بزدلی و خشیