گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ فراموشی نقش مردم در عرصه فرهنگ و هنر توسط نهادها و متولیان امر فرهنگ موجب شده تا مخاطبان دیگر شاهد مشارکت مردمی تحت عنوان هنرمردمی نباشند. هنردغدغهمند مردمی که میتوانست در برههای مشکل گشایی جامعه باشد حالا به یک شعار در میان مسئولین مبدل شده است. در همین راستا به سراغ روح الله رفیعی مدیرسابق گروه مستند روایت فتح رفته ایم تا نسبت به چرایی نسیان صورت گرفته نسبت به هنرمردم نهاد گفتگو کنیم.
از هنر انقلاب همواره به عنوان هنرمردمی یاد میشود؛ نقش مشارکت مردم در اعتلای حوزههای مختلف هنری به ویژه فیلم، مستند و... را در چهار دهه گذشته چگونه مورد تجزیه تحلیل قرار میدهید؟
حرکتهای خودجوش مردمی و یا مشارکت مردم در عرصههای فرهنگ و هنر مختص به شرایط فعلی و پس از انقلاب اسلامی نبوده و انقلاب شکوهمند اسلامی به دلیل بهادادن به مشارکت مردمی در همه عرصهها موجب گردیده تا تجلی نقش مردم در دههها و قرنهای گذشته بیش از پیش نمایان شده و تجلی یابد. قدمت مشارکت مردم در اعتلای فرهنگ و هنر شاید به سبقه آدمها برگردد. به عنوان مثال خلق شاهنامه توسط فردوسی جزئی از دغدغههای شخصی وی بوده که نتیجه آن صیانت از زبان پارسی گردید. نکتهای که باید عرض کنم این است که به طور کلی جنس اثرگذاری مشارکت مردمی در همه عرصهها به ویژه فرهنگ و هنر متفاوت از اثرگذاری سلسله مراتبی در سازمان ها، نهادها و وزارتخانهها است و شاهد نهادینه شدن فرهنگ برگرفته از مشارکت مردم در میان مردم هستیم.
دلیل افزایش اثرگذاری مشارکت مردمی نسبت به مدل اداری یا ساختاری چیست؟
اجازه بدهید بر اساس یک قاعده کلی عرض کنم. در حکومتها و یا قدرتهای منطقهای و یا فرامنطقهای شاهد یک نوع قوانین ابلاغی یا خواسته حاکمیت میباشیم که در پایینترین سطح آن که شامل مردم بوده، تبدیل به دغدغه میشوند. شما مشاهده میکنید که در مساله زلزله کرمانشاه، مردم حماسه آفریدند و اگر کمکهای مالی، انسانی و... عموم مردم نبود شاید شاهد وضعیت اسفباری در ماجرای زلزله کرمانشاه بودیم. به همین منظور است که کشورهای توسعه یافته جهان بر پایه ظرفیتهای مردمی خویش سرمایه گذاری میکنند، چون به این درک رسیده اند که مشارکت مردم یکی از مولفههای قدرت در همه حکومت هاست. هرچه ما از فرهنگ رسمی فاصله گرفته و به فرهنگ مردمی نزدیک شویم، شاهد پیشرفت کشور در همه حوزهها به ویژه فرهنگ و هنر خواهیم بود. با وجود ظرفیت بالایی که در کشور ما وجود دارد متاسفانه در دهه گذشته علیرغم تاسیس نهادهای مختلف فرهنگی نتوانستیم آنچنان که باید و شاید از ظرفیت مردم بهره ببریم.
باتوجه به برنامه ریزیهای فرهنگی صورت گرفته، دلیل این عدم موفقیت را به منظور بهره گیری از ظرفیت مشارکت مردمی در چه عاملی میدانید؟
به نظرم بخشی از آن بستگی به نوع نگاه مدیران و متولیان امر فرهنگ و هنر میباشد. در ده سال اخیر مجموعههای مختلفی ایجاد شده اند که شاید در نگاه اول وظیفه ذاتی آنها بهره مندی از ظرفیت مردم در حوزه فرهنگ و هنر با همه مختصات زیرمجموعه اش اعم از سینما، تئاتر، موسیقی و... بوده، ولی نگاه سازمانی موجود به عنوان اصلیترین مانع برای بهره برداری از مشارکت مردم بود. وقتی سازمانهای فرهنگی به نهادهای رزومه پرکن تبدیل شوند که مسیر دغدغه مندی آنها از حوزه فرهنگ و هنر به حوزه برندسازی نهاد مذکور تغییر کند، طبیعتا از رسالت و ماموریت اصلیشان که نمایش هنرمردمی بوده منحرف خواهند شد.
شما معتقید که نگرش قبیلهای در حوزه فرهنگی موجب فراموش شدن ظرفیت مردمی در این حوزه شده است؟
ببینید، شما برای ترغیب مردم به مشارکت در امر فرهنگ باید یک سری الزامات را در نظر بگیرید. به طور کلی با نگاه سازمانی معطوف به بزرگ نمایی برند یک نهاد فرهنگی نمیتوان به سراغ تشکلهای مردمی رفت. وقتی اسم مردم را میآورم منظورم تشکیلات مردمی است. همان طور که عرض کردم جنس هنرمردمی از جنس دغدغه است و این تشکیلات بر اساس واجب کفایی ورود پیدا کرده و خلاهای موجود را برطرف میسازد، نمونه بارز این مدل حرکتهای مردمی را به خوبی در دوران دفاع مقدس مشاهده کرده بودیم. زمین بازی سازمانها حاصل قواعد و ضوابط سیستماتیک و همچنین روابط خشک بوده و مبنای آن نیز براساس آمارها و گزارش هاست بنابراین برخی مدیران لاجرم مجبور میشوند مشارکت مردمی را در برابر برندسازی ذبح نمایند. شما اگر به گذشته برگردید نمونههایی از این ذبح مشارکت مردمی در برابر ساختار اداری میتوانید به وفور مشاهده کنید.
لطفا مصادیقی برای مساله ذبح مشارکت مردمی و تغییر هویت دغدغه مندی را نام ببرید؟
نمونهها که بسیار زیاد است. ما اگر به دوران جنگ برگردیم میبینیم که نوع مشارکت مردم در عرصه هنر آگاهانه و براساس دغدغه مندی بود همچون حضور صادق آهنگران در جبهههای جنگ که بر اساس نیاز و خلایی که حس کرد ورود پیدا کرده و اثرگذاری بود؛ آیا ما این نوع اثرگذاری را در نهادهای فرهنگی که به راه انداخته ایم میبینیم؟ خیر. مثال بارزتری در این زمینه برایتان میزنم. ما در دهههای گذشته نامی داشتیم به اسم جهادسازندگی که بسیاری از افراد حاضر در آن بر اساس روحیه ملی گرایانه و خدمت به خلق به صورت کاملا خالصانه ورود پیدا کرده و در راستای آبادانی قدم بر میداشتند. جهاد سازندگی نمونه موفقی از مشارکت مردمی در عرصههای مختلف بود. وقتی این ساختارمردمی تبدیل به وزارتخانه شد همه آنچه در گذشته بود از بین رفت. ساختار اداری، فرمهای اداری و هویت وزارتخانهای موجب گردید تا روزمهها بر عملکردها پیشی بگیرند و دیگر شاهد موفقیتها و مشارکتهای مردمی نباشیم.
ولی ما نمونههای موفقی در زمینه هنرمردمی تحت عنوان جشنواره عمار داشته ایم. با توجه به صحبتهای شما جشنواره عمار چگونه توانست جایگاه مناسبی در میان عموم مردم پیدا کند؟
به نکته خوبی اشاره کردید. ما هر وقت در عرصه هنر شاهد نگاه جبههای برگرفته از همان مولفههای جبهه بودیم شاهد هنرمردمی نیز خواهیم بود. برای بهره گیری از ظرفیت مردم باید دانش بومی داشته باشیم، دانشی که مردم و توانمندیهای آنها را به خوبی شناخته و معضلات فعلی را نیز درک کرده و براساس آن نقشه راه را برای تولیدات فرهنگی نشان دهد. اگر در جشنواره عمار شاهد موفقیتی در حوزه هنرمردمی بوده ایم دلیل آن همان حرکت جبههای و دغدغهمند بودن متولیان آن با داشتن اتاق وضعیت فرهنگی با همه کاستیهای موجودش میباشد. شما در جشنواره عمار نگاه میکنید که حوزههای مختلفی برای فیلم سازان پیشنهاد شده و مسیر حرکت فیلمها در همان حوزههایی شکل میگیرد که پیشتر توسط مجریانش پیشنهاد گردیده است.
براساس صحبتهای شما یکی از اصلیترین مسائل برای تحقق مشارکت مردمی در عرصه فرهنگ و هنر، دغدغهمند بودن واقعی متولیانی بوده که داعیه ایجاد تشکیلات منسجم مردمی را دارا میباشند. حال با توجه به همه نکات بیان شده، اولویت فعلی کشور را برای تحقق حداکثری مشارکت مردم در عرصه فرهنگ و هنر چه میدانید؟
تجربه شهید حسن باقری در امر طرح ریزی عملیاتهای بزرگ و موفقی که در طول دوران دفاع مقدس داشتیم به ما نشان داده است که وجود اتاق وضعیت به ما کمک خواهد کرد تا از انرژی و پتانسیل بالای مردم در جای درست خود استفاده کنیم. برای تشکیل اتاق وضعیت نیازمند دیده بانی همه ظرفیتهای مردمی براساس جغرافیای کشور و همچنین هدایت جلوههای هنری همچون سینما، تئاتر و... به سمت معضلات فعلی کشور میباشیم. اتاق وضعیت همان طرح وارهای بوده که باید تحقق یابد. در ابتدا باید گیمیفیکیشن طراحی شده و در اتاق وضعیت قرار گیرد و بر آن اساس مردم با اعتمادی که به مجریان این امر دارند خلاهای فرهنگی و هنری را پر کرده و مشارکت داشته باشند. فراموش نکنیم اگر مدیری یا سازمانی از حجاب گزارش دهی و منیتهای مدیریتی عبور کند، میتوانیم شاهد مردمی شدن واقعی نهادهای فرهنگی باشیم.
/انتهای پیام/