گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ آمارهای ازدواج و فرزندآوری به عنوان دو شاخص مهم خانواده در کشور وضعیت مطلوبی ندارند. به طوری که حدود ۱۳ میلیون جوان مجرد در سن ازدواج داریم و نرخ باروری ۱.۷ کل کشور نیز از آمارهای مسئله برانگیز این حیطه است. یکی از نهادهایی که در بررسی علل و دلایل تأخیر در ازدواج و فرزندآوری مورد سؤال قرار میگیرد، آموزش عالی است، زیرا معمولاً افراد در سن ازدواج و فرزندآوری وارد این نهاد میشوند. در این زمینه میتوان این مسئله را طرح کرد که ساختارها و قوانین آموزش عالی در نسبت با نهاد خانواده چطور عمل کرده و آیا بر این دو شاخص مهم یعنی ازدواج و فرزندآوری اثر گذاشته یا خیر؟ اساساً نسبت نهادهای مدرنی همچون دانشگاه با خانواده از مسائل جدی حوزه سیاستگذاری خانواده است. روشنشدن عملکرد این نهاد در مواجه با خانواده، میتواند راه سیاستگذاری در این حیطه را مشخصتر کند؛ به طوری که بسیاری از عملکردهای نامناسب، احصا شده و به صورت ساختاری میتوان به حل آنها مبادرت نمود. در همین باره گفتوگویی با دکتر لیلا فلاحتی، استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی انجام شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
در شروع بحث لطفا بفرمایید، که نظام آموزش عالی اعم از ساختارها و قوانین آن در نسبت با نهاد خانواده چطور عمل کردهاند؟
فلاحتی: آموزشعالی ما از دهه ۷۰ یک تشتت ساختاری را تجربه کرده است تا مخاطبش را در بالاترین سطح ممکن پوشش دهد. در راستای سیاستهای عدالت آموزشی، طیف متنوعی از انواع دانشگاهها مثل پیامنور و آزاد که گروههای هدف متنوع و متکثری دارند، ایجاد شد. در واقع خیلی از خانمها که بهخاطر نقش خانوادگی فرصت تحصیل در دانشگاههای دولتی نداشتند، این فرصت برای آنان فراهم شد. مسئله اول نظام آموزش عالی ما دسترسی بوده و سعی کرده این مهم را برای همه فراهم سازد.
همچنین امکاناتی را در ساختارهای دانشگاه دولتی برای خانواده فراهم کرده است. معمولاً یکی از کارکردهای مهم آموزش عالی ایجاد فرصتهای همسرگزینی است. افراد میتوانند با تعامل بهتر و شناخت عمیقتر فرصت آشنایی و انتخاب برای ازدواج داشته باشند. طیف گستردهای از این انتخابها برای دانشجویان در کارشناسی به وقوع میپیوندد. برخی از مطالعات نشان میدهد که حضور در آموزش عالی فرصت انتخابکردن به دختران میدهد و زمینه انتخابهای بهتر را برای دختران فراهم میکند. به خاطر داشته باشیم که آموزش عمومی در مدارس مبتنی بر تفکیک جنسی است؛ این کارکرد اما در آموزش عالی وجود ندارد و جزء عوارض ورود به آموزش عالی است. درباره طرح ازدواج دانشجویی تبلیغ و هزینه میشود و به نظر میرسد سیاست موفقی بوده است.
تعارض و تبعیض نهادینه شده در دانشگاه
بین فرد ازدواج کرده مرد و زن نیز تبعیض وجود دارد. خانمی ازدواج کرده و دو فرزند دارد اما حق عائلهمندی شامل حالش نمیشود. اما آقا اگر یک فرزند داشته باشد مبلغی را دریافت میکند و هرچه هم تعداد فرزندانش بیشتر باشد این عدد بیشتر میشود
آموزش عالی تلاش میکند در زمینه ازدواج دانشجویی حمایتهایی را از دانشجویان مانند اختصاصدادن خوابگاه متأهلی، به عمل آورد؛ ولی به دلیل گرانی مسکن افراد وقتی از سیستم دانشگاهی خارج میشوند، توان مدیریت منابع را نداشته و برخی از ازدواجها به طلاق منجر میشود. یا وقتی فارغالتحصیل میشدند با یک دنیای متفاوتی به جهت یافتن شغل و مسکن روبهرو میشوند. بعضی از گزارشها نشان داد که وقتی افراد از سیستم آموزش عالی خارج میشوند به دلیل قطعشدن این حمایتها نمیتوانند به زندگی مشترک خود ادامه دهند.
