کشتار دسته جمعی مردم غزه و عیان شدن عمق نژادپرستی غرب؛
روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، دانشگاهیان و تحلیلگران غربی آشکارا ذهنیت نژادپرستانه و استعماری خود را با «غیرانسانی کردن» سیستماتیک قربانیان فلسطینی و تمجید از خشونت علیه غیرنظامیان بی‌گناه در غزه ابراز کرده‌اند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «حنین حسن» [۱] خبرنگار، پژوهشگر و عضو مرکز «مطالعات فلسطین» در «دانشگاه آمریکایی بیروت» [۲] است. وی در یادداشتی که وب‌سایت انگلیسی «Middle East Eye» آن را منتشر کرده است به موضوع حمایت گسترده اروپا و آمریکا از جنایت‌های هولناک و گسترده رژیم اسرائیل در غزه می‌پردازد. به گفته وی ریشه این حمایت‌ها را باید در ذهنیت استعماری و نژادپرست غربی‌ها و تلقی از مسلمانان فلسطینی به‌عنوان بربرهای غیراروپایی یا به قول «ادوارد سعید» «دیگر»هایی که باید حذف و نابود شوند جست‌وجو کرد.

 

روایت شرق شناسانه غرب از فلسطین

مبارزان فلسطینی در یک نقطه عطف تاریخی و یک اقدام خیره کنده با عبور از حدود ۸۰ شکاف در حصار اطراف غزه یک حمله ویرانگر را علیه اشغالگر اسرائیلی خود آغاز کردند و بیش از ۲۰ شهرک را هدف قرار دادند. آن‌ها به پایگاه‌های ارتش اسرائیل ضربه زدند، صدها نفر را کشتند و ده‌ها گروگان را به غزه بازگرداندند. این تحولات، رسانه‌های جریان اصلی غربی و کارشناسان خود خوانده «خاورمیانه» را در غرب در بهت و حیرت فرو برد.

برای سال‌ها، بسیاری از تحلیل‌گران و سیاستمداران غربی کار خود را وقف مناقشه پیچیده فلسطین و اسرائیل کرده‌اند و روایت‌های شرق‌شناسانه را از این مناقشه یکی پس از دیگری به ما هدیه می‌دهند

برای سال‌ها، بسیاری از تحلیل‌گران و سیاستمداران غربی کار خود را وقف مناقشه پیچیده فلسطین و اسرائیل کرده‌اند و روایت‌های شرق‌شناسانه را یکی پس از دیگری به ما هدیه می‌دهند، درحالی‌که نتوانسته‌اند واقعیت‌های استعماری نهفته در فلسطین به‌درستی ترسیم کنند. امروز، در مواجهه با آخرین تحولات، آن‌ها خود را مبهوت می‌بینند و در تلاش برای تشخیص مسیر رویدادها و نتایج بالقوه هستند. این عدم قطعیت و بهت و حیرت ناگهانی محدودیت‌های دیدگاه غرب در مورد درک آرمان‌های مردمی که در معرض ظلم قرار دارند را به خوبی نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد که مبارزه برای آزادی و رهایی مفهومی گیج‌کننده و دیرفهمی است که فراتر از محدوده درک جریان اصلی غربی باقی‌مانده است. با این حال، این یک موضوع سرراست و ساده است.

حملات مبارزان فلسطینی در عملیات «طوفان الاقصی»، پیشرفت‌های قابل‌توجهی را در توان رزمی، قابلیت‌های اطلاعاتی و هماهنگی راهبردی آن‌ها نشان داده است. همه این‌ها در توانایی آن‌ها برای خنثی کردن یکی از قوی‌ترین ارتش‌های منطقه، که توسط ایالات‌متحده، قدرتمندترین نیروی نظامی جهان، حمایت می‌شود، به اوج خود رسید. این امر باوجود چندین دهه اشغال اسرائیل و محاصره ۱۶ ساله غزه انجام شد و قدرت مقاومت را برجسته کرد. اما این عملیات در روزهای بعد، چهره واقعی فاشیسم غرب نمایان شد.

بمباران بی‌رحمانه غزه که توسط قدرت‌های غربی حمایت می‌شود، ریشه در بافت تاریخی استعمار غربی دارد

 

نمای شکسته

در یک لحظه، حمله بی‌سابقه مبارزان فلسطینی علیه اسرائیل، نمای سال‌ها حمایت غرب از حقوق بشر، دموکراسی و جایگاه رفیع اخلاقی در خاورمیانه را درهم شکست. به نظر می‌رسد یک شبه، دولت‌های غربی در حمایت از خشونت گسترده و جمعی علیه غیرنظامیان فلسطینی متحد شدند و حتی برخی با اشتیاق آن را تأیید کردند. برای دهه‌ها، دولت‌های غربی در برابر فیلم اجساد کودکان فلسطینی که به‌دست ارتش اسرائیل کشته‌شده‌اند، سکوت کرده بودند. اما امروز، به نظر می‌رسد که آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که همه فلسطینی‌ها و فرزندانشان مستحق نسل‌کشی هستند، زیرا فلسطینی‌ها تصمیم به مقاومت و مقابله با آن جنایت‌ها را گرفته‌اند.

بهت و حیرت ناگهانی کشورهای غربی از عملیات مقاومت فلسطین محدودیت‌های دیدگاه غرب در مورد درک آرمان‌های مردمی که در معرض ظلم و ستم قرار دارند را به خوبی نشان می‌دهد

دیدگاه «فرانتیس فانون» [۳] در مورد استعمارزدایی بر مساله پیچیده ارتکاب برخی اقدامات از سوی جنگجویان در جریان مقاومت ضد استعماری تأکید می‌کند. «فانون»، یکی از حامیان سرسخت جنگ استقلال الجزایر از فرانسه، چنین اقداماتی را توجیه نکرد، بلکه آن‌ها را در پس‌زمینه استعمار، عوامل روانی و عدم تعادل قدرت ذاتی دو طرف تحلیل کرد. اروپایی‌ها به خوبی از مفهوم مقاومت آگاه هستند، زیرا جنبش‌های مقاومت خود را در جنگ جهانی دوم و سایر درگیری‌های تاریخی جشن می‌گیرند. کسانی که در چنین نبردهایی شرکت کرده‌اند به عنوان قهرمانان در کتاب‌های تاریخ اروپا یاد می‌شود؛ بنابراین دلیلی وجود ندارد که سیاستمداران، روزنامه‌نگاران و تحلیلگران غربی نتوانند تلاش ملت فلسطین را برای آزادی را درک نکنند و با آن همدلی نداشته باشند.



انسان زدایی از «دیگری»

حمایت گسترده کشورهای غربی از کشتار دسته‌جمعی و گسترده مردم فلسطین در غزه چهر واقعی فاشیسم غربی را عیان کرد

یک سؤال اساسی در دل همه این‌ها نهفته است: چه زمانی غرب دست از گسترش نژادپرستی خود علیه جهان عرب دست برمی‌دارد؟ بمباران بی‌رحمانه غزه که توسط قدرت‌های غربی حمایت می‌شود، ریشه در بافت تاریخی استعمار غربی دارد. در سال ۲۰۲۰ بود که فرانسوی‌ها ۲۴ جمجمه از مبارزان مقاومت الجزایری را که در موزه پاریس نگهداری می‌شد به الجزایر تحویل دادند. فقط یک هفته پیش، دولت هلند، بیش از دو قرن پس از رهبری شورش بردگان توسط «تولا» [۴] و اعدام وی در ملأعام، از او اعاده حیثیت کرد. در اوایل سال جاری میلادی، پادشاه هلند به خاطر نقش کشورش در تجارت استثمارگرانه و وحشیانه برده عذرخواهی کرد. البته، این کمی بیشتر از یک پاورقی نیست، زیرا هیچ‌یک از تاریخ بی‌رحمانه استعماری این کشور در کتاب‌های درسی مدارس منعکس نشده است. در سال ۲۰۲۲، فیلیپ پادشاه بلژیک بار دیگر تأسف عمیق خود را از استثمار، نژادپرستی و خشونتی که در جریان استعمارگری کشورش در کنگو انجام داده بود، ابراز کرد، اما حاضر به عذرخواهی نشد. در طول حکومت استعماری بلژیک، دست‌های مردم کنگو که به بردگی گرفته‌شده بودند وقتی نتوانستند مطالبات استعماری بلژیک را برآورده کنند به‌طور سیستماتیک قطع می‌شدند سپس دست‌ها جمع‌آوری می‌شدند تا بتوان آن‌ها را شمرد و مستند کرد [۵]. تا سال ۱۹۹۰، بریتانیا، فرانسه و ایالات‌متحده سرسخت‌ترین مدافعان رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بودند که با موفقیت هرگونه پیشنهاد جامعه بین‌المللی برای پایان دادن به سیستم نهادینه‌شده جداسازی نژادی را خنثی کردند. این‌ها همان کشورهایی هستند که امروز از نظر دیپلماتیک و نظامی از رژیم آپارتاید اسرائیل حمایت کامل می‌کنند.

همان‌طور که «ادوارد سعید» [۶] به ما گفت، اصطلاح «شرق» توسط غرب ایجاد شد و مفهوم غرب خود حول مفهوم «دیگری» می‌چرخد. بسیج ترس، نفرت، انزجار که بیشتر مربوط به اسلام و اعراب یا «دیگری» است در یک سو قرار دارد و در سوی دیگر «ما»ی غربی‌ها قرارگرفته است؛ و این بازنمایی از خود و «دیگری» با هدف سرپوش گذاشتن بر نژادپرستی عمیقاً ریشه‌دار در بافت فرهنگی جوامع استعمارگراست که نمونه بارز آن اسرائیل است.

اسرائیل آخرین حکومت مستعمره نشین در آسیا و آفریقا است و بقای آن برای جنگ صلیبی آمریکا و اروپا علیه «انبوهی» از «بربرهای» غیراروپایی که بر مقاومت در برابر حکومت استعماری اصرار دارند، بسیار مهم است

حمایت صریح اروپا از رژیم آپارتاید اسرائیل در حالی است که خود این قاره هنوز به طور کامل به تعصبات نژادی خود نسبت به ملت‌های تحت استعمار خود نپرداخته است. این موضوع در چند روز گذشته آشکارشده است، زیرا روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، دانشگاهیان و تحلیلگران غربی آشکارا ذهنیت نژادپرستانه و استعماری خود را با «غیرانسانی کردن» سیستماتیک قربانیان فلسطینی و تمجید از خشونت استعماری علیه غیرنظامیان بی‌گناه در غزه ابراز کرده‌اند. پرچم‌های اسرائیل به نشانه حمایت در پایتخت‌های غربی برافراشته شده است. ایالات‌متحده ناو هواپیمابر خود را به شرق مدیترانه فرستاده استو کمک‌های مالی و نظامی از پایتخت‌های غربی به سوی اسرائیل روانه شده است. اسرائیل آخرین حکومت مستعمره نشین در آسیا و آفریقا است و بقای آن برای جنگ صلیبی آمریکا و اروپا علیه «انبوهی» از «بربرها» غیراروپایی که بر مقاومت در برابر حکومت استعماری اصرار دارند، بسیار مهم است. درحالی‌که اسرائیل از زمان پیدایش خود خون فلسطینی‌ها را ریخته است، مخاطبان غربی و دولت‌های غربی آن را نادیده گرفته‌اند. کشتار دسته‌جمعی در غزه منعکس‌کننده نژادپرستی اساسی رایج در جوامع غربی است؛ نفرتی که فلسطینی‌ها می‌خواهند از آن رهایی یابند.




[۱]. Hanine Hassan
[۲]. American University of Beirut
[۳]. Frantz Fanon
[۴]. Tula: تولا رهبری گروهی از بردگان مزارع هلندی را برعهده داشت که علیه فشار صاحبان این مزارع شورش کردند، اما این شورش شکست خورد و او در جزیره کوراسائو در دریای کارائیب دستگیر و اعدام شد.
[۵]. بر اساس برخی برآوردها، کشتار، قحطی و بیماری باعث مرگ ۱۰ میلیون شهروند کنگو در طول ۲۳ سال اول حکومت بلژیک از ۱۸۸۵ تا ۱۹۶۰ شد. «لئوپولد دوم» سرزمین‌های مستعمره شده را به یک اردوگاه کار بزرگ تبدیل کرده و از این راه ثروت بسیاری را بر هم زده بود. با تحت فشار قرار دادن مردم محلی برای تولید بیشتر، مردم کنگو در شرایط وحشیانه کار و زندگی می‌کردند و مجبور بودند تحویل «سهمیه» را رعایت کنند؛ بسیاری از مردم کنگو در آن زمان توسط نیرو‌های استعماری مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفتند. وی دست و پای افرادی را که در برابر او مقاومت می‌کردند قطع کرده و حتی فرزندان و همسران مردانی که نمی‌توانستند «سهمیه» خود را تحویل دهند نیز به همین سرنوشت دچار می‌‎شدند. به گفته حاکمان استعماری بلژیک، خرد کردن و قطع دست و پا نوعی مجازات برای «اثبات برتری نسبت به مردم کنگو» بوده است. بلژیک راه حلی بی‌رحمانه برای سرکوب ناآرامی پیدا کرد و سربازان کنگو مجبور شدند با ارائه یک دست بریده از شورشیان بومی که می‌کشتند ثابت کنند که مهمات را هدر نمی‌دهند.
[۶]. Edward Said

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha