نگاهی به برنامه تحولی رسانه ملی درگفتگو با اسماعیل صابر؛
بین مشکلات سازمان صداوسیما در برهه کنونی، دو موضوع اهمیت ویژه‌ای داشته و روی سایر مشکلات، اثر مستقیم دارد، نخست مسئله نظریه‌پردازی و تولید علوم انسانی مرتبط با رسانه؛ اینکه اساساً دانش علوم انسانی مربوط به مدیریت رسانه را نداریم و مشکل دوم، ماجرای رقابت صداوسیما با شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است که گویا از این فضا عقب‌افتاده است.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ باوجودآنکه اصطلاح «تحول» زبان مشترک مدیریان صداوسیما شده است اما متن مکتوب تفصیلی و یا متن طرح تحول صداوسیما به‌صورت عمومی منتشرنشده است. اینکه صداوسیما به‌عنوان ابزار آگاهی بخشی، خود درباره معرفی ایده تحولی موفق نبوده است، خود جای تأمل و کنکاش دارد. برای درک بهتر شرایط امروز صداوسیما یک سال پس از پیگیری طرح تحول، با دکتر اسماعیل صابر کیوج، عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین (ع) صحبت کرده‌ایم و نظر او را پیرامون طرح تحولی سازمان پرسیده‌ایم. وی معتقد است که صداوسیما به دو مشکل اساسی باید بیشتر توجه کند؛ یک اینکه در نگاه نخست هیچ دانش و نظریه رسانه‌ای برای مدیریت ساختار خود تولید نکرده است و دوم اینکه نسبت صداوسیما با فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به‌درستی بازتعریف نشده است.

 

به بهانه طرحی که آقای جبلی در سال گذشته با عنوان «تحول در صداوسیما» رونمایی کردند، پرونده‌ای شکل داده‌ایم تا زوایای مختلف این طرح را بررسی کنیم. اینکه صداوسیما چه در ساختار، برنامه‌های سرگرمی ساز، نیروی انسانی و... دچار چه ضعف‌هایی بود که نیاز به یک طرح تحولی احساس شد؟ از طرف دیگر مدیران ارشد سازمان اخیراً اظهار کرده‌اند که مخاطبان تلویزیون نسبت به دهه گذشته اُفت داشته است. به نظر شما مهم‌ترین چالش پیش روی صداوسیما برای تحقق امر تحول چیست؟

صابر: از زوایا و حوزه‌های مختلفی می‌شود درباره طرح تحول صداوسیما صحبت کرد؛ مثلاً از زاویه دید موضوعاتی چون فرهنگ، سیاست، اجتماع و... می‌توان به این ماجرا نگاه کرد و آن را مورد نقد و بررسی قرارداد و یا به لحاظ دانش مدیریتی می‌شود به این داستان ورود کرد که سازمان در زمینه سرمایه انسانی، جذب نیرو، مدیریت منابع انسانی چه کارهایی کرده است.

کوچک‌سازی چاره این کار نیست و داستان به قبل از این ماجرا برمی‌گردد. چون تجربه ثابت کرده که این به‌اصطلاح کوچک‌سازی‌ها صرفاً بر روی کاغذ مطرح می‌شود و عملاً به لحاظ تعداد نیروی انسانی و چابک سازی نیروها هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد

 

اغلب زمانی که درباره طرح تحول تحول صحبت می‌شود نزدیک‌ترین و احتمالا پرتعدادترین نظر به مسئله بزرگ‌بودن سازمان صداوسیما برمی‌گردد. آیا شما هم معتقدهستید که برای تحول نخست باید سراغ کوچک‌سازی سازمان صداوسیما رفت؟

صابر: بسیاری از منتقدان رسانه یکی از اشکالات بزرگ صداوسیما را تعداد نیروهای بالای آن می‌دانند و یکی از عوامل مهم بهره‌وری پایین سازمان را همین مشکل عنوان می‌کنند، ولی بنده معتقدم که کوچک‌سازی چاره این کار نیست و داستان به قبل از این ماجرا برمی‌گردد. چون تجربه ثابت کرده که این به‌اصطلاح کوچک‌سازی‌ها صرفاً بر روی کاغذ مطرح می‌شود و عملاً به لحاظ تعداد نیروی انسانی و چابک سازی نیروها هیچ اتفاق خاصی نمی‌افتد.

