گروه هنر فرهنگ سدید؛ اصغر قاسمی: رمضان با کوله باری از رحمت و مغفرت از راه رسید و عطر نفسش جان تازهای به پیکر فسرده دل داد. رمضان را نگاهها متفاوت است. گروهی زحمت ومشقت و محدودیت میپندارندش و جمعی وظیفهای سنگین و اما شرعی. قلیلی اهل دل، اما بهاری حیاتبخش وروح پرور.
پدیدآورنده حکیم نیز فرمود: وقلیل من عبادی الشکور.
حکیم کامل و عارف واصل –خمینی کبیر- در غزلی کوتاه وسرشار ازمعرفت چه طرفه فرمودند:
ماه رمضان شد میومیخانه برافتاد // عشق وطرب وباده به وقت سحر افتاد
افطار به میکرد برم پیر خرابات گفتم // که تورا روزه به برگ وثمر افتاد
با باده وضو گیر که درمذهب رندان // در حضرت حق این عملت بارور افتاد
چه سری است در سحر که اهل دل هرچه دارند به آن چشمه نور حوالت میدهند. خود رازی است سربسته که جز محرمان خاص را بدان حریم راهی نیست.
خواجه شیراز چه دیده است که تمام دارایی معنوی خویش را از لطف دعای سحر میداند و خود را وامدار تاریکی شب، که نغز میسراید: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند // و اندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود وچه فرخنده شبی// آن شب قدر که این تازه براتم دادند.
وی حلاوت سخن جهانگیرش را پاداش صبر روزه داری میداند، زیرا که که کریم فرمود: استعینوا بالصبر والصلواه واهل تفسیر صبر را به روزه تعبیر کرده اند.
این همه شهد وشکر کزسخنم میریزد// اجرصبری است کزان شاخ نباتم دادند
همت حافظ وانفاس سحرخیزان بود// که ز بند غم ایام نجاتم دادند
وعلامه ذوالفنون، عارف کامل- حسن زاده آملی – بشارت میدهد: درخلوت شبهای تارت میتوانی آری به کف سرچشمه آب بقارا
ودر طرفه سخنی دیگر فرمود: صمت وجوع وسحر وخلوت وذکر به دوام ناتمامان جهان راکند این پنج تمام
آری، چه گواراست چشیدن میسحوری ازباده طهوررمضان وآن هم درمیخانهای که حضرت حق ساقی آن است! وچقدر جان افزاست ترنم نغمه محبت مطرب عشق وچه میزان چشم نواز است تماشای جلوههای رحمت بیکران هستی بخش بی منت.
وبس امیدوارکننده میسراید خواجه شیراز: بهشت عدن اگر خواهی بیا باما به میخانه که از پای خمت یک سر به حوض کوثر اندازند.
معبودا!
کاش این رمضان لایق دیدار شویم // سحری با نظرلطف تو بیدار شویم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان// تا که همسفره تو لحظه افطار شویم
بار مشفقا، کریما! گذشتگانمان را درگذر وازگذشته مان نیز بگذر که فقیر آمده ایم وسرمایه مان چشم طمع به کرم توست.