گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ بخش نخست گفتگو با حجه الاسلام سیدهادی سیدوکیلی پژوهشگر عرصه فرق و مذاهب و تاریخ اندیشه با محوریت پیدایش، جغرافیای فعالیت و تاریخ بهاییت در ایران با عنوان «
بهاییت در ایران، بر خط گسست فرهنگی سوار است» منشتر شد. در بخش دوم این گفتگو به سراغ خلاء ها و شکافهای فرهنگی در کشور رفته ایم و شیوه های رفتاری و رسانهای بهاییان در ایران را بررسی کرده ایم. مشروح این گپ و گفت در ادامه آمده است:
از بهاییت به عنوان یک کنش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یاد کردید که ظاهر فرهنگی خود را قویتر مطرح و ارائه کرده است. شاید لازم باشد به ابعاد فرهنگی که از آن نام بردید بیشتر بپردازیم.
به طور کل بهاییت با این هدف تاسیس شد که از گسست فرهنگی استفاده کند. یعنی به این گسست فرهنگی دامن بزند، به همین دلیل، چون نقطه تیز پیکانش به سمت فرهنگ است مجبور است شعارها و فعالیتهایشان فرهنگی باشد، اما حتی پشت پردهها کاملاً سیاسی است. یعنی با هدفگیری سیاسی درصدد شکل دادن یک برنامه فرهنگی است. یک نفوذ فرهنگی را رقم میزند تا بتواند به اهداف سیاسی خود برسد.
افت و خیزهای فرهنگی به چه صورتی است یعنی بیشتر با نسل جوان کار دارد یا با هر نسلی یک برخورد خاص و متناسب با خود را تعریف میکند؟
بهاییت برای هر نسل برنامه خاصی را دارد، اما در بخشی که حوزه جذب، تاثیرگذاری و برنامه ریزی میکند بیشتر در نسل جوان است. این موضوع به آن معنا نیست که نسلهای گذشته را فراموش یا رها کرده است، اما به هر حال آنها تکیه بر نسل جدید، جوان و حتی نوجوان دارند. یعنی بهاییت مباحثش عقلانی نیست بلکه بیشتر احساسی است و برانگیختگی ایجاد میکند و این ویژگی در نوجوان و جوان قابلیت بیشتری دارد به همین جهت حساب نفوذ فرهنگی در این قشر بیشتر خواهد بود و برنامهریزیاش بیشتر برای این دسته افراد است. آنها در مهدکودک ها، مدارس، دانشگاهها آغاز به کار میکنند و در صدد تبلیغ بهاییت فعالیت میکنند.
در افراد مسنتر بهائیت هدف دیگری را تعریف میکند و آن حساسیتزدایی است، بهاییت در افراد با سن بالا سعی میکند تا شعارها را به سمتی ببرد که این حس را القاء کند که "بهائیت به اصطلاح دین و اندیشهای است، مثل سایر اندیشهها" تا حساسیتزدایی کند. تا اصل بهاییت و چهره سیاسی و اجتماعیاش را پشت یک ماسک فعالیت فرهنگی مخفی کند. در واقع نوع کنش فرق میکند. کنش بچههای جوانتر جذب است، اما در کنش افراد مسنتر حتی مسؤولین، بزرگان، افراد متفکر و مطرح حتی روحانیت کسانی که در سطح مرجعیت هستند، حالا مرجعیت دینی یا سیاسی یا فرهنگی یا علمی، کنشگران اجتماعی سیاسی، به اصطلاح سلبریتی ها، سعی میکنند در بین این افراد نفوذ کنند و رفته رفته از آنها نسبت به بهائیت حساسیت زدایی کنند.
هماکنون بهاییت در عراق به شدت در حال حساست زدایی هستند. آنها نمیآیند فردی را که سالها در فضای اسلامی نفس کشیده و به سطح بالایی رسیده را با شعارهای اولیه بهاییت جذب کنند. چون اینگونه افراد به سرعت کمبود و مشکل آن حرف را کاملاً حس میکنند، اما میتوانند حساسیتزدایی کنند تا همین افراد از فعالیتهای بهاییت احساس خطر نکنند.
خلاء فرهنگی بیشتر در چه مواردی است. بر چه خلاءهایی باید بیشتر تمرکز کنیم تا رفع شود؟
بهاییت به دنبال نقطههای آسیبپذیر میگردد، کافی است یک نقطه آسیبپذیر پیدا کند. متاسفانه اگر بخواهیم صریح آسیب شناسی کنیم باید اعتراف کنیم ما برخی از این خلاءها را در کشور داریم. رهبری معظم انقلاب بارها به نفوذ فرهنگی، هجمه فرهنگی، وجود خلاءهای فرهنگی و ضرورت کار فرهنگی به صراحت اشاره کردهاند. در عرصههای مختلف مثل گفتگو با شاعران، هنرمندان، اهالی رسانه، و... از این دغدغه صحبت کرده اند. سرآخر دستور جهاد فرهنگی و رسانهای با عنوان آتش به اختیار داده اند. چرا که به عنوان راهبر این جامعه متوجه وجود این خلاءها هستند و به خطر آسیب پذیری از این ناحیه اشراف کامل دارند. مثلا، ارتباط بزرگان با نسل جوان یکی از خلاءها است. جوانان ما به پشتوانه فکری و فرهنگی نیاز دارند. یک ارتباط به عنوان پیشینه با آن فرهنگ اسلامی ـ ایرانی باید ایجاد شود. نتوانستیم ارتباط لازم را بین پیشینه عمیق و قوی با نسل جوان ایجاد کنیم. ما نتوانستیم ادبیات را بازخوانی و بازتولید کنیم. یعنی مفاهیم فرهنگی عمیق خودمان را براساس ادبیات نسل جوان باز تولید کنیم. رمان، شعر، ادبیات، فرهنگ و...
هنوز وقتی که از جهانبینی و دین حرف میزنیم، بهترین منابع ما کتابهای شهید مطهری هستند. در حالی که این کتابها برای نسلی نوشته شد که در مساجد، هیئتها، کلاسها، دانشگاهها و مناظرهها رشد فکری و فرهنگی کرده بود و مخاطبش از نظر فکری و فرهنگی امروز متفاوت است. محتوا همان باید باشد؛ قطعا بهترین محتوا را دارد، اما ادبیات به روز رسانی نشده است. با این وجود نسل جدید یک عدهشان جذب این مساله شدند و اتفاقاً عمق بیشتری پیدا کردند، اما نتوانستیم همهگیرشان کنیم. صدا و سیما نتوانسته جایگاه فکری - فرهنگی که حضرت امام (ره) میفرمایند که باید دانشگاه باشد را در این نسل امروز ایفا کند.
شاید لازم به تذکر باشد که اگر این موضوعات به صورت جدی آسیبشناسی نشوند، ممکن است با مشکلات بیشتری روبهرو شویم البته مخاطب این سخن مسئولین کشور هستند.
نظام آموزشی (آموزش و پرورش) در این زمینه نتوانسته اقدامی انجام دهد و ضعیفترین درسهای ما درسهای دینی است. بسیاری از بچههای ما از مدرسه فارغالتحصیل میشوند، اما قادر به روخوانی قرآن نیستند. این موضوع برای ما ضعف بزرگی است؛ و این خلاهایی است که گسست فرهنگی ایجاد میکند، چراکه جوان ما با قرآن مأنوس نیست و معنویت قرآن را نمیتواند درک کند و آسیبپذیر میشود و بهاییت از این آسیبپذیری استفاده میکنند.
ما در مواردی که توانستیم نقطه قوت ایجاد کنیم مشاهده میکنیم که مورد اقبال نسل جوان قرار گرفته است، و نسل جوان تا چه اندازه به سمت این موضوعات روی آورده و چقدر آسیبها را با این مساله توانسته دفع کند. مثلا زیارت اربعین، اعتکاف، هیأت، زنده کردن یاد و خاطره قهرمانان دفاع مقدس و...
نکته دیگر مساله زندگی جوانان، ازدواج، اشتغال و... که برای جوانان ما معضل است. این آسیبها قدرت تفکر را از جوان گرفته و او را به روزمرگی میرساند و این آسیبها باعث سوءاستفاده از جوانان میشود.
من نمونهای را عرض میکنم. مثلاً قتل فجیعی که برای رومینا اشرفی نوجوانان اتفاق افتاد. در این مساله بهاییت نهایت سوءاستفاده را برای هدف قراردادن شعار تعصب و غیرت اسلامی را انجام میدهد. تعصب و غیرت اسلامی به این معنا نبوده و هیچ عالم دینی این موضوع را تایید نمیکند که تعصب و غیرت اسلامی به معنی تملک یا صاحبیت به فرزند باشد؛ اصلا معنی نیست. اصلا به این معنی نیست که حق قتل فرزند را داشته باشد.
تعصب و غیرت بر مبنای عقل و منطق و رحمت و رأفت است. امیرالمومنین به امام حسن مجتبی (ع) میفرماید، "تو بخشی از من هستی، تو تمام وجود و ثمرة من هستی. " این فرهنگ پدر و فرزندی است در فرهنگ اسلامی است که پدر، فرزند را تمام وجود خود تلقی میکند. به جای اینکه این را گسترش دهیم و رابطه پدر فرزندی را اینگونه تعریف کنیم، بهائیت و جریانهای همسوی آن رابطه پدر و فرزندی در دین را به این رابطه غلطی که براساس رفتار غلط و غیر قانونی و غیر عرفی و غیر شرعی یک فردی شکل گرفته تعریف میکنند و باز نشر میدهند تا حقیقت را دگرگون نمایش دهند. از آن طرف ما اینجا دو تا کنش و دو مساله داریم که اینگونه جریانات فقط یک روی قصه را تعریف میکنند.
یک مساله رومینا و پدرش و یک مساله رابطه دوستی که باعث فرار او شده و از نظر سنی همسن پدر اوست و اتفاقاً اینها که شعار میدهند باید براساس مخالفت خودشان با کودک همسری با این رابطه مخالف باشند، اما شاهد هستید که هیچ اثری از مخالفت با رابطه دوستی میان این دو و فرار این کودک از خانه و ... نمیشود؛ و کلا تمام اخبار و اطلاعات این طرف رابطه از نظر رسانههای غربی و جریاناتی مثل بهاییت سانسور میشود و فقط آنچه نشر مییابد ارتباطی براساس علاقه است که پررنگ میشود و تفاوت سنی حتی به عنوان یک ایراد جامعه شناختی یا روانشناختی اصلا مطرح نمیشود. اما از این سو به جای آنکه بحث رابطه پدر و فرزندی و سابقه این رابطه، ارتباطات آنها حتی آسیبشناسی شود، برخی آمدند سریع آسیبشناسی سطحی میکنند که این ربط به تعصب یا غیرت اسلامی ربط دارد نه غیرت فردی و نظر شخصی که آن فرد داشته است. انگار نه انگار که رفتار این فرد همان تعصب جاهلی است که منجر به دختر کشی میشد و قرآن با آن مبارزه کرده است.
شما ببینید پیغمبر ما چقدر درباره دختر فرمایشات دارد، چقدر درباره محبت به دختر میگویند و چقدر با تعصب جاهلی عربی مقابله کردند. دقیقا دارند تعصب جاهلی را به حساب اسلام میگذارند. یعنی مواردی که اسلام صراحتاً با آن مخالفت کرده و در آن طرف روابط نامشروعی که براساس فریب شکل گرفته و همه روانشناسان تایید کردند که آن فرد قصد فریب داشته است و باعث فرار دختر از خانه شده، سانسور و مخفی میشود. این کاری است که رسانههای بهایی در تمام زمینهها انجام میدهند. یعنی یک بخش فرهنگی، یک گسست فرهنگی، یک آسیب فرهنگی میگیرند و سریع بازخوانی میکنند تا شبهاتی علیه اسلام و تشیع بسازند و تبلیغات کنند براساس رسانههای اینستاگرام، خبرگزاریها و بیبیسی فارسی پوشش دهند و آن آسیب را تشدید و این تلقی را ایجاد کنند که این ربط به اسلام و تشیع دارد نه ربط به یک فرهنگ محلی، یا فردی، یا رفتار بد، یا عصبانیت لحظهای و جنون آنی داشته است.
با ایجاد یک فشار رسانهای نمیگذارند موضوع موشکافانه و بر اساس تحقیق بررسی و آسیب شناسی شود. این اقدامی است که رسانه بهاییت انجام میدهد، یعنی نمیخواهد ما یک آسیبشناسی صحیح از فرهنگمان داشته باشیم و اینجاست که نفوذ میکند.
بهاییت ادعا میکند که مقابله ایران با بهاییت، مقابله با یک فکر (آزادی اندیشه، آزادیبیان) است.
این گونه نیست. زمانی شما یک بحث فردی در حوزه اندیشه دارید و دارای اندیشه مخالف هستید، اما زمانی دیگر شما یک کنش اجتماعی - سیاسی دارید، بهاییت یک کنش سیاسی اجتماعی است و برنامهریزی برای تاثیرگذاری فرهنگی در این قسمت دارد دیگر اینجا بحث اندیشه مطرح نیست بلکه بحث کنش وجود دارد.
یک مثال ملموس بزنم. زمانی آقای الف میرود از آقای ب پولی قرض میگیرد و آقای الف کلاهبردار در میآید و پول آقای ب را میخورد. دو نفر به دادگاه رفته شکایت میکنند. ممکن است بخشش و گذشت به وجود بیاید. اما زمانی شما با فرد طرف نیستید بلکه با یک مساله مثل تعاونیهای اعتباری مالی مواجه میشوید و کلاهبرداری التهاب در جامعه ایجاد میکند، آن زمان مردم از دولت و بزرگان انتظار دارند تا به این موضوع ورود کنند. اصلا میگویند قبل از اینکه به نقطة بحران برسد شما مقابله نکردید؟
بهاییت از نوع دوم است. یعنی قبل از اینکه یک بحران اجتماعی درست کند باید مسؤولان و عقلای قوم فکری کنند تا به نقطه بحران نرسد. این مطالبه طبیعی اجتماع است. مردم میخواهند و انتظار دارند قبل از نقطه بحران به داد ایشان برسند. نه اینکه اجازه دهند هر اتفاقی بیافتد بعد منفعلانه وارد شوند. در صورت ادمه فعالیت بهائیت روزی خواهد رسید که پدران ما احساس میکنند که فرزندانشان را کامل از دست دادند. ملت ما احساس میکند که دیگر فرزندانشان هیچ تعلق خاصی به ایرانیگری دیگر ندارد، نه به اسلام و نه به تشیع و نه حتی به ایران. نه خانواده نه قوم و خویش و ...
شعار اصلی بهاییت، عدم تعصب ملی، عدم تعصب خانواده، عدم تعصب جنسیتی و عدم تعصب مذهبی است. یعنی فردی که میآید نه به خانواده، ملیت، مذهب تعلق دارد نه حتی به همسر و فرزندان و سایر پیوندها. به هیچ چیز تعلق و تعصبی ندارد فقط به تشکیلات حزبی بهائی تعلق خاطر دارد. در اصل همان گرفتن هویت است. بهاییت الان این شعار را مخفی میکند. در شعار زبان و خط واحد. چه اتفاقی میافتاد؟ اتاتورک وقتی قصد داشت تا ترکیه را از پیشینه تاریخی خود جدا کند چه اقدامی انجام داد؟ غیر از اینکه خط و زبان را عوض کرد. وقتی میخواستند پیشینه فرهنگی سیاسیشان را جدا کنند. انگلیس هم در هند همینکار را کرد. میخواست پیشینه فرهنگی سیاسی را بزداید، زبان و خط فارسی را از بین برد و خط و زبان هندی را نشر و گسترش داد.
پیشینه هند در کتابهای تاریخی فارسی نوشته شده است. کتابهای تاریخی و ادبیاتی هند به زبان فارسی نوشته شده است. شما اسمهایشان را ببینید، پروانه، شعله، گل و.. یعنی همه براساس آن فرهنگ ادبیاتی ایجاد شده بوده است. اما چه اقدامی انجام داد؟ این فرهنگ را جدا کرده است تا مردم نتوانند به آن پیشینه خود ارتباط برقرار کنند. حال شعار بهاییت را نگاه کنید. خط و زبان واحد در کل دنیا، یعنی شما همه دنیا را از پیشینه فرهنگی سیاسیشان جدا کنید. این هدف اصلی بهاییت است. هدف اصلی بهاییت وقتی محقق میشود که هیچ کشوری با پیشینه فرهنگی خود هیچ ارتباطی نداشته باشد یا هیچ ملتی با گذشته خود هیچ ارتباطی نداشته باشد.
در صف مقدم مقابله با بهاییت، نه روحانیون، نه اسلامگرایان، بلکه ملیگراها، ایرانیها باید باشند افرادی که طرفدار تمدن هخامنشیان هستند باید جلوتر از بقیه برای مقابله با بهاییت بایستند، چون بهاییت آنها را هدف قرار گرفته است.
نحوه مواجهه و مقابله با بهاییت باید چگونه باشد؟
همیشه نحوه مواجهه براساس مهاجمه و هجمه باید طراحی شود. بهاییت یک هجمه همه جانبه به ما کرده است. از نظر سیاسی برای ما چالشهای بینالمللی ایجاد کرد. پروندهسازی میکند و در حوزههای بینالمللی سعی میکند با دروغپردازیها، از نظر بینالمللی مشکل ایجاد کند. از نظر رسانهای مثل بیبیسی فارسی، رسانههای دیگر حضور دارند و سعی دارند برای ما هجمه رسانهای هدفمند داشته باشند. از نظر فرهنگی به جوانان ما هجمه کردند به گونهای که خانواده را از هم بپاشند که توضیح داده شد و از نظر اقتصادی ما را دچار چالشهای اقتصادی میکند یعنی مثلا در فلان منطقه انحصار خدمات خاص اتفاق میافتد. مولتی شرکتهایی که تحت پوشش بهاییها است کلیه منافع اقتصادی یک منطقه را در دست میگیرد. این اتفاقهایی است که بهاییت برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم ایران انجام میدهد.
از سوی دیگر کمک به تحریمها و تشدید آن و انحصارها و مشکلاتی که با کمک دولتهای غربی در مسیر دور زدن تحریم برای ایران ایجاد میکنند. یعنی از سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی درحال ورود هجمه به ما هستند. پس مقابله باید همه جانبه باشد، اما در بین این همه مواجه آن چیزی که به نظر باید پررنگتر باشد دو مساله است.
یک، شفاف سازی فعالیتهای فرهنگی بهائیت در جامعه و حتی برای خود بهائیان که تشکیلات ایشان را به بیگاری گرفته و اسیر خود نموده است و چه اهدافی دارند. چه نقشههای شومی برای ایران دارند و ...
دوم، مواجه فرهنگی با بهاییت، نه فقط یک حرکت فرهنگی منفعل. بلکه حرکت فرهنگی فعال. یک تعمیق فرهنگی اجتماعی یعنی حرکتی روشنگرانه که همراه است با تلاش برای برطرفکردن آسیبهای فرهنگی و جایگزین نمودن آن نیازها با نیازهای واقعی. با کمک آموزش و پرورش، صدا و سیما، دانشگاهها، نهادهای تاثیرگذار مثل سازمان تبلیغات، وزارت ورزش و جوانان. ورزش یکی از عرصههایی است که در آن نفوذ کردند که به نظرم یک دغدغه مشترک در این افراد به وجود بیاید و یک آسیبشناسی کامل بکنند اگر جایی آسیب نباشد این مگس بهاییت روی زخم نخواهد نشست.
/انتهای پیام/