در حقیقت آموزش عالی ما تلاش میکند که بهترین فرصتها را برای افراد فراهم کند. با این حال مشکلاتی از گذشته وجود داشته و هنوز هم برطرف نشده است. از جمله اینکه در ازدواج دانشجویی خوابگاه دانشجویی متاهلی به دختران تعلق نمیگیرد. خب این به یک نوع نابرابری دامن میزند. در ساختار اعضای هیئتعلمی برای مثال در احکام کارگزینی چیزی بهعنوان حق عائلهمندی برای زنان در نظر گرفته نمیشود یا بسیاری از امتیازات مربوط به فرزند اول، دوم و سوم صرفاً برای اعضای هیئتعلمی مرد در نظر گرفته میشود. درست است که سیستم میخواهد با سیاستهای خودش به فرزندآوری تشویق کند؛ ولی در حال دوقطبیسازی است و یک دوقطبی بین هیئتعلمی مرد و زن درست میکند و یک دوقطبی را بین ازدواج کرده و ازدواجنکرده ایجاد میکند. خیلی از این از افراد مجرد به دلیل نبود مورد مناسب ازدواج نکردهاند و این تفاوت قائلشدن یعنی تنبیه شما این است که به هر قیمتی بروید ازدواج کنید تا از امتیازات بهرهمند شوید.
چه امتیازاتی به افراد مجرد عضو هیئتعلمی تعلق نمیگیرد؟
فلاحتی: خیلی از بنهای خرید نقدی و غیرنقدی به این افراد تعلق نمیگیرد. دانشگاهها برنامههای خاصی برای اوقات فراغت دارند و هتل میدهند و اینها صرفاً برای اقوام درجه یک مثل پدر و مادر تعلق میگیرد و به خواهر یا برادر آن فرد تعلق نمیگیرد.
اگر یک خانمی شایستگی عضویت هیئتعلمی دارد باید توان انتشار مقاله آیاسآی را نیز داشته باشد. در این صورت در طولانیمدت به آنان پستهای کمتری پیشنهاد داده میشود یا دانشجوهای باکیفیت پایین به آنان ارجاع داده میشود. مرتبه علمی پایینتری داشته و در طی زمان، مرجعیت علمی زنان را از آنها سلب میکنیم. اینها کمکی به خانواده و زنان ما نمیکند.
بین فرد ازدواج کرده مرد و زن نیز تبعیض وجود دارد. خانمی ازدواج کرده و دو فرزند دارد اما حق عائلهمندی شامل حالش نمیشود. اما آقا اگر یک فرزند داشته باشد مبلغی را دریافت میکند و هرچه هم تعداد فرزندانش بیشتر باشد این عدد بیشتر میشود. حق مسکن که فقط به آقایان تعلق میگیرد، مگر اینکه رئیس دانشگاه یا مؤسسه مصوب کند که میخواهد به اعضای زن نیز حق عائلهمندی یا مسکن بدهد. رئیس بعدی میتواند این مصوبه را ملغی کند؛ چون قانون میگوید فقط مردان میتوانند از این امتیازات بهرهمند شوند. اگر چه سیاستهای ما اسمش خانواده محور است، اما در واقع مردِ خانواده محور است. برای سیاستگذار ما، مردانگی در خانواده تعریف شده است. مرد متأهل به هر زن شایسته مجردی برای جذب اولویت پیدا میکند. باز هم به طور غیررسمی مردان ازدواج کرده در اولویت هستند.
گاهی اوقات این سیاستها به جای اینکه جنبه حمایتی داشته باشند، شایستگی و کیفیت را تحتالشعاع قرار میدهند. یک اشکال دیگر اینکه عضو هیئتعلمی مرد و زن وقتی میخواهند تقاضا دهند برای فرصت مطالعاتی، مرد میتواند همراه خانواده برود و به او بودجه میدهند. اما فرصت خانمها صرفاً برای خودشان است و نمیتوانند شوهر و فرزندان را به همراه خود ببرند. آیا این سیاست از خانواده حمایت میکند یا تنبیه؟ تنها موردی که از زنان حمایت صورتگرفته، مرخصیهای زایمان است. در این بازه نیز عضو هیئتعلمی باید مقالاتش را در همان زمان ارائه بدهد.
وقتی مسئله آموزش عالی شایستگی است و خیلی این مسئله در آن اهمیت دارد و باید تولید علم مبنا باشد، نباید در آن اغماض و تبعیض صورت گیرد.
