به گزارش «سدید»؛ گفتوگو یکی از مهمترین خطوط ارتباطی میان مردم است که به دلیل آموزش ندیدن و مهارت نداشتن، در بسیاری اوقات به توهین، تحقیر و جدل کشیده میشود. کارشناسان معتقدند که اگر باب گفتوگوی صحیح باز شود، بسیاری از مشکلات حل میشود و بحرانها و تنشهای اجتماعی پدید نمیآید.
برای بررسی بیشتر موضوع «آداب گفتوگو» با سیدحسین نبوی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، به گفتوگو نشستیم که بخش اول آن را در ادامه میخوانید.
به نظر شما گفتوگوی صحیح چه چارچوبهایی دارد و چگونه شکل میگیرد؟
گفتوگوی صحیح به این معنی است که انسانها بتوانند بر سر موضوعی که مورد علاقه آنهاست یا احتمالا بر سر آن مناقشه دارند یا اختلاف نظری به وجود آمده، گفتوگو کنند بدون اینکه از دو سو نگرانی وجود داشته باشد و هر دو بتوانند به خوبی استدلالهای خودشان را مطرح کنند. بنابراین گفتوگوی صحیح مستلزم این نیست که یک طرف از گفتوگو بخواهد از موضع و جانب اقتدار صحبت کرده یا نظرش را تحمیل کند و طرف دیگر هم چارهای غیر از پذیرش نداشته باشد، چون در اینجا نابرابری وجود دارد، لذا نمیتوان گفت که گفتوگوی صحیح شکل گرفته است.
گفتوگوی صحیح در جایی است که هر دو سوی مباحثه در یک موقعیت مشابه قرار داشته باشند. چنین چیزهایی در همه موقعیتهای زندگی روزمره اتفاق نمیافتد، بلکه در برخی از لایههای زندگی، نیازی به این نوع گفتوگو نیست، چراکه به شکل عادی اتفاق میافتد، اما برخی از مواقع که اختلافاتی به وجود میآید لازم است برای اینکه هزینهها و خسارتها به حداقل برسد گفتوگو صورت گیرد، چراکه مذاکره و با همدیگر صحبت کردن بسیار به کار میآید.
البته این مربوط به زمانی است که گروههای اجتماعی به مناصب و موقعیتهای بالاتری دست پیدا میکنند و گروههای دیگر بعد از مدتی تلاش میکنند که به این موقعیت دسترسی پیدا کنند. لذا فرایندی از کشمکش و تضاد در درون جامعه یا گروههای اجتماعی اتفاق میافتد. به نظر میرسد در جاهایی که ضرورت گفتوگو حس میشود مربوط به اینگونه مواقع است، اما زمانی که افراد در دانشگاه، نهاد علم یا نهاد دین بر سر موضوعات علمی مباحثه میکنند گفتوگو در بهترین شکل ممکن اتفاق میافتد و هر کسی، ایده و نظر و شواهدش را با دیگری در میان گذاشته و استدلالهای علمی خود را مطرح میکند. بنابراین در نهاد علم به معنای اعم یا اخص، گفتوگو میان کسانیکه کار علمی میکنند اتفاق میافتد و در این مورد چندان جای نگرانی وجود ندارد.
چه زمانی نگرانی در مورد عدم شکلگیری گفتوگوی صحیح بیشتر است؟
زمانی که رویهها، اصول و روش گفتوگو زیر پا گذاشته و مخدوش میشود و برخی از گروهها در جامعه احساس محرومیت نسبی میکنند و میخواهند به موقعیتی دست پیدا کنند و کسانی که موقعیتهای ممتاز را در اختیار دارند به راحتی حاضر نیستند که این موقعیتها را در اختیار دیگران قرار دهند. لذا نوعی کشمکش و به قول جامعهشناسان، نوعی تضاد و ستیز میان آنها شکل میگیرد که ممکن است به شکل عریان نباشد، بلکه در آدابِ سخن گفتن شکل بگیرد. در چنین مواردی رعایت آداب صحیح گفتوگو اهمیت بسیاری دارد.
به سبب اینکه ما در فرهنگی زندگی کردهایم که جامعه و سنتهای گذشته ما چندان طرفدار گفتوگوهای عادلانه نبودهاند، در جامعه ما این بحران بیشتر ملموس و مشهود است و ضرورت دارد که فرهنگسازی شود تا آدمها گفتوگوهای صحیحی داشته باشند.
اگر این گفتوگوی صحیح شکل بگیرد، چه آثار مثبتی خواهد داشت؟
اگر گفتوگوی صحیح اتفاق بیفتد، جلوی بسیاری از خسارتها و هزینهها گرفته میشود. گفتوگو جلوی خشونت را میگیرد. البته منظورم لزوما خشونت جسمی و فیزیکی نیست که این شدیدترین شکل ممکن است، بلکه انواع دیگری از خشونتها اتفاق میافتد و هر خشونتی هم که رخ دهد هزینههای اقتصادی، روانی و اجتماعی دارد که ممکن است جبرانناپذیر باشند، اما گفتوگو مانع این هزینهها و خسارتها میشود.
گفتوگو سبب میشود که دو طرف یا طرفین بر سر موضوعی با هم مذاکره و تعامل داشته باشند و دو طرف متعهد میشوند از چیزی صرف نظر کنند. بنابراین بین آنها خشونت در نمیگیرد، بلکه رفتهرفته به سوی آشتی و صلح سوق پیدا میکنند. بدین ترتیب انواع هزینهها و خسارتها که در غیر این صورت اتفاق میافتاد و ممکن بود که برای افراد جامعه سنگین باشد، رخ نمیدهد یا اگر اتفاق بیفتد بسیار کمتر است، لذا گفتوگو فواید بسیاری دارد.
منظور از خسارتها چیست؟
لزوما از جنس خسارتها و هزینههای اقتصادی نیستند و شاید خسارتها اقتصادی لطمه کمتری به جامعه بزند، اما خسارتهای دیگر ممکن است آسیبهای بسیار بیشتری را برای جامعه در پی داشته باشند. فرض کنید عدم اعتماد میان گروههای مختلف در یک جامعه تبعات بسیاری دارد، چراکه اعتماد اجتماعی به عنوان بخشی از سرمایه اجتماعی سبب میشود بسیاری از کارها به خوبی پیش برود، اما وقتی گفتوگو به شکل صحیح اتفاق نمیافتد و به جای گفتوگو، رویههای خشونتآمیز برجسته میشوند، آدمها گمان میبرند که با استفاده از آنها میتوانند طرف متقابل را متقاعد کنند، چون خشونت از جنس استدلال، عقلانیت، خردورزی و برهان نیست، بلکه از جنس احساس است.
هر کجا انرژی احساسی شکل بگیرد، انسانهایی که در معرض این انرژی قرار میگیرند آن را فراموش و رها نمیکنند، بلکه این انرژی در درون آنها میماند. به همین دلیل چیزهایی که رنگ و بوی عواطف و احساسات پیدا میکند برای همیشه در درون انسانها میماند. بنابراین زمانیکه به جای گفتوگو، رویههای خشونتآمیز وجود دارد و دیگران را وادار میکند که عقیده و نظری را بپذیرند، ممکن است آنها در شرایط کنونی این نظر را از روی اجبار پذیرفته، اما متقاعد نشده باشند. لذا زمانی احساس درونی، آنها را برمیانگیزد که متقابلا اقدام و تلافی کنند.
به همین دلیل هر چیزی که اعتماد و سرمایه اجتماعی را از بین میبرد هزینههای زیادی را برای جامعه در پی دارد. به واسطه اینکه وجه احساس و عاطفیِ عدم گفتوگوی صحیح لطمات کاری در پی دارد این نوع خسارتها هزینههای بیشتری نسبت به خسارتها اقتصادی در پی دارد. شاید بتوان هزینههای اقتصادی را در کوتاهمدت جبران کرد، اما ماندگاری خسارتهاهای اجتماعی و روانی بیشتر است، مخصوصا اگر باعث شود افرادی سلامتی جسمی یا جان خود را از دست دهند، آنگاه دیگر این خسارت ترمیمناپذیر خواهد بود. لذا گفتوگو اهمیت حیاتی پیدا میکند، اما مستلزم این است که طرفین خودشان را به مجموعه قواعدی متعهد بدانند.
منظور از قواعد چیست؟
از جمله موارد این است که خودشان را متعهد بدانند که قبل از هر چیزی سخن همدیگر را بشنوند، یکدیگر را به رسمیت بشناسند، برای متقاعد کردن استدلال و شواهد بیاورند و فقط به دنبال این نباشند که نظر خودشان را مطرح کنند بدون اینکه خودشان را متعهد کنند که نظر طرف مقابل را بشنوند و به الزامات این شنیدن پایبند باشند. بنابراین گفتوگوی صحیح مستلزم این است که افراد به حرف همدیگر گوش دهند، در مواقعی از نظر خودشان عدول کنند تا بدین شیوه میان دو طرفی که بر سر موضوعی مناقشه جدی دارند مصالحه اتفاق بیفتد.
گفتید که باید آداب صحیح گفتوگو را در جامعه نهادینه کنیم. این امر وظیفه چه کسی یا کسانی است؟
اول از همه لازم است افرادی بروند و مطالعه کنند و ببینند ما ایرانیها که با فرهنگ ایرانی زندگی میکنیم، که سابقه چند هزار ساله دارد، باید چه اقداماتی را انجام دهیم که در گفتوگوها از خشونت پرهیز کنیم. ما جامعهای داریم که در گذشتههای دور اقوام گوناگون دارای حاکمیت بودهاند. منظورم این است که افرادی از یک قوم همانند قاجار به قدرت رسیدهاند و برای تثبیت قدرت خود، با اقوام و گروههای بخشهای دیگر به جنگ و منازعه میپرداختند. تاریخ گذشته ایران آکنده از این نزاعها است. بنابراین ما جامعهای داریم که در گذشته ویژگیهای خاصی داشت و افراد با همدیگر گفتوگو و مذاکره نمیکردند. این خصوصیت همه جوامع گذشته هست که چندان وارد گفتوگوی اصولی با همدیگر نمیشدند.
گفتوگو پدیدهای مدرن است، چراکه در جوامع مدرن بیشتر اتفاق افتاده و افرادی که در مورد آن فکر و نظریهپردازی میکنند در جوامع مدرن زندگی میکنند. بنابراین، در پیشرفت جوامع گفتوگو به عنوان یک کنش عقلانی مورد توجه بوده است و به میزان بیشتری به آن پرداختهاند و آن را جایگزین جنگ و نزاعها کردهاند. لذا باید خصوصیات گذشته جامعه را در نظر بگیریم و افرادی با توجه به این ویژگیها روشی را پیشنهاد دهند که برای شکل گرفتن گفتوگو در گروههای مختلف و در مواقع ضروری کارایی داشته باشد و آدمها بدانند که باید چه شیوه و رویهای را در پیش بگیرند.
مطالعات خارجی زیادی در این زمینه وجود دارد و آنها به قدر کافی رهنمودهایی را برای گفتوگوی صحیح ارائه دادهاند، اما جای یک مطالعه بومی در زمینه گفتوگو خالی است، چراکه باید روشن کنیم با توجه به فرهنگ ایرانی، گفتوگو و کیفیت و ماهیت آن چگونه باید باشد و در جامعه ایرانی چگونه اتفاق میافتد و اگر قرار شد اقوام مختلفی که در ایران زندگی میکنند گفتوگو کنند باید چه اصول و قواعدی را رعایت کنند. بیشتر از همه آن گروهها و طرفی که موقعیتهای ممتاز را در اختیار دارند باید چه اقداماتی را انجام دهند. مثلاً کسانی از یک قوم و نژاد و مذهب، مناصب بوروکراتیک را در جامعه در اختیار دارند. لذا در موقعیت فرادست واقع شدهاند. آنان عموماً هنگام گفتوگو سعی میکنند که نظر خودشان را تحمیل کنند.
در چنین شرایطی ظاهراً شاهد گفتوگو هستیم، اما در واقع نظرات از گروهی به گروه دیگر تحمیل میشود. لذا گروهی که مجبور است نظر گروه فرادست را بپذیرند ممکن است در شرایط کنونی و موقتاً چیزی نگویند، اما در بلندمدت این کدورتها، ناراحتیها و احساسات منفی در آنها انباشته میشود و تلاش خواهند کرد که عدالت را دوباره به نفع خودشان شکل دهند. بنابراین باید ویژگیهای فرهنگی جامعه را در نظر گرفت، چراکه برخی گروهها در دورههای تاریخی موقعیتهای ممتاز را در اختیار داشتهاند و سعی کردهاند که نظر خودشان را تحمیل کنند.
این شرایط نشان میدهد که گفتوگوی صحیح و درست در جامعه ما به شکل بسیار سریعی مخدوش شده و زیر پا گذاشته شده و اصول آن رعایت نمیشود؛ مخصوصاً از جانب کسانی که امتیازاتی را در اختیار دارند. همه این عوامل به ما نشان میدهد که باید مطالعاتی صورت بگیرد و فکر و ایدهای تولید شود تا همه به نحو اخلاقی، خود را ملزم به رعایت این اصول بدانند. اگر چنین چیزی شکل گرفت و آدمها آن را در موقعیتهای مهم و حساس رعایت کنند، به نظر میرسد رفتهرفته نهادینه خواهد شد.
خانواده در نهادینه کردن این اصول چه نقشی دارد؟
وقتی والدین در درون خانواده بر سر موضوعی با هم گفتوگو میکنند کودک در دوران جامعهپذیری اولیه خودش این را میبیند و کاملا یاد میگیرد. بنابراین دیگر نیازی نیست که والدین صریحاً به او بگویند که باید این کار را انجام دهی یا ندهی. در دوره جامعهپذیری اولیه، بسیاری از یادگیریها غیرمستقیم اتفاق میافتد و کودک با دیدن رفتار والدین و افرادی همانند خواهر یا برادر بزرگتر، دایی، عمه، خاله و اقوام نزدیک، که نماینده جامعه هستند، یاد میگیرد و در درون وی حک میشود. بنابراین وقتی این فرد در دوران جامعهپذیری ثانویه پا به مدرسه گذاشت و همچنین آنچه را در دانشگاه در مرحله اولیه یاد گرفته است در این مرحله تقویت خواهد کرد.
بنابراین نهاد خانواده نقش بسیار مهمی دارد تا به افراد بیاموزد که چگونه بر سر موضوعات مختلف گفتوگو کنند و به آنها یاد دهد که گفتوگو کردن مهارت و شگرد میخواهد و افراد باید آن را کسب کنند؛ همچنانکه بسیاری از افراد باید یاد بگیرند که در جامعه باید چگونه عمل کنند. برای مثال افراد زبان فارسی، رایانه و مقررات راهنمایی و رانندگی را یاد میگیرند و بعد از احاطه بر آنها از آنها استفاده میکنند. بسیاری دیگر از مواردی که در جامعه مدرن قابلیت استفاده دارند یادگرفتنی هستند که از جمله آنها گفتوگوست تا افراد با ملایمت همدیگر را متقاعد کنند و هر دو طرف راضی باشند.
منبع: ایکنا