 

از نظر شما مشکل اصلی سازمان صداوسیما -که در طرح تحول باید مورد توجه قرار گیرد- چیست؟

صابر: به نظر می‌رسد در بین مشکلات سازمان صداوسیما در برهه کنونی، دو موضوع اهمیت ویژه ای داشته باشند و روی سایر مشکلات، اثر مستقیم دارند؛ نخست مسئله نظریه پردازی و تولید علوم انسانی مرتبط با رسانه؛ اینکه اساساً دانش علوم انسانی مربوط به مدیریت رسانه را نداریم و یا حتی تعریف بومی از رسانه و کارکرد آن در اختیار نداریم.

تعریفی از رسانه در اختیارداریم که غربی‌ها برای ما شرح داده‌اند؛ اما ما باید براساس اقتضائات خود تعریفی از رسانه داشته باشیم که ممکن است حتی تعریف اولیه رایج هم دستخوش تغییر قرار دهد. کما اینکه دیدگاه امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه صداوسیما یک دانشگاه عمومی است، با تعریف رسانه از دید سرمایه‌داری و مارکسیستی تفاوت‌های اساسی دارد؛ و حالا، چون ما تعریف بومی از رسانه نداریم، در نتیجه اجزاء رسانه را هم درست نمی‌شناسیم، مدیریت و کارکرد آن را نمی‌دانیم، اینکه چگونه کار می‌کند و در فرایندهای اجتماعی چگونه نقش‌آفرینی می‌کند، چه وظیفه‌ای دارد و نسبت آن با سایر نهادها و ساختارهای جامعه چیست. عملاً هیچ دستورالعملی نداریم، لذا درباره سایر حوزه‌های آن نیز نمی‌توانیم به‌راحتی مشکل را به نام یک طرح تحولی حل کنیم.

دیدگاه امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه صداوسیما یک دانشگاه عمومی است، با تعریف رسانه از دید سرمایه‌داری و مارکسیستی تفاوت‌های اساسی دارد؛ و حالا، چون ما تعریف بومی از رسانه نداریم، در نتیجه اجزاء رسانه را هم درست نمی‌شناسیم، مدیریت و کارکرد آن را نمی‌دانیم، اینکه چگونه کار می‌کند و در فرایندهای اجتماعی چگونه نقش‌آفرینی می‌کند، چه وظیفه‌ای دارد و نسبت آن با سایر نهادها و ساختارهای جامعه چیست

بنابراین ابتدا باید برای رسانه، یک نظریه داشته باشیم؛ که می‌توان یک نظریه کلان و یا مجموعه‌ای از خرده نظریه‌ها باشد که در مجموع به یک هماهنگی باهم برسند؛ البته این نظریه کلان، شامل بحث‌های فقهی در خصوص پوشش بازیگران، حدود روابط آن‌ها در صحنه، گریم و نوع آرایش و... هم خواهد شد. فعلا چون تلاش ویژه ای برای تولید چنین دانشی انجام نشده، مشکلات زیادی در عرصه رسانه داریم و با نقطه نیز مطلوب فاصله ‌داریم. البته یک مرکز بزرگ پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، در شهر قم احداث شد که قاعدتاً تولید این دانش‌ها باید بر عهده این مرکز می بود، ولی -به دلایل مختلف- خروجی خاصی از این مرکز ندیده‌ایم.

علاوه بر اینکه این دانش و نظریه‌ها در حوزه رسانه کشور وجود ندارد، تجربه و مشاهدات از مجموعه مدیران سازمان صداوسیما، کارکنان و حتی مجموعه دانشگاهی این سازمان نشان می‌دهد که به لحاظ علم ارتباطات بسیار ضعیف هستند و نیاز به تحول اساسی در همین حوزه احساس می‌شود. به خاطر دارم یکی از مدیران سازمان درباره فارغ‌التحصیلان دانشگاه صداوسیما می‌گفت که معمولاً برنامه‌سازان مختلف سازمان، این نیروی کار جدید را تحویل نمی‌گیرند، چون به لحاظ کار با تجهیزات، آن‌ها نیروهای به‌روز و آماده‌به‌کاری نیستند و در زمان تحصیل معمولاً با مدل‌های پایینی از این دستگاه‌ها آموزش‌دیده‌اند و حالا آدم‌های اصطلاحاً به‌روز شده‌ای نیستند. به‌عنوان مثال آن دانشجویان هنوز با سیستم آنالوگ آموزش می‌بینند درحالی‌که الآن همه با دوربین‌های دیجیتال تصویربرداری می‌کنند. پس تحولی که در حوزه تولید علم و نظریه می‌خواهد شکل بگیرد، نیاز به تجهیزات به‌روز دارد که باید تهیه شود و در اختیار اساتید و دانشجویان قرار بگیرد. پس به‌نوعی تحول در گام نخست باید در دانشگاه صداوسیما اتفاق بیافتد که چند سال بعد شما خروجی آن را در آنتن مشاهده کنید.

 

حالا به نظر شما مدیران سازمان صداوسیما باید کدام مدل نظریه‌های غربی را معیار کار خودشان قرار دهند تا آن را بر اساس زیست و فرهنگ ایرانی، بومی‌سازی کنند؟ یا اساساً معتقد هستید که ما باید یک نظریه رسانه‌ای خلق کنیم؟

صابر: قطعاً نمی‌شود به این تاریخ نظریه‌های صد سال اخیر حوزه تلویزیون بی‌توجه ماند. بالاخره در طی این سال‌ها موارد بسیاری آزمون‌وخطا شده است و نمی‌توان به آن‌ها نگاه و توجه نکرد و نمی‌خواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم. ولی این موارد طی مطالعات رفت‌وبرگشتی باید اصلاح شود. مثلا یکی از اولین مواردی که باید تکلیف خود را با آن روشن کنیم، نوشتن نظریه هنجاری باشد از جنس نظریات هنجاری که «مک کوایل» در کتابش ذکر کرده است. آنجا مک کوایل بیان می‌کند که این ۶ مدل الگو و تیپی که معرفی کرده، می‌تواند در بسترهای مختلف و در عمل، دچار تغییراتی شود.

 

اگر ممکن است درباره مشکل دوم که در ابتدای صحبت‌های خود به آن اشاره کردید، صحبت کنید.

صابر: موضوع و مشکل دومی که می‌خواستم به آن اشاره‌کنم، ماجرای رقابت صداوسیما با شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است که گویا از این فضا عقب‌افتاده است و البته همین تجربه و فضای رقابتی تلویزیون با فضای مجازی را سایر رسانه‌ها نیز تجربه کرده‌اند، به‌عنوان‌مثال رادیو نیز همین چالش را با پدید آمدن تلویزیون از سر گذرانده است و قطعاً توانسته به این چالش‌ها غلبه پیدا کند که هنوز رادیو برای مخاطب به‌عنوان یک رسانه کارکرد دارد. سینما نیز توانسته به‌مرور خودش را با آمدن تلویزیون باز تعریف کند و در گامی جلوتر حتی توانسته تلویزیون را در خدمت خودش قرار دهد و از ظرفیت‌های این رسانه برای جذب بیشتر مخاطب و بیشتر دیده شدن استفاده کند. حالا صداوسیما نیز باید بتواند هویت خود را در نسبت با شبکه نمایش خانگی و فضای مجازی تعریف کند و حتی در این بازتعریف آن‌ها را نیز در خدمت خودش قرار دهد تا مخاطبان خودش را افزایش دهد و بتواند محتوای برنامه‌های خودش را به دوردست‌ترین نقاطی که تلویزیون ندارند، بفرستد.

صداوسیما نیز باید بتواند هویت خود را در نسبت با شبکه نمایش خانگی و فضای مجازی تعریف کند و حتی در این بازتعریف آن‌ها را نیز در خدمت خودش قرار دهد تا مخاطبان خودش را افزایش دهد و بتواند محتوای برنامه‌های خودش را به دوردست‌ترین نقاطی که تلویزیون ندارند، بفرستد

بنده معتقدم که یکی از مهم‌ترین مشکلات صداوسیما این است که نمی‌تواند نسبت خود را با سایر رسانه‌ها تعریف کند؛ نسبت خودش را با فضای مجازی، ماهواره، سینما، روزنامه‌ها، کتاب و سایر رسانه‌هایی که در اطراف آن قرار دارند بازتعریف کند. به عنوان مثال یکی از راه‌هایی که صداوسیما می‌تواند نسبت خودش را با شبکه‌های ماهواره‌ای تعریف کند، می‌تواند این باشد که یک شبکه مانند شبکه خبر تأسیس کند که همه خبرهایی را که علیه صداوسیما بازگو و روایت می‌کنند پخش کند؛ اولاً با این کار ثابت می‌کند که این‌ها احتمالاً دروغ بوده‌اند که خود صداوسیما دارد آن‌ها را پخش می‌کند، ثانیاً به‌تدریج از مخاطبان آن شبکه‌ها کم می‌کند و اعتماد مخاطب را دوباره برمی‌گرداند؛ و یا در مثالی دیگر اگر صداوسیما می‌خواهد خبرهای خود را در فضای مجازی منتشر کند، ابتدا باید قاب‌بندی خبرهای تلویزیون را به نحوی قرار دهد که همان ها- به صورت کلیپ-، در گوشی موبایل به‌راحتی خوانده و دیده شود. چون احتمال دارد همین عدم تناسب قاب تلویزیون با موبایل، باعث شود که ضریب نفوذ و انتشار آنها در شبکه های اجتماعی ، کاسته شود.

از سوی دیگر، واضح است که سرعت تولید و انتشار محتوا در فضای مجازی، خیلی بیشتر از رسانه ای مثل تلویزیون است؛ پس مزیت نسبی تلویزیون با فضای مجازی بحث سرعت نیست. مثلا در حادثه‌ای مانند پلاسکو، تا تلویزیون بخواهد از آن حادثه خبر و گزارش منتشر کند، از زوایای مختلف آن، صدها کلیپ در فضای مجازی منتشرشده است. در اینجا ممکن است بگوییم مزیت تلویزیون نسبت به شبکه‌های اجتماعی می‌تواند روایت رسمی او باشد که حالا از بین آن صد کلیپ منتشر شده، یکی را به‌عنوان روایت رسمی اعتبار دهد و یا بلافاصله با مسئولان سازمان‌های مختلف ارتباط تلفنی و تصویری برقرار کنم و آن موقع است که می‌تواند از کلیپ‌های فضای مجازی، در راستای تقویت و بهبود کنش رسانه ای خود استفاده کند و به نحوی آنها را به خدمت بگیرد. به عقیده من تحولی که آقای جبلی و مدیران آن‌ها از آن یاد می‌کنند، حداقل در زمینه فضای مجازی باید به این سمت‌وسو هدایت شود.

 

نسبت صداوسیما را با شبکه نمایش خانگی به چه صورت تعریف می‌کنید؟ به نظر می‌رسد در حال حاضر صداوسیما احساس رقابت می‌کند.

مهم‌ترین مشکلات صداوسیما این است که نمی‌تواند نسبت خود را با سایر رسانه‌ها تعریف کند؛ نسبت خودش را با فضای مجازی، ماهواره، سینما، روزنامه‌ها، کتاب و سایر رسانه‌هایی که در اطراف آن قرار دارند بازتعریف کند

صابر: در مورد شبکه نمایش خانگی هم صداوسیما می تواند بجای سیاست رقابت، سیاست دیگری را اتخاذ کند که در نهایت وجود شبکه نمایش خانگی، تبدیل به فرصت شود. حتی شاید صداوسیما بتواند بخشی از آنتن خود را -با رعایت ملاحظات قانونی- در اختیار شبکه‌های نمایش خانگی قرار دهد و خودش نیز بر آن‌ها نظارت داشته باشد.

 

به نظر شما، آیا تأسیس این تعداد شبکه استانی و گسترش آنها، کار درستی بود؟

صابر: اصلاً در زمانه‌ای که فضای مجازی مرزهای جغرافیایی را جابه‌جا کرده و شما در هر کجای این دنیا که باشید می‌توانید از برنامه‌های کشورهای دیگر اطلاع داشته باشید، معلوم نیست داشتن شبکه‌های استانی با این مشخصاتی که ما الان در ایران داریم، چه لزومی دارد؟ آیا در این دوره، جغرافیا باید منطق شکل گیری رسانه باشد؟ یا باید اموری مانند فرهنگ ، قومیت، زبان و ... را مورد توجه قرار داد؟

 البته ممکن است این سؤال پیش بیاید که در آمریکا الآن بر روی شبکه‌های محلی سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما باید گفت که آنجا به مانند ایران بر پایه خرده‌فرهنگ‌های مختلف پایه‌گذاری نشده و اساساً آمریکا دارای تاریخ و فرهنگ چند هزارساله که نیست و اکثر مردمان آنجا را مهاجران کشورهای دیگر تشکیل داده‌اند. اما در ایران اقوام لر، بلوچ، کرد و سایر قومیت‌ها با تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله در حال زندگی کردن هستند و در مناطق مختلف جغرافیایی پراکنده شده‌اند.

شما این را هم در نظر بگیرید که الان در برخی از استان‌ها چندین قومیت در کنار هم در حال زندگی کردن هستند. شاید بهتر بود به‌جای تأسیس ۳۲ شبکه استانی، بگوییم برای مثلاً ده قومیتی که در ایران زندگی می‌کنند، ده شبکه سراسری اضافه می‌کنیم و برای آن‌ها برنامه تولید می‌کنم و بعد باقی شبکه‌ها را موظف می‌کنیم که باید مثلاً نصف تولیدات خود را با این شبکه‌ها ببندید. یعنی باقی شبکه‌های ملی و سراسری نیز به نحوی باید همین خرده‌فرهنگ‌ها را بازنمایی کنند. مثل سریال پایتخت و نون خ که البته فصل‌های آخرشان به همان کیفیت فصول گذشته نبود و یا سریال سوران که در حال پخش است و همه آن‌ها با مخاطبانی همراه شده‌اند که معلوم است این جنس روایت‌ها برایشان جذابیت دارد.

 

در همین یک سالی که از آغاز طرح تحول می‌گذرد، در بخش‌های مختلف خبری تا برنامه‌سازی آیا بر اساس دیده‌های شخصی خودتان، برنامه موفقی در این رابطه تماشا کرده‌اید؟

یک سال و حتی دو سال و پنج سال برای این ارزیابی زود است، چون اساساً وقتی می‌توانیم از برنامه‌های موفق این طرح صحبت کنیم که در ابتدا همان نظریه رسانه‌ای که درباره آن صحبت کردیم، ایجادشده باشد

صابر: البته به نظر من یک سال و حتی دو سال و پنج سال برای این ارزیابی زود است، چون اساساً وقتی می‌توانیم از برنامه‌های موفق این طرح صحبت کنیم که در ابتدا همان نظریه رسانه‌ای که درباره آن صحبت کردیم، ایجادشده باشد وگرنه باقی برنامه‌ها به ذوق و سلیقه آن مدیر و یا برنامه‌ساز بستگی دارد که ممکن است اتفاقاً با طرح تحولی همخوان و یا فاصله معناداری داشته باشد.

 

با ذکر تمام نکاتی که عنوان شد، بازخوردها و احساس شخصی شما از این طرح تحولی چگونه است؟

صابر: من احساس نمی‌کنم که در دانشگاه صداوسیما اتفاق خاصی در خصوص آن صحبت‌هایی که داشتیم، افتاده باشد که در ادامه شاهد خروجی خاصی باشیم. حتی به لحاظ برنامه‌های سرگرمی نیز تلویزیون در مقایسه با سال‌های گذشته افت محسوسی داشته است؛ به عنوان مثال فیلم‌های سینمایی شبکه نمایش چه به لحاظ جذابیت و چه محتوا بسیار ضعیف‌تر از سال‌های قبل است، شبکه کودک خیلی افت کرده است. همه شبکه‌ها به نحوی به سمت تولید و نمایش مسابقه، شو و نمایش‌های ترکیبی رفته‌اند که آن‌ها نیز از استانداردهای لازم برخوردار نیستند. در نگاهی دیگر به نظر من یکی از دلایلی که شبکه‌های ماهواره‌ای دارای مخاطب فراوان شدند این است که صداوسیما با برنامه‌های سطح پایین خود، عملاً توانسته ذائقه مخاطبان را پایین بیاورد. وقتی سینمای هالیوود کیفیت کارهای خود را در بالاترین سطح ممکن قرار می‌دهد، به خاطر آن است که رسانه‌های کمتری می‌توانند با او به رقابت بپردازند و مخاطبان گزینه اول تماشایشان آثار سینمای هالیوود می‌شود.

 

یکی از دلایلی که شبکه‌های ماهواره‌ای دارای مخاطب فراوان شدند این است که صداوسیما با برنامه‌های سطح پایین خود، عملاً توانسته ذائقه مخاطبان را پایین بیاورد

اتفاقاً وقتی همین سؤال را از آقای جبلی پرسیدند که چرا در این سال‌های اخیر خبری از سریال‌های فاخر و درجه‌یک صداوسیما نیست و سطح کیفی سریال‌ها تا برنامه‌ها پایین آمده، ایشان جواب می‌دهند که نزدیک به ۸۰ درصد بودجه مصوب سازمان صرف حقوق پرسنل می‌شود و دیگر پولی برای ما باقی نمی‌ماند تا سریال‌های فاخر تولید کنیم.

صابر: من نمی‌توانم به‌راحتی این مساله را قبول کنم، چون با جنس دیگری از مدیریت می‌توان آن کمبودها را جبران کرد. می‌شود پای اسپانسرهای بزرگ صنعتی و سازمان‌های دیگر دولتی را به این ماجرا باز کرد، می‌شود با کشورهای جهان اسلام وارد پروژه‌های مشترک شد، می‌توان هزینه‌های دیگر این کار را کم کرد و بهینه سریال ساخت.

 

با توجه به اینکه متن این طرح تحول رسانه‌ای نشده، اساساً این طرح باید توسط مردم نقد، بررسی و ارزیابی شود یا توسط مسئولان کشوری؟

صابر: قطعاً توسط هر دو گروه، چون صداوسیما باید با تولید برنامه در برابر هر دو طیف پاسخگو باشد؛ هم مردم و هم مسئولانی که صداوسیما از آن‌ها بودجه گرفته تا نهادی که رئیس سازمان توسط آن‌ها منصوب‌شده و شورای عالی نظارت بر صداوسیما و هر نهادی که به نحوی جزء ذینفعان این مجموعه است. البته به جز این دو بخش، جامعه نخبگانی اهل هنر و فرهنگ هم هستند که صداوسیما باید برای آن‌ها هم جوابی داشته باشد و بتواند آن‌ها را هم قانع کند.

 

به عنوان سوال آخر اگر ممکن است کمی درباره محدودیت‌های صداوسیما در برابر عملی شدن طرح تحول صحبت کنیم. به نظر شما عمده‌ترین موانع برسر طرح تحول صداوسیما چیست؟

صابر: مشکلاتی که اکنون آقای جبلی و تیم او با آن مواجه هستند، مشکلاتی نیستند که خود آن‌ها به وجود آورده باشند و این مشکلات از گذشته ایجادشده و در زمان مناسب به آن پاسخ داده نشده است و متراکم و انباشته‌شده است. حال آقای جبلی با انبوهی از مشکلات مواجه است که در دوره آقای لاریجانی، ضرغامی و علی عسکری ایجادشده است و این انباشت، پیچیدگی‌هایی را نیز ایجاد کرده است. این در حالی است که از آقای جبلی انتظار دارند که ظرف یک یا دو سال آن‌ها را حل کند، که به نظر می رسد انتظار درستی نباشد.

محدودیت‌هایی نیز از بیرون سازمان وجود دارد که باید به آن توجه داشت. در واقع صداوسیما باید به خیلی از سازمان‌ها حتی سازمان‌های غیررسمی باید پاسخ دهد و مصونیت در قبال فشار آنها ندارد. و همه اینها می تواند به طرح تحول آسیب بزند. گاهی وقت‌ها حتی انتقاد صداوسیما در یک بخش خبری از یک نهادها ، موجب می‌شود که فشارهایی از جانب آن نهاد شود.

 /انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha