مصرف رسانه‌ای مردم و مسئله تحول صداوسیما در گفتگو با دکتر مجتبی صمدی؛
متأسفانه در این سال‌ها مخاطبان تلویزیون به‌شدت کم شده‌اند و صداوسیما نتوانسته بر اساس تغییرات ذائقه مخاطبان خود، برنامه‌هایش را به‌روز کند؛ چون شکل و جنس مصرف رسانه‌ای مخاطب کاملاً تغییر کرده است و حالا تلویزیون مجبور است با کم‌کردن شبکه‌های خودش و با تمرکز بر روی بهترین تولیدکننده‌ها، تمام حرفش را از طریق همان شبکه‌های محدودتر اما با بهترین کیفیت ارائه دهد تا لااقل همین مخاطب کم را نیز از دست ندهد.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ به بهانه طرح تحول صداوسیما که یک سالی است مطرح شده، با دکتر مجتبی صمدی، کارشناس رسانه هم کلام شدیم تا قدری شفاف‌تر درباره این ماجرا صحبت کنیم. صمدی که سابقة سال‌ها تدریس در دانشگاه و پژوهش در حوزه حکمرانی رسانه را در کارنامه خود دارد، معتقد است که تلویزیون باید ساخت همه برنامه‌ها و سریال‌های خود را به شرکت‌های خارج از سازمان برون‌سپاری کند و خود تنها به نقش تبیینی و هدایتگری اکتفا کند. در ادامه متن کامل گفت‌وگو با دکتر مجتبی صمدی را می‌خوانید.

 

آیا شما موافق با این موافق هستید که در سال‌های اخیر، صداوسیما با یک دفع مخاطب در همه زمینه‌ها مواجه شده است و سازمان به یک تحول اساسی نیاز دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، به نظر شما مشکل صداوسیما در جذب مخاطب چیست؟ طرح تحول سازمان در این باره چه ایده‌ای دارد؟

یک ایراد اساسی و ابتدایی به طرح تحول صداوسیما این است که در فضای دانشگاهی و فضای امروز جامعه کارشناسی، صحبتی از این طرح نیست. حتی افرادی که دغدغه مسائل فرهنگی و به‌خصوص تلویزیون را دارند و در جبهه انقلاب هم هستند، همه حرفشان این است که این طرح باید در ابتدا به‌صورت شفاف ارائه شود

صمدی: وقتی صحبت از تحول در یک سازمان مخصوصاً سازمانی در حد و اندازة صداوسیما بشد، اگر این سازمان را به مثابه یک دستگاه پروپاگاندایی در نظر بگیریم، کاملاً واضح است که بخواهد اسناد هویتی خودش را مخفی نگه دارد و تمام برنامه‌ها، سیاست‌ها و طرح‌های تحولی را به‌صورت درون‌سازمانی و پنهانی انجام دهد؛ چون نمی‌خواهد کسی از آن مطلع شود. اگر واقعاً مدیران این سازمان به دنبال تغییر و تحول در آن هستند، چرا نباید این طرح حداقل برای کارشناسان و دانشگاهیان به‌صورت شفاف ارائه شود؟ پس وقتی با چنین روند مخفی گرایانه ای مواجه هستیم، کارشناسان هم این طور نتیجه می‌گیرند که با این روش، یا اساساً طرح تحولی وجود ندارد و یا شاید در حد همین الفاظ و کلمات باشد و نهایتاً یک طرح سطح پایینی که اصلاً ارزش ارائه‌شدن را ندارد، مدنظر آقایان است. پس یک ایراد اساسی و ابتدایی به این طرح این است که در فضای دانشگاهی و فضای امروز جامعه کارشناسی، صحبتی از این طرح نیست. حتی افرادی که دغدغه مسائل فرهنگی و به‌خصوص تلویزیون را دارند و در جبهه انقلاب هم هستند، همه حرفشان این است که این طرح باید در ابتدا به‌صورت شفاف ارائه شود.

البته خب برخی تغییرات صرفاً در بخش اخبار یا در شبکه خبر اعمال شده است؛ اما نمی‌شود تا از جزئیات طرح آگاه نباشیم، این کارها را زیر مجموعه همان طرح تحول قلمداد کنیم و این ندانستن و غیرشفاف بودن باعث شده تا مسئولان با استفاده از این کلیدواژه، جریان مدیریت سازمان را به نحوی پیش ببرند که اصطلاحاً به آن می‌گویند برویم تا ببینیم چه می‌شود.

 

جبلی، مدیری باتجربه و صاحب ایده است که قدرت لازم را ندارد

پاسخ مدیران سازمان به مطالبة شما این است که کلیات را منتشر کرده‌ایم و نیازی به انتشار عمومی جزئیات نیست. اما به نظر شما اگر سند تحولی وجود دارد چه بهتر است که کامل و با جزئیات منتشر شود تا کارشناسان بتوانند بیشتر درباره آن صحبت کنند و نظر بدهند. اما اگر موافق باشید گفتگوی خودمان را با بررسی وضعیت «خبر» در تلویزیون پیگیری کنیم؛ چرا که برخی از کارشناسان معتقدند که وقتی قرار است مردم، مشتری یک رسانه شوند، ابتدا مخاطب خبر آن رسانه می‌شوند و برای ماندگاری در این رسانه، سریال‌ها و برنامه‌های سرگرم‌کننده هم در کنار اخبار قرار داده می‌شود. در ایام اخیر، یک تحول به ظاهراً مشهود در حوزه خبر، حذف و ادغام خبر ۱۹ در خبر ۲۱ است و در نتیجه سردبیرهای باشگاه خبرنگاران هم با شبکه خبر یکی شده‌اند. از نظر شما این تحول در خبر است یا باید نشانه‌های دیگری را هم مدنظر قرار دهیم؟

سازمان صداوسیما یک سری مشکلات بیرونی دارد که رئیس سازمان حتی در بخشی که تخصص آن را هم دارد، نمی‌تواند کاری انجام دهد و این خیلی نکته مهمی است؛ یعنی شما اگر بخواهید تحولی هم ایجاد کنید، یک مانع جدی در این مسیر دارید و به نظر من بخش اعظمی که باعث شده این موضوع به سرانجام نرسد، این است که قدرت لازم برای تغییر این ساختار موجود در سازمان را حتی فردی مثل رئیس سازمان هم ندارد

صمدی: وقتی که آقای جبلی رئیس سازمان صداوسیما شدند، حداقل کسانی که در فضای ارتباطات و رسانه بودند، ایشان را بهترین گزینه موجود برای تغییر و تحول در سازمان می‌دانستند و اغلب به دلیل تجربه و سابقه‌ای که ایشان در سازمان داشتند و هم اینکه استاد دانشگاه و تحصیل‌کرده حوزه ارتباطات هستند، تصور می‌شد که ما یک تغییر و تحول جدی در مقوله برقراری ارتباط با جامعه به‌وسیله خبر را شاهد خواهیم بود. ایشان سال‌ها تجربه کار خبری دارند، تحولات قبلی بخش اخبار مانند «گفتگوی ویژه خبری» از ابداعات ایشان است، سال‌ها معاون برون‌مرزی سازمان بوده‌اند و با جنس خبر چه در داخل و چه خارج کاملاً آشنایی دارند و شاید یکی از نقاط قوتی که برای دوره جدید مدیریتی با حضور ایشان قابل‌تصور بود، حضور فردی با ایده و طرح‌های جدید در رأس سازمان بود. اما چیزی که الان شاهد آن هستیم این است که عملاً این اتفاق در سازمان نمی‌افتد. جبلی بعد از حادثه متروپل مصاحبه‌ای داشتند و از فشارهای خارج از سازمان یاد کردند که برای مثال چه لزومی دارد تلویزیون گزارش لحظه‌به‌لحظه این حادثه را منتشر کند؟! یعنی دقیقاً برخلاف داستان هک‌شدن سامانه توزیع بنزین در کشور که سازمان عملکرد بسیار خوبی در آن ماجرا داشت. براین‌اساس، سازمان صداوسیما یک سری مشکلات بیرونی دارد که رئیس سازمان حتی در بخشی که تخصص آن را هم دارد، نمی‌تواند کاری انجام دهد و این خیلی نکته مهمی است؛ یعنی شما اگر بخواهید تحولی هم ایجاد کنید، یک مانع جدی در این مسیر دارید و به نظر من بخش اعظمی که باعث شده این موضوع به سرانجام نرسد، این است که قدرت لازم برای تغییر این ساختار موجود در سازمان را حتی فردی مثل رئیس سازمان هم ندارد.

به عقیده من در این طرح تحولی که تا کنون اجرا شده، نقاط قوتی هم وجود دارد که می‌شود به آن امیدوار بود. نیروی انسانی جوان و با انگیزه‌ای در لایه‌های مدیریتی وارد سازمان شده‌اند که می‌توانند ساختار فرسوده و کرخت سازمان را متحول کنند؛ چون در زمان مدیریت آقای ضرغامی و بعد از ایشان، آقای علی عسکری، سطح فرهنگی و علمی صداوسیما به‌شدت کاهش پیدا کرده بود و الان با آمدن این مدیران جدید، امیدوارم که این اتفاق جدید رقم بخورد. حتی در جایی آقای جبلی مصاحبه کرده بودند که ما در یک سال و نیم اخیر توانسته‌ایم ۵۰۰ جایگاه شغلی مدیریتی را حذف کنیم. وقتی ما در مورد سازمان صداوسیما و بحث تحولی آن صحبت می‌کنیم، جدای از یک رسانه با یک ابر سازمان مواجه هستیم که مدیریت این سازمان خودش یک مسئله است و از لحاظ شرایط و وضعیت مانند آموزش‌وپرورش است؛ در صورتی که شما در هیچ کجای دنیا رسانه‌ای با این ساز و کار و این تعداد نیروی انسانی نمی‌بینید که خروجی این چنینی داشته باشد! به عبارتی ما با یک ساختار - اعم سازمان و فرهنگ‌سازمانی - مواجهیم که یک تهدید جدی برای تحولاتی است که آقای جبلی در طرح اخیر آنها را دنبال می‌کنند.

 

خروجی آنتن شبکه‌ها عملاً فرقی با هم ندارند!

منظورتان از نیروی جوان وارد شده به سازمان دقیقاً چه کسانی هستند؟ مثلاً برخی از مدیران شبکه‌ها؟

صمدی: بله. همان مدیر شبکه‌ها و مدیران بخش‌های دیگر که با ایده تحولی آقای جلیلی - به‌عنوان مغز متفکر راهبردهای دوران جدید - پیش روی سازمان هستند، منتخب و اضافه شده‌اند.

 

اتفاقاً یکی از انتقادات وارد شده به طرح تحول، انتقاد به تیم فکری و اجرایی این طرح به ریاست آقای جلیلی است. برخی معتقدند که آقای جلیلی مدیران را از بین کسانی که هم‌فکر و هم عقیده خودشان هستند انتخاب کرده‌اند و اجازه نداده‌اند که افرادی با طرز فکرهای مختلف به این لایه مدیریتی ورود کنند و حالا بعد از یک سال، خروجی آنتن به نحوی هست که عملاً تفاوتی بین شبکه یک و دو و سه وجود ندارد.

وجود نیروی انسانی جوان، خودش یک مزیت محسوب می‌شود چون می‌تواند این ساختار فرسوده را تغییر دهد؛ ولی اگر همة این افراد هم فکر و هم عقیده باشند، حتماً یک نقطه‌ضعف به شمار می‌آید؛ زیرا در این صورت تمام شبکه‌ها محتوای یکسانی خواهند داشت و اصلاً نیازی به وجود چندین شبکه مختلف نیست. راهبرد بعدی این موضوع این است که باید خیلی از این شبکه‌ها را تعطیل کرد؛ اگرچه صداوسیما خیلی زودتر باید به این نتیجه می‌رسید که بسیاری از شبکه‌ها کارایی و مخاطب لازم را ندارند و باید تعطیل شوند

صمدی: درست است و شاید این هم یکی از معایب کار باشد؛ ولی وجود نیروی انسانی جوان، خودش یک مزیت محسوب می‌شود چون می‌تواند این ساختار فرسوده را تغییر دهد؛ ولی اگر همة این افراد هم فکر و هم عقیده باشند، حتماً یک نقطه‌ضعف به شمار می‌آید؛ زیرا در این صورت تمام شبکه‌ها محتوای یکسانی خواهند داشت و اصلاً نیازی به وجود چندین شبکه مختلف نیست. راهبرد بعدی این موضوع این است که باید خیلی از این شبکه‌ها را تعطیل کرد؛ اگرچه صداوسیما خیلی زودتر باید به این نتیجه می‌رسید که بسیاری از شبکه‌ها کارایی و مخاطب لازم را ندارند و باید تعطیل شوند. چون بر اساس همین طرح تحولی که نوشته شده قرار است که صداوسیما امیدبخشی کند و جلوی تحریف‌ها و امثال اینها را بگیرد. پس صداوسیما باید به یک سازو کاری برسد که بتواند مبتنی بر آن تغییراتی ایجاد کند و به این رویکردها نزدیک بشود؛ بنابراین از آنجا که بسیاری از شبکه‌ها عملاً حرف جدیدی برای گفتن ندارند، بهتر است که حذف شوند؛ ولی چون این اتفاق در سازمان صداوسیما نیفتاده است، پس در اینجا ما به این طرح تحول ایراد می‌گیریم.

صداوسیما به دنبال این است که یک ایده از طرف سازمان به نمایش گذاشته شود و اگر تضارب آرایی هم هست، در داخل خود مجموعه باشد. از طرفی هم بر اساس نوع نگاهی که مقام معظم رهبری دارد، صداوسیما بیشتر باید جنبه تبیینی برای مأموریت خود در نظر بگیرد. رهبری راجع به مأموریت سازمان، قائل به هدایتگری فرهنگی هستند.

صداوسیما و به‌طورکلی تلویزیون‌ها در سراسر جهان، جایگاه مستقل خود را از دست داده‌اند و عملاً تریبون رسمی حاکمیت‌ها و دولت‌ها شده‌اند و به‌خاطر همین موضوع عملاً چند شبکه محدود برای رسیدن به این اهداف کافی است و دیگر نیازی به صرف هزینه‌های زیاد برای ایجاد شبکه‌های متعدد نیست و بهتر است که این هزینه‌ها در حوزه‌های دیگری مصرف شوند؛ یعنی شکل و ساختار سازمان را باید کاملاً تغییر داد.

یکی دیگر از معایب رویکرد فعلی این است که علاوه بر هم‌فکر بودن بدنه مدیران جدید، خیلی از این افراد درک و شناخت مناسبی از فضای رسانه ندارند و اصطلاحاً فعال رسانه‌ای نیستند و حتی در عرصه تصویر هم تجربه و اطلاعات کافی را ندارند. مسئله دیگر این است که این تیم تحول، قابلیت‌های رسانه‌ای را نمی‌شناسند؛ یعنی با ظرفیت‌های رسانه‌ای که می‌توانند تغییر ایجاد کنند، آشنا نیستند. یکی از مسائل اصلی در مدیریت یک شبکه این است که آن مدیر بتواند کنداکتور شبکه را به‌درستی اداره کند. ممکن است با درست پخش‌کردن یک آرشیو یعنی نظم برنامه و نوع انتخاب‌کردن برنامه‌ها، تعداد بیننده از ۱۰ درصد به ۵۰ درصد برسد؛ ولی در تلویزیون ما ساعات پر بیننده بین ساعات ۷ غروب تا یازده شب است که اگر شما در آن زمان یک دور کانال‌ها را بالا و پایین کنید می‌بینید که کمتر برنامه‌ای وجود دارد که شما را جذب کند و این موضوع به عدم شناخت مدیران برمی‌گردد.

اکنون بهترین زمان برای تحول در صداوسیماست

تیم تحول در شرایطی قرار دارد که فرصت‌های خوبی برایشان پیش آمده است و اگر از این فرصت‌ها استفاده نکنند مانند همین یک سال گذشته نمی‌توانند نتیجه مطلوبی بگیرند. فضای جامعه و فضای سیاسی کشور به‌گونه‌ای است که همه منتظر وقوع تحولات جدی در تولیدات هستند و به نظر من الان بهترین زمان برای انجام این تغییرات در ساختار سازمان است

اما این تیم تحول در شرایطی قرار دارد که فرصت‌های خوبی برایشان پیش آمده است و اگر از این فرصت‌ها استفاده نکنند مانند همین یک سال گذشته نمی‌توانند نتیجه مطلوبی بگیرند. فضای جامعه و فضای سیاسی کشور به‌گونه‌ای است که همه منتظر وقوع تحولات جدی در تولیدات هستند و به نظر من الان بهترین زمان برای انجام این تغییرات در ساختار سازمان است؛ یعنی اگر بخواهند پست‌های مدیریتی را به طور کامل کاهش دهند، سازمان تغییر شکل پیدا کند و اهدافش بیان شود، بهترین فرصت، همین الان است و نکته دیگر اینکه بر اساس نظر کارشناسان، با توجه به گسترده شدن فضای رسانه‌های دیگر، اکنون وقت آن است تا همان وجه هدایتگری سازمان صداوسیما برای تولیدات فرهنگی افزایش پیدا کند و ساترا می‌تواند در این ماجرا مغز متفکر سازمان بشود. سازمان صداوسیما دیگر نباید تولیدکننده باشد، هرچند که در بحث تولیدات هم قافیه را باخته است، چرا که این ظرفیت و ساختار، دیگر کشش تولید را ندارد و به نظر من الان بهترین فرصت است که سازمان این تغییر کارکرد و هدف‌گذاری جدید را انجام دهد.

در حال حاضر شکل مصرف رسانه‌ای مخاطبین هم تغییر پیدا کرده و حتی خانم‌های خانه‌دار هم دیگر به مانند گذشته ساعت‌های زیادی را پای برنامه‌های تلویزیون سپری نمی‌کنند. با آمدن شبکه نمایش خانگی عملاً شکل مصرف رسانه در همه جای دنیا تغییر کرده است و همه اینها باعث شده تا یک فرصت نوینی برای مدیران تلویزیون برای تغییراتی که می‌خواهند انجام دهند، ایجاد شود. به‌عنوان‌مثال شبکه BBC که جدای از اهداف سیاسی، شاید شبیه‌ترین ساختار را به صداوسیما ما داشته باشد - چون آنها هم بودجه دولتی دارند و برای اهداف حاکمیت برنامه تولید می‌کنند - سال‌هاست که تغییراتی در مدل اجرای برنامه‌هایشان داده‌اند. شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی کم مخاطب را حذف کرده‌اند، تولید را برون‌سپاری کرده‌اند و جهت نظارت، آفکام را تأسیس کرده‌اند و برای اینکه مخاطبین امروز خود را از دست ندهند، bbc iplayer را تأسیس کرده‌اند تا برنامه‌های تولیدی خود را از طریق فضای مجازی به دست مخاطب برسانند. البته در دوران ریاست آقای ضرغامی مدیران تلویزیون سراغ پروژه تلویزیون‌های تعاملی یا IPTV رفته بودند که یک هزینه هنگفتی هم برای آن کنار گذاشتند، اما بعد از چند سال با آمدن VODها و شبکه‌های اینترنتی و عدم امکان رقابت این پروژه با آنها، عملاً همه این ماجرا با شکست مواجه شد. در صورتی که با یک مدیریت خوبی می‌توانستند از همان سال‌ها فضای عمومی و رسانه‌ای کشور را به دست بگیرند و آن را راهبری کنند.

تهدید جدی دیگر برای صداوسیما این است که متأسفانه در این سال‌ها مخاطبان تلویزیون به‌شدت کم شده‌اند و صداوسیما نتوانسته بر اساس تغییرات ذائقه مخاطبان خود، برنامه‌هایش را به‌روز کند؛ چون شکل و جنس مصرف رسانه‌ای مخاطب کاملاً تغییر کرده است و حالا تلویزیون مجبور است با کم‌کردن شبکه‌های خودش و با تمرکز بر روی بهترین تولیدکننده‌ها، تمام حرفش را از طریق همان شبکه‌های محدودتر اما با بهترین کیفیت ارائه دهد تا لااقل همین مخاطب کم را نیز از دست ندهد.

 

جنس رسانه دینی با رسانه غربی متفاوت است

به‌طورکلی و جدای از موضوع طرح تحول، به نظرتان صداوسیما در حال حاضر با چه چالش‌هایی مواجه است؟

صمدی: یکی از چالش‌های اصلی که سازمان صداوسیما با آن مواجه است، همین «سازمان» صداوسیمایی است که الان شکل گرفته است. ما با یک غول بزرگی روبرو هستیم که حتی مدیر سازمان نیز از اداره آن عاجز است و این ساختار عجیب‌وغریبی که مدیریت آن در دست افراد متعددی مباشد، یا باید تخریب شود، یا تعدیل شود تا آن تحول موردنظر اتفاق بیفتد و هر ایده تحولی در این سال‌ها صرفاً برای کنترل همین غول بزرگ بوده است. سازمانی با ۶۰-۵۰ هزار نفر پرسنل و تعداد زیادی شبکه ملی و استانی که حتی پر کردن کنداکتور آنها هم بسیار مشکل است.

به نظر من توسعه رسانه‌های دیگر، تغییر و تحولات عرصه تکنولوژی و فناوری‌های رسانه‌ای که در دنیا در حال ایجادشدن است، تغییر مصرف رسانه‌ای مردم و مخاطب و تحولات اجتماعی - فرهنگی که در جامعه به وجود آمده است را می‌توان مهم‌ترین چالش‌های پیرامونی صداوسیما دانست.

 

در حال حاضر صداوسیما چه شان و جایگاهی در حوزه رسانه‌ای کشور دارد؟ شاید سال‌ها پیش تلویزیون در مقام پروپاگاندا و حوزه تبلیغاتی اهمیت داشت؛ ولی بعدها جایگاه دیگری پیدا کرد و بحث روایتگری را برای آن ذکر کردند. الان برخی معتقدند که با توجه به مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، صداوسیما باید وارد این جنگ ترکیبی شناختی شود. چون در نسبت با این شأن و جایگاه است که ما می‌توانیم نسبت صداوسیما را با دیگر رسانه‌ها مثل شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های مکتوب و مجازی و نمایش خانگی ترسیم کنیم.

صمدی: نگاهی که غرب نسبت به رسانه داشت، ابتدا از جنبه پروپاگاندایی بود، اما از بعد انقلاب اسلامی و به‌خصوص در نگاه رهبر معظم انقلاب، کارکرد هدایتگری رسانه از اهمیت خاصی برخوردار است و اگر قرار باشد شما کارکرد هدایتگری داشته باشید، اصلاً دیگر قرار نیست با این ساختار عریض‌وطویل، کارکرد سرگرم‌کردن همه اقشار را هم پوشش دهید.

در حال حاضر در غرب دو محور اصلی برای رسانه وجود دارد؛ یکی اینکه به‌طورکلی رسانه و تلویزیون جنبه سرگرمی دارد که این بعد در نظام سرمایه‌داری برای آنها جنبه تجاری پیدا می‌کند و برای آنها قدرت به همراه می‌آورد و بر پایه همین قدرت، رسانه می‌تواند جنبه پروپاگاندایی خودش را بیشتر نشان دهد؛ ولی ما چنین وجهی برای صداوسیمای خودمان قائل نیستیم. چون بودجه صداوسیما از بیت‌المال است و حاکمیت که نمی‌خواهد از طریق رسانه مردم را فریب بدهد؛ اما متأسفانه عملکرد برخی مدیران سازمان باعث شده که مردم چنین تصوری از تلویزیون داشته باشند.

 

به نظر می‌رسد که اساساً این جنبه سرگرم‌سازی رسانه است که در دل خود می‌تواند هدایتگری را هم انجام دهد؛ اما شما می‌فرمایید که ما باید رسانه را صرفاً به سمت هدایتگری سوق دهیم و جنبه سرگرمی‌سازی آن را کنار بگذاریم و ظاهراً مقصود شما از هدایتگری، صرفاً جنبه ایدئولوژیک آن است.

صمدی: مرحوم حجت‌الاسلام آقای راست‌گو مصداق مدنظر من است؛ ایشان با یک مهارت مثال‌زدنی می‌توانست با بچه‌ها ارتباط برقرار کند. یک سری ابزارها و قالب‌هایی هستند که می‌توانند در رسانه یاریگر ما باشند. وقتی سرگرمی اولویت شما باشد، مخاطبتان را هم به این سمت سوق می‌دهید که تماشای فیلم و سریال برای او از هر چیزی مهم‌تر است. اگر قرار است ما به این سمت برویم که سینمای هالیوود به بهترین شکل ممکن دارد همین کار را انجام می‌دهد، دیگر چه نیازی به سریال‌سازی توسط صداوسیمای ما است؟

 

آیا قبول ندارید که اتفاقاً همین هالیوود از طریق فیلم و سریال‌ها در حال هدایتگری جامعه هدف خود است و شما صرفاً جنبه سرگرمی هالیوود را در نظر می‌گیرید؟

صمدی: خیر؛ نکته این است که شما وقتی از رسانه می‌خواهید استفاده کنید، لاجرم باید جنبه سرگرمی آن را در نظر داشته باشید. اما مفهوم «رسانه دینی» این است که شما از طریق همان فیلم و سریال، مفاهیم دین را به مخاطب القا کنید و اگر من از کلیدواژه هدایتگری صحبت کردم، منظورم این بود که شما می‌توانید مفاهیم مهم و کلیدی خود را از طریق فیلم و سریال برای مخاطب بیان کنید، اما امروز فیلم و سریال‌ها صرفاً جنبه سرگرمی دارند. امروز بیشتر بودجه سازمان از طریق تبلیغات بازرگانی تأمین می‌شود و اکثر برنامه‌های شما حمایت‌کننده مالی (اسپانسر) دارند که مدام با آزاردادن بیننده باید تبلیغ آنها وسط برنامه گفته شود.

 

عملکرد صداوسیما در چهار دهه گذشته نسبت به نمایش برخی مفاهیم اساسی همچون عدالت، تبعیض، آزادی، مبارزه با فساد، حجاب و... را چطور ارزیابی می‌کنید؟

صمدی: برون‌داد برنامه‌ها نشان از ضعف صداوسیما در همه این حوزه‌ها دارد. به‌عنوان‌مثال، یافته‌های برخی از پژوهش‌های دانشگاهی که موضوع حجاب را در بسیاری از فیلم و سریال‌ها به‌صورت تحلیل محتوای کمی بررسی کرده بودند، نشان می‌داد که در این بی‌حجابی و حداقل کنارگذاشتن چادر، صداوسیما هم بی‌تقصیر نبوده است. هرچند برخی معتقدند که صداوسیما آیینه جامعه است و مجبور است تا آن را نشان دهد و منعکس کند.

 

به نظر شما صداوسیما چه تلاشی برای نشان‌دادن صدای همه اقشار جامعه دارد و آیا مردم با سلیقه‌های مختلف این احساس را دارند که در تلویزیون برنامه‌ای هرچند کم، نماینده سلیقه آنهاست؟

صمدی: به عقیده من اساساً در شرایط کنونی، صداوسیما قادر به انجام این کار نیست. در یک بازه زمانی مانند دهه شصت و هفتاد که بسیاری از مردم در خانه‌هایشان تلویزیون نداشتند و کم‌کم این رسانه در خانه‌ها خودنمایی می‌کرد، همه میخکوب برنامه‌های آن بودند، اما امروز شرایط مصرف رسانه‌ای مردم کاملاً فرق کرده است و همه احتیاجات رسانه‌ای خود را از طریق گوشی موبایل خود برآورده می‌کنند و اگر تلویزیون قصد هدایتگری جامعه را داشته باشد، باید بتواند برای این گوشی‌ها تولید محتوا کند.

 

باید قبول کنیم مصرف رسانه‌ای مردم تغییر کرده است

البته تجربه ثابت کرده اگر تلویزیون بتواند سریال باکیفیت و استانداری تولید کند، همان افرادی که ادعا می‌کنند اصلاً تلویزیون تماشا نمی‌کنند، دوباره مخاطب این سریال‌ها خواهند شد.

صمدی: خیر؛ دیگر مشتری شما نخواهند شد. چه لزومی دارد تلویزیون خود را سرگرم ساخت چنین سریال‌هایی کند؟! به عقیده من تلویزیون باید ساخت همه سریال‌های خود را به کمپانی‌های خارج از سازمان مثل مؤسسه اوج - برون‌سپاری کند و حتی پخش آنها را به vodها بسپارد و صرفاً موضوع نظارت را دستور کار خود قرار دهد. باید قبول کنیم که جنس مصرف رسانه‌ای مردم تغییر کرده و تلویزیون دیگر مخاطبان سابق خود را ندارد و برای ادامه بقا باید روش خود را تغییر دهد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha