به مناسبت سالروز شهادت رئیسعلی دلواری؛
با شروع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۷ شمسی، رئیسعلی حدود ۲۵ سال داشت، اما از جمله پیشگامان مشروطه‌خواه در جنوب ایران بود و از معدود رهبران تنگستان بود که صادقانه به مشروطیت ایمان داشت. او در این هنگام با محافل انقلابی و عناصر مشروطه‌طلب در بوشهر، تنگستان و دشتی همکاری کرد. هم-چنین در دوران دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار، علیه حکومت او در جنوب دست به اسلحه برد و به درخواست ملاعلی تنگستانی و سید مرتضی مجتهد اهرمی، بوشهر را از لوث وجود عناصر وابسته به دربار پاکسازی کرده و اداره امور گمرک و انتظامات را عهده دار شد.

گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ مرضیه سهامی‌احمد: در سال ۱۲۶۰ شمسی در روستای دلوار (استان بوشهر) نوزادی متولد شد که به خاطر محرومیت‌های شدید فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و...، در خوش‌بینانه‌ترین حالت می‌توانست مانند دیگر هم‌سالان خود در انزوا رشد و نمو کند و در پایان هم در گمنامی دست از زندگی بکشد، اما قهرمان داستان ما تسلیم وضع موجود نشد؛ با خون پاک و مطهر خود و یارانش، جامعه‌ای را از ذلت، خفت و خواری نجات داد و از یک ملت افسرده و خاموش در ادوار تاریخ، یک قهرمان ساخت.

در آن زمان، ایران در دست زمامدارانی بود که برای نگه داشتن تاج و تخت خود، یا به جان هم می‌افتادند و یا با بهره‌گیری از توان بیگانگان، چند صباحی به عمر حکومت خود می‌افزودند و از این موضوع سرخوش و دلشاد بودند و سرنوشت مردم پایتخت و مرکز هم برایشان مهم نبود، چه رسد به نقاط دورافتاده. در واقع می‌توان گفت کلاً یادشان رفته بود که در گوشه و کنار کشور، افرادی هم زندگی می‌کنند و حق استفاده از کشور خویش را دارند.

آنجا که نامش در تاریخ جاودانه شد

جنوب ایران اعم از مناطق تنگستان، دشتستان، و سایر مناطق آن، توسط خان و کدخدا و رئیس و عده‌ای خدم و حشم و تفنگچی اداره می‌شد. زایر محمد، کدخدای دلوار در ۳۶ کیلومتری مرکز استان بوشهر مستقر بود و روستای مدومری را در سمت جنوبی دلوار تحت فرمان داشت. این مرد در زندگی معمولی خود همزمان با کشاورزی و تجارت، صاحب حسینیه و منبر بود و متخصصی مطلع در علوم دینی به شمار می‌رفت، تا آنجایی که در انتخاب واعظین و مطالب آن‌ها صاحب نظر بود. رئیسعلی دلواری در بستر این خانواده و در سایه تفکرات کاملاً مذهبی این پدر رشد کرد و به مقامی رسید که نامش در تاریخ جاودانه شود.

رئیسعلی دوران کودکی را در زادگاهش با فرا گرفتن فنون رزمی، اسب‌سواری و تیراندازی سپری کرد، به نحوی که در تیراندازی به چنان مهارت فوق‌العاده‌ای دست یافت که در سطح تنگستان و... کمتر کسی به دقت او نشانه می‌گرفت و تیر می‌انداخت.

با شروع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۷ شمسی، رئیسعلی حدود ۲۵ سال داشت، اما از جمله پیشگامان مشروطه‌خواه در جنوب ایران بود و از معدود رهبران تنگستان بود که صادقانه به مشروطیت ایمان داشت.

او در این هنگام با محافل انقلابی و عناصر مشروطه‌طلب در بوشهر، تنگستان و دشتی همکاری کرد. هم-چنین در دوران دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار، علیه حکومت او در جنوب دست به اسلحه برد و به درخواست ملاعلی تنگستانی و سید مرتضی مجتهد اهرمی، بوشهر را از لوث وجود عناصر وابسته به دربار پاکسازی کرده و اداره امور گمرک و انتظامات را عهده دار شد.
تمبر «بوشهر در تصرف انگلیس» روی بسته‌ها رفت!

با شروع جنگ جهانی اول و با توجه به ضعف دولت ایران و حاکم نبودن آن بر منطقه جنوب، فرصت مناسبی برای انگلیسی‌ها فراهم شد که به بهانه آشوب‌های جنوب و ناامن بودن جاده‌های تجاری جنوب، این منطقه را به جولانگاه نیرو‌های خود مبدل سازد و بوشهر با توجه به مرکزیتی که نسبت به شرق و غرب خلیج داشت، به عنوان کانون جبهه تدارکاتی انگلیس در جنوب قرار گرفت. حضور استعماری انگلیس در جنوب چیزی نبود که روح آزادی‌خواه مردم آن خطه بتواند به راحتی در خود هضم کند. یک روز پس از اشغال بوشهر توسط انگلستان، چهارده نفر از ساکنان این شهر علیه اشغالگران اعتراض کردند، ولی انگلیسی‌ها آن‌ها را دستگیر و به هندوستان تبعید کردند و روی تمبرهای پست ایران، عبارت «بوشهر در تصرف انگلیس» را چاپ نمودند.

در پی این اتفاق، حکم جهاد علمای نجف به رئیسعلی ابلاغ شد و او به همراه دوست خود، خالو حسین بردخونی دشتی آماده دفاع از بوشهر گردید. رئیسعلی قرآن مجید را را روی میز جلوی خود گذاشت، آن گاه رو به حاضرین کرده گفت: «ای کلام الله گفتار مرا شاهد باش. من به تو سوگند یاد می-کنم که اگر انگلیسی‌ها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز نمایند، در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند.»

از طرفی علمای جنوب ایران هم علیه قوای انگلیس واکنش نشان دادند و کلیه مسلمین را به نبرد با متجاوزین فرا خواندند. سرانجام مبارزین تنگستانی و دشتی به فرماندهی رئیسعلی، به قوای انگلیس در بوشهر حمله‌ور شدند. رئیسعلی در یورش‌های شبانه ضربات و تلفات مؤثری بر انگلیسی‌ها وارد آورد. در یکی از این شبیخون‌ها رئیسعلی دو تن از افسران بلندپایه انگلیسی به همراه چند سرباز هندی به هلاکت رساند.

انگلیسی‌ها برای سرکوب رئیسعلی «احمد خان دریا بیگی» حاکم دست نشانده بوشهر را تحریک کردند که به دلوار حمله کند. احمد خان با پشت‌گرمی انگلیسی‌ها چند بار به تنگستان و حوالی دلوار حمله کرد که این حملات با مقاومت شجاعانه رئیسعلی و یارانش دفع شد. طوری که احمد خان چند بار به دیدن رئیسعلی رفته بود و به او پیشنهاد داده بود که هر چقدر پول بخواهی بهت می‌دهیم، دست از جنگ بردار؛ و رئیسعلی به احمد خان گفت برو به اربابانت بگو ایرانی غیرت دارد و غیرت قیمت ندارد.

جنگ میان رئیسعلی و دلیران تنگستان از یک سو و انگلیسی‌ها و خوانین متحد آنان از سوی دیگر به طور پیاپی و پراکنده ادامه یافت و انگلیسی‌ها نتوانستند بر رئیسعلی و یارانش برتری یابند. تا اینکه در سال ۱۲۹۴ انگلیسی‌ها شبانه بوشهر را با چهار ناو جنگی و صد‌ها نفر سرباز به اشغال خود درآوردند و با چندین فروند ناو جنگی و صد‌ها نفر سرباز هندی و انگلیسی به ساحل دلوار یورش بردند. رئیسعلی که از قبل خبر حمله به دلوار را شنیده بود بلافاصله اقدام به خارج کردن زنان و کودکان از دلوار و پناه دادن آنان در کوه‌های اطراف دلوار کرد. سربازان بریتانیایی هنگامی که وارد دلوار شدند که روستا خالی از سکنه بود. آنان خشمگین شروع به گلوله‌باران منازل مسکونی و قطع درختان خرما کردند. رئیسعلی شب هنگام با حدود چهار صد نفر تفنگچی به قوای متجاوزین شبیخون زدند. در این شبیخون شماری از سربازان انگلسیی و هندی به هلاکت رسیدند و ده‌ها نفر دیگر نیز مجروح شدند. پس از آن، رئیسعلی به حملات شبانه خود به بوشهر و پادگان انگلیسی‌ها ادامه داد و با همفکری علمای جنوب طرح حمله سراسری به بوشهر و آزادسازی آن را پی ریخت.

در گیرو دار همین مسائل در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ هنگامی که رئیسعلی در محلی به نام «تنگگ صفر» قصد شبیخون به قوای انگلیس را داشت، مورد هدف گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و در دم به شهادت نائل آمد. درباره چگونگی کشته شدن رئیسعلی، این طور روایت شده که غلامحسین نامی به رئیسعلی دلواری مکتوب کرد و نوشت به محض رسیدن مکتوب حرکت کرده، شب هنگام بیایید در تنگک در خانه خودم منزل کنید تا در صدق و صفا زیر رکاب شما باشم و انگلیسی‌ها را از خاک بوشهر حرکت دهیم. رئیسعلی به مجرد وصول مکتوب عازم تنگک می‌شود، تا آنکه به خانه غلامحسین می‌رسد و آنجا تیری به فرق رئیسعلی می‌خورد و به زمین می‌افتد.» وی هنگام شهادت حدود ۳۴ سال داشت و تنها یک کودک خردسال به نام بهادر از او بر جا ماند.

نهضت تنگستان و دغدغه حفظ تمامیت ارضی

نهضت تنگستان و قیام مردمی جنوب ایران به پیشگامی رئیسعلی دلواری از جمله مقاومت‌های ضداستعماری در تاریخ کشوراست که بر دو انگیزه دینی و ملی استوار است. آنچه از اسناد تاریخی برمی‌آید، برجستگی بُعد اعتقادی آن است؛ زیرا در آن زمان اقتدار از حکومت مرکزی سلب شده بود و حاکم بوشهر نیز نه تنها مبارزین را یاری نمی‌کرد؛ بلکه آنان را یاغی تلقی و برای سرکوبی آن‌ها با متجاوزین همسو و هم نظر شده بود. برخی خوانین هم از ضعف حکومت مرکزی و موقعیت به دست آمده خوشحال و مسرور شده بودند و منتظر چنین موقعیتی بودند که بهتر بتوانند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. آنان ادعای حاکمیت مطلق می‌کردند و بر سر به دست گرفتن قدرت و حاکم شدن بر مردم، از هیچ اقدامی حتی همکاری با متجاوزین دریغ نمی‌ورزیدند و از سویی بی‌توجهی و بی‌تفاوتی برخی از مردم در شهر‌های همجوار، گستاخی دشمن را افزون‌تر ساخته بود؛ بنابراین از جهت سیاسی، اجتماعی و نظامی، زمینه قیام فراهم نبود و به همین دلایل، این قیام نتوانست جنبه سراسری به خود گیرد، اما از نظر اعتقادی و بُعد مذهبی به لحاظ واکنش علمای دینی و مراجع تقلید در نجف اشرف، مقابله با اجانب و اشغالگران به منزله جهاد در راه دین و دفاع از حریم مسلمین تلقی می‌شد و به صراحت حکم جهاد صادر گردید. بر این اساس، گرایش و عملکرد شخص رئیسعلی در ارتباط با این حرکت، بیش از هر چیز بر مبنای احکام دینی شکل گرفته بود که حب وطن نیز در آن بسیار دخیل بود.

البته نباید فراموش کرد که در کنار مردانی، چون رئیسعلی و یارانش، جوانان دلواری هم نقش بسیار سرنوشت‌سازی داشته‌اند و برای انتقال خانواده‌های خود به پشت کوه‌ها که از تیرس دشمنان و اجانب مصون باشند و مورد اصابت توپ‌های دور برد قرار نگیرند همکاری‌های فراوان کردند. از طرفی بعضی از آن زنان شیردل با افسران و سربازان دشمن درگیر می‌شدند و آن‌ها را از دلوار خارج می‌کردند. تجار و اصناف نیز با آنکه آن زمان در سختی و فشار مالی بودند در پیشبرد نهضت و قیام هیچ دریغی نکردند و با اندک بضاعتی که داشتند به یاری و کمک مبارزان شتافتند.

نام و یاد رئیسعلی دلواری برای همیشه در تاریخ ماندگار شده است که راز این ماندگاری را در کنار رشادت و شجاعت مثال‌زدنی‌اش می‌توان به ویژگی‌های دیگری نیز مرتبط دانست. از جمله مردم‌داری که این خصلت ویژه که رئیسعلی دلواری از خانواده گرفته بود، موجب شد تا همه مردم جامعه پیرامون با وی همدل شوند و اهداف وی را هدف خود بپندارند. رئیسعلی با فقیر و غنی می‌نشست. در درد و رنج مردم همراه بود. او خود را تافته جدا بافته نمی‌دید و کدخدا و رئیس و فرمانده نمی‌خواند. منزلش محل اطراق همه اهالی بود. این افتادگی موجب شد تا نامش ورد زبان‌ها باشد. هم‌چنین رئیسعلی معتقد بود حسین ابن علی (ع) کشتی نجات است. همه اهل بیت کشتی نجات هستند، ولی کشتی حسین (ع) سرعت بیشتری دارد؛ فلذا حرکت خود در زیر سایه همین تفکر تنظیم کرده بود. رئیسعلی دلواری بزرگ شده دستگاه اباعبدالله بود. دستگاهی که در آن ظلم و ستم راه نداشت. اخوت و برادری موج می‌زد. کبر و غرور معنی نداشت و تواضع حرف اول را می‌زد. او از حسین ابن علی آموخته بود که همه کارهایش صرفاً به خاطر خدا باشد و همین عامل کافی بود تا نامش جاویدان بماند. او علمای دینی‌ای را همراهی می‌کرد که فرهنگ عاشورایی داشتند. آن‌هایی که نام دین بر خود داشتند، ولی در مقابل تهاجم انگلیسی‌ها سکوت می‌کردند را برنمی‌تابید. ویژگی دیگر او بسیج نیرو‌های مردمی بود که با کمک آن توانست پشت ابرقدرتی همچون بریتانیای کبیر را به زمین برساند تا همه زنان و مردان این دیار به نامش افتخار کنند و به آن ببالند.

شهید رئیسعلی دلواری بنا به وصیت خویش، در شهر نجف و در وادی‌السلام به خاک سپرده شد، اما منزل او در دلوار تنگستان به عنوان موزه مبارزه با استعمار تبدیل شده که نشان‌دهنده رشادت‌های رئیسعلی دلواری و هم‌رزمانش در مبارزه با استعمار پیر انگلیس و دیگر متجاوزان است.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha