بررسی کارکردهای ادبیات پایداری در ایران در گفتگو با اسماعیل امینی/ بخش اول؛
مرحوم سید حسن حسینی در کتاب «شعر جنگ و دفاع مقدس»، شعر پایداری را به شعر جنگ و شعر دفاع مقدس تقسیم کرده است. او می‌گوید: تا زمانی که جنگ بود، شاعران و دست‌اندرکاران این حوزه، نام شعر جنگ را بر روی آثار خود گذاشته بودند. بعدها اصطلاح دفاع مقدس ساخته شد در حالی که جنگی وجود نداشت، اما فرهنگی که جنگ در آن پدیدار شده و درباره آن کتاب، داستان، رمان، فیلمنامه و شعر تولید می‌شد، وجود داشت.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ دکتر اسماعیل امینی، شاعر، طنزپرداز، نویسنده، پژوهشگر و داور جشنواره‌های ادبی است. عضویت در شورای‌عالی شعر و شورای‌عالی موسیقی صداوسیما و همکاری با حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بخشی از فعالیت‌های فرهنگی اوست. ایشان در زمینه نقد ادبی هم دستی بر آتش دارد و ده‌ها مقاله پژوهشی و ادبی در نشریات تخصصی ادبیات منتشر کرده است. همچنین تجربه داوری و کارشناسی در جشنواره‌های فرهنگی ازجمله جشنواره شعر فجر، کنگره دفاع مقدس، جشنواره کانون‌های مساجد کشور و جشنواره شعر رضوی را داشته‌اند. از آثار او می‌توان به «خندمین تر افسانه» (جلوه‌های طنز در مثنوی معنوی)، «لبخند سعدی» (طنزآوری در غزل‌های سعدی)، «جلسه شعر» (نوشته‌های آموزشی درباره شعر) و «نشر اکاذیب» (مجموعه شعر طنز) اشاره کرد. آقای امینی در این گفتگو از ادبیات پایداری در تاریخ ادبیات ایران و لزوم بازاندیشی در تعریف این مفهوم می‌گوید.

 

با توجه به اینکه شما در زمینه شعر، سرآمد و صاحب قلم هستید و آثار گران‌قدر و متفاوتی خلق کرده‌اید، اولین سؤال ما از شما این است که آیا ادبیات پایداری به خصوص در زمینه شعر مقاومت و پایداری توانسته انتظارات مخاطبان خود را برآورده کند و در میان عموم مردم جایی برای خود باز کند؟ برای مقایسه بهتر می‌توانیم شاعران دوران مشروطه و بعد از آن را مثال بزنیم که اشعارشان به نوعی بیانگر مبارزه و اعتراض مردم بود؛ شاعرانی چون لاهوتی، فرخی یزدی و میرزاده عشقی و بعدتر اخوان ثالث از جمله چهره‌هایی بودند که می‌توان آنان را به عنوان پیش قراولان اعتراض‌های مردمی به حساب آورد. این شاعران مخاطب عام داشتند و هر ایرانی می‌توانست با اشعار آنان همراه شود و سرزمین مادری‌اش را از دریچه اشعار آنان بنگرد. آیا این وضعیت برای شعر پایداری و دفاع مقدس هم قابل‌تصور است یا خیر؟

امینی: نکته اول این است که دوره‌های مختلف شعر با هم فرق می‌کند. ما در تاریخ ادبیات ایران دوران‌هایی داشتیم که همه گونه‌های شعر مثل توصیفی، عاشقانه، حماسی و... اقبال عمومی داشته و در برخی دوره‌ها این گونه نبوده و شعر، رسانه اصلی به حساب نمی‌آمده است و رسانه‌ها و هنرهای دیگر اقبال عام داشتند. در روزگار ما هم این طور است که شعر اقبال عام ندارد و عموم مردم با شعر ارتباط مستقیم ندارند. در این ادوار که شعر تریبون اصلی نیست، قالب‌های دیگری جایگزینش شده؛ مثلاً در حوزه شعر، ترانه مقدم است بر شعر و در حوزه ادبیات دینی هم نوحه جلوتر است. البته این جلوتر یا عقب‌تر بودن از نظر ارتباط با مردم و نه از نظر سطح محتوایی است.

در روزگار ما هم این طور است که شعر اقبال عام ندارد و عموم مردم با شعر ارتباط مستقیم ندارند. در این ادوار که شعر تریبون اصلی نیست، قالب‌های دیگری جایگزینش شده؛ مثلاً در حوزه شعر، ترانه مقدم است بر شعر و در حوزه ادبیات دینی هم نوحه جلوتر است.

دلیل دیگرش این است که اساساً در دوره مشروطه و سال‌های سلطنت پهلوی - به ویژه بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ - اقبال عمومی به شعرهای مقاومت در برابر استبداد افزایش چشمگیری پیدا کرد. شاید یکی از مهم‌ترین علت‌هایش این بود که شعر در این دوران رقیب دیگری نداشت؛ چنان که می‌دانیم در آن روزگار مطبوعات هم از سوی مردم تا حد زیادی مورد اقبال بود. با اینکه افراد باسواد زیادی در جامعه نداشتیم که بخواهند نشریات و مجلات را بخوانند، اما در دهه سی و چهل، روزنامه‌ها و انواع مجلات و نشریات بسیار مورد توجه قرار می‌گرفتند و محتوایشان برای مردم مهم بود. انتشار شعر هم در آن روزگار به این صورت بوده، در حالی که در روزگار ما مشاهده می‌کنید که مطبوعات کاغذی در صدر نیستند و اطلاع‌رسانی هم از طرق دیگری انجام می‌شود.

 

گام‌های جدید برای ترویج شعر

به نظر شما در حال حاضر این امکان وجود ندارد که شعر را به جایگاه رسانه مورد توجه مردم بازگرداند؟ به‌عنوان‌مثال اگر همین شعرها از شبکه‌های اجتماعی که بیشتر در دسترس و در مرکز توجه هستند با شکل و صورتی نو و البته جذاب برای مخاطبان امروزی ارائه شوند، اقبال عمومی به سوی آنان جلب نمی‌شود؟

امینی: در حال حاضر کارهایی دارد صورت می‌گیرد که شعر و از جمله ادبیات پایداری با شیوه‌های جدید ارائه شود؛ به‌عنوان‌مثال شعر را با تصویر یا موسیقی ارائه می‌کنند یا دکلمه می‌کنند که جذابیت بیشتری داشته باشد، اما اقتضای رسانه‌های جدید، ناپایداری است. نه فقط درباره شعر، مثلاً درباره موسیقی هم وقتی کار جدیدی ارائه می‌شود، مدت طولانی دوام ندارد و پس از یکی دو ماه محو می‌شود. چون این رسانۀ شتاب‌زده مجازی مدام در حال به‌روزشدن است. در حالی که در گذشته این طور نبود؛ شعر، موسیقی، ترانه و گونه‌های دیگر مانند داستان و پاورقی‌ها - داستان‌های دنباله‌دار - هم ماندگار و هم بی‌رقیب بودند. متأسفانه الان این مشکل وجود دارد که همه چیز مصرفی شده و زود کارکرد خودش را از دست می‌دهد.

 

ولی در همین روزگار ما که شما معتقدید عموم مخاطبان یا مردم چندان به شعر اقبال ندارند، قطعه‌ها و قسمت‌هایی از شعر شعرای قدیم مانند شهریار و اخوان در ذهن و زبان مردم ماندگار شده و آن را به‌صورت تکیه‌کلام استفاده می‌کنند. چرا درباره ادبیات پایداری این اتفاق نیفتاده است؟

امینی: بخشی از آن مربوط به ماهیت شعر است. بنده درباره شعر بسیار مطالعه کرده‌ام و می‌توانم بگویم بسیاری از اشعار برجسته را آدم‌های معمولی اصلاً درنمی‌یابند که بخواهند یاد بگیرند و اگر شعرهایی از اساتید ادبیات مانند شهریار و فریدون مشیری و فروغ هم بدانند با تفسیر و تعبیر خودشان بلدند، اما آنها که از خود شعر و از نظام فکری شاعر مطلع باشند، تعدادشان زیاد نیست. معمولاً خواص این ارتباط‌ها را دارند.

موضوع شعر پایداری که شاخه‌ای از شعر حماسی است، با زندگی پیوند دارد. به خاطر دارم در زمان تظاهرات علیه رژیم پهلوی که جوان بودم، هنگامی که شعرها خوانده می‌شد، بر سر زبان‌ها می‌افتاد و بین مردم پخش می‌شد؛ چون موضوع روز بود.

از طرفی موضوع شعر پایداری که شاخه‌ای از شعر حماسی است، با زندگی پیوند دارد. به خاطر دارم در زمان تظاهرات علیه رژیم پهلوی که جوان بودم، هنگامی که شعرها خوانده می‌شد، بر سر زبان‌ها می‌افتاد و بین مردم پخش می‌شد؛ چون موضوع روز بود.

 

مقاومت در فرهنگ رسمی با مقاومت واقعی تفاوت دارد

دقیقاً نکته‌ای که می‌خواهیم بر آن تأکید کنیم، همین است. ظاهراً شعر پایداری دیگر پویایی سابق را ندارد و همان‌طور که خود موضوع مقاومت و پایداری - به طور خاص در معنای مبارزه و اعتراض و همچنین دفاع مقدس - مربوط به یک دوره تاریخی است، شعر پایداری هم به تاریخ پیوسته و نمی‌تواند با مردم امروز ارتباط برقرار کند. این‌طور نیست؟

امینی: واقعیت این است که امروزه گونه‌های دیگر آن رواج دارد؛ به‌عنوان‌مثال مقاومت با فرهنگ حاکم و رسمی کشور که همیشه بوده، اکنون هم رایج است. ممکن است از سمت رسانه‌های رسمی مانند صداوسیما و خبرگزاری‌های رسمی به این نوع شعر اصلاً اقبال نشود، اما وجود دارد و محصولش را تولید می‌کند. منظور از فرهنگ رسمی، روایتی است که حاکمیت آن را ارائه می‌دهد و هر چیزی است که فرهنگ حاکم آن را تبلیغ می‌کند. بنده به یاد دارم پیش از انقلاب که گرایش فرهنگ رسمی به فرهنگ غرب بود، بسیاری از دانشجویان - حتی چپ‌گراها که مذهبی نبودند - درصدد مخالفت با این فرهنگ بودند؛ مثلاً دختران دانشجو باحجاب وارد دانشگاه می‌شدند و پسران ریش می­گذاشتند و کراوات نمی‌زدند. این در واقع به‌نوعی دهن‌کجی به فرهنگ رسمی و جهان‌بینی حاکمیت است. این نوع مقاومت، همواره رایج بوده و در همه جای دنیا هم وجود داشته است. این طبیعت نسل نوجوان و جوان است و محصول خود و شعر و طنز خود را دارد که بسیار هم با اقبال مواجه می‌شود. به‌عنوان‌مثال ترانه‌های رپ چیزی از همین جنس هستند. به لحاظ شکلی یعنی نوع موسیقی و نحوه خواندن و سر و وضع خواننده هم به نوعی دهن‌کجی به روایت رسمی است. اگر یک پایداری مبتنی بر متافیزیک مورد قبول حاکمیت وجود دارد، چنین پایداری هم در مقابل وجود دارد و وقتی بخواهیم به لحاظ شعری بررسی کنیم و شناخت علمی پیدا کنیم، باید بپذیریم که علی‌رغم میل ما این نوع از ادبیات پایداری هم هست. زمانی که به لحاظ اعتقادی و ارزش اجتماعی دسته‌بندی می‌کنیم، می‌توانیم بگوییم اینها ارزش دارد یا نه، اما به لحاظ گونه‌شناسی، اعتقاد بنده این است که همه اینها زیرمجموعه ادبیات پایداری هستند که امروزه رایج شده‌اند.

 

به نظر شما ادبیات دفاع مقدس را می‌توان در این قالب‌های به روز جای داد؟

امینی: ادبیات دفاع مقدس چند صورت داشته است. مرحوم سید حسن حسینی در کتاب «شعر جنگ و دفاع مقدس»، شعر پایداری را به شعر جنگ و شعر دفاع مقدس تقسیم کرده است. او می‌گوید: تا زمانی که جنگ بود، شاعران و دست‌اندرکاران این حوزه، نام شعر جنگ را بر روی آثار خود گذاشته بودند. بعدها اصطلاح دفاع مقدس ساخته شد در حالی که جنگی وجود نداشت، اما فرهنگی که جنگ در آن پدیدار شده و درباره آن کتاب، داستان، رمان، فیلمنامه و شعر تولید می‌شد، وجود داشت. از یک طرف کسانی که ارتباط مستقیم با موضوع نداشتند وارد این حوزه شدند و دیگر اینکه به‌تدریج روایت‌های رسمی جای روایت‌های شخصی، مصداقی و صادقانه را گرفت. گفتند ما یک روایت رسمی از جنگ و ارزش‌های آن داریم و باید آن را ترویج کنیم و به این ترتیب گونه‌های دیگر کمرنگ شدند. شعری که مستقیماً با موضوع و واقعیت ارتباط داشت، شعر ناگزیر بود. مثلاً درباره محاصره آبادان و آزادی خرمشهر - در همان زمان - شاعر کاری به تبلیغات رسمی و بیانیه‌ها نداشت. ارتباط مستقیم انسان با واقعیت بود و بنابراین گسترده هم می‌شد. الان ارتباط ما با آن واقعیت‌های دفاع مقدس ارتباط تاریخی و انتزاعی است، به‌خصوص نسل جدید که در آن روزگار نبودند.

 

دقیقاً موضوع همین است که انتقال فرهنگ و به تبع آن، ادبیات دفاع مقدس هم به درستی صورت نگرفته است. آیا این یکی از ضعف‌های ادبیات دفاع مقدس نیست؟

امینی: این ضعف ادبیات نیست، بلکه ضعف عملکرد است. بخشی از آن ادبیات در فرهنگ رسمی اساساً به رسمیت شناخته نشده است. در دوران جنگ و دفاع مقدس، کسانی که می‌جنگیدند، هیچ دعوایی بر سر رتبه و منصب و دستمزد گرفتن نداشتند. فرمانده‌ای بود که در آشپزخانه کمک می‌کرد و پوتین رزمنده‌ها را واکس می‌زد. کارکردن در گمنامی، هنر آنها بود و ارزش‌هایی وجود داشتند که در آن زمان آفریده شده بودند، اما به بخشی از آنها توجه نشد.

 

روایت اسطوره‌ای، خواهان ندارد

آیا موافقید در روایت‌هایی که پس از جنگ بیان شد، این موضوعات را گم کردند و تقدس‌گرایی صورت گرفت و همین باعث شد که ارتباط با انسان عادی به درستی صورت نگیرد؟

امینی: دقیقاً همین‌طور است. وقتی از یک موضوع، روایتی اسطوره‌ای عرضه می‌شود، انسان عادی نمی‌تواند با انسان اساطیری ارتباط برقرار کند. در سینما هم همین‌طور است. در آثاری که روایت واقعی بیان شده مانند فیلم «لیلی با من است» یا «موقعیت مهدی»، بسیار با اقبال مواجه می‌شد. 

بخشی از ادبیات دفاع مقدس در فرهنگ رسمی اساساً به رسمیت شناخته نشده است. در دوران جنگ و دفاع مقدس، کسانی که می‌جنگیدند، هیچ دعوایی بر سر رتبه و منصب و دستمزد گرفتن نداشتند. فرمانده‌ای بود که در آشپزخانه کمک می‌کرد و پوتین رزمنده‌ها را واکس می‌زد. کارکردن در گمنامی، هنر آنها بود و ارزش‌هایی وجود داشتند که در آن زمان آفریده شده بودند، اما به بخشی از آنها توجه نشد.

روایت رسمی دوست داشت قدیس درست کند و علت آن فقط تجلیل از قهرمان‌ها نیست. علتش این است که می‌خواهد بگوید همه حوزه‌هایی که من درباره آن صحبت می‌کنم، مقدس است و تو نمی‌توانی به آن دست پیدا کنی و آن را بررسی کنی یا مورد انتقاد و ارزیابی قرار دهی و اساساً این موضوعات فراتر از دسترس مردم عادی است.

 

یکی از ضعف‌های ادبیات پایداری همین است که نظریه درستی در این باره وجود ندارد. آیا دلیلش این نیست که اجازه تحلیل و بررسی آثار داده نمی‌شود؟

امینی: این مربوط به ماهیت اشعار و آثار نیست و به عملکردها برمی‌گردد. بنده شاهد عینی این ماجرا هستم. در آن زمان کسی محاسبه نمی‌کرد که ببیند چه کسی خوشش می‌آید و چه کسی می‌خواهد یا نمی‌خواهد. فیلمی از قیصر وجود دارد که می‌گوید ما آن زمان که این اشعار را می‌گفتیم به آن اعتقاد داشتیم و هنوز هم اعتقاد داریم؛ بنابراین سفارش‌دهنده، شرایط اجتماعی و زندگی مردم بود. دزفول زیر موشک بود و تهران شرایط مناسبی نداشت. شاعران بر اساس اقتضای آنچه می­دیدند و حس می‌کردند، می‌سرودند و شعر و اثر آنان طراحی نشده بود. مثلاً خیابان هاشمی که عبدالملکیان می‌گوید همان چیزی است که در محل زندگی خود مشاهده کرده است.

 

بنابراین قبول دارید که آن آثار نسبت به آثاری که بعداً خلق شدند، باورپذیرتر بودند و سفارشی‌نویسی و کنگره و همایش‌ها بیشتر کمیت را مدنظر قرار دادند، اما کیفیت را فدای کمیت کردند؟

امینی: بله، مطالبه همان مطالبه است، اما متأسفانه بخش‌هایی از این مطالبه را فرهنگ رسمی کنار می‌گذارد. دلیلش این است که برای آن که صاحب‌منصب است، جامعه آرمانی وجود دارد و او فکر می‌کند هیچ انتقادی بر آن وارد نیست، اما عموم مردم به خصوص نسل جوان، آرمان‌گراست و دنبال تغییر و تحول است، پرسشگر است و درباره برخی چیزها تردید دارد. این همان مطالبه‌ای است که در ادبیات پایداری در همه دوره‌ها بوده؛ در دوره جنگ، همه اقشار و طبقات مختلف، نظر مثبت و واکنش خوشایندی نداشتند، ولی اینکه روایت رسمی می‌خواهد بگوید همه همراه ما هستند، این موضوع باورپذیری ای که باید داشته باشد را ندارد و مورد اقبال هم واقع نمی‌شود.

/ انتهای بخش اول/ ادامه دارد...

ارسال نظر
captcha