نگاهی به موضوع اقوام و فضای مجازی؛
تصوّر غالب آن است که فراگیر شدن فضای مجازی به عدم موجودیت‌ها و هویت‌های ملی-محلی و ادغام آن‌ها در یک موجودیت و هویت واحد جهانی انجامیده است. گسترش فضای مجازی واجد ظرفیت‌هایی برای تقویت فرهنگ‌ها و هویت‌های محلی-قومی است و تقویت این فرهنگ‌ها و هویت‌ها نه‌تنها لزوما در تضاد با هویت و فرهنگ ملی قرار نمی‌گیرد، بلکه می‌تواند تقویت‌کنندۀ آن باشد.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»علیرضا قربانی[۱]؛ یادداشت حاضر درصدد پرداختن به دو پرسش است: فضای مجازی در خدمت توحّد فرهنگی است یا تکثّر فرهنگی؟ این پرسش را می‌توان هم در نسبت «فرهنگ‌های ملی با فرهنگ جهانی» و هم در نسبت «فرهنگ‌های قومی-محلی با فرهنگ ملی» مطرح کرد. تمرکز یادداشت حاضر بر دومی است، اما از آنجا که سنخ این دو بحث یکی است، از مطالعات پیرامون نسبت فرهنگ‌های ملی و جهانی نیز در مسیر پاسخ به این پرسش استفاده شده است. تکثّر فرهنگی، حفظ و تقویت هویت‌های قومی-محلی، تهدیدی برای هویت ملی است یا در خدمت تقویت آن قرار می‌گیرد؟ از رهگذر پاسخ به این دو پرسش می‌توان تأثیر گسترش و توسعۀ فضای مجازی بر تقویت یا تضعیف هویت ملی را از حیث یک متغیر میانجی مهم مورد ارزیابی قرار داد.
فضای مجازی؛ تسهیل‌گر وحدت یا کثرت؟
تصوّر غالب آن است که فراگیر شدن فضای مجازی به عدم موجودیت‌ها و هویت‌های ملی-محلی و ادغام آن‌ها در یک موجودیت و هویت واحد جهانی انجامیده است. رویکرد‌های تحلیلی در این بحث در طیفی از نگاه‌های کاملاً خوش‌بینانه تا نگاه‌های کاملاً بدبینانه جای می‌گیرد. علاوه بر مطالعات کیفی، مطالعات کمّی که مبتنی بر تحلیل کلان‌دادۀ شبکه‌های اجتماعی است، نیز حول این بحث شکل گرفته است. به عنوان نمونه در مورد پلتفرم توییتر، برخی مطالعات نشان می‌دهد که پلتفرم‌ها ممکن است، پویایی فضا و مکان را تغییر دهند، زیرا امکان ساخت جوامعی را فراهم می‌کنند که کمتر مبتنی بر جغرافیا و مکان فیزیکی و بیشتر مبتنی بر منافع و افکار مشترک هستند؛ پدیده‌ای که از سوی مارویک و بوید (۲۰۱۱) با عنوان «فروپاشی زمینه» (Context collapse) از آن یاد شده است. در مقابل، برخی مطالعات نشان‌دهندۀ آن است که ماهیت شخصی شبکۀ توییتر ممکن است شرایطی را ایجاد کند که در آن، اخبار و پدیده‌های محلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شوند (سیموئلز، ۲۰۱۴). حتی می‌توان گفت که فضای رسانه‌های اجتماعی در حال تبدیل شدن به مکانی برای اخبار و مطالب فوق‌محلی (Hyperlocal) است؛ اخباری درباره کوچک‌ترین و نزدیکترین فضای جغرافیایی و فرهنگی. رونق صفحات و حساب‌های کاربری ایرانی در پلتفرم‌های مجازی که محتوای طنز و جدی مبتنی بر زبان، گویش یا حال‌وهوای محلی-قومی دارند و حتی مخاطبان زیادی از سایر اقوام ایرانی به خود جذب کرده‌اند، را می‌توان شاهدی بر این امر دانست.
شبکه‌های اجتماعی امکان ساخت جوامع و جماعت‌های جدید بزرگ و کوچک (از جمله یک جامعۀ جهانی) را تسهیل کرده‌اند و از سوی دیگر زمینه‌ای برای قدرت گرفتن هویت‌ها و فرهنگ‌های ملی، محلی و قومی فراهم آورده‌اند؛ خصوصاً هویت‌هایی که در عصر رسانه‌های سنتی
مطالعه‌ای که در سال ۲۰۲۰ توسط هوستون و همکاران او در مورد توییتر انجام شد، نشان داد که توییت‌های محلی نسبت به توییت‌های ملی موجب «درگیر کردن» بیشتر مخاطب می‌شوند، یعنی توسط مخاطبان بیشتر به اشتراک گذاشته می‌شوند و ریتوییت می‌شوند؛ بنابراین از یک سو می‌توان گفت که شبکه‌های اجتماعی امکان ساخت جوامع و جماعت‌های جدید بزرگ و کوچک (از جمله یک جامعۀ جهانی) را تسهیل کرده‌اند و از سوی دیگر زمینه‌ای برای قدرت گرفتن هویت‌ها و فرهنگ‌های ملی، محلی و قومی فراهم آورده‌اند؛ خصوصاً هویت‌هایی که در عصر رسانه‌های سنتی (مبتنی بر قدرت متمرکز) امکان عرض اندام نداشتند و اکنون در فضای رسانه‌های اجتماعی (مبتنی بر قدرت توزیع‌شده) فضایی برای تنفس یافته‌اند. به تعبیر دیگر، انسان امروز همزمان «جهانی‌تر» و «محلی‌تر» شده است. هم حس تعلق به یک جامعۀ جهانی و انواع جماعت‌های جدید (مبتنی بر علایق مشترک فرهنگی، اقتصادی و غیره) پیدا کرده و هم حس تعلقش نسبت به جماعت‌های ملی-محلی افزایش یافته است. این امر را می‌توان هم در نسبت بین «فرهنگ‌های ملی با فرهنگ جهانی» و هم در نسبت بین «فرهنگ‌های محلی-قومی با فرهنگ ملی» مشاهده کرد. به عنوان مثال، یک فرد ساکن بوشهر، همزمان بوشهری‌تر، ایرانی‌تر و جهانی‌تر شده است. البته پذیرش این دیدگاه بدان معنا است که ظرفیت تعلّق اجتماعی انسان امروزی افزایش یافته است؛ در غیر اینصورت، افزایش همزمان هر دو نوع تعلّق ممکن نیست و رشد یکی به معنای کاهش دیگری خواهد بود.
تکثّر فرهنگی؛ در تضاد با انسجام فرهنگی یا در خدمت آن؟
علی‌رغم نگاه مثبت اصل پانزدهم قانون اساسی به فرهنگ‌های قومی-محلی و نگاه فرصت‌محور امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب به این مسئله، کماکان در بین بخشی از سیاست‌گذاران فرهنگی نگاه تهدیدمحوری به قومیت‌ها و فرهنگ‌های قومی-محلی وجود دارد که برخی تجربیات تاریخی تلخ در خصوص گروه‌های تجزیه‌طلب قومی، یکی از علل آن است. نگاه معمول به هویت و فرهنگ ملی، نگاه تمرکزگرا است که فرهنگ و هویت ملی را صرفاً عناصر مشترک فرهنگی بین همۀ افراد یک ملت می‌داند و تلاش می‌کند نوعی وفاق فرهنگی را صرفاً حول «مشترکات» تعریف نماید. در این نگاه، «تمایزات» عناصری زائد و حتی مانع شکل‌گیری هویت جمعی هستند و لذا کنار گذاشته می‌شوند. این نگاه علی‌رغم ظاهر فریبنده‌اش نه‌تنها در خدمت انسجام ملی نیست، بلکه آن را تضعیف می‌کند. به عنوان مثال، شخصیت شهید حاج قاسم سلیمانی را تصور کنید که به تعبیر دقیق رهبر انقلاب، ملّی‌ترین و اُمّتی‌ترین چهرۀ کشور بوده و هستند. ارتباط قلبی بخشی از ملت ایران با حاج قاسم ممکن است متمرکز بر جهات دفاع از وطن در ایشان باشد، ارتباط قلبی بخش دیگری متمرکز بر ابعاد انسانی ایشان باشد، بخش دیگری متمرکز بر جهات شیعی و به همین ترتیب ده‌ها نخ اتصال را بتوان شناسایی کرد. اگر در مقام معرفی این شخصیت عظیم بخواهیم فقط بر مشترکاتِ بین همۀ مردم تکیه کنیم و ابعادی از آن را که لزوماً همۀ مردم با آن نسبت ندارند، کنار بگذاریم، گویا یک مجسمۀ هنری بسیار ظریف را از جهات مختلف بی‌رحمانه برش زده‌ایم تا به یک شکل یک‌دست برسیم؛ به این ترتیب ظرایف و وجوه مختلف آن را به مسلخ برده‌ایم و ده‌ها و صد‌ها نخ اتصال مخاطب با آن را بریده‌ایم.

نگاه دومی که می‌توان به هویت و فرهنگ ملی داشت، نگاه شبکه‌ای است. در این نگاه علاوه بر عناصر مشترک، به عناصر غیرمشترک نیز توجه می‌شود و نوعی انسجام و نظم غیرمتمرکز و شبکه‌ای نیز مورد لحاظ قرار می‌گیرد. این رویکرد را می‌توان با الهام از «مدل توزیعیِ طرحوارۀ فرهنگی» که در دانش زبان‌شناسی فرهنگی از سوی فرزاد شریفیان (استاد فقید دانشگاه موناش استرالیا) معرفی شده و تا حدی متأثّر از نظریۀ شباهت خانوادگی ویتگنشتاین است، توضیح داد. بر اساس این مدل، ذهن‌هایی که شبکۀ فرهنگی را تشکیل می‌دهند، به طور یکسان دربردارندۀ همۀ عناصر یک طرح‌واره (مثلاً طرحواره‌ای مرکّب از عناصر الف، ب، ج، د، هـ) نیستند و نیز هر ذهن همۀ عناصر یک طرح‌واره را در بر نمی‌گیرد، بلکه ذهن هر فرد مثلاً سه عنصر از این پنج عنصر (با جای‌گشت‌های مختلف) را در بر دارد. به این ترتیب، طرحوارۀ فرهنگی نه به عنوان یک ویژگی فردی، بلکه به عنوان یک ویژگی در سطح گروهی به تصویر کشیده شده است. این مدل نشان می‌دهد که دانش موجود در این طرحواره‌ها در سراسر شبکه‌ای از ذهن‌های اعضای گروه توزیع شده است. حال اگر در مدل مذکور، به جای افراد، قومیت‌ها را جایگزین کنیم و به جای طرحواره، هویت و فرهنگ ملی را قرار دهیم، نسبت بین هویت و فرهنگ قومی-محلی و هویت و فرهنگ ملی در مسئلۀ حاضر تبیین می‌شود. این رویکرد نشان می‌دهد مسئله فرهنگ، هویت و انسجام ملی صرفاً در استعارۀ طناب واحدی که همۀ افراد در اتصال کامل یا ناقص با آن قرار گرفته‌اند، خلاصه نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای از تعداد بی‌شمار نخ‌های متصل به هم نیز پشتیبان انسجام و نظم شبکه هستند.
خداوند متعال انسان را آفرید تا خود شناخته شود. گام اول در شناخت خداوند، شناخت خود انسان است. انسان نیز قادر به معرفت کامل از خود نیست مگر در آینۀ دیگری. با متمایز شدن انسان‌ها از یکدیگر است که امکان شناخت کامل انسان فراهم می‌شود و به همین علت، تعارف بین شعوب و قبایل انسانی ضرورت می‌یابد
نظریۀ دیگری که علی‌رغم تفاوت‌هایش با مدل مذکور، شباهت‌های مهمی از حیث نگاه مثبت به مسئله تفاوت‌های فرهنگی دارد، نظریۀ هم‌شناسی فرهنگی است که از سوی اسلامی‌تنها و غمامی به‌عنوان الگوی قرآنی ارتباطات میان‌فرهنگی معرفی شده است. این نظریه که بر پایۀ آیۀ ۱۳ سوره مبارکۀ حجرات تدوین شده، بیان می‌دارد که: خداوند متعال انسان را آفرید تا خود شناخته شود. گام اول در شناخت خداوند، شناخت خود انسان است. انسان نیز قادر به معرفت کامل از خود نیست مگر در آینۀ دیگری. با متمایز شدن انسان‌ها از یکدیگر است که امکان شناخت کامل انسان فراهم می‌شود و به همین علت، تعارف (=هم‌شناسی) بین شعوب و قبایل انسانی ضرورت می‌یابد؛ امری که آیۀ‌الله جوادی آملی از آن به «تفسیر انسان به انسان» یاد می‌کند.
گسترش شبکه، گسترش تکثّر، گسترش انسجام
یادداشت حاضر درصدد تجویز سیاستی نیست، بلکه صرفاً در مقام گشودن دریچه‌ای به سمت گفتگو دربارۀ رویکرد‌های متفاوت به این مسئله است. توسعه و گسترش فضای مجازی، چیستی، چرایی و چگونگی تحقّق آن و مؤلفه‌های مختلفی که در این رابطه باید مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد، فراتر از آن است که یک یادداشت موجز بتواند در مقام إحصاء و تحلیل همۀ آن‌ها باشد. با این وجود تلاش کردیم تا در کنار رویکرد‌های تهدیدمحور به مسئلۀ گسترش فضای مجازی و نیز مسئلۀ تکثر فرهنگی، رویکردی فرصت‌محور در این عرصه را معرفی نماییم. در مقام تجویز سیاسی، قیود و ملاحظات متعددی باید مورد لحاظ قرار گیرد و به‌ویژه در مسئلۀ تکثّر فرهنگی باید مرز بین تکثّر بر مدار حق با سایر انواع تکثّر به صورت دقیق تبیین شود. اما چنانکه ذکر شد، یادداشت حاضر صرفاً در مقام طرح بحث است و درصدد ورود به این لایه نیست. بر اساس مقدمات فوق می‌توان چنین نتیجه گرفت که: گسترش فضای مجازی واجد ظرفیت‌هایی برای تقویت فرهنگ‌ها و هویت‌های محلی-قومی است و تقویت این فرهنگ‌ها و هویت‌ها نه‌تنها لزوما در تضاد با هویت و فرهنگ ملی قرار نمی‌گیرد، بلکه می‌تواند تقویت‌کنندۀ آن باشد.
پی‌نوشت
[۱] مدیر و هم‌بنیان‌گذار اندیشکدۀ مسیر، طلبۀ سطح ۴ حوزه علمیه قم، دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha