نگاهی به ذهنیت جامعه ایرانی از دو مفهوم اساسی، انقلاب اسلامی؛
آزادی و عدالت در دوره مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی به اوج خود رسید. بسیاری از صاحب‌نظران با هم اتفاق نظر دارند که انقلاب ایران، انقلابی اقتصادی نبود و به دلیل مشکلات اقتصادی نیز صورت نگرفت، بلکه آنچه اهمیت داشت؛ خواست‌های انسانی و ارزش‌های مدنی به‌ویژه مفاهیمی، چون استقلال، عدالت و آزادی بوده است.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ عدالت و آزادی دو ارزش اساسی در انقلاب اسلامی ایران بوده‌اند. اگرچه در تمامی جوامع این دو واژه بار تاریخی بالایی دارند و بسیاری از افراد آنها را آرمان خود می‌دانند. در جامعه ایران با توجه به فرهنگ سنتی، مذهبی و آموزه‌های فقهی و دینی، این دو واژه بار معنایی خاص خود را دارند.

جامعه ایران برای عدالت و آزادی، اسطورهای خاص خود را دارد. زمانی که بخواهد مثال‌هایی از آزادی، آزادگی و آزادی‌خواهی بزند به افرادی خاص از تاریخ دینی یا ملی اشاره می‌کند. بنابراین این دو واژه‌، واژه‌های مهمی در زیستِ روزمره افراد در ایران به شمار می‌روند. اما پرسش آنجاست که آیا فهم جامعه ایران از این دو مقوله در تمام زمان‌ها ثابت بوده است؟ یا اینکه این فهم از چه زمانی شکل گرفته و چه عواملی بر آنها تأثیرگذار بوده‌اند؟ همچنین جای پاسخ به این پرسش وجود دارد که در حال حاضر تصور جامعه ایران از مفاهیمی چون عدالت و آزادی چیست؟

از کِی به آزادی فکر کردیم؟

با روی کار آمدن دولت مدرن در دوره رضاخان، ادبیات سیاسی در سایر کشورها به ایران نیز منتقل شد و ترجمه در این اتفاق نقش مهمی را ایفا می‌کرد. بنابراین، آزادی‌خواهی و عدالتخواهی دو جنبه مهم در تاریخ ایران مدرن بشمار می‌روند. نگاهی به نام احزاب و جریان‌ها از عصر مشروطه به این سو، مؤیدی بر این گزاره است

ادبیات ایران سرشار است از مضامینی که به مفاهیم عدالت و آزادی پرداخته‌اند. اما به نظر می‌رسد که مفهوم آزادی، به ویژه در چارچوب مدرن آن، از عصر مشروطه به این‌سو برای جامعه ایران موضوعیت پیدا کرده است. تا قبل از عصرمشروطه آزادی به معنای مدرن آن چندان موضوعیتی نداشته است؛ زیرا اساساً جامعه ایران، جامعه آزادی بوده است و حکومت‌های مرکزی هم اگرچه دارای سازمان‌هایی در بخش‌های مختلف کشور بوده‌اند؛ اما این سازمان‌ها عمدتاً توجه خود را به دریافت خراج و مالیات معطوف داشته‌اند و چندان مداخله‌ای در شؤون سیاسی و اجتماعی جامعه ایران نداشته‌اند. به همین خاطر آزادی به عنوان یک خواست شخصی و خواست اجتماعی، تا قبل از عصر مشروطه چندان مطرح نبوده است. پس از عصر مشروطه به این سو، به ویژه با قدرت گرفتن دولت قاجار و دولت پهلوی، و با روی کار آمدن دولت مدرن در دوره رضاخان، ادبیات سیاسی در سایر کشورها به ایران نیز منتقل شد و ترجمه در این اتفاق نقش مهمی را ایفا می‌کرد. بنابراین، آزادی‌خواهی و عدالتخواهی دو جنبه مهم در تاریخ ایران مدرن بشمار می‌روند. نگاهی به نام احزاب و جریان‌ها از عصر مشروطه به این سو، مؤیدی بر این گزاره است.

جامعه ایران اصلا برای عدالت انقلاب کرد!

بسیاری از احزاب خود را آزادی‌خواه و عدالت‌خواه می‌نامیدند؛ و این موضوع احتمالاً سویه دیگری نیز دارد و آن طرفداری جامعه از چنین مفاهیمی بوده است. احزاب نیز برای آنکه خود را در بین جامعه مقبول جلوه دهند؛ نام‌هایی را برای خود برمی‌گزیدند که از سوی جامعه مورد پذیرش قرار گیرند و یا با نیازهای جامعه، همراستا باشند. اما آزادی و عدالت در دوره مبارزات منتهی به انقلاب اسلامی به اوج خود رسید. بسیاری از صاحب‌نظران با هم اتفاق نظر دارند که انقلاب ایران، انقلابی اقتصادی نبود و به دلیل مشکلات اقتصادی نیز صورت نگرفت، بلکه آنچه اهمیت داشت؛ خواست‌های انسانی و ارزش‌های مدنی به‌ویژه مفاهیمی چون استقلال، عدالت و آزادی بوده است. آزادی و عدالت هم در مفاهیم دینی و مبانی اسلام و هم در ادبیات غیردینی و ادبیات سیاسی سایر کشورها، نمود پررنگی داشته‌است. به نظر می‌رسد آنچه انقلابیون در مبارزات خود مطرح می‌کردند؛ عدالت و آزادی مبتنی بر ارزش‌های دین بوده است. اما اکنون پس از گذشت چهاردهه از استقرار جمهوری اسلامی، جای طرح این سؤال است که عدالت و آزادی در دوره جمهوری اسلامی با چه تغییراتی روبرو بوده و درک جامعه از این دو مفهوم چه تغییراتی داشته است.

عدالت و آزادی در جمهوری اسلامی چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند؟

عدم نظریه‌پردازی مبتنی بر بوم فرهنگی و عقیده‌ای جامعه ایران، در مورد این دو واژه،  سبب شده که برخی مباحث با هم خلط مفهومی شوند. همچنین سرگردانی در حکمرانی و اجرای نسخه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از دیگر نمودهای نامشخص بودن تعریف عدالت و آزادی است

آیا در حال حاضر تعریف مشخصی از عدالت مبنای کار حکمرانی در جمهوری اسلامی قرار دارد یا خیر؟ و اینکه دیدگاه اصولی جمهوری اسلامی نسبت به این دو مفهوم چیست؟ جمهوری اسلامی وضعیت مطلوب عدالت را چگونه وضعیتی می‌داند و یا آزادی‌ای را که تعریف می‌کند؛ دارای چه مختصاتی می‌داند؟ به نظر می‌رسد عدم نظریه‌پردازی مبتنی بر بوم فرهنگی و عقیده‌ای جامعه ایران، در مورد این دو واژه،  سبب شده که برخی مباحث با هم خلط مفهومی شوند. همچنین سرگردانی در حکمرانی و اجرای نسخه‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از دیگر نمودهای نامشخص بودن تعریف عدالت و آزادی است.

باید دید که وضعیت مطلوب تحقق عدالت و تحقق آزادی، اولاً از نگاه جامعه چه ویژگی‌هایی دارد؛ و ثانیاً از نگاه حکومت با مبانی خاص خود چه ویژگی‌هایی دارد و در نهایت باید بین این دو نگاه اشتراکاتی را پیدا کرد و در مواردی که اختلافات وجود دارد؛ باید راه‌حل‌هایی برای رفع اختلافات و یا به حداقل رساندن شکاف‌ها پیدا کرد. گفتمان‌های عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی در ایران چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، می‌توانند انعکاس خوبی از وضعیت اجتماعی جامعه ایران و درک آنها از مفاهیم عدالت و آزادی به دست دهند. اما تاکنون اثر قابل ملاحظه‌ای درباره بررسی گفتمان‌های عدالت‌‌خواهی و آزادی‌خواهی در ایران بویژه در عصر جمهوری اسلامی ارائه نشده و مطالعه چندانی هم در این مورد صورت نگرفته است.

روی مفاهیمی مانند آزادی و عدالت تا چه اندازه اتفاق‌نظر وجود دارد؟

عدالت و آزادی از آرمان‌ها و چه بسا مهم‌ترین آرمان انقلاب اسلامی بوده‌اند و قرار بوده که در جمهوری اسلامی تحقق پیدا کنند یا لااقل به سمت تحقق آنها حرکت کنیم. بنابراین، لازم است که یک بار دیگر به این کلمات با دقت نگاه کنیم و ببینیم وقتی از آنها صحبت می‌کنیم دقیقاً درباره چه چیزی صحبت می‌کنیم. از گذشته خیلی دور بواسطه ادبیات دینی ما تا کنون، تا سال‌های قبل از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی، واژه‌های آزادی و عدالت همیشه به‌نحوی برای جامعه ما تکرار شده‌اند. در چهاردهه گذشته، عدالت بعنوان یکی از آرمان‌هایی که انقلابیون دنبال می‌کردند همواره مورد مطالبه قرار داشته و پیرامون آزادی و وجود یا عدم وجود آن نیز اظهارنظرهای فراوانی شده‌است. اما به نظر می‌رسد که مشخص نیست که در حال حاضر منظور از این دو واژه دقیقا چیست و این مشخص نبودن تعاریف سبب سوءتفاهم‌ها و مناقشات زیادی شده‌است. کسانی را داشتیم که در زمان مبارزات انقلاب اسلامی به هر حال سخنرانی کردند و کتاب نوشتند؛ از دکتر شریعتی تا بازرگان و استاد مطهری و امام خمینی(ره)، کسانی از مارکسیست‌ها و جریان‌های سیاسی مختلف درباره عدالت و آزادی نوشته‌اند و گفته‌اند. احتمالاً برایندی ازآن مفاهیم در ذهن جامعه دوران انقلاب شکل گرفته بود. یعنی اگر چه مردم کنار هم جمع نشدند و تعریف مشخصی از عدالت و آزادی قراردادی را امضا نکردند؛ اما، در آن زمانه یک فضای کلی درباره این مفاهیم در ذهن همه وجود داشته است. یک توافق بین‌الاذهانی که شاید نسبت به آن خودآگاهی وجود داشته یا نداشته است که این در جای خود، قابل بررسی است؛ اما در حال‌حاضر مفاهیمی چون عدالت و آزادی در جامعه ما، خیلی مورد توافق نیست. به خصوص بحث‌های اخیری که از سوی برخی چهره‌های منتسب به انقلاب درباره این دو مقوله مطرح شده؛ و از جهاتی به چالش کشیده شده‌اند. جنجال‌ها، پیرامون عدالت و آزادی در رسانه و عدم دستیابی به تعریف درست و مشخصی درباره این دو واژه و به دنبال آن عدم دستیابی به نسخه‌ای، برای اجرای عدالت اجتماعی و آزادی ایجاب می‌کند تا دوباره روی این کلمات دقت کنیم و آنها را مورد بازبینی قرار دهیم. به خصوص که این کلمه در عرصه سیاست اثر تعیین کننده دارد.

/انتهای‌پیام/

ارسال نظر
captcha