برچسب بیسوادی به زنان نزنیم!
ما در سیاستگذاری یکجانبه اینقدر امتیازات میدهیم که یک طرف ماجرا متورم میشود. از جمله همین سیاستهایی که راجع به زنان هیئتعلمی بهعنوان حمایت جنسیتی گذاشته میشود؛ باید این را نیز نقد کرد. دلیلی ندارد که در خصوص قوانین ارتقا بگوییم برای زنان مقاله آیاسآی حذف شود. این را هم باید نقد کنیم؛ چون این ضد شایستگی است. این سیاست در طولانیمدت موجب انزوای زنان میشود. باعث میشود که زنان بهعنوان افراد بیکیفیت و با مراتب پایین علمی شناخته شوند. این کار ایجاد برچسب بیسواد و کمسوادی برای زنان است.
اگر یک خانمی شایستگی عضویت هیئتعلمی دارد باید توان انتشار مقاله آیاسآی را نیز داشته باشد. در این صورت در طولانیمدت به آنان پستهای کمتری پیشنهاد داده میشود یا دانشجوهای باکیفیت پایین به آنان ارجاع داده میشود. مرتبه علمی پایینتری داشته و در طی زمان، مرجعیت علمی زنان را از آنها سلب میکنیم. اینها کمکی به خانواده و زنان ما نمیکند. اینجا بیسلیقگی رخ داده است. ما باید سیاستهایی داشته باشیم که ضمن حفظ شایستگی زنان، آنان را به خاطر زن بودن تنبیه نکنیم. مفهوم خانواده باید بین همه اعضای هیئتعلمی اعم زن و مرد توزیع شود.
سیاستگذاری دانشگاه برای خانواده ایدهآل است اما ابزار ندارد!
بعضیها معتقد هستند که مفهوم خانواده گسترده است و هنگام سیاستگذاری به دلیل این گستردگی و پیچیدگی به جنبههای مهم این نهاد توجه نمیشود. ما چه شاخصهایی را میتوانیم از خانواده در نظر بگیریم که آموزش عالی بر اساس آنها سیاستگذاری خود را تدوین کند؟
فلاحتی: خیلی سخت است که این شاخصها جمعبندی شود. به دلیل اینکه ما با فضای متنوع و متکثری از موضوعات خانواده طرف هستیم. مثلاً فرایند ازدواج، فرزندآوری و فرزندپروری داریم که بخشهای متعددی را برای سیاستگذار ایجاد میکند. ورود به هرکدام از اینها به بودجه نیاز دارد. در جامعه امروز ایران با وضعیت فعلی، آموزش عالی دچار بحران بودجه است. به طوری که نمیتواند هزینه زیرساختهای خود را تأمین کند. در این وضعیت باید ببینیم کدام یک از شاخصهای خانواده را اگر جلو بکشیم قابلیت پیادهسازی دارد. ما در سیاستگذاریها وضعیت ایدهآل را ترسیم میکنیم، بدون اینکه ابزار لازم را در اختیار رؤسای دانشگاهها قرار دهیم. اخیراً با یکی از مشاورین دانشگاه صحبت میکردیم. رئیس دانشگاه در جلسه خصوصی، بسیار تأکید کرده که مسائل زنان و خانواده مهم است. اما گفته است که شما هر کاری که بودجه نمیخواهد را بگویید من انجام میدهم.
در حال حاضر آموزش عالی مخصوصاً در قسمت کارشناسی به یک مرحله اجباری در ادامه تحصیل دبیرستان تبدیل شده است.
بنابراین در بخش سیاستگذاری الزام دارد که خانواده تعریف شود و مشخص کنیم که چقدر آموزش عالی میتواند در این حیطه دخالت کند. درباره مسئله ازدواج و فراهمکردن فرصت ازدواج آگاهانه، میتوان فرصت مشاورة باکیفیت ارائه داد. یکی از آسیبهای دانشگاههای تک جنسیتی که سیاستگذار ما بر آن تأکید دارد از بین رفتن فرصت ازدواج است. انتخاب فرد در این دانشگاه محدود میشود.
آموزش عالی یک جا میتواند در ساختار خانواده و کارکرد خانواده دخالت کند. از نظر ساختاری در ایجاد خانواده مثل مشاوره میتواند بهترین گزینه باشد. این برنامهها در حال حاضر وجود دارد ولی اطلاع دقیقی از کیفیت این خدمات نداریم. بنابراین باید تأکید شود که کیفیت این خدمات ارتقا پیدا کند.
در مورد خانواده، فرایند فرزندپروری و فرزندآوری مهم است. در بستر دانشجویی، توسعه مهدکودکهای دانشگاهی ضریب ایمنی را برای فرزندآوری در دوره تحصیل بالا میبرد. ولی سیاستگذار ما مهدکودک را به دلیل هزینه زیاد ایجاد نمیکند و آسانترین راه یعنی مرخصی را انتخاب میکند. در این صورت دانشجو از چرخه خارج میشود و وقتی برمیگردد کسی در سیستم او را به رسمیت نمیشناسد. یا خیلی از اساتید ترجیح میدهند که دانشجوی باردار را در مسئله مشاوره و راهنمایی پایاننامه قبول نکنند. این نوع سیاستگذاری برای زنان کلیشه درست میکند.
ساختار منعطف دانشگاه بینظیر است
در بحث شاخصها اشاره میشود که وقتی یک زن و مرد در نقش خانوادگی قرار میگیرند چه وظایفی داشته و این مسئولیتها در تعارض و تضاد با ساختارهای شغلی و قوانین است یا خیر؟ به عبارتی آیا ساختار و قوانین شغلی و تحصیلی، وظایف و نقشهای خانوادگی دانشجویان و اعضای هیئتعلمی را در نظر دارد یا خیر؟
فلاحتی: ما باید نظام آموزش عالی را با دیگر ساختارها مقایسه کنیم. به نظر من آموزش عالی یکی از موقعیتهایی است که قدرت توازن بیشتری در مقایسه با دیگر ساختارها به افراد میدهد. وقتی ساختارهای اشتغال و اقتصاد را بررسی کنیم، میبینیم که این نهاد یکی از منعطفترین ساختارهاست. شما بهعنوان عضو هیئتعلمی میتوانید به مدیرگروه مراجعه کنید و بگویید که در چه روزهایی برای شما تدریس قرار داده شود. این با ساختار اقتصادی که فرد از ۸ صبح تا ۵ عصر با وظایف غیرمنعطف باید در محل کارش حضور پیدا کند، تفاوت دارد. همچنین باید اشاره داشت که آموزش عالی ساختار پر پرستیژی است و افراد دوست دارند از این امتیاز استفاده کنند و به تبع سختیهای خودش را نیز دارد. در خصوص پژوهش این مشهود است. فردی که روی یک موضوع پژوهشی کار میکند دائم به این مسئله فکر میکند و برخلاف شغلهای دیگر ذهنش در همه ساعات درگیر است. با این حال با پژوهش مرجعیت علمی میسازد و هزینه میدهد تا این پرستیژ را به دست آورد.
من وظیفه خودم میدانم در این بخش از ساختار آموزش عالی در مقابل بقیه ساختارهای اقتصادی دفاع کنم. اینجا یکی از بهترین ساختارهای اقتصادی برای زنان و حتی مردان است. حتماً سختیهای خودش را دارد چون کیفیت برایش مهم است اما حجم تعارضی که آدمها تجربه میکنند نسبت به دیگر ساختارها کمتر است.
ردپای دانشگاه بیکیفیت در مشاغل مدرک گراست
در خصوص اعضای هیئتعلمی این تعارض تا حد قابلقبولی وجود ندارد. اما در خصوص دانشجویان، فرد دقیقاً در همان سنی که باید تشکیل خانواده بدهد و ازدواج کند وارد آموزش عالی میشود و تا ارشد هم بخواهد مداوم و بدون تعلل درس بخواند به سن ۲۴ سالگی میرسد. در طول کارشناسی باید ۲۴ ساعت در خدمت دانشگاه باشد و در ارشد هم با تکالیف پژوهشی این دوران وقت بگذارند. از نظر وظایف خانوادگی مردان را در نظر بگیریم، ایشان چطور میتواند به یکی از مسئولیتهای خانوادگی خود یعنی تأمین هزینه زندگی بپردازد؟ شرایط اقتصادی و قوانین تحصیلی در کشور به شکلی نیست که این شخص بخواهد هم درس بخواند و هم یک شغل در حد تأمین مایحتاج اولیه داشته باشد. حتی این اطمینان را ندارد که این دو سال را صبر کند و بعد از اتمام درسش وارد شغلی بشود و تشکیل خانواده دهد. حتی اگر وارد دکتری شود نیز قوانین آموزشی و ساختار اقتصادی با یکدیگر هماهنگ نیست.
فلاحتی: به شکل واقعبینانه اگر بخواهیم نگاه کنیم، باید ببینیم که کارکرد آموزش عالی چیست. در حال حاضر آموزش عالی مخصوصاً در قسمت کارشناسی به یک مرحله اجباری در ادامه تحصیل دبیرستان تبدیل شده است. این خودش دو بُعد دارد؛ یک بعد فرهنگی که کشور ما بهشدت دچار تب مدرکگرایی شده است. این وضعیت فارغ از کیفیت آموزش و سواد افراد است. طرف اصرار دارد که حتماً یک لیسانس داشته باشد. اگر در دانشگاه دولتی نتوانست به دانشگاه غیرانتفاعی میرود. فرد بعضاً سر کلاس حضور پیدا نمیکند و صرفاً برایش نمره رد میکنند که مدرک را بگیرد در حالی که کسی مجبورش نکرده است.
آموزش عالی برخلاف مدرسه که یک چیز اجباری تلقی میشود ساختاری داوطلبانه است.
آموزش عالی برخلاف مدرسه که یک چیز اجباری تلقی میشود ساختاری داوطلبانه است. مسئله در اینجا آموزش عالی نیست، بلکه مسئله انسداد اشتغال در کشور ما است. ما نباید دائم آموزش عالی را زیر سؤال ببریم و ساختارهای آن را دستکاری کنیم که باید توازن و تعادل ایجاد کند؛ چراکه این ساختار مجبور است از کیفیتهایش بزند تا پاسخگو باشد. از آن طرف اقتصاد شاکی است که دانشگاه نیروی بیکیفیت وارد اقتصاد میکند.
در کشورهای دیگر ساختار اشتغال به میزانی جذاب است که یک فرد بعد از دیپلم وارد اقتصاد میشوند. در اینجا چون اقتصاد انسداد دارد و فرصت اشتغال هم محدود است، برای کار حد مطلوبش لیسانس است، دکتری جذب میکنند. ما به دلیل انسداد اقتصادی دائم ظرفیت در دکتری و ارشد ایجاد کردیم. ما دنیایی از تحصیلکردههایی داریم که به امید شغل بهتر ادامه تحصیل دادهاند و این موجب تأخیر در ازدواج و فرزندآوری شده است. چون شغل نمیتوانند پیدا کنند.
بیسواد باش ولی پول دربیاور!
ردپای همه چیزهایی که میگوییم در اقتصاد است. اگر طرف مطمئن باشد که اقتصاد براش شغل ایجاد میکند با یک مدرک کاردانی هم کارش راه میافتد. ما در کشور انسداد اقتصادی داریم و فرهنگ عمومی حداقل تحصیل را لیسانس میشناسد و بار سرپرستی خانوار را به مردان تحمیل میکند و این افراد به دانشگاه آزاد میروند تا بتوانند در کنار کار، تحصیل کنند. اینها هیچکدام به گردن آموزش عالی نیست. نمیتوانیم به دانشگاه بگوییم؛ چون در بازار کار فرصت شغلی وجود ندارد تو یک کاری کن تا دانشجو ساعات کمتری را سر کلاس حاضر شود. نتیجه این مسئله دانشجوی بیکیفیت میشود. در کشور ما مقاطع تحصیلی از محتوا خالی شده است و فقط داریم مدرک تولید میکنیم.
این خالیشدن از محتوا مجدداً به آموزش عالی برمیگردد و محل سؤال و چالش قرار میگیرد.
ظرفیت دانشجوی دکتری در یک دانشگاه ۱۲ نفر بود اما ۵۳ دانشجوی دکتری گرفته است. از این تعداد ۳ نفر برایشان علمآموزی مهم است. بقیه یا مدیر هستند یا کارمند که میخواهند ارتقا شغلی یا حقوق بالاتر بگیرند. به همین دلیل میگویند سریع نمره بده و چرا سخت میگیری.
فلاحتی: ما در سیاستگذاری آموزش عالی را وسط گذاشتهایم. در اقتصاد فرصتها را کم کردیم و رقابت برای یک پست شدید است. چه کسی میتواند آن پست را به دست آورد؟ کسی که مدرک بالاتری داشته باشد. در نتیجه آموزش عالی مواجه شده است با یک عدهای که مسئلهشان دانشاندوزی نیست و فقط میگویند به من مدرک بده. اگر اقتصاد اینقدر محدود نباشد و بخش خدمات و صنعت شکوفا باشد این مشکل پیش نمیآید. ما درِ دانشگاه را باز کردیم ولی بازار کار محدود است و تقاضا را برای ارشد و دکتری را بالا بردهایم.
ظرفیت دانشجوی دکتری در یک دانشگاه ۱۲ نفر بود اما ۵۳ دانشجوی دکتری گرفته است. از این تعداد، برای ۳ نفر علمآموزی مهم است. بقیه یا مدیر هستند یا کارمند که میخواهند ارتقا شغلی یا حقوق بالاتر بگیرند. به همین دلیل میگویند سریع نمره بده و چرا سخت میگیرید. الان کیفیت در آموزش عالی مهم نیست. پس مسئله آموزش عالی نیست و مسئله انسداد اقتصاد و احساس محرومیتی است که در جوان رخ داده است. او دکتری و ارشد را گرفته ولی همه چیز برایش قفل شده است. من ریشه این دغدغه را در انسداد اقتصادی میدانم. آموزش عالی باید انتخاب باشد نه اجبار ولی ما فشار میآوریم به آموزش عالی که قوانین را منعطف کن و منعطف کردن قوانین آموزش عالی یعنی پایین آوردن کیفیت...
مسئله مهم دیگر در مورد قوانین این است که اساساً آیا قوانین فعلی کیفیت را به همراه داشته است یا خیر؟ برای مثال اساتید به موجب قوانین ارتقای اعضای هیئتعلمی باید در سال تعداد خاصی مقاله منتشر کنند. به تبع با وجود مسئولیتهای دیگر اعم از تدریس امکان انتشار این تعداد مقاله باکیفیت و کارآمد وجود ندارد. بنابراین دیده میشود که بخشی از نمره کلاسی دانشجویان دکتری را منوط به انتشار مقاله در فرصت محدود با آوردن نام خودشان میکنند. این دانشجوی دکتری تشکیل خانواده داده و مسئولیت خانوادگی و شغلی هم دارد و با وجود این باید در یک فرصت اندک مقاله نیز بنویسد. مشخصاً فشار و تعارض بسیاری را متحمل میشود. از سوی دیگر با این سبک نیز مقاله باکیفیت و کارآمد نیز منتشر نمیشود و هدف تولید دانش نیست، زیرا همانطور که میدانید بسیاری از تحقیقات و پژوهشهای کاربردی وقت و زمان میبرند. در این صورت نهایت یک مقاله کلیشهای نوشته میشود؛ بنابراین با این قوانین و ساختار نهتنها محتوای باکیفیت تولید نمیشود بلکه نقش خانوادگی دانشجو هم نادیده گرفته شده است.
فلاحتی: اینجا باید این را مطرح کرد که آیا آموزش عالی باید با اهداف خودش هماهنگ شود یا با اهداف دیگران؟ همانطور که اشاره کردم دانشگاه باید یک انتخاب باشد نه اجبار.
بله قاعدتاً کسی که با اختیار وارد میشود هم به این مسئله برمیخورد.
فلاحتی: به نظر من خیلیها به خاطر پرستیژ اجتماعی وارد این مقطع میشوند. در خارج از کشور موقع ثبتنام، نوشته بود که این دکتری فقط یک در است و استاد نیز یک راهنما است و به جای تو نمینویسد و اگر این توانایی را نداری برای خروج از این در میتوانی آن را به تعویق بیندازی. یک استاد میتواند دوتا دانشجو را باکیفیت راهنمایی کند ولی مجبور است ۵ تا را راهنمایی کند. وقتی ساختار آموزش عالی تودهای میشود و بودجه و ساختار برای این همه افراد فراهم نمیشود، کیفیت پایین میآید. ساختار ما خارج از ظرفیتش دانشجوی دکتری میگیرد. در نتیجه اگر بخواهیم از رویکرد سازمانی نگاه کنیم اهداف آموزش عالی بالابردن کیفیت در یک رقابت علمی در جهان است یا راضی کردن مخاطب؟ به نظرم یک جایی میتواند مخاطبش را سرخورده و بیرون کند. ۵ مخاطب مناسب و خوب که مقاله آیاسآی منتشر میکند را نگه دارد. هم به اهداف خودش رسیده و هم مخاطب راضی است. از رویکرد سازمانی باید نگاه کرد. باید در ساختار سازمانی نگاه کنیم که کجا و با چه هدفی باید ایجاد رقابت کنیم.
/ انتهای پیام /