بررسی ویژگی‌های حکومت و جامعه مشروع در فضای تاریخ اندیشه سیاسی تشیع در گفتگو با حسن زورق؛
حل امور عمومی به عهده مردم گذاشته‌شده، تا جایی که محوریت دین و اسلام را با مخاطره مواجه نسازد. در چنین مواقعی، اما رهبر به‌صورت مستقیم وارد عمل می‌شود و خطر را از دین برمی‌گیرد. در جریان حمله ناو امریکایی به ایران، امام به روسای امر این‌طور می‌گویند که من اگر جای شما بودم، این ناو را می‌زدم! به ایشان گفته می‌شود که شما می‌توانید دراین‌باره تصمیم بگیرید، اما ایشان تصمیم دراین‌باره را به شورای مربوط واگذار می‌کنند و می‌گویند که منتخبان مردم باید دراین‌باره تصمیم بگیرند.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ نفیسه رحمانی: محمدحسن زورق، متولد به سال ۱۳۲۹ در تهران. در دورشته مدیریت دولتی و علوم سیاسی فوق لیسانس گرفته و سرانجام از دانشگاه عالی دفاع در رشته مدیریت استراتژیک مدرک دکتری خود را دریافت کرده و امروز در حوزه‌های مدیریت، جامعه شناسی، ارتباطات و تاریخ به تدریس مشغول است.

تا امروز آثار مهم و زیادی از زورق به چاپ رسیده، ناسیونالیسم عربی و انقلاب اسلامی، فاطمه چه گفت مدینه چه شد، دو حرکت در تاریخ و ریشه‌ها از مهم‌ترین این آثار در حوزه تاریخ سیاسی اسلام هستند که بزرگان اندیشمندی بر این اثار مقدمه و تقریظاتی نوشته اند.


در کتاب شهر گمشده، دو نوع مدینه را از هم تمیز داده اید، مدینه النبی و مدینه العرب! جوامعی که به تعبیر عام نماینده جامعه فاسد و صالحی هستند که در یکی از آن‌ها نه حکومت صالح و مشروع است و نه جامعه، و در دیگری هم حکومت صالح و مشروع است و هم جامعه!

به عنوان مقدمه بحث، از شما می‌خواهم که درباره مولفه‌های اصلی حکومت و جامعه در این دو مدینه برای ما صحبت کنید.

زورق: مقدمه بحث من از اینجا آغاز می‌شود که انسان می‌تواند سه نوع شناخت داشته باشد؛ شناخت حسی، شناخت عقلی و شناخت قلبی. شناخت حسی، شناختی است که از طریق حواس پنجگانه حاصل می‌شود. از جهت شناخت حسی، اگر انسان را با بقیه حیوان مقایسه کنیم، میبنیم که نه تنها برتری قابل ملاحظه‌ای ندارد، بلکه از برخی حیوانات نیز ضعیف‌تر است! مثلا قدرت بینائی خفاش از انسان بیشتر است. افرادی که می‌خواهند شناخت را محدود به نوع حسی آن کنند، انسان را تا حد سایر حیوانات تنزل می‌دهند. در حالیکه انسان مزیت‌های زیادی نسبت به سایر انسان‌ها دارد. عمده‌ترین مزیت انسان نیز، تمدن­آفرینی است.

شناخت دوم، شناخت عقلی یا قدرت تجزیه و تحلیل مسائل، درک و پردازش اطلاعات، تفکر منطقی و رسیدن به نتیجه از مقدمات است. شناختی که مختص انسان است و در باقی حیوانات وجود ندارد.

شناخت قلبی، شناختی است که ما نه از طریق حس و نه عقل آنرا به دست می‌آوریم. ما از راه حس محیط طبیعی مان را تشخیص می‌دهیم، از راه عقل نیز اندیشه‌های کلی و جزئی طبیعی یا فراطبیعی را در می‌یابیم. اما شناخت قلبی بی نیاز از این دو است. مثل شناخت ما از خود! اینکه ما به هستیِ مان آگاه می‌شویم، از راه حس یا عقل به دست نمی‌آید. قبل از اینکه ما خودمان را احساس کنیم، خود را می‌یابیم و می‌دانیم که هستیم! ما خود را از طریق منطق اثبات نمی‌کنیم. قبل از پردازش اطلاعات درباره خود، می‌دانیم که هستیم. پس این غیر از آن دو نوع شناخت است. شناخت قلبی که وابسته به پمپ خون ما نیست. بلکه وابسته به قلب سرشت شناخت ما و مرکز خواست است! قلبی که در ادبیات واژه‌های گوناگونی، مثل دل­آرام و دل­بر برای توصیف آن ساخته شده است.

جامعه اسلامی؛ جامعه ایست که به هر سه نوع شناخت اهمیت می‌دهد و می‌داند که مسیر نیل به شناخت درست در هر سه حوزه، عقل است

این مرکز خواست در برخی از شرایط می‌تواند بسیار قدرتمند شود. در نتیجه می‌تواند علاوه بر ارائه شناخت از خود به ما، شناختی از محیط، طبیعت و فراطبیعت به ما ارائه بدهد. شناختی که معصومین نسبت به امور دارند، از این نوع شناخت است. شناخت قلبی منجر به پیدایش علم حضوری-بدون واسطه معلم- برای ما می‌شود. شناخت ما نسبت به خدا نیز در همین دسته جای دارد. ما خدا را نه بوسیله حس و منطق نمی‌یابیم، قبل از به کارگیری این دو، قلب ما به وجود خداوند گواهی می‌دهد. همه قلب‌ها در همه تاریخ، عاشق خدا بوده و هستند. تمایل قلب‌ها به عدالت و لطف و ... نیز نشان از همین ادعاست. طفل بشر در جستجوی این میل، گاهی به اشتباه افتاده و جنگ­آفرینی کرده، مثل زمانیکه در طول تاریخ به جنگ‌های جهانی مشغول شده و در طول هر سال از قرن بیستم، یک میلیون نفر را کشته است!

مبتنی بر این انواع شناخت، ویژگی‌های جامعه جاهلی را بررسی می‌کنیم. جامعه جاهلی، جامعه‌ای نیست که در آن شناخت حسی وجود نداشته باشد. ممکن است مردم این جامعه به لحاظ شناخت حسی، بهداشت و درمان و حواس کاملا پیشرفته باشد. وجود حس تن، به معنای خروج از جاهلیت نیست. در بسیاری از موارد شناخت عقلی است که می‌تواند اشتباهات شناخت حسی را اصلاح کند، مثل بسیاری از خطا‌های دید که شما در جریان شناخت حسی با آن مواجه می‌شوید. پوزیتیویست‌های افراطی که درصدد اعتباربخشی مطلق به شناخت حسی هستند، پشت پا به همه این اشتباهات می‌زنند و تنها آنچه از سوی حس تایید شود را می‌پذیرند! آن‌ها در این راه منکر بسیاری از اشتباهات می‌شوند و آن را نادیده می‌انگارند. حس در بسیاری از موارد به ما گزارش اشتباه می‌دهد و این عقل است که ما را به سمت و سوی درستی رهنمون می‌کند.

همچنین عقل می‌تواند شناخت قلبی را نیز اصلاح کند. عقل است که مفاهیمی مثل ظلم و عدالت، عقل و جهل، زیبائی و زشتی و. را برای ما از هم تمیز می‌دهد. عقل است که خدا و صفاتش را برای ما نشان می‌دهد و ما را از ضلالت نجات می‌دهد؛ همانطور که معصوم درباره عقل می‌فرماید؛ العقل ما عبد به الرحمن!

حس خارجی‌ترین ابزار شناخت و قلب داخلی‌ترین ابزار آن است. عقل نیز جایگاه میانه‌ای دارد که بر هر دوی این ابزار‌ها برای رسیدن به سر منزل مقصود سیطره دارد. ما بوسیله حس با طبیعت و بوسیله قلب با فراطبیعت ارتباط برقرار می‌کنیم. وسیله سنجش درستی و غلطی این ارتباط نیز عقل است.

درست از همینجاست که معنای جامعه اسلامی یا صالح آشکار می‌شود.

جامعه اسلامی؛ جامعه ایست که به هر سه نوع شناخت اهمیت می‌دهد و می‌داند که مسیر نیل به شناخت درست در هر سه حوزه، عقل است. عقل محوری‌ترین مبنا و اساسی‌ترین معیار و درست‌ترین جهت برای کشف حقیقت است. جامعه صالح، جامعه ایست که هم شناخت حسی، شناخت عقلی و هم شناخت قلبی را درست دانسته و به آن احترام می‌گذارد.

جامعه اسلامی همچنین به قلب و شناخت قلبی نیز توجه ویژه‌ای دارد. وقتی قرآن از افرادی نام می‌برد که دل و چشم و گوش دارند و تقفه نمی‌کنند، اشاره همین شناخت مهم در میان انسان‌ها دارد. شناختی که البته می‌توان آنرا با ابزار‌های توسعه داد. ابزارهائی مثل خداشناسی، پرستش، عبادت، انجام واجبات، پرهیز از محرمات و ... در این راه استفاده کرد. افرادی زیادی در جامعه اسلامی بوده اند که شناخت قلبی نیرومندی داشته اند. وقتی معصومین در هزار سال پیش از رخداد‌های امروز خبر داده اند، نشان از این شناخت قلبی دارد که در وجود آنان قوی بوده است. شناختی که از مدرسه، کتاب، معلم و ... حاصل نشده، بلکه نوعی از علم حضوری بوده که آنان را در فرازمان قرار می‌داده است. حضرت علی (ع) می‌فرمایند؛ در جنگ صفین هریک از دشمنان که مرا مورد حمله قرار می‌داد، نگاه به تقدیر او در هفت پشت قبل و هفت پشت بعد می‌کردم. اگر بنا بر این بود که انسان صالحی در این میان به دنیا بیاید، از کشتن او صرف نظر می‌کردم! چنین علمی آیا از راهی غیر از قلب به دست می‌آید؟! آیا علمی غیر از علم حضوری است که علی ابن ابیطالب آنرا به دست آورده است؟!
بنابراین جامعه اسلامی، جامعه ایست که به هر سه شناخت مجهز شده است.

 

و جامعه جاهلی نقطه مقابل این جامعه اسلامی است...

زورق: بله. جامعه جاهلی اما، جامعه ایست که در وهله نخست شناخت قلبی را انکار می‌کند. منکر فراطبیعت است و در حالیکه ما انسان‌ها و امیال و خواسته‌های ما، نشانه مهمی از فراطبیعت هستیم. عدالت، لطف، صفات ربوبی و ... نشانه هائی هستند که دریچه‌های ما به سوی فراطبیعت هستند و در طبیعت وجود ندارند. حضرت علی (ع) در این باره می‌فرمایند؛‌ای انسان، داروی تو در درونت وجود دارد در حالی‌که تو نمی‌دانی و دردت هم از خودت می‌باشد، اما نمی‌بینی. آیا گمان می‌کنی که تو موجود کوچکی هستی در حالی‌که دنیای بزرگی در تو نهفته است؟!

تکیه جامعه جاهلی بر شناخت حسی و تا حدودی شناخت عقلی است. لذت‌های این جامعه با جامعه اسلامی تفاوت زیادی دارد. لذت حسی- مثل خوراک، میل جنسی، پوشاک و... در این دسته قرار دارند-، لذت عقلی -مثل کشف مسئله یا دانستن در این دسته قرار دارد، و در نهایت لذت قلبی- مثل احساس ما در هنگام مناجات در این دسته است-، انواع لذت‌ها هستند. در نتیجه جامعه جاهلی به سطحی پائین‌تر از حیوانات تنزل می‌کند. زیرا انسان نمی‌تواند حیوان باشد! او یا از حیوان پائین‌تر و یا از حیوان بالاتر است. دلیل این امر هم عدم وجود غریزه و مدیریت غریزی در انسان است. جریان غریزه در حیوانات، فارغ از قدرت و زیبائی و رقابت و... است. درحالیکه انسان تعادلش را با این تمایلات از دست می‌دهد. او یا هر سه شناخت را در استخدام خود درمی آورد و یا از حیوانات پائین‌تر می‌آید.

