بررسی سیستم ارزشیابی دانش آموزان در گفتگو با محمدمهدی اعتصامی/ بخش دوم؛
عمده کار سازمان سنجش، خبر رسانی امتحانات بود، اما الان ارزیابی آموزش و پرورش را هم انجام می‌دهد. اتفاقا یکی از اشکالات آموزش و پرورس همین جا است. اوایل انقلاب، ارزیابی انجام می‌شد، اما الان از این جهت ضعیف هستیم. یکی از اشکالات سند تحول هم همین است. سند تحول به نحوی نوشته نشده که به ما بگویید از نقطه مبدا می‌خواهیم به نقطه مقصد برسیم.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ دکتر محمدمهدی اعتصامی، دانش‌آموخته رشته فلسفه است و سال‌هاست که به امر تحصیل مشغول است. در بخش نخست این گپ‌وگفت با دکتر اعتصامی که بیش از دو دهه در دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی به‌عنوان کارشناس گروه دینی خدمت کرده و به تألیف کتب درسی مشغول بوده است، روحیات دانش‌آموز و نوجوان امروز جامعه ایرانی را به بحث گذاشتیم و در ادامه به مسئله سرفصل‌های آموزشی پرداختیم. بخش دوم این گفتگو که در ادامه از منظر شما می‌گذرد به موضوع  سیستم ارزشیابی آموزش‌وپرورش پرداخته‌ایم:

 

چرا طرح کار دهه ۷۰ عامل بیکاری و علافی دانش‌آموزان شد؟

یکی از مورد توجه‌ترین صحنه‌هایی که در اتفاق ۱۴۰۱ منتشر شد، رفتار دانش‌آموز‌ها در مدارس بود. به نظر شما چقدر سطح کتب درسی و مدل آموزشی ما توانسته به نیاز روز نواجوان امروز ما پاسخ بدهد؟

اعتصامی: نکته اول اینکه صحنه‌هایی که گفتید فراگیر نیستند، یعنی ما با انتشار آن صحنه‌ها نمی‌توانیم هویت دانش‌آموز ایرانی را ترسیم کنیم. مورد بعدی اینکه با دوام نیستند، یعنی در یک شرایط بسیار بحرانی و ناشی از یک تبلیغات وسیع اتفاق افتاده است.

ما تنها کشوری هستیم که حجاب در جامعه‌اش اجباری است، مثل قانون مالیات و راهنمایی و رانندگی. همین واژه «تنها کشور» برای طیف نوجوان چه مفهومی دارد؟ ما چه حجمی از اقدامات تربیتی باید انجام دهیم تا جبران این تنها کشوری که هستیم را بکند؟ همین موضوع را اگر در دراز مدت نتوانیم با قدرت تعلیمی جا بیندازیم مسلما بار قانونی آن بروز می‌کند، یعنی از جنبه فرهنگی به جنبه قانونی آن منتقل می‌شود.

من سهم کتاب درسی را ۲۰ درصد، معلم ۵۰ درصد و سهم سیستم و نظام اجرایی را ۳۰ درصد می‌دانم. معلم، دانش‌آموز و خانواده همیشه به پایان کار و چگونگی امتحانات نگاه می‌کنند و اینکه این درس چه نقشی در رفتن به دانشگاه دارد. وقتی این دیدگاه را به نحو مطلوب سامان‌دهی نمی‌کنیم، نظام ارزشیابی ما از عقب مانده‌ترین نظام‌ها می‌شود و خود به خود قدرت تربیتی ما در این زمینه‌ها ضعیف عمل خواهد کرد

تعلیم باید در مدرسه رخ بدهد. کودک از ۷ سالگی وارد مدرسه می‌شود و تا ۱۸ سالگی تعلیم می‌بیند. برای نظام جمهوری اسلامی ایران، آموزش و پرورش بسیار فوق‌العاده و مهم است و با بخش اقتصاد، متفاوت است. اگرچه آموزش و پرورش کوتاهی کرده، اما نظام، جایگاهی که باید برای آموزش و پرورش قائل می‌شده را نشده است. مقام معظم رهبری در همین زمینه صحبت‌های متعددی کرده‌اند. همین سند تحول را سال ۱۳۹۰ تصویب کردیم، هنوز دنبال این هستیم که مقدمات اجرای چنین سندی را فراهم کنیم. بدون اینکه بدانیم اصلا این سند کارایی لازم را دارد یا نه!

به نظر می‌رسد نظام آموزشی ما از بخش اقتصادی ضعیف‌تر عمل می‌کند. درصورتی که کارایی آن عمیق‌تر و جدی‌تر است. من سهم کتاب درسی را ۲۰ درصد، معلم ۵۰ درصد و سهم سیستم و نظام اجرایی را ۳۰ درصد می‌دانم. معلم، دانش‌آموز و خانواده همیشه به پایان کار و چگونگی امتحانات نگاه می‌کنند و اینکه این درس چه نقشی در رفتن به دانشگاه دارد. وقتی این دیدگاه را به نحو مطلوب سامان‌دهی نمی‌کنیم، نظام ارزشیابی ما از عقب مانده‌ترین نظام‌ها می‌شود و خود به خود قدرت تربیتی ما در این زمینه‌ها ضعیف عمل خواهد کرد.

مثلا طرحی در سال ۱۳۷۰ به نام طرح کار اجرایی شد. دانش‌آموز کارگاهی را شناسایی می‌کرد تا در آن یک حرفه را بیاموزد؛ آن هم یک روز در هفته به صورت اجباری. این کار در آموزش و پرورش امر بزرگ و تحول عظیمی بود. ولی این کار نه تنها منجر به حرفه آموزی نشد بلکه زمینه‌های بیکاری و علافی دانش‌آموز را فراهم کرد. چرا؟ چون نظام اجرایی ما نمی‌توانست این طرح را پیاده و محقق کند. در همان طرح گفتند دیپلم را تا سال ۱۱ آموزش می‌دهیم، هرکس علاقه به دانشگاه دارد، یک‌سال بعد را بخواند. یک‌سالی که مدرک محسوب نمی‌شود و مجوز ورود به دانشگاه است. سال اول یا دوم عملا تمام دانش‌آموز‌ها دوباره در پیش دانشگاهی ثبت‌نام کردند، چون ما در نظام اجرایی به نحوی پیش رفتیم که همه باید به دانشگاه می‌رفتند. در حالی‌که اگر دانش‌آموز ما این برنامه را می‌توانست اجرا کند بسیاری از درگیری‌های اجتماعی بعدی کاهش پیدا می‌کرد، حتی مثلا سن ازدواج پایین می‌آمد و تولید نسل بیشتر می‌شد. چون دانش‌آموز وقتی وارد دانشگاه بشود حداقل ۶ سال برای تشکیل زندگی عقب می‌افتد. اما اگر درست اجرا می‌شد ۴۰ درصد می‌رفتند دنبال بازار کار، بحث ازدواج و فرزندآوری زودتر اتفاق می‌افتاد و بسیاری از بحران‌ها هم کاهش پیدا می‌کرد.

 

اگر در زمین دیگران و به شیوه آن‌ها بازی کردیم، آثارش را هم باید بپذیریم

در گذشته معلم در کنار روحانیت قرار می‌گرفت. امروز این جایگاه از دست رفته است.  گروه‌های اجتماعی اثرگذار بر دانش‌آموز‌ها، سلبریتی و صفحات اجتماعی شده است. چرا نقش اجتماعی معلم را طی این سال‌ها از دست دادیم؟

اعتصامی: نه تنها برای مردم بلکه برای پدر و مادر هم این اتفاق افتاده است. یعنی موقعیت قبل را در بسیاری از امور ندارند. در گذشته پدر خرید نمی‌کرد و به عهده فرزند بود، ولی الان این اتفاق رخ نمی‌دهد. پسر بار اصلی را روی دوش پدر می‌بیند و این اتفاق ممکن است جهانی باشد. در دنیا این اتفاق رخ داده و فرهنگ مدرن و مرجعیت تغییر یافته است.

در موضوع سیاسی مرجعیت پادشاه بود، این مرجعیت الان وجود ندارد و افراد دنباله رو افراد دیگری هستند که جامعه جهانی به شکلی به ما تببین می‌کند. ما در مقابل این جریان جهانی چقدر می‌توانیم ایستادگی کنیم؟ اینکه فکر کنیم در ایران می‌توانیم یک کار فوق‌العاده کنیم، مجزا از جهان، این بعید است. برای تیم فوتبال در آسیا تبلیغ می‌شود، آن‌ها در تلوزیون دیده می‌شوند، بودجه خوبی در اختیار دارند و سفر‌های خارجی می‌روند، تماشاگر‌های زیادی هم دارند. حال ما انتظار داریم شخصی که برای نوجوان، محبوب شد، مرجعیت نداشته باشد، این تناقض است.

در حالی‌که این اتفاق برای بزرگ‌ترین فیزیکدان ما رخ نمی‌دهد که هرروز تماشاگر داشته باشد، تبلیغ کنند، عکسش در روزنامه باشد، این از مرجعیت می‌افتد. فرد می‌داند که بازیکن فوتبال یک کتاب سیاسی هم نخوانده، ولی همین که گفت من به فلان شخص رای می‌دهم، ۵۰ درصد نوجوان‌ها تابع تصمیم او رای می‌دهند. ما اگر در زمین دیگران و به شیوه آن‌ها بازی کردیم، آثارش را هم باید بپذیریم. اینکه به شیوه دیگران بازی کنیم یک انزوا سیاسی و اجتماعی هم رخ می‌دهد. باید وقت صرف کرد تا نوجوان تماشاگر بازی فوتبال باشد، هیجان خودش را خالی کند و به بازیکنانش عشق بورزد، اما در عین حال در موقعیت رای یا عمل سیاسی تابع او نباشد.

 

طبق یک نظرسنجی در آمریکا اگرچه مردم دنبال چهره‌های مشهور هستند، ولی از آن‌ها تاثیرپذیری ندارند و تاثیر از منابع رسمی می‌گیرند. چه خلایی در مدرسه یا کتب درسی احساس می‌شود که نتوانسته‌ایم این تفکیک را انجام دهیم؟

اعتصامی: اولا سلبریتی در کشور‌های دیگر با موقعیت سلبریتی در کشور ما فرق می‌کند. آن جا در یک نظام سرمایه‌داری، شخص چهره می‌شود، ولی برای نظام سرمایه‌داری این چهره یک ابزار است. در واقع نظام سرمایه‌داری نمی‌گذارد که چهره پای خود را از گلیمش درازتر بگذارد و به ضررش کاری کند و در چارچوب او حرکت می‌کند. اگر فراتر برود نظام سرمایه‌داری با اقداماتی او را سرکوب می‌کند. ولی در جامعه ما یک چنین قدرت اقتصادی حاکم بر چهره‌ها نیست که آن‌ها را کنترل کند و به آن‌ها جهت بدهد.

نکته دوم، سلبریتی‌ها در جهان سوم دنباله رو غرب هستند. خود به خود بخشی از اندیشه‌های غربی را وارد می‌کنند. نکته دیگر اینکه غربی‌ها تجربه سه یا چهار دهه را پشت سر می‌گذارند و آن تجربه‌ها را استفاده می‌کنند، اما ما ۱۲ سال است که واژه سلبریتی را داریم. نکته دیگر اینکه در کشور‌های به‌خصوص اروپایی، سن افراد بالا است و نقش‌آفرینی نسبت به جمعیت، قابل کنترل‌تر است.

 

معتقد هستید سلبریتی، چون پولدار و جذاب است نوجوان جذبش می‌شود، ولی یک فیزیکدان و روحانیت نه.

اعتصامی: بله. البته پولدارترین‌ها هم در بخش تجارت و کارخانه داری هستند. ولی ارتباط فرهنگی با سلبریتی بیشتر است و خواسته‌های نوجوان را بیشتر نشان می‌دهد. اکثریت جامعه در سطح عادی فکر می‌کنند و هرچه جلوتر می‌رویم تعداد نخبگان کمتر می‌شود. سلبریتی وقتی روی موضوعات عادی نوجوان مثلا بحث حجاب ورود می‌کند برای نوجوان جذاب می‌شود.

 

عملاً با معلم منفعل روبه‌رو هستیم

یکی از اشکالاتی که به نظام آموزش و پرورش وارد می‌شود این است که تلاش کرده یک سری دانش‌آموز یکدست تربیت کند که منفعل هم هستند. برای خروج دانش‌آموز از انفعال آیا باید فکری کرد؟

اعتصامی: مسلما این گونه سیستم آموزشی که دانش‌آموز و معلم در آن منفعل هستند، نباید پیش برود. در سیستم فعلی، معلم آن اختیار مناسب برای ارائه درس در کلاس را ندارد، یعنی به نحوی است که صفحات کتاب را باید عینا تدریس کند و جایی برای مانور معلم نیست، به‌خصوص به‌خاطر نحوه امتحان، روز به روز هم تشدید می‌شود. مثلا برای ورود به دانشگاه، معدل سال ۱۱ و ۱۲ باید محاسبه شود؛ چون عدالت آموزشی حکم کند و تقلب صورت نگیرد، امتحان باید نهایی شود، وقتی نهایی می‌شود، اقتضائات خودش را دارد و باید کلید پاسخ به سوال، برای معلم فرستاده شود. معلم باید با آن کلید، برگه سوال را صحیح کند، یعنی دانش‌آموز در سیستان و بلوچستان با یک دانش‌آموز در تهران دقیقا متناسب با این کلید باید پاسخ دهند. لذا معلم تدریس را متناسب با همین موضوع سازمان‌دهی می‌کند و عملا با معلم منفعلی روبه‌رو هستیم که در کلاس اجازه مانور چندانی ندارد.

معلم باید بتواند کتاب انتخاب کند، اما به این دلیل که فقط یک کتاب درسی چاپ می‌کنیم، امکان انتخاب کتاب درسی از معلم گرفته‌شده است. ما شرایط چاپ کتاب چند تألیفی را شکل ندادیم. این‌ها عدم تحرک ایجاد می‌کند پس پیشرفت آموزش‌وپرورش هم متوقف می‌شود و عقب می‌افتیم.

معلم باید بتواند کتاب انتخاب کند، اما به این دلیل که فقط یک کتاب درسی چاپ می‌کنیم، امکان انتخاب کتاب درسی از معلم گرفته‌شده است. ما شرایط چاپ کتاب چند تألیفی را شکل ندادیم. این‌ها عدم تحرک ایجاد می‌کند پس پیشرفت آموزش‌وپرورش هم متوقف می‌شود و عقب می‌افتیم. مسئولانی هم که وارد عمل می‌شوند قدرت روحی و معنوی لازم را ندارند که زیر بار انجام تحولات بروند.

در آموزش و پرورش باید قدرت تفکر دانش‌آموز، اساس کار تربیت شود. ما باید بتوانیم قدرت تفکر دانش‌آموز را تقویت کنیم و به تفکر کردن عادت کند. این اتفاق در آموزش و پرورش ضعیف است. امروز درس‌هایی در این زمینه داریم، اما عملا کارایی ندارد. اگر بخواهیم دانش‌آموزی تربیت کنیم که در موقع جریانات اجتماعی از حالت انفعال در بیاید نظام آموزش ما از ابتدا باید کاری کند که قدرت تفکر و عقلانیت در دانش‌آموز افزایش یابد.

ممکن است اگر دانش‌آموز دارای تفکر شود، راه‌های اشتباه را برود، ولی چون سطح فرد بالا است و با فکر کاری را انجام می‌دهد با جریانات هیجانی و آنی هم مسیر نمی‌شود.

 

آموزش و پرورش ما نسبت به تهدید‌ها رشد نکرده است

در طول سال‌ها سعی شده که دانش‌آموز را از پذیرش مسئولیت دور کنیم اما این نوجوان بیرون از مدرسه با صحنه‌هایی مواجه می‌شود که می‌خواهند به او نقش بدهد. چرا مدرسه نمی‌تواند این نقش و مسئولیت را به نوجوان بدهد؟

اعتصامی: ما همیشه در شرایط چالشی عمل می‌کنیم. این شرایط چالشی هم در بعد اقتصاد، امنیت، فرهنگ، تعلیم و تربیت تصمیم‌گیری ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند، از جمله در مسئله تعلیم و تربیت. این احساس به وجود می‌آید که اگر فضا را برای فرزند یا دانش‌آموز خود باز کنیم، توانایی کنترل وی را از دست می‌دهیم. در حالی که پیش از این تفکر، دیوار‌های این کنترل با توسعه تکنولوژی فرو ریخته است. این چالش یک جور دست به عصا بودن را هم به خانواده‌های مذهبی و آموزش و پرورش تحمیل کرده است که شاید اگر ما هم در موقعیت تصمیم عمده باشیم تن به یکسری از این محدودیت‌ها بدهیم.

اصولا آموزش و پرورش ما نسبت به تهدید‌ها رشد نکرده است، نیروی انسانی، نظام اجرایی و نه محتوا‌های درسی رشدی نداشتند. معلمان در هر موقعیتی که باشند باید ارج داشته باشند، ولی ما آن‌ها را در موقعیتی قرار دادیم که مناسب آن نبودند.

 

از جهت ارزیابی ضعیف هستیم

یک نکته که آموزش و پروش دارد، بحث اثر سنجی است. اما ما وقتی اقدامی را انجام می‌دهیم یا دنبال اثرسنجی نمی‌رویم یا اگر اقدام کنیم گزارش اثر را به جای اثربخشی ارائه می‌دهیم. چقدر بخش اثرسنجی را کارآمد می‌دانید؟

اعتصامی: عمده کار سازمان سنجش، خبر رسانی امتحانات بود، اما الان ارزیابی آموزش و پرورش را هم انجام می‌دهد. اتفاقا یکی از اشکالات آموزش و پرورش همین جا است. اوایل انقلاب، ارزیابی انجام می‌شد، اما الان از این جهت ضعیف هستیم.

یکی از اشکالات سند تحول هم همین است. سند تحول به نحوی نوشته نشده که به ما بگویید از نقطه مبدا می‌خواهیم به نقطه مقصد برسیم. نویسندگان سند می‌گویند صد یا دویست پژوهش انجام دادیم تا این سند را نوشتیم. ما دوره‌های بسیاری برگزار کردیم، اما ارزیابی صورت نگرفته تا اشکال کار پیدا شود. قبل از اینکه سند تحول اجرا شود باید ۵ موضوع اولویتی را در نظر بگیریم و تعیین کنیم می‌خواهیم از چه نقطه‌ای به چه نقطه‌ای برسیم. سند تحول به این شکل نوشته نشده است.

یکی از مشکلات ما که بخشی از نوجوان‌های امروزی وارد جریانات سطحی می‌شوند این است که شخصیت آن‌ها پرورده نشده است. اگر دانش‌آموز اهل کتاب بار بیاید، آسیب‌های اجتماعی از بین می‌رود. اصلا هر کتابی حتی رمان هم بخواند خوب است. بعد جهت‌سازی برای کتاب مناسب فرهنگ‌سازی می‌شود. این در خود آموزش و پرورش باید تعریف و اجرایی شود. ۵۰ درصد مشکل این است که کسی این‌کار را انجام نمی‌دهد.

 

یعنی در بخش اثرسنجی مشکل بزرگی داریم که باید رفع شود؟

اعتصامی: وقتی پای گزارش مسئولان به میان می‌آید از نحوه کتاب‌های درسی گفته می‌شود یا نوع انتخاب معلم‌ها. ولی چرا اثر آن کار را مشاهده نمی‌کنیم؟ حتی در موضوعات نماز و حجاب هم این کار شدنی است. حجاب یک مسئله برای آموزش و پرورش نیست، اما سهمی دارد و با ارزشیابی قابل انجام است.

 

حوزه علمیه باید وارد بحث‌تربیتی شود

مسیر پیش روی ما با توجه به اینکه تاکنون اینگونه بودیم، چطور باید باشد؟

اعتصامی: ما هیچ‌کدام از آسیب‌ها را مطلق بیان نمی‌کنیم. نمی‌گوییم هیچ امر مثبتی در آموزش و پرورش انجام نشده است. حتما مثبت هم بوده وگرنه در مقابل چالش‌های بزرگ، الان در موقعیت فعلی قرار نداشتیم. اگر در این نقطه هستیم و توانستیم در برابر موج‌هایی که آمده، استقامت کنیم و روی پا خود بایستیم به‌خاطر مجموعه اقداماتی بوده که انجام شده است. می‌توانستیم در وضع بهتری باشیم اگر آسیب‌ها را هم رفع می‌کردیم.

در بحث نظام ارزیابی در آموزش و پرورش اقشار مختلفی از معلمان و مدیران واقعا دلسوزانه کار می‌کنند، در نتیجه تاثیراتی بر جا گذاشته‌اند و افرادی تربیت می‌شوند. اما به طور طبیعی برای ارتقا وضع موجود و چالش‌هایی که بعدا شکل می‌گیرد ما نیاز به اقدامات جدیدی داریم که بحث تربیت بسیار موثر است. تربیت باید بشود مسئه اولی که به آن می‌پردازیم. در نتیجه شخصیت‌های ممتاز، برجسته و با استعداد در زمینه تربیتی وارد شوند.

نکته دوم بخشی که به حوزه علمیه مربوط می‌شود. ما باید یک سرمایه‌گذاری جدی (نه صرفا مادی) روی بحث تربیت اسلامی در عصر حاضر داشته باشیم.

تربیت اسلامی در دوره معاصر چگونه باید اتفاق بیفتد؟ به نحوی که هم بتواند تولید محتوای علمی خوبی کند و افراد ممتازی را در این زمینه تربیت کند. الان در بخش حوزه‌های علمی و روحانیون افرادی هستند که کار موثر کردند، ولی نمی‌توانیم بگوییم نظام حوزوی ما در حوزه تربیت کار اساسی انجام داده که جبران کننده ۱۰۰ سال گذشته باشد. مدرسه در اختیارش نبود، اما مسجد پایگاه تربیتی خودش را از دست داده است. به نظرم حوزه علمیه باید وارد بحث‌تربیتی شود. در حوزه علمیه فردی که در فقه برجسته باشد نمود زیادی دارد یا جایگاه ممتاز دارد. این فرد باید در بحث تربیت و راهنمایی وارد شود.

کار دیگر رساندن آموزش و پرورش به جایگاه ممتاز خودش در نظام مملکت داری و به تعبیر امروزی حکمرانی است. در نظام حکمرانی ما باید به جایگاه اول تبدیل شود. اگر در سیاست‌گذاری‌ها همه امور حول آموزش و پرورش تبیین شوند، مسلما ثمره آن را خواهیم دید. به نظرم در داخل آموزش و پرورش اولین کار باید تاسیس یک نهادی باشد که تمام اهدافی که در سند تحول ذکر کردیم، مراحل آن را بنویسیم.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha