پرسش‌هایی در باب جام‌جهانی فوتبال، سرمایه اجتماعی و اوضاعِ این روزها؛
هم‌زمان با آغاز اعتراضات از آخرین روز‌های شهریور، گروه‌هایی از کنشگران مختلف اجتماعی و فرهنگی در داخل یا خارج از ایران، با نوشتن نامه‌هایی از فیفا خواستند که به منظور مجازات نظام سیاسی ایران بخاطر برخورد با جریان آشوب‌های داخلی، از حضور تیم ملی کشورمان در جام جهانی خودداری کند. این در حالیست که مرور تاریخ جام‌جهانی و رویداد‌های سیاسی و اجتماعی همزمان در کشور‌های مختلف نشان از طرح چنین کارزار‌هایی علیه کشور‌های گوناگون ندارد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ یکی از ویژگی‌های جوامع متکثر، فراهم بودن بستر و زمینه‌های کافی برای رقابت و طرح مطالبات و خواسته‌های مختلف از جانب گروه‌های متفاوت، قومی، فرهنگی، سیاسی و ... است. علاوه بر مطالبات و خواسته‌هایی که این گروه‌ها و اقشار در جامعه دارند، هر رویداد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی نیز می‌تواند منجر به اثرات مهمی در نسبت با مجموعه آن‌ها شود. اثراتی که درصورت مدیریت و پاسخ‌دهیِ به سامان، منجر به وفاق و همگرایی اجتماعی یا ملی و در غیر این صورت منجر به تعارض و گسیختگی اجتماعی شود. نتایجی که هریک به نوبه خود اثرات مهمی بر قوام‌بخشی یا تضعیف مولفه مهمی به نام سرمایه‌اجتماعی خواهد گذاشت. سرمایه‌اجتماعی ایرانِ امروز نیز مثل هر روز و زمان دیگری از تاریخ این سرزمین، در گرو تقویت فضای همگرایی یا واگرایی اجتماعی است. در این یادداشت به بررسی نسبت سرمایه اجتماعی ایرانی و رویداد ورزشی مهمی به نام جام‌جهانی‌فوتبال۲۰۲۲ می‌پردازیم.

 

چرا جامِ جهانی یک فرصتِ ملی است؟

ایران سرزمینی متکثر و متنوع است. این تنوع و گوناگونی در زمینه‌های مختلف اقلیمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، دینی، جمعیتی و قومی به روشنی مشهود است. به تناسب این گوناگونی‌ها به ویژه تنوعی که در ساختار فرهنگی، سیاسی و قومی کشور وجود دارد، عقاید و سلایق گرایش‌ها و منش‌های سیاسی، اجتماعی و مطالبات متنوعی هم یافت می‌شود. اکنون این پرسش مطرح است که در جامعه متکثری مانند ایران چگونه می‌توان اصل تنوع را پذیرفت و در عین حال از تعارض و چالش‌های قومی و سیاسی و خشونت بین احزاب و گروه‌های مختلف نیز مصون ماند و وفاق ملی را حفظ کرد؟ آیا برای حفظ وفاق و همگرایی در کشور باید اصل مهم و حیاتی تنوع را نادیده گرفت و در نتیجه، همه آحاد جامعه به یک شیوه فکر کنند و کنش سیاسی و اجتماعی از خود بروز دهند؟ آیا می‌توان به بهانه تهدید وفاق ملی و همبستگی اجتماعی، رقابت‌ها و تنوع سلایق را که لازمه رشد و تعالی جامعه و جلوگیری از خمودگی است، نادیده گرفت و تمام اقوام و گروه‌های اجتماعی را مجبور کرد که به یک شیوه بیندیشند و عمل کنند؟ و یا برعکس؛ آیا درست است که به بهای پذیرش رقابت در بین گروه‌ها، وفاق ملی و همبستگی اجتماعی را سست نمود و جامعه را به خشونت و چالش کشاند؟ آیا هویت ایران تنها بر مدار یکی از این دو سوی طیف استوار است؟ همزیستی ایرانی در طی سالیان طول و دراز تاریخی چطور تنوع سلایق را در خود جای داده و هویت ایرانی را زنده نگه داشته است؟ با توجه به بافت سیاسی و قومی متنوع و متکثر ایران، چارچوب و محدوده‌ای که تنوع یا تکثر سلایق سالم می‌تواند در آن جریان یابد، کدام است؟ آیا محور‌ها و رویداد‌هایی در جامعه ایرانی وجود دارد که منجر به قوام‌بخشی این هویت متنوع شود؟ به گونه‌ای که از یک طرف فرایند رقابت ساده و روان جریان یابد و افراد و گروه‌های قومی، سیاسی و اجتماعی بتوانند مطالبات‌شان را پیگیری کنند و از طرف دیگر نیز این رقابت‌ها به خشونت و تعارض سیاسی و قومی منجر نگردد؟ بنابراین حدود و آستانه رقابت‌ها تا کجا می‌تواند ادامه یابد؟ مرز‌های نمادین و خطوط ممنوعه رقابت تا کجاست؟ بستر‌ها و شرایط مناسب برای رقابت مسالمت آمیز در ایران کدام است؟ سرمایه اجتماعی ایران که با حضور همین قومیت‌ّها و اقشار مختلف قوام یافته، چگونه فربه‌تر می‌شود؟

برخی جوامع و در این سالیان، اغلب جوامع را می‌توان پیرامون چیز‌های کوچک جمع کرد. مولفه‌های کوچکی که ظرفیت‌های بزرگی برای بازتعریف سرمایه اجتماعی در خود دارند. جام‌جهانی حتما یکی از همین مولفه‌هاست. ایامی کوتاه و دور از جغرافیای ایران که فرصت‌های مهمی در اختیار اجتماع ایرانی قرار می‌دهد. فرصت‌هایی برای جبران کمبود‌های جمعی که گاه و بیگاه خود را در قالب پررنگ شدن افتراق‌ها، شورش‌ها و شکاف‌ها نشان می‌دهد

پاسخ به این سوالات، به ظاهر ساده، اما پیچیده است. همه ما می‌دانیم که هویت ایرانی، مجموعه رشدیافته‌ای از همه فاکتور‌های ایرانیت است. در سایه انبساط ساخت فرهنگی و اجتماعی ایران از یک سو و مدیریت و تدبیر سیاستمداران و نهادینه‌سازی و ساماندهی این تکثر، می‌توان فضا و عرصه را برای مشارکت فعال و آزادانه گروه‌ها، اقشار و اقوام در رویداد‌ها و فرایند‌های مهم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... باز کرد. یکی از مهم‌ترین رویداد‌هایی که ظرفیت بالقوه بالایی برای تقویت فضای همگرایی ملی را پیشِ روی ایران قرار داده، جام‌جهانی فوتبال است. رویدادی که در آن همه اقوام و اقشار، با هر سلیقه سیاسی و فرهنگی به حمایت از یک تیم یازده نفره برمی‌خیزند. آن‌ها برای تقویت هویت جمعی ایرانی، تمام تنوعات و تکثرات مختلف را به یکسو نهاده و دست روی اشتراکات می‌گذارند. در این شیوه مواجهه، مفهوم وطن به عنوان مهم‌ترین عنصر مقوم در ذهن هریک از بازیکنان تیم ملی یا هواداران حضور دارد و آنچه می‌تواند از این رهگذر پررنگ شود، عنصر ملیت است. ملتی به نام ایران.

چرا می‌گویند ایران نباید به جام‌جهانی برود؟

مرور اخبار و واکنش‌های منتشرشده در فضای مجازی به حضور ایران در جام‌جهانی۲۰۲۲ قطر، اما حکایت دیگری دارد. آنچه در فضای توئیتر و اینستاگرام منتشر می‌شود، نشان از بروز نوعی ناراحتی و خشم دارد که کاربران به خاطر وقایع اخیر در ذهن‌شان داشته و در هر بستری از جمله فوتبال، آن را بروز می‌دهند. آنان بر این باورند که هواداری تیم ملی در شرایط کنونی کشور (بروز درگیری‌های پراکنده در برخی شهر‌ها و تبعات احتمالی این درگیری‌ها که غالبا ناراحت‌کننده و غم‌انگیز است)، نشان از همراهی با یک جریان سیاسی یا جناحی خاص دارد. آنان این همراهی را به معنی نادیده گرفتن تمام اعتراضات و مطالبات‌شان می‌دانند و به همین خاطر در چند مرحله حضور ایران در جام‌جهانی را بایکوت کرده یا محکوم می‌کنند؛ نخست اعتراض به پذیرفته شدن تیم ملی ایران از سوی فدراسیون جهانی فوتبال، دوم اعتراض به نفس حضور تیم ملی ایران در مسابقات قطر از سوی بازیکنان و سوم اعتراض به ترکیب تیم ملی و استفاده از برچسب‌هایی همچون تیم ملی غیر مردمی.

هم‌زمان با آغاز اعتراضات از آخرین روز‌های شهریور، گروه‌هایی از کنشگران مختلف اجتماعی و فرهنگی در داخل یا خارج از ایران، با نوشتن نامه‌هایی از فیفا خواستند که به منظور مجازات نظام سیاسی ایران بخاطر برخورد با جریان آشوب‌های داخلی، از حضور تیم ملی کشورمان در جام جهانی خودداری کند. این در حالیست که مرور تاریخ جام‌جهانی و رویداد‌های سیاسی و اجتماعی همزمان در کشور‌های مختلف نشان از طرح چنین کارزار‌هایی علیه کشور‌های گوناگون ندارد. یکی از مهم‌ترین این نمونه‌های تاریخی مربوط به دوران حضور آلمان نازی در جام‌جهانی است. داستان از این قرار بود که پس از قرعه‌کشی مرحله مقدماتی جام جهانی ۱۹۳۸، تیم‌های اتریش و پرتغال در گروه ۵ رقابت‌های مرحله مقدماتی جام جهانی قرار گرفتند. بازی دو تیم در ورزشگاه سن سیرو شهر میلان برگزار شد و تیم اتریش با برتری ۲ بر ۱ راهی جام جهانی ۱۹۳۸ فرانسه شد. در تاریخ ۱۲ مارس ۱۹۳۸ (۳ ماه قبل از شروع جام جهانی ۱۹۳۸) کشور اتریش توسط ارتش آلمان به رهبری هیلتر اشغال شد و دولت فدرال اتریش به امپراتوری آلمان نازی پیوست. از آنجایی‌که کشور‌های اتریش و آلمان نازی یکی شده بودند و هر دو به جام جهانی ۱۹۳۸ صعود کرده بودند هر دو کشور نمی‌توانستند هم‌زمان در جام جهانی ۱۹۳۸ حاضر شوند. با دستور هیتلر قرار شد تیم آلمان راهی جام جهانی ۱۹۳۸ شود و تیم ملی آلمان را وادار به استفاده از چند بازیکن اتریشی نمود. ماتیاس سیندلار ستاره تیم ملی اتریش حاضر به بازی کردن برای تیم ملی آلمان نشد. با کنار رفتن اتریش از رقابت‌های جام جهانی، کشور سوئد که حریف اتریش در مرحله یک‌هشتم نهایی جام جهانی بود بدون انجام بازی راهی مرحله یک‌چهارم نهایی جام جهانی شد؛ و در تمام این جریانات، کارزاری علیه آلمان نازی طرح نشد.

سوال اصلی اینجاست؛ چگونه و چرا عده‌ای سعی دارند تیم ملی ایران را به ناگاه از پسوند مردمی خود محروم کنند؟

فوتبال، این زنجیره پیوند نامرئی

فوتبال، یک عامل مهم برای برقراری و تثبیت پیوند‌های اجتماعی است. فوتبال زنجیری ناپیداست که افراد را به هم متعهد، معتمد و علاقمند می‌سازد و عامل حرکت‌های جمعی و غیر انفرادی‌ست. این زنجیره نه تنها در میان فوتبالیست‌ها و علاقمندان این ورزش، که در برهه‌های حساسی همچون این روز‌ها و ایام برگزاری جام جهانی، تمام دوستداران تیم‌های ملی را نیز نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند. این همان تقویت سرمایه اجتماعی است که یکی از مهم‌ترین کارکرد‌های فوتبال و البته بایسته‌های اجتماعی و فرهنگی برای هر جامعه‌ایست.

طی سالیان، هرازگاهی که ایرانیان خود را درگیر مشکلات مشترک یافته‌اند، به طناب فوتبال چنگ زدند که «باهم» باشند. آن‌ها فارغ از نتیجه‌ای که جریان بازی در برابرشان قرار می‌دهد، در پی یک کنار هم بودن، کنار هم شادی کردن یا کنار هم ناراحت بودن، هستند. فوتبال همینقدر ساده ما را به هم پیوند زده است

زبان، فرهنگ، گذشته مشترک یا آینده آرمان‌گرایانه و هنر، از مهم‌ترین شناسه‌های سنتی سرمایه اجتماعی در دنیای امروز است، اما برخی جوامع و در این سالیان، اغلب جوامع را می‌توان پیرامون چیز‌های کوچک جمع کرد. مولفه‌های کوچکی که ظرفیت‌های بزرگی برای بازتعریف سرمایه اجتماعی در خود دارند. جام‌جهانی حتما یکی از همین مولفه‌هاست. ایامی کوتاه و دور از جغرافیای ایران که فرصت‌های مهمی در اختیار اجتماع ایرانی قرار می‌دهد. فرصت‌هایی برای جبران کمبود‌های جمعی که گاه و بیگاه خود را در قالب پررنگ شدن افتراق‌ها، شورش‌ها و شکاف‌ها نشان می‌دهد. وجود این مولفه‌های کوچک محدود به جامعه‌ای همچون ایران نیست. همانطور که برخی انگلیسی‌ها عاشق گروه موسیقی پینک‌فلوید هستند، اهالی ایتالیا عاشق پیتزا و قهوه‌اند و هردوی این‌ها خودِ ایتالیایی و انگلیسی‌شان را گرد این موضوعات کوچک یکپارچه می‌بینند. این همان چیزی است که ایرانی‌ها را نیز گردِ بازی فوتبال و کشتی، دور هم جمع کرده و نگه می‌دارد.

سرمایه اجتماعی در بستر مجموعه‌ای از روابط تقویت یا تضعیف می‌شود که بر مبنای نزدیکی جغرافیایی، اقلیم مشترک، زبان و فرهنگ مشترک و احساس نیاز طبیعی انسان به وجود می‌آید. در طول زمان ارزش‌هایی مانند اعتماد متقابل، منافع مشترک مادی و اخلاقی و اقدام جمعی شکل می‌گیرد. در اصل، سرمایه اجتماعی از گسترش تعداد و عمق روابط اجتماعی به وجود می‌آید و مشخص است که آداب و رسومی که افراد از سر فشار و اجبار اجتماعی و نه از روی اعتماد و علاقه، باعث تعمیق و گسترش سرمایه اجتماعی نمی‌گردد. آنچه از فوتبال ملی در ایران طی سالیان اخیر دیده‌ایم، فوتبال ملی را بستری برای ایجاد اعتماد و علاقه متقابل و مشترک بین تمام سلیقه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می‌یابیم که البته این سرمایه اجتماعی به هیچ وجه مختص ایرانیان نیست. با نگاهی به استقبال همیشگی از بازی‌های ملی انگلستان، برزیل، کلمبیا و آرژانتین و ... می‌بینیم که اکثر کشورها، فرهنگ فوتبال را تبدیل به راهی میان‌بُر برای ارتقای سطح کیفی سرمایه اجتماعی اخیر کرده‌اند. فوتبال همانطور که در طی سالیان و همزمان با بروز مشکلات و تحولات مهم در ایران یکی از طناب‌های نامرئی اتصال ایرانیان بوده، امروز نیز بر جای خود باقی است. طی سالیان، هرازگاهی که ایرانیان خود را درگیر مشکلات مشترک یافته‌اند، به طناب فوتبال چنگ زدند که «باهم» باشند. آن‌ها فارغ از نتیجه‌ای که جریان بازی در برابرشان قرار می‌دهد، در پی یک کنار هم بودن، کنار هم شادی کردن یا کنار هم ناراحت بودن، هستند. فوتبال همینقدر ساده ما را به هم پیوند زده است. کافی‌ست وقتی تیم ملی بازی دارد به خیابان‌های اصلی تهران و سایر شهر‌ها نگاهی بیندازید. تفاوتی که فوتبال ملی در زندگی‌های روزمره ما ایجاد می‌کند و حال و هوای مردم ایران را تغییر می‌دهد، بی‌نظیر است. همانطور که در بازی‌های ملی مشاهده اقشار حاضر در جایگاه تماشاگران استادیوم آزادی نشان از سلایق مختلف فرهنگی از اقشار مختلف جامعه دارد. آن‌هایی که ۹۰ دقیقه همه تفاوت‌ها را فراموش می‌کنند و زیر یک پرچم جمع می‌شوند. این یک حقیقت محض است.

/انتهای پیام/