال سنجش کاملاً تغییر کند.

ما برای فرزندانمان و نسلی که تربیت می‌کنیم، محدودیت‌هایی ایجاد کردیم و نمره را به‌عنوان وسیله‌ای همچون خط‌کش در نظر گرفتیم که دانش‌آموز را با آن بترسانیم و بیهوده تشویق کنیم. معلمان باید دوباره یاد بگیرند و خودتربیتی داشته باشند. خودتربیتی از این جهت که مربیان و معلمان و اساتید باید عامل رویکردهای نو باشند و به همدیگر کمک کنند، نه به این معنا که در این سیستم آموزشی هر کسی حرف خود را بزند.

امروز در دنیا آزمون‌های پیشرفت تحصیلی مرسوم است، اما در کشور ما دانش‌آموز را با نمره یا دانش‌آموز دیگر مقایسه می‌کنیم و مدرسه را با مدرسه مقایسه می‌کنیم؛ مدرسه نیز برای اینکه بابت افت تحصیلی مورد سؤال واقع نشود، پاسخ سؤالات را به دانش‌آموز ارائه می‌کند تا در معرض این‌گونه موارد قرار نگیرد و بعد دانش‌آموز می‌بیند بزرگ‌ترهایش چه کاری می‌کنند. شما فکر کنید درمورد مسائل عقیدتی و اصولی مثل حجاب و موارد دیگر که در حال مرتکب شدن اشتباهات بسیاری هست، آیا می‌توانیم انتظار بیشتری داشته باشیم؟

ما این اصول را در درس پیام‌های آسمانی از قرآن یاد گرفتیم. خداوند سنجش را دقیقه به دقیقه در حساب انسان‌ها قرار داده است. در کتاب قرآن اشاره شده که هر عملی که انجام می‌دهیم، برای آن هم باید پاسخگو باشیم. کلاً ماهیت انسان این‌طور است و اگر ما از کنترل، هدایت و سنجش برخوردار نباشیم، نمی‌توانیم پیشرفت کنیم. امروز با رویکردهایی که در حوزه سنجش و کمک به یادگیری فرزندان در پیش گرفته‌ایم، می‌توانیم نگرش خود را تغییر دهیم و برای این منظور باید مطالعات داشته باشیم. میزان سواد ما در حوزه سنجش کم است و بزرگ‌ترهای ما هنوز برخی واژه‌ها، اصطلاحات و عبارات درست را نمی‌دانند؛ بنابراین تغییر را باید از خودمان شروع کنیم تا فرزندان ما نیز در این مسیر صحیح قرار بگیرند.

 

همچنان فکر می‌کنیم که کیفیت باید به کمیت تبدیل شود!

خانم سراج؛ شما اشاره کردید که تبدیل یک امر کمی به کیفی را با نمره بسنجیم. از طرفی آموزش‌وپرورش در نظر دارد بداند که آیا دانش‌آموز صلاحیت رفتن به مرحله بعد را دارد یا خیر! ما به چه شکل می‌توانیم سنجش فرایندی را اجرا و پیاده‌سازی کنیم که به این هدف برسیم و بتوانیم مسیری را پیش روی دانش‌آموز و آموزش‌وپرورش قرار دهیم که هم دانش‌آموز را سنجیده و هم آن امر کیفی محقق شده باشد؟ 

مثلاً فرهنگ آموزش‌وپرورش ایران، کیفیت را درک نمی‌کند و انگار حتماً کیفیت باید به کمیت تبدیل شود تا بتواند درک کند. مانند ارزشیابی توصیفی، این مسئله به دلیل فرهنگ حاکم است. دانش‌آموز باید در مقطع ابتدایی صرفاً یاد بگیرد و نمره برایش مهم نباشد

سراج: آنچه که در دنیا به آن توجه می‌شود، ترکیب کیفیت و کمیت است. مثلاً فرهنگ آموزش‌وپرورش ایران، کیفیت را درک نمی‌کند و انگار حتماً کیفیت باید به کمیت تبدیل شود تا بتواند درک کند. مانند ارزشیابی توصیفی، این مسئله به دلیل فرهنگ حاکم است. دانش‌آموز باید در مقطع ابتدایی صرفاً یاد بگیرد و نمره برایش مهم نباشد. ترکیب کمیت و کیفیت می‌تواند مؤثر باشد، اما نمی‌دانم در جامعه ما چطور باید کیفیت را با روش درستی به کمیت تبدیل کنیم. چون هر وقت بخواهید به طور کیفی جایی سنجش داشته باشید، واقعی در نمی‌آید. در ارزشیابی، همه افراد به خودشان نمره عالی می‌دهند. اما وقتی کیفیت را به کمیت تبدیل می‌کنیم، واقعیت اجرا نمی‌شود. نکته مهم این است که برخورد و دیدگاه ما باید مقداری نسبت به نمره تغییر کند. معمولاً در سایر کشورها اگر دانش‌آموزان می‌خواهند به پایه بالاتر بروند، حداقل در دوره آموزش عمومی، فرصت‌های مختلفی به دانش‌آموزان داده می‌شود، در همان کلاس به‌طورجدی کار می‌شود و رفع اشکال صورت می‌گیرد و اصلاحات انجام می‌شود. اگر در سنجش‌های کلاسی، وقت و انرژی زیادی بگذاریم، شاید بتوانیم مشکل را راحت‌تر حل کنیم.

 

ساده‌ترین سطح سنجش دینی، دانش و یادآوری است

قلندریان: حتی اگر فرض کنیم سنجش‌های موجود ما استاندارد هستند، اما با سنجش‌های موجود باز هم نتوانستیم در امتحانات پایان ترم به آن اهداف برسیم. دانش‌آموز ممکن است از تدریس ضعیف ما جان سالم به سر ببرد؛ اما از سنجشِ ضعیف ما بر روح و روان او چنان لطمه‌ای وارد می‌شود که به هیچ شکلی جبران‌پذیر نیست.

پایین‌ترین سطح سنجش ما دانش یا توانایی به‌یادآوردن است. اما آیا سنجش ما ویژگی‌های بازسازی، بازشناسی، تغییر و شناسایی و نقل و نام‌گذاری را شامل می‌شود؟ اینها برآورد سنجش ما است که ما در همین مرحله هم با مشکل مواجه هستیم. در مرحله دوم این سنجش‌ها، فهمیدن به شکل‌های مختلف مدنظر ما است؛ آیا تا به حال از دانش‌آموزان درخواست دسته‌بندی، توصیف، بازنویسی و طبقه‌بندی و.. داشته‌ایم؟ در مورد برهان علیت که در درس دینی همگی ما به‌خوبی یاد می‌گرفتیم، در حال حاضر با همین نظام سنجش موجود، در روابط علی و معلولی در کشور مشکل داریم؛ چون که تحلیل‌کردن را دانش‌آموز در کلاس یاد نگرفته و در آزمون هم به این پرداخته نشده است؛ چرا که تحلیل شامل مؤلفه‌هایی است که دانش‌آموز بتواند مطلب را سامان دهد، مثلاً نمودار را رسم و حل مسئله کند. قضاوت و مهم‌تر از همه آفریدن است که در مراحل بعدی قرار می‌گیرد. الان در همین سنجش موجود، تغییرات را آموزش‌وپرورش انجام می‌دهد. اگر بخواهیم فعلاً مسئله را از ریشه نزنیم، باید بیاییم روی همین سنجش‌های موجود کار کنیم و در سؤالات از دبیران پیگیر شویم و پاسخ آن را جویا شویم که آیا آفریدن و تغییرکردن وجود دارد یا خیر؟

 

/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...

ارسال نظر
captcha