انسانِ طراز جامعه جاهلی، شناخت عقلی و قلبیش را از دست می‌دهد و در نتیجه تحت تاثیر امیال حسی است. امریکا برای معرفی و ثابت کردن خودش به دنیا، یک بمب اتمی روی هیروشیما انداخت! پس از آن نیز ناکازاکی را مورد حمله قرار داد و اینچنین بود که بسیاری از انسان‌های بیگناه را کشت!

این در حالیست که جامعه حسی به هر سه شناخت متصل شده است. در این جامعه لذت‌های حسی در اولویت نیستند، شناخت قلبی و عقلی در اولویت است و این خواسته‌ها مشروعیت بیشتری دارند. در هرحالیکه مرکز شناخت جامعه جاهلی، حس و لذت‌های حسی است. عقل در این جامعه مقهور است.

 

ویژگی هائی که شما برای هر یک از این جوامع برشمردید، قطعا در رابطه مردم و حکومت نیز بازتاب خواهد داشت. به معنای روشن‌تر اینکه، مردم نیز به عنوان پایه‌های اساسی حکومت، در این میان نقشی دارند و با همین وضعیت است که نظام سیاسی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهند. این تاثیر به چه صورت خواهد بود؟

زورق: تاریخ بشر از جهت ارتباط با خدا، دو روز است. روز سوم این تاریخ، روز قیامت است. روز اول، روز نبوت است که انبیاء پیام خدا را برای انسان آورده اند، ایمان او را به غیب جلب کرده اند. در روز دوم نیز خدا از انسان می‌خواهد که این نظام را با طرازی به نام اسلام، بسنجد. تمامی انبیاء پیامبران اسلام هستند و زیر این لوا رسالت شان را انجام داده اند. اسلام با پیامبری حضرت محمد (ص) آغاز نشده، بلکه الدین عند الله اسلام! پس هریک از پیروان این ادیان، پیروان حضرت رسول نیز بوده و هستند.

نهاد نبوت در تاریخ یک سیستم است. سیستم نیز مجموعه‌ای از اجزای مرتبط، متعامل و هدفمند است که قابلیت تجزیه را ندارد. مثل عناصر آب که قابلیت جدا شدن ندارند. اگر افرادی که به دین موسی هستند، پیامبر اسلام را قبول نداشته باشند، صهیونیزم می‌شوند و اگر عیسوی ها، ایشان را نپذیرند، امپریالیزم جهانی رقم می‌خورد. روز اول تاریخ، روز نبوت است! روز دوم، اما روز امامت است. حلقه واسط این دو روز نیز، حضرت رسول است. ایشان است که دوران نبوت را به امامت متصل کرده است. ایشان آخرین پیامبر و نخستین امام هستند که حکومتی تشکیل داده اند. البته پیش از ایشان نیز حضرات داود و سلیمان نیز حکومت داشته اند، اما نظام امامت در میان رسالت آن‌ها نبوده است. پیامبر اسلام یک نظام سیاسی جدید به تاریخ عرضه کرد که با تمامی نظام‌ها متفاوت بوده است. هجرت ایشان به مدینه و تاسیس مدینه النبی، مهم‌ترین گام در این زمینه بوده است. همچنین ایشان کوشیدند که نظام امامت را در تاریخ اسلام نهادینه کنند. ابعاد مختلف نظام سیاسی امامت را اشکار کردند و برای این هدف تلاش‌های زیادی صورت دادند.

ما امروز در روز دوم تاریخ، امامت هستیم. پس وظیفه داریم که در جهت برقراری این نظام سیاسی، در مقیاس جهانی، کوشش زیادی داشته باشیم. این نظام سیاسی دین اسلام را تکمیل کرده است. همانطور که خدا در روز غدیر به پیامبر وحی کرد، اسلام با نظام امامت تکمیل شده است؛ الیوم اکملت لکم دینکم!

 

این نظام سیاسی امامت، نمایش دهنده نوع کاملی از مشروعیت، چه در میان مردم و چه در میان حکومت بود. ویژگی‌های اصلی این نظام سیاسی از نظر شما چه بود؟

زورق: نظام سیاسی، سرنوشت افراد جامعه را تعیین می‌کند. نظام سیاسی در حوزه‌های فرهنگ، اقتصاد، امور اجتماعی، سیاسی و... خط مشی گذاری می‌کند و همین سیاستگذاری ست که اهمیت این نظام را به خوبی مشخص می‌کند؛ بنابراین نمی‌توان اینطور گفت که رابطه نظام سیاسی و جامعه منقطع است. همه ما سوار یک کشتی هستیم که حرکت همه ما را جهت می‌دهد. سکان این کشتی به دست نظام سیاسی است. اگر این کشتی به سمت شرق برود، ما نمی‌توانیم تا زمانیکه درون آن هستیم به سوی دیگری برویم! مسیر جامعه از سوی این نظام مشخص می‌شود. پس همانقدر که ما در برابر سرنوشت مان مسئولیم، در برابر نظام سیاسی نیز مسئولیم. پیامبر اسلام نیز در همین راستا فرمودند؛ کلکم راع و کلکم مسئولون عن رعیته! پس همه افراد در این باره تکلیف دارند، چون سرنوشت آن‌ها نیز به این راه گره خورده است.

اما درباره ویژگی‌های نظام سیاسی امامت باید به چند نکته اشاره کنم؛ نخستین ویژگی این نظام، توجه به سرشت خداجوی انسان است. دومین ویژگی، توجه به اختیار انسان و اصل سوم؛ توجه به مسئولیت انسان است. بشر مختار و متوجه به این است که خود را براساس الگوی نزدیک به صفات ربوبی بسازد! این ساختن، پرستش نام دارد. بندگی خدا به معنی برده داری نیست، در بندگی خدا از ما سودی نمی‌گیرد بلکه از ما سود می‌گیرد، ما به او نزدیک‌تر می‌شویم و وجود برتر را در می‌یابیم.

ما امروز در روز دوم تاریخ، امامت هستیم. پس وظیفه‌داریم که در جهت برقراری این نظام سیاسی، در مقیاس جهانی، کوشش زیادی داشته باشیم. این نظام سیاسی دین اسلام را تکمیل کرده است. همان‌طور که خدا در روز غدیر به پیامبر وحی کرد، اسلام با نظام امامت تکمیل‌شده است؛ الیوم اکملت لکم دینکم!

کنار هم قرار دادن این مبانی منجر به ترسیم خطوط اصلی سیره امامت از حضرت رسول تا امام مهدی می‌شود. چهار خصیصه اصلی در این سیره وجود دارد که ما به آن اشاره خواهیم کرد.

نخستین عنصر در نظام امامت؛ ابراز است. همه امامان، امامت شان را ابراز کرده اند. آن‌ها نمی‌توانند این مسئله را انکار کنند. چون مردم حق دارند که امام زمان خود را بشناسند و بر اساس این حق است که تکلیف اطاعت از او را دارند. این کاری­ست که همه پیامبران و امامان انجام داده اند و با این ابراز، راهی تازه را در تاریخ باز کرده اند.

دومین عنصر در سیره امامان، انذار جامعه و در پی آن آگاهی است. دو شعار عدالت و آزادی، اصلی‌ترین شعار‌های امامت در تاریخ بوده است. آزادی نه به معنائی که غرب در پی آن بوده و همواره برای آن تلاش کرده است. غرب در پی آزادی­ست که در آن هر فردی تا جائی آزاد است که منافع او با دیگران در تضاد نباشد. در نتیجه یک نفر آزاد است که خودش را بکشد! اما وقتی یک نفر می‌میرد، همه نقش‌های او در زندگی نیز فرو می‌ریزد. در نتیجه زندگی این دونفر نیز باهم تفاوت می‌کند و همین تفاوت روی محیط اجتماعی و فرزندان و خانواده افراد نیز تاثیرات زیادی دارد. ما از جامعه جدا نیستیم، هر تصمیمی که در زندگی داشته باشیم روی جامعه اثر دارد و پس ما اختیار و مسئولیت گسترده‌ای داریم که وجه تمایزمان با دیگر موجودات است.

معنای درست آزادی عدم وجود هیچ مانعی بین خدا و انسان است! به همین دلیل است که همه پیامبران در مقابل حکومت‌های طاغوت به عنوان موانع حرکت انسان به سوی خدا، ایستاده اند. همه پیامبران فرهنگ ابتذال را نیز با همین توجیه رد کرده اند. همچنین همه آنان، نظام اقتصادی مبتنی بر استکبار، کنز، احتکار و انباشت سرمایه را رد کرده اند. به این دلیل که نظام اقتصادی فاسد، مانع حرکت انسان به سوی خداست. پیامبران حمیت‌های جاهلی و عشیره‌ای را همواره انکار کرده اند. چه از اینرو که اگر چنین تعصباتی را بپذیرند، منجر به فساد در بوروکراسی و دیوان سالاری می‌شود. هر فردی که در دیوان سالاری روی کار می‌آید، اقوام خود را در اولویت می‌گذارد و این چنین است که زمینه فساد فراهم می‌شود.

سومین عنصر در سیره ائمه، عدالت است. عدالت شعار تمام انقلاب‌ها در طول تاریخ بشر بوده و البته شعار انقلاب نهائی نیز خواهد بود! انذار جامعه را به خودآگاهی و خداآگاهی، آزادی و عدالت دعوت می‌کند.

چهارمین عنصر در سیره ائمه اسلام، انتظار است. همه امامان انتظار ظهور امت شان را کشیده اند. پیامبر اسلام با اعلام نبوت، امامت شان را نیز علنی کردند. ایشان به مدت سیزده سال در مکه، مردم را انذار کردند. در همین مدت منتظر ظهور امت شان بودند. وقتی امت شان در مدینه ظهور کرد، به مدینه هجرت و امامت را آغاز کردند. اینجا نقش عنصر اقدام نیز حائز اهمیت فراوان است.

حل امور عمومی به عهده مردم گذاشته‌شده، تا جایی که محوریت دین و اسلام را با مخاطره مواجه نسازد. در چنین مواقعی، اما رهبر به‌صورت مستقیم وارد عمل می‌شود و خطر را از دین برمی‌گیرد

حضرت علی (ع) نیز در وسیع‌ترین همایش سرزمین حجاز، یعنی در غدیر، امامت شان را علنی کردند. ایشان مردم مدینه را به مدت ۲۵ سال انذار دادند! وقتی که امت حضرت علی در مدینه ظهور کرد، ایشان نیز اقدام کردند. امام حسن (ع)، وقتی دیدند که مردم تمایلی به ایشان ندارند و در واقع با یک جامعه جاهلی روبرو شدند، از اقدام کناره گیری کردند. مردمی که با نماد اسلام و نهاد سکولاریسم در مقابل ایشان بودند، قابلیت امامت نداشتند. جامعه در زمان امام حسن نمی‌خواست به سوی خدا برود و از این راه برگشته بود. ائمه کاروان سالارانی هستند که نمی‌توانند امت جاهلی را رهبری کنند. پس از اقدام منصرف می‌شوند. این رویه درباره دیگر امامان نیز وجود داشته است. آن‌ها قربانی انذار و اعلام امامت شان شدند. این همان خواسته‌ای بود که یزید از امام حسین (ع) می‌خواست. اگر حضرت با ایشان بیعت کرده بودند، امامت شان را انکار کرده بودند! در همین راستاست که حضرت می‌فرماید؛ مثلی لایبایع مثله!

ما وقتی برای ظهور امت حضرت مهدی در تاریخ کاری نمی‌کنیم، نباید از انتظار ایشان صحبتی کنیم. وقتی زمینه‌های ظهور امت ایشان آماده شد، می‌توان در این باره صحبت کرد.

همین ویژگی‌های امامت شیعی را نیز می‌توان در جریان زندگی و رهبری امام خمینی (ره) که البته معصوم نبودند نیز مشاهده کرد. معصومین و به خصوص حضرت زهرا (س)، نقش عظیمی در نهادینه کردن امامت در تاریخ شیعه داشتند و اساسا اعتراض حضرت زهرا نیز نقش مهمی در این میان داشت. اعتراضی که در واقع به تبدیل نهاد و نظام سیاسی امامت به نظام سیاسی خلافت بود.

امام خمینی، اما با قیام ۱۵ خرداد، نشان دادند که لیاقت رهبری جامعه را دارند و در واقع امامت شان را ابراز کردند. از پانزدهم خرداد تا بیست و دوم بهمن، ایشان مردم را انذار کردند و برای آگاهی آن‌ها تلاش کردند. ایشان برای آزادی، خودآگاهی و خداآگاهی تلاش زیادی کردند تا مردم این مفاهیم را به درستی بفهمند. این در حالیست که برخی از فعالین امروز جامعه ما نیز به درستی معنای آزادی را درنیافته و به معنای غربی آن نزدیک شده اند! موافقت و مخالفت با آزادی در جامعه ما، متاسفانه هنوز آگاهانه نیست.

وقتی مردم آگاه شدند و دست به اقدام زدند و در برابر رژیم شاه ایستادگی کردند، نشان دادند که خواهان سیر وجود متعالی هستند. امام خمینی هرچند که معصوم نیستند، اما در این جریان رهبری را به دست گرفتند و امامت کردند.

 

در قرآن کریم نیز اشاراتی به این سیره و نظام امامت شده است؟

زورق: قرآن کریم در این باره آیاتی دارد. قرآن خطاب به پیامبر می‌گوید؛ فشاورهم فی الامر، فاذا عزمت فتوکل علی الله. هرجا که در قرآن الامر مطرح شده، نظام تصمیم گیری مشورتی وجود دارد. نظامی که تصمیم گیرنده با دیگران مشورت می‌کند، اما خود تصمیم نهائی را اخذ کرده و مسئولیت تصمیمش را عهده دار می‌شود.

در جای دیگه‌ای قرآن نیز آمده که امرهم شورا بینهم! این شیوه دیگری از تصمیم گیری است که در نظام سیاسی امامت وجود دارد.

پس ما دو نوع تصمیم گیری در نظام سیاسی امامت داریم؛ تصمیماتی که مربوط به حوزه الامر است و حرکت وجود فرد یا جامعه به سمت مقصد نهائی را پیگیری می‌کند و البته امام در آن دارای اختیارات مطلق است. پیامبر در سیره شان بار‌ها و بار‌ها نشانه‌های زیادی از این اختیارات و تلاش برای بازسازی نظام فرهنگی جاهلی را نشان داده اند. مثل ماجرای خاستگاری آن برده سیاه­پوست به نام جویر از دختر سفیدپوست و تاجرزاده‌ای به نام زلفی! این چنین است که یک سنت غلط فرهنگی کنار گذاشته می‌شود.

امور عمومی مردم و شوراست که باید به‌وسیله همگان حل‌وفصل شود. همه مردم باید در آن مشارکت داشته باشند، نه امام یا رهبر هر جامعه‌ای به تنهائی!

همین پیامبر از سوی دیگر در جنگ خندق، وقتی که وضعیت سخت می‌شود، با قبیله قطفان وارد مذاکره می‌شود. ایشان در طی این مذاکره، قراردادی منعقد می‌کنند و در آن امتیاز یک سوم خرمای مدینه را به قطفان واگذار می‌کنند. وقتی سعد ابن عباده و سعد ابن معاذ، رهبران اوس و خزرج، از جریان مطلع می‌شوند، با ایشان مخالفت می‌کنند. متن قرارداد را پاره می‌کنند و در واقع آن را انکار می‌کنند. پیامبر در این باره دخالت و مخالفتی نمی‌کنند. چرا؟! چون این امر مربوط به امور عمومی مردم و شوراست که باید بوسیله همگان حل و فصل شود. همه مردم باید در آن مشارکت داشته باشند، نه امام یا رهبر هر جامعه‌ای به تنهائی! پس مدل تصمیم گیری شورائی یکی از مهم‌ترین مدل‌های حل امور عمومی در جامعه است.

حل امور عمومی به عهده مردم گذاشته شده، تا جائیکه محوریت دین و اسلام را با مخاطره مواجه نسازد. در چنین مواقعی، اما رهبر به صورت مستقیم وارد عمل می‌شود و خطر را از دین برمیگیرد.

در جریان حمله ناو امریکائی به ایران، امام به روسای امر اینطور می‌گویند که من اگر جای شما بودم، این ناو را می‌زدم! به ایشان گفته می‌شود که شما می‌توانید در این باره تصمیم بگیرید، اما ایشان تصمیم در این باره را به شورای مربوط واگذار می‌کنند و می‌گویند که منتخبان مردم باید در این باره تصمیم بگیرند. در جائی دیگر، اما امام می‌شنوند که در یکی از کلاس‌های دانشگاه تهران دیوار کشیده شده است. ایشان متوجه آثار مخرب این اقدام برای اصل دین هستند. پس دستور می‌دهند که شبانه برای تخریب دیوار اقدام کنند! اصل هدایت و کیان اسلام، به این وسیله حراست می‌شود.

این دو شیوه تصمیم گیری در قانون اساسی ما نیز منعکس شده است. انتخابات شورای شهر و روستا، انتخابات ریاست جمهوری و... از نوع اقدامات شورائی هستند. اما در موارد دیگری نیز تصمیم رهبری اولویت دارد و تمام مسئولیت بر عهده ایشان گذاشته شده است. تجربه‌ای که ما از این سیستم در طی چهل سال گذشته داشته ایم، منجر به این شده که بتوانیم مدل بهتری از مشورت شورائی و عمومی را به اجرا درآوریم.

 

در واقع این مشروعیت حکومت، هم به شخص حاکم ارتباط دارد و هم به نظام سیاسی. مشروعیتی دوسویه که می‌توان آنرا از دو سو ترسیم کرد.

زورق: ایجاد نظام سیاسی امامت، یک فریضه است. هر فریضه دو رکن آگاهی و آزادی دارد. وقتی شما نماز می‌خوانید، باید آگاه و آزاد باشید، در غیر این صورت نماز شما درست نیست. اقدامی اجباری و نادانی است. مردم نیز موظف اند آگاهانه و آزادانه امام زمان شان را بشناسند؛ من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه!

در شرایطی که زمینه برای ظهور امام زمان آماده نیست، مردم باید نظام سیاسی و رهبرشان را بشناسند. این تفاوت نظام لیبرال دموکراسی با نظام سیاسی امامت است. امام فردی است که از دیگران به خدا نزدیک‌تر است. دانشمند‌تر و عادل تر- که این شرط اساسی در انتخاب امام به حساب می‌آید- است.

وقتی امام یا رهبر را شناختید، شرعا مکلف هستید که از او پیروی کنید. این نیز یکی از دستورات دین است که باید از آن اطاعت شود و در جریان همین پیروی ست که نظام مشورت عمومی بازتاب دارد. مردم در بسیاری از امور الامر می‌خواهند که خودشان تصمیم بگیرند و باید این تصمیم مبتنی بر حدود کلی الهی، انجام شود.

 

بعنوان نکته پایانی، بحث مان را اینطور جمع بندی می‌کنم؛ بنظر شما اساسی تری و مهم‌ترین ویژگی جامعه و حکومت اسلامی، از نظر شما چیست؟

زورق: خودآگاهی به عنوان شناخت موجود ممکنی که مسئولیت ساخت خود را بر اساس الگوی پرستش خداوند دارد و راهنمای عمل او در این راه، دین اسلام است. حکومت مطلوب او نیز نظام سیاسی امامت است. خداآگاهی نیز به معنای اینکه سرچشمه وجود از ذات مقدس الهی ست و تمام موجودات از او هستند، باید در جامعه اسلامی مورد توجه قرار بگیرد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha