به بهانه سالروز تأسیس رادیو در ایران؛
رادیو تنها صداست و تصویر‌های رنگ‌ووارنگ و شکل‌های جذاب ندارد. اما هنوز هم در میان رسانه­‌های ارتباطی، طرف‌داران خاص خودش را دارد. شاید یکی از دلایل محبوبیتش این است که می‌­توانی در میان کار‌های دیگر، آن را بشنوی و آنچه می­‌خواهی را دریابی؛ و به همین دلیل بود که رادیو به‌محض ورود به ایران توانست خودش را در دل ایرانیان جا کند و تا امروز هم پابرجا و خواستنی است.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛مرضیه سهامی احمد: اگر بخواهیم اولین قدم‌های آشنایی ایرانیان با رادیو را مرور کنیم، باید سری به تاریخ ورود وسایل ارتباطی بی­سیم بزنیم. زمانی که ناصرالدین‌شاه پایش به فرنگ رسید و وسایل پیشرفته آن‌ها را دید و تصمیم گرفت برخی از آن‌ها را به ایران بیاورد. یکی از این وسایل شگفت­انگیز، دستگاه مورس بود که می‌­توانست پیام‌ها و اخبار را راحت‌­تر از پیک و چاپار و نامه به مقصد برساند. با رسیدن دستگاه مورس به ایران در سال ۱۲۳۶ خورشیدی، اولین خط تلگراف بین قصر گلستان و دارالفنون با فاصله حدود دو کیلومتر احداث شد. راه‌افتادن این وسیله ناشناخته همان و واکنش­‌های متفاوت مردم و دربار همان. برخی از آن استقبال کردند، اما همیشه عده‌­ای هم هستند که با تغییر و پیشرفت، زاویه دارند و آن را برنمی‌­تابند. ناصرالدین‌شاه برای اینکه نظر مساعد اکثریت را جلب کند، به این فکر افتاد که استفاده از تلگراف را برای مردم رایگان کند. بااین‌حال تلگراف در دوره قاجار همچنان کاربرد ارتباطی نداشت و صرفاً برای مقاصد سیاسی مورداستفاده قرار می‌­گرفت.

 

رادیو خانه‌ای که کارکرد نظامی داشت

کم‌­کم سیم­‌های تلگراف را به شهر‌ها هم کشیدند و تعداد تلگراف­‌خانه‌­ها افزایش یافت. این روند ادامه داشت تا در دوره احمدشاه قاجار، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی که بیست سال از تأسیس و راه‌اندازی رادیو در غرب می‌گذشت، اولین ایستگاه رادیویی و تلگراف بی‌سیم در محله قصر قاجار راه‌اندازی شد. تجهیزات این ایستگاه داخل ساختمانی با معماری قاجاری قرار گرفت که به دلیل شکل خاص گنبدش به آن کلاه‌فرنگی می‌گفتند و بعد از آن، نامش به «عمارت کلاه‌فرنگی بی‌سیم» تغییر کرد. البته این ایستگاه هم کاملاً کاربرد نظامی برای ارسال تلگراف داشت و برای پخش برنامه‌­های رادیویی از آن استفاده نمی‌­شد. در همان دوران به دستگاه‌­های بی‌­سیم در شهر‌های دیگری، چون تبریز، مشهد، شیراز، خرمشهر و کرمان هم نصب شد. سال بعد، وزارت جنگ «مدرسه بی‌­سیم قشون کل» را راه انداخت که نیروی انسانی موردنیاز این کار را تعلیم دهد و گروهی از کارکنان راهی فرانسه شدند تا به‌صورت تخصصی آموزش ببینند.

قرار بر این بود که تأسیسات بی­‌سیم در ایران با همکاری روس‌ها تکمیل شود. اما وقتی مهندسان روسی کارشان را نیمه‌تمام رها کردند، رضاخان تصمیم گرفت مابقی کار را به مهندسان آلمانی بسپارد. به‌این‌ترتیب، شرکت تلفنکن آلمانی اجرای طرح را برعهده گرفت و نخستین ایستگاه فرستنده بی‌سیم ایران در ششم اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی اولین پیامش را به گوش جهانیان رساند. پیامی که از ایران ایستگاه مخابره شد به این مضمون بود: «در این ساعت، موقع تشریفات افتتاحیه این استاسیون است. این دستگاه تلگراف از امروز افتخار دارد که دستگاه‌های مرتبط را دعوت به مخابره با خود بنماید.»

 


رادیو پهلوی و مسئله سانسور

در همین دوران، رضاخان یک دستگاه رادیوضبط صوتِ ماشین از آلمان درخواست کرد و هدفش این بود که با نصب آن در مجلس، بتواند مذاکرات ضبط­شده را در قصر خود بشنود و بهتر از قبل به کار آنان نظارت داشته باشد. تا آن زمان ایستگاه رادیویی در ایران وجود نداشت و فقط صدای رادیو‌های دیگر کشور‌ها در ایران دریافت می­شد. سفارت شوروی نیز دو دستگاه رادیو به دربار ایران هدیه داد که از نخستین رادیو‌هایی است که به ایران وارد شده است.

اواخر این سال بود که دستگاه­های بی­‌سیم ایران معروف به «بی‌­سیم پهلوی» که کارکرد نظامی داشت، به وزارت پست و تلگراف واگذار شد که برای مقاصد غیرنظامی مورداستفاده قرار بگیرد. چون هنوز این گیرنده رادیو نام خاصی نداشت، آن را دستگاه بی‌­سیم اخذ صوت (رادیو کنسرت) نامیدند. علت انتخاب این نام آن بود که این دستگاه تنها برای شنیدن صوت و نغمه کاربرد داشت.

دولت رضاخان نگران این بود که مردم با دریافت امواج و برنامه­های رادیو شوروی، تحت‌تأثیر تبلیغات سیاسی کمونیستی قرار بگیرند، ازاین‌رو مقررات سختی برای واردکردن این دستگاه گیرنده وضع کرده بود و رئیس گمرک­خانه به‌دقت بررسی می‌کرد که رادیو کنسرت با دستگاه تلگراف و تلفن بی­‌سیم یکی نباشد.

آقای داوود موشه لازار (در خرداد ۱۳۰۸) راجع به تأسیس دستگاه رادیو در ایران می­گوید: «ورود دستگاه تلگراف و تلفن بی­‌سیم گیرنده و یا مخابره کننده مطالب و آلات و اسباب آن جز برای اداره تلگراف بی‌­سیم دولت وقت به‌طورکلی ممنوع است، لکن واردکردن و استفاده از دستگاه­های (رادیو کنیر) که فقط برای شنیدن نغمات به کار می­رود و همچنین تأسیس سینمای ناطق در ایران با رعایت مقررات مربوط مانعی ندارد.»

با رواج گیرنده­های رادیو در ایران، روزنامه اطلاعات،برنامه­های رادیو‌های اروپایی مانند رادیو لندن و برلین را چاپ می­کرد. اما تا اینجای کار آنچه در ایران رایج شده بود فقط گیرنده­های رادیو بود و هنوز فرستنده­ای از ایران آغاز به کارنکرده بود، هرچند ضرورت آن به‌شدت احساس می­شد. دولت هم مصمم بود هر چه زودتر رادیو را افتتاح کند؛ اما رضاخان با این اقدام مخالف بود و اجازه این کار را به دولت نمی­داد. او حتی نسبت به دارندگان رادیو حساس بود و به شهربانی دستور داده بود که خانه آن‌ها را زیر نظر داشته باشد. مخالفت رضاخان ادامه داشت تا زمانی که در سال ۱۳۱۶ به ترکیه سفر کرد. او در این سفر تحت‌تأثیر قدرت رادیو در ترکیه قرار گرفت و به تأسیس رادیو در ایران رضایت داد.

پس از آن وزارت پست و تلگراف و تلفن که از نگرانی پیشین رضاخان آگاه بود، طرح دستگاه پخش صدا و دستگاه­‌های مخرب برنامه­های رادیویی کشور‌های همسایه را ارائه داد. این طرح دو هدف اصلی داشت؛ اول اینکه از شنیده‌شدن برنامه­های مخالف مصالح کشور از جانب دولت­های همسایه جلوگیری کند و ثانیاً برنامه­‌های دولتی و ملی را جانشین سخنرانی­‌ها و موزیک‌­های همسایگان کند. رضاخان قصد داشت رادیو را تا شهریور ۱۳۱۷ تأسیس کند؛ اما بررسی‌های فنی و وزارت پست و تلگراف نشان داد که به دلیل وجود مشکلات متعدد فنی این کار میسر نیست.

اولین رادیو به زبان فارسی در جهان در سال ۱۳۱۷ در برلین آلمان راه‌اندازی شد. در همان سال رادیو فارسی بی­بی­سی متولد شد و رادیو مسکو هم یک سال بعد راه افتاد. با ازدواج ولیعهد ایران با فوزیه، بخش فارسی رادیو قاهره نیز کار خود را شروع کرد و هر کس رادیو می­خرید، برای شنیدن برنامه­‌های رادیوایران، ناچار برنامه‌­های مسکو و برلن و لندن را هم می­‌شنید. شاید این برای اولین‌بار در تاریخ ایران بود که مردم علاوه بر خبر‌ها و سخنان داخلی، می‌­توانستند خبر‌ها و سخنان مقامات چهار کشور بزرگ دیگر را هم بشنوند و دست به تحلیل و بررسی واقعیت­‌ها بزنند.

 


رادیو و تمامِ ترس‌های دربار

به‌این‌ترتیب یکی از دلایل و انگیزه­های مهم راه­اندازی هرچه سریع­تر رادیو، مقابله با رادیو فارسی برلن (برلین) بود؛ چون مطالبی را علیه حکومت رضاشاه مطرح می­کرد و نگرانی­های او را افزایش می­داد. حکومت دیگر پی برده بود که رادیو بهترین و راحت­ترین ابزار انتقال پیام و افکار به مردم جامعه است. زیرا ازیک‌طرف هم افراد باسواد و هم بی­سواد می­توانستند از آن استفاده کنند و از طرف دیگر، اخبار و پیام­ها را می­شد به‌راحتی در همه جای کشور با هر مساحتی انتشار داد. خود ایرانیان هم متوجه ضرورت استفاده از رادیو شده بودند؛ بنابراین افکار عمومی به دولت ایران فشار وارد می­کرد که زودتر رادیو داخلی را راه بیندازد و دولت حدود هشتاد هزار تومان بودجه اختصاص داد تا رادیو تأسیس شود. روزنامه­ها هم با انتشار اطلاعیه‌های مختلف، از افتتاح قریب­الوقوع رادیوایران خبر می‌دادند.

همه چیز مهیای تأسیس رادیو بود، اما جنگ جهانی دوم، خرید دستگاه­های فرستنده موج‌کوتاه از انگلستان را با مشکل روبه­رو کرد؛ بنابراین وزارت پست و تلگراف و تلفن، یک دستگاه تلگراف و تلفن موج‌کوتاه به قدرت دو کیلووات از شرکت تلفنکن آلمان خرید و در اواخر۱۳۱۸ آن را نصب کرد. در همان سال، ساخت بنای استودیو رادیو هم آغاز شد که با اشغال ایران به دست متفقین متوقف شد. به همین دلیل یکی از اتاق­های مرکز فرستنده پهلوی به طور موقت به استودیویی کوچک تبدیل گردید. در ۲۶ اسفند ۱۳۱۸ کمیسیون بررسی برنامه­های رادیو تشکیل و مقرر شد وزارت پست و تلگراف و تلفن، کابل رادیو را به تالار دارالفنون و باغ فردوس شمیران بکشد. همچنین فهرستی از شهر‌های دارای برق تهیه شد تا برای میدان­های عمومی آن‌ها از بودجه شهرداری­ها دستگاه گیرنده و بلندگو خریداری و نصب شود که مردم از برنامه­های رادیو استفاده کنند.

سرانجام گوش­های ایرانیان اولین امواج صادر شده از فرستنده رادیویی ایران را شنیدند. این فرستنده با نام «رادیوتهران» در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹ مصادف با روز تاج­گذاری رضاخان پهلوی، با حضور محمدرضا شاه ولیعهد، احمد متین دفتری نخست‌وزیر و اعضای کابینه افتتاح شد. عیسی صدیق یکی از نویسندگان معاصر و سومین رئیس دانشگاه تهران هم به‌عنوان اولین رئیس تشکیلات رادیو منصوب شد؛ و افراد سرشناسی، چون سعید نفیسی، ملک‌الشعرای بهار، محمد حجازی (ملقب به مطیع الدوله)، عبدالرحمن فرامرزی، حسینقلی مستعان، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم اعتصام زاده و مشفق همدانی وظیفه تولید محتوا را در این رسانه بر عهده گرفتند.

مردم تهران خبر‌های مراسم افتتاحیه را از بلندگو‌هایی شنیدند که در میدان سپه روبه­روی ساختمان وزارت پست و تلگراف و تلفن نصب شده بود. متین دفتری در این افتتاحیه گفت: «رادیو به‌عنوان یک دستگاه آموزشی برای پرورش افکار در رشته­های مختلف دانش ایجاد شده و اطلاعات خود را بی­واسطه و بدون تأخیر به گوش شنوندگان خواهد رساند و به شکرانه این موهبت هم‌وطنان باید همواره در افزودن دانش خود و به‌کارگیری آن در راه تعالی و پیشرفت کشور بکوشند.»

چند ماه بعد اداره تبلیغات به اداره «اطلاعات و رادیو» تغییر نام داد. عیسی صدیق در این باره نوشته است: «پس از فراهم‌کردن محل مناسب برای اداره و تهیه اثاثیه و استخدام اعضای لازم امور دفتری و اداری و انتقال اداره نامه­نگاری از وزارت کشور و خبرگزاری پارس از وزارت امور خارجه و رادیو از وزارت پست و تلگراف، درصدد برآمدم هدف اساسی و خط‌مشی و برنامه کار اداره کل انتشارات و تبلیغات را معین کنم. برای استفاده از نظر دانشمندان کشور بر حسب پیشنهاد من و تصویب دولت شورای‌عالی انتشارات از اشخاص ذیل تشکیل شد: ذکاءالملک فروغی، محمد قزوینی، دکتر قاسم غنی، دکتر سیاسی، دکتر محمد افشار، دکتر شفق، علی‌نقی وزیری.»

در آن روز‌ها هنوز تعداد زیادی از جمعیت ایران بی‌سواد بودند و مطبوعات هم به‌اندازه کافی در دست همگان نبود؛ بنابراین رادیو خیلی زود توانست یکه‌تاز میدان رسانه‌ای شود. طبقات مرفه که مشکلی برای خرید رادیو نداشتند، اما تهیه آن برای افراد کم­بضاعت سخت بود. دولت هم می‌خواست اغلب مردم حتی اقشار کم‌درآمد هم به رادیو دسترسی داشته باشند و در معرض اخبار قرار گیرند، گیرنده‌های ارزان رادیو خریداری کرد. بااین‌حال همچنان اعیان و اشراف تنها صاحبان این جعبه جادویی بودند. چنان‌که گفته­اند تا سال ۱۳۲۴ در تهران فقط هفت مغازه بودند که رادیو می­فروختند. رادیو‌های برقی و چوبی بزرگ آلمانی حدود بین هزار تا دو هزار و پانصد تومان قیمت داشت که در آن زمان پول هنگفتی بود. از طرفی هر کس رادیو می­خرید باید به شهربانی مراجعه می­کرد و یک عکس و جواز از آن‌ها می­‌گرفت. سپس فروشنده رادیو به منزل خریدار می­‌رفت و دستگاه را نصب می­‌کرد. با وجود این، استفاده از رادیو بسیار راحت‌­تر از مطبوعات بود و باسواد و بی‌­سواد می­‌توانستند تنها با گوش سپردن به امواج رادیو، از اخبار روز مطلع شوند.

پهلوی­ها این فرصت را غنیمت شمرده، رادیو را به دستگاه تبلیغاتی خود تبدیل کردند. از همان آغاز کار، هر خبری اجازه انتشار نداشت. رضاشاه امر کرده بود که فقط خبر‌های ایران را به زبان­های بیگانه ترجمه و از رادیوپخش کنند و هیئتی از افراد خبره همیشه در دفتر رادیو حاضر بودند که خبر‌ها و گفتار‌های ترجمه شده را بررسی کنند. کتابخانه­های وزارت امور خارجه، فرهنگ و مجلس شورای ملی هم وظیفه داشتند تمام اطلاعات خود (غیر از اطلاعات محرمانه) را در اختیار این هیئت قرار دهند. علاوه بر این، خبر‌ها و گفتار‌ها پیش از پخش به اداره راهنمای نامه­نگاری شهربانی فرستاده می­شد که اجازه پخش بگیرد. همان‌طور که خلاصه مقالات نشریات باید از زیر دست رضاشاه می­گذشت که قابلیت انتشار داشته باشد.

تبلیغات رادیو کار خودش را کرده بود و باعث شده بود جوانان در ذهن خود، رضاخان را غولی قدرتمند بدانند که تا وقتی بالای سر کشور ایستاده، نه‌تن‌ها انگلیس و روس جرئت دست­درازی به ایران را ندارند، بلکه او به‌قدری ماهر و زبردست و ورزیده در مسائل دنیایی است که مجال کوچک‌ترین اقدامی بر ضد منافع مملکت به آن‌ها نخواهد داد.

البته تبلیغات با رادیو فقط به رضاخان محدود نمی‌­شد و کشور‌های دیگر هم همین رویه را در پیش گرفته بودند. تا جایی که متفقین و متحدین در جریان جنگ جهانی دوم، از رادیو نهایت استفاده را می­بردند که افکار عمومی را به سمت خودشان متمایل کنند. با ورود نیرو‌های متفقین به ایران، ورق برگشت و جنگ امواج وارد مرحله تازه‌ای شد. متفقین رادیوتهران را در دست گرفته و جنگ روانی علیه رضاشاه و دار و دسته­اش به راه انداختند. از طرف دیگر آلمانی‌‎­ها که ایران را ازدست‌داده بودند از طریق رادیو برلن رضاشاه را وابسته معرفی می­‌کردند و موفق شدند وجهه رضاخان را در نظر مردم خراب کنند.

تاج‌­الملوک آیرملو، همسر رضا پهلوی، در خاطرات خود آورده است: «در آن موقع اکثر مردم رادیو نداشتند؛ ایستگاه رادیو در خیابان بی­‌سیم پهلوی (سیدخندان) تأسیس شده و روزی یک ساعت برنامه رادیویی زنده پخش می­‌کرد... مردم تهران آن‌قدر به هیتلر علاقه داشتند که در میدان توپخانه جمع می­شدند تا از رادیو به سخنرانی‌­های هیتلر گوش کنند.»

رضاخان ایده راه­‌اندازی رادیو را از قاجار تحویل گرفت و با تمام کش و قوس‌­ها و فراز و نشیب‌­هایی که بر سر راه این وسیله ارتباطی بود، تأسیس آن را در تاریخ به نام خودش ثبت کرد، اما همین امواجی که تماماً در اختیار او بود تا بتواند با سانسور و جلوگیری از رسیدن اخبار حقیقی به مردم، اقتدار کاذبی برایش ایجاد کند، بر ضد خودش عمل کرد و این متفقین بودند که توانستند با رادیو بر افکار عمومی ایران به‌سرعت تأثیر بگذارند. در نهایت، رضاشاه که در جنگ امواج بی‌­دفاع مانده بود، شکست خورد و مجبور به ترک ایران شد.


/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha