مرور جامعه‌شناختی بر زوایای حضور در راهپیمایی ۲۲بهمن در گفتگو‌های جداگانه با جواد منصوری و محمدعلی الستی؛
اگر چه که تلاش سازمانی برای بالابردن کیفیت برگزاری راهپیمایی ۲۲ بهمن را نمی‌توان به مثابه حکومتی شدن راهپیمایی برداشت کرد، اما مسئله اساسی این است که افراد شرکت کننده در راهپیمایی صرفا براساس وظیفه در این مراسم حاضر می‌شوند؟
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ کیفیت شرکت‌کنندگان در راهپیمایی ۲۲ بهمن همواره از موضوعات جذاب برای رسانه‌های داخلی و خارجی بوده است، اما اغلب از دریچه نگاه «سیاسی» به آن نگاه شده است. از گذشته برخی رسانه‌ها به دنبال حاکمیتی جلوه دادن راهپیمایی ۲۲ بهمن بوده‌اند و برخی دیگر بر مسئله مردمی بودن راهپیمایی اصرار کرده‌اند. اما به‌راستی افرادی که در راهپیمایی‌های ملی شرکت می‌کنند چه کسانی هستند؟

در گزارش پیش رو تلاش می‌شود تا با ادبیات جامعه‌شناسانه و کارشناسی به توصیف دامنه افراد حاضر در راهپیمایی ۲۲ بهمن بپردازیم. در همین رابطه در گفتگو‌های جداگانه‌ای با جواد منصوری، کارشناس مسائل سیاسی و همچنین با محمدعلی الستی جامعه‌شناس ارتباطات و استاد دانشگاه به بررسی زوایای جامعه‌شناختی حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن پرداخته‌ایم. اگرچه این گفتگو‌ها در فضای مجزا انجام شده است، اما برای درک بهتر این مسئله در گزارش به آن پرداخته می‌شود.

همه می‌دانند که نباید میدان را خالی کرد!
با عبور از این مقدمه نخست لازم است به بررسی دلایل و منشا حضور افراد شرکت کننده در راهپیمایی ۲۲ بهمن پرداخت. همواره در رسانه‌های برون مرزی این تصویر بازنمایی شده است که راهپیمایی ۲۲ بهمن یک راهپیمایی سازماندهی شده است که اغلب نظامی‌ها و برخی از کارمندان دولت در آن شرکت می‌کنند؛ اگر چه که این مدل تصویرسازی از سوی کارشناسان و صاحب نظران رد می‌شود، اما نمی‌توان نادیده گرفت که طی سال‌های اخیر نهاد‌هایی حکومتی با هدف شور آفرینی و برجسته سازی راهپیمایی‌های ملی، دخالت‌های خود را افزایش داده‌اند.

منصوری در رابطه با منشا حضور مردم و نقش حاکمیت در برپایی راهپیمایی ۲۲ بهمن، معتقد است که «یکی از اتفاق‌هایی که در جریان انقلاب و پس از آن واقع شد، چیزی جز ارتقای سطح آگاهی سیاسی و اجتماعی و همچنین تا حدی اطلاعات تاریخی مردم ایران بود. به عبارت دیگر مردم از طریق نماز‌های جمعه، مساجد، روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و... اطلاعات لازم را نسبت به قضایا پیدا کرده و از آنچه در پیرامون‌شان می‌گذرد، مطلع هستند. دقیقاً به همین دلیل اغلب ایرانی‌ها در بیشتر مواقع و مواردی که احساس می‌کند، نظام و کشور به حضورشان نیاز دارد، به شکل بسیار گسترده‌ای در رویدا‌دهای ملی مشارکت می‌کنند تا نشان بدهند نسبت به سرنوشت‌شان بی‌تفاوت نیستند که این "حضور" هم در مسایل سیاسی، هم در رخداد‌های اجتماعی و حتی هم در موقع بروز و ظهور بلا‌یای طبیعی به‌طور کاملاً پررنگی خودنمایی می‌کند. طبعاً رسانه‌های ایران هرساله در دهه فجر فضا و همچنین آمادگی برای حضور در راهپیمایی را به وجود می‌آورند.»

الستی نیز در تشریح یک «مشارکت سازماندهی شده و یک مراسم حاکمیتی» و نسبت آن با راهپیمایی ۲۲ بهمن می‌گوید: خیلی‌ها راهپیمایی ۲۲ بهمن را حکومتی و ابزار تبلیغ می‌دانند اما توجه نمی‌شود که این یک آزادی سیاسی است؛ باید به این توجه کرد که اساساً رژیم شاهنشاهی چرا سرنگون شد و آیا یکی از علل سقوط پهلوی استبداد و در واقع محروم کردن مردم از آزادی‌های سیاسی‌شان نبود؟! آیا می‌شود امروز با یادآوری مطالبه‌هایی که مردم در سال ۵۷ داشتند که منجر به تغییر نظام شد، حاکمیت موجود را هم تحت‌فشار قرار داد این مردم همان مردم هستند؟ یعنی همان مردمی که هم در جنبش مشروطه مشارکت داشتند، هم در جنبش ملی شدن نفت فعالیتی چشمگیر از خود نشان دادند و همان مردمی که در پیروزی انقلاب اسلامی بودند امروز هم مطالبه‌هایی دارند. می‌توان این را پذیرفت که با خالی شدن میدان از اصلاح‌طلب‌ها، ۲۲ بهمن به جشنی حکومتی تبدیل شده است، اما باید به این درک برسیم که می‌شد با تداوم امیدواری به جریان اصلاحات و پیگیری مطالبه‌های اصولی به شیوه اصولی، راهپیمایی ۲۲ بهمن را مقابل خودکامگی قرار داد. چون عناصر اصلاح‌طلبِ کمتری در چنین مراسمی حضور داشته باشند، طبیعتاً فعالان سیاسی مدافع عملکرد سیستم مستقر جشن ۲۲ بهمن را به جشنی حکومتی تبدیل خواهند کرد.»

اگر چه که تلاش سازمانی برای بالابردن کیفیت برگزاری راهپیمایی ۲۲ بهمن را نمی‌توان به مثابه حکومتی شدن راهپیمایی برداشت کرد، اما مسئله اساسی این است که افراد شرکت کننده در راهپیمایی صرفا براساس وظیفه در این مراسم حاضر می‌شوند، در حالی که در گذشته خود را بانی و متولی راهپیمایی می‌دانستند و با همین باور تلاش بسیاری را برای ساماندهی یک جشن ملی انجام می‌دادند.

الستی در توضیح این مسئله که چرا باوجود گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان بخش‌هایی از جامعه در راهپیمایی ۲۲ بهمن حضور پیدا می‌کنند، می‌گوید: «عده زیادی از مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت می‌کنند و برخی از افراد حضور در جشن‌های انقلاب را به منزله تایید وضع موجود و تایید حاکمیت می‌دانند و بالطبع مراسم‌ها را حکومتی قلمداد می‌کنند. این پدیده و خیلی از پدیده‌های دیگر که درجامعه وجود دارند، ریشه در موضوعی دارند که می‌توان آن را "رشد بلوغ" و یا در یک کلام "آگاهی سیاسی" نامید. پس بررسی "تکامل تاریخی و آگاهی سیاسی" با زیر تیتر "تعاملات کنشگری مدنی و رشد و بلوغ سیاسی" ضرورت دارد.»
 
راهپیمایی فرصتی برای طرح دغدغه‌ها
یکی از نکاتی که در خلال صحبت‌های الستی به آن اشاره شد، این بود که برخی افراد با این پیش فرض که حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن، به منزله تایید وضع موجود است، آن را حکومتی می‌دانند. اما به راستی این مشارکت به معنای تأیید همه شرایط است؟ و اینکه حضور در راهپیمایی را لزوماً می‌توان نشانه‌ای از رضایت‌مندی از وضع موجود قلمداد کرد؟

طی سال‌های اخیر یکی از موضوعاتی که پررنگ‌تر در رسانه‌ها جریان داشته است، شعار‌های سیاسی و بعضا جناحی در حاشیه راهپیمایی‌ها بوده است. همچنین می‌توان به برخی از دست نوشته‌ها اشاره کرد با عناوینی، چون «گله مندیم» در دست شرکت کنندگان خودنمایی می‌کند و حتی بعضاً شعار‌های رادیکال گونه‌ای هم نسبت به مسوولین در این راهپیمایی سر می‌دهند.

الستی نیز با طرح این سوال که «اگر در راهپیمایی ۲۲ بهمن با وجود احساس رضایت‌مندی از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری‌اسلامی شعار‌هایی هم در راستای انتقاد از سیستم سَر داده شود، باید سرکوب شود؟» ادامه می‌دهد: «جواب «نه» است و به‌همین دلیل هر کس که در راهپیمایی شرکت نکند، فرصتی مناسب را برای طرح دغدغه‌هایش از دست می‌دهد که این رفتار به‌هیچ وجه اصلاح‌طلبی نیست و تجزیه‌طلبی است و مصداقی بارز از ارتجاع پیش از ۵۷ تلقی می‌شود. این نشان می‌دهد در جریان تکامل تاریخی، آگاهی سیاسی به اندازه کافی حاصل نشده است و ما در مسیر رشد و بلوغ سیاسی مشکل جدی داشتیم.»
 
منصوری در این باره معتقد است که «حضور در راه‌پیمایی ۲۲ بهمن با حرکت‌های سیاسی در سایر نقاط جهان بسیار متفاوت است. به عبارت دیگر همانطور که در بعضی از راهپیمایی‌ها در سال‌های گذشته راهپیمایان پلاکاردی با این مضمون در دست داشتند که "مسوولین بدانید که ما به خاطر اسلام آمده‌ایم و این حضور را به خود نگیرید" تا این پیام را به دست‌اندرکاران بدهند که حضورشان به معنای دفاع از انقلاب اسلامی است، نه لبیک گفتن به دعوت آنها. در واقع مردم بدون توجه به عملکرد‌ها در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت می‌کنند. یعنی فقط به‌خاطر رضای خدا و دفاع از انقلاب اسلامی در صحنه حاضر می‌شوند.».
 

مطالبه‌گر اجتماعی و کنشگر مدنی نه ابزار جناحی
اما استناد به پلاکاردها، شعار‌ها و برخی از رفتار‌های رادیکالی نشان دهنده این است که راهپیمایان به منظور تایید وضع موجود در راهپیمایی شرکت نمی‌کنند و فراتر از آن به دنبال حفظ کلیت نظام و همراهی با اصول انقلاب هستند، اما رفتار‌های جناحی و شعار‌های حزبی بدون شک مسیر این راهپیمایی را منحرف می‌کند. در واقع رفتار اجتماعی و نحوه حضور در راهپیمایی تابع رفتار و بلوغ خاص شرکت کنندگان است.

الستی در این باره توضیح می‌گوید «هر کسی که فعال سیاسی و مطالبه‌گر سیاسی باشد، لزوماً از آگاهی سیاسی بهره‌مند نیست و نمی‌توان او را آدمی آگاه و رشد یافته و بالغ از منظر سیاسی شناخت. در واقع بسیاری از افرادی که در حال‌حاضر فعالیت سیاسی دارند، افرادی سیاست‌زده و آلت دست سیاست‌باز‌ها هستند. در نتیجه اعمال‌شان کنش‌پذیرانه و منفعل است. در نتیجه کنشگر مطلوب سیاسی به‌حساب نمی‌آید. در واقع در جوامع توسعه‌یافته اساساً لایه‌ای بین مردم با حاکمیت و قدرت است که آن لایه را جامعه‌مدنی می‌خوانیم. یعنی هر نظام اجتماعی که بخواهد به سمت توسعه‌سیاسی، توسعه‌پایدار و توسعه‌همه‌جانبه حرکت کند، احتیاج دارد که در وهله اول در جهت تقویت و ایجاد جامعه‌مدنی تلاش کند. با این توضیح که به واحد‌های این جامعه‌مدنی نهاد‌های معدنی می‌گوییم. نهاد‌هایی مثل احزاب، سندیکاها، انجمن‌های صنفی، اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های مردم‌نهاد، رسانه‌های مستقل و به‌ویژه مطبوعات آزاد که واحد‌های جامعه‌مدنی هستند که بین مردم و قدرت قرار می‌گیرند تا تعاملِ پویا، انسانی و تکامل‌یافته‌ای را بین مردم و حاکمیت مدیریت کنند. مثلاً اگر ما درباره این صحبت می‌کنیم که مسوولان باید به مردم پاسخگو باشند. اما در اجتماعات توسعه‌نیافته، چون مردم ابزار پرسشگری را ندارند، حاضر هستند در درون حاکمیت به بهانه پاسخگویی تریبون‌ها را در دست می‌گیرند و با برقراری مونولگ دست به تحرکات پروپاگاندا می‌زنند تا از این طریق خودشان را تبلیغ کنند. در واقع از این فضای تک‌صدایی سوءاستفاده می‌کنند. در حالیکه در جوامعی که از جوامع مدنی برخوردار هستند و نهاد‌های مدنیِ فعالی دارند، این نهاد‌های مدنی هستند که به نیابت از مردم سوال می‌کنند و همچنین به مردم سوال کردن را آموزش می‌دهند و البته آنچه صاحبان قدرت اعمال می‌کنند را به مردم توضیح می‌دهند و چهره واقعی تصمیم‌گیران را افشا می‌کنند؛ بنابراین یکی از انسانی‌ترین و سازنده‌ترین بخش‌های فعالیت مطالبه‌گر اجتماعی و کنشگر مدنی بودن است. یعنی کسی بیاید و در جامعه‌مدنی فعالیت اجتماعی و سیاسی خودش را سامان بدهد.» از همین رو این سوال قابل طرح است که شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن، فرآیندی سیاسی است؟ اجتماعی است یا فرهنگی؟

 همچنین منصوری در ارزیابی رویکرد برخی از جناح‌ها برای مصادره به مطلوب راهپیمایی ۲۲ بهمن و اینکه این رفتار چه آسیب‌هایی درپی دارد  می‌گوید: «وقتی تقوی در انسان‌ها ضعیف باشد، وقتی منافع شخصی و گروهی نسبت به مصلحت عمومی در اولویت قرار بگیرد و وقتی که حقوق‌ها به اوج خودش می‌رسد، طبیعی است که حق‌طلبی و عدالت‌طلبی روز به روز کمرنگ‌تر و ضعیف‌تر شود؛ لذا تحلیل‌ها فقط این هدف را پیگیری می‌کنند که خودشان را اثبات و رقیب را مغلوب کنند؛ بنابراین اگر تعداد راهپیمایان کم باشند اینطور عنوان می‌کنند که همهِ ملت ناراضی‌اند و اینکه از چه چیزی ناراضی هستند بهانه اختلاف جریان‌ها می‌شود. البته می‌توانند در راهپیمایی از مردم بپرسند که به چه دلیل در راهپیمایی شرکت کرده‌اید. مثلاً از ۵۰۰ نفر سوال شود و بعد ببینند چند درصد برای منافع خاصی تصمیم به حضور گرفته‌اند و چند درصد به‌دلیل عِرق به نظام و کشور آمده‌اند.»
 

مردم کمتر به راهپیمایی می‌آیند؟!
مسئله مهم قابل طرح و بحث دیگر کیفیت حضور و سطح مشارکت نسبت به سال‌های قبل است. برخی‌ها معتقدند که راهپیمایی ۲۲ بهمن نسبت به سال‌های گذشته از جمعیت کمتری برخوردار است. البته همواره تلاش شده است که با انتشار تصاویر حضور مردم در راهپیمایی توسط رسانه‌ها، این مسئله تبیین شود که میزان مشارکت از سطح مورد انتظار کمتر نشده است، اما به نظر می‌رسد کاهش مشارکت مسئله‌ای قابل کتمانی لااقل در سال‌های اخیر نیست.

منصوری در تشریح علت کاهش مشارکت معتقد است که «تعدادی از مردم به دلیل نارضایتی‌های به‌حقی که دارند در این چند سال رغبت چندانی برای شرکت در راهپیمایی‌ها از خود نشان ندادند که این چیزی نیست که کسی یا کسانی بخواهند منکرش شوند. اما همان افراد هم در واقع در اعتراض به عملکرد‌ها نمی‌آیند و نمی‌توان نیامدنشان را «ناامیدی از کشور و انقلاب» تعبیر کرد. همانطور که در انتخابات سال جاری هم تعداد افرادی که رأی دادند، نسبت به میزان واجدین شرکت در انتخابات کم بود. اما اینطور نیست که رأی ندادن را نشانه‌ای از مشکل داشتن با نظام و مملکت بدانیم. آن‌ها با مسوولین و عملکرد‌ها مشکل داشتند و به‌همین دلیل تصمیم گرفتند این‌بار در انتخابات شرکت نکنند.» منصوری در ادامه ارزیابی خود از سطح مشارکت مردم می‌گوید: «در مراسم تشییع سردار سلیمانی همه دیدند که طیف‌های متنوعی با پوشش‌های کاملاً متضاد خودشان را رسانده بودند. تاکید می‌کنم، آمدن یا نیامدن مردم هر دلیلی داشته باشد، ربطی به حکومت و حاکمان ندارد و بستگی به رابطه‌ای دارد که بین خود و کشورشان حس می‌کنند.» او در ادامه به پیامد‌های کاهش مشارکت می‌پردازد و می‌گوید: «کاهش مشارکت به‌هرحال برای مخالفان انقلاب یک فرصتی پدید می‌آورد تا شروع به سیاه‌نمایی و نظریه‌های آنچنانی کنند و این مسأله باعث می‌شود، خودشان را حق به‌جانب بدانند و اینطور بگویند که نظرات‌شان درباره جمهوری‌اسلامی باید تأیید شود. به‌همین دلیل مقام معظم رهبری بار‌ها توصیه کرده‌اند حتی اگر مسلمان هم نیستید، برای دفاع از کشورتان در راه‌پیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنید.»

الستی هم در توضیح پیامد‌های بالا یا پایین بودن میزان مشارکت مردمی در راهپیمایی ۲۲ می‌گوید «اگر گروهی از مردم به حاکمیت نقد داشته باشند و ۲۲ بهمن را غیر حاکمیتی بدانند چطور می‌توانند پیام‌های مدنظر خود را صادر کنند. بر همین اساس باید تاکید کرد، اصولاً مردم نباید میدان را خالی کنند. یعنی با بیرون رفتن از میدان چه در عرصه انتخاباتی و در راه‌پیمایی ۲۲ بهمن مشاهده می‌شود که نیامدن باعث نمی‌شود افراد و گروه‌ها به هدف خود برسند. این تاکید لازم است، مقدمهِ برخورداری از آگاهی سیاسی و رشد سیاسی چیزی جز کنشگری مدنی نیست. در واقع به عنوان کنشگر مدنی باید قدرت تمایز بین رفتار‌هایی که رفتار‌های انسانی و به نفع مردم است و رفتار‌هایی که مُخل سعادت ملی است را تشخیص بدهیم.»

از آقای الستی می‌خواهیم در پایان برای تکمیل گفته‌های خود درباره مطالبه‌گر اجتماعی و کنشگر مدنی بودن بیشتر توضیح دهد. الستی می‌گوید: «شاید بتوانیم یکی از پایه‌های اصلی نظری جامعه‌شناسی سیاسی را اندیشه‌ای بدانیم که از یک سو مبارزه و پیکار میان افراد و گروه‌ها برای فتح قدرتی است که فاتحان به سود خود و به زیان مغلوبان به‌کار می‌برند و از سوی دیگر کوششی است برای تحقق نظم اجتماعی به سود همه افراد. از اینجاست که تصویر «ژانوس» یا همان پادشاهی که یک صورتِ خندان و یک صورتِ گریان دارد را مظهر دولت می‌دانند. چون دولت و به صورت وسیع‌تر قدرت‌سازمان یافته در یک جامعه، همیشه و در همه جا در عِین حال که ابزار تسلط برخی از طبقات بر طبقه‌های دیگر است وسیله‌ای برای تأمین نوعی نظم اجتماعی و نوعی همگونگی کلیه افراد در اجتماع در جهت مصلحت عمومی است. با این توضیح که سهم «این» یا «آن» عامل برحسب ادوار، موقعیت‌ها و کشور‌ها تغییر می‌کند، اما این دو همیشه باهم همزیستی دارند. پس به بیان دیگر ما از همه قدرت‌های سیاسی و حاکمیت‌ها دو چهره می‌بینیم. یک چهره سرکوب، انحصارطلبی، تبعیض، اختلاس، سوءاستفاده از قدرت و... است. یکی دیگر از چهر‌ه‌ها هم اقدامات رفاهی‌ای است که در راستای رفاه مردم انجام می‌دهند. البته در دولت توسعه یافته جنبه مثبت پررنگ و شاخص‌های منفی کمرنگ‌تر است. این شرایط باعث می‌شود، هر حاکمیت سیاسی عده‌ای طرفدار و عده‌ای هم مخالف داشته باشد. حالا آن‌هایی که فعال سیاسی‌اند و فقط از سیاست سوگیری و فعالیت دارند، اگر طرفدار سیستم حاکمیتی باشند، چهره توسعه‌ای را بولد کرده و اشاره می‌کنند و مخالفان هم سانسور، قتل‌های سیاسی و موارد منفی دیگر را در بوق و کرنا می‌کنند. اما وقتی ما در قالب یک کنشگر مدنی فعالیت می‌کنیم، طبیعتاً با واقع‌بینی نسبت به نظام‌های سیاسی تلاش می‌کنیم چهره‌ای که در راستای مردم خدمت می‌کند را تقویت کرده و چهره منفی را محدود کنیم. اما در فقدان کنشگری مدنی و مطالبه‌گری اجتماعی سیاستی که برای امور مردم ضروری است، با تخریب نهاد‌های مدنی محدود‌کننده خودش مثل احزاب، رسانه‌های مستقل و مطبوعات آزاد، شوراها، انجمن‌های صنفی و ... موجب تغییر کارگرد نهاد‌های مدنی و تغییر جهت مطالبات اجتماعی به سمت رادیکالیسم یا همان براندازی و هرج و مرج شده و جامعه را دو قطبی می‌کند. در این حالت حلِ معضلات مشکل‌تر می‌شود.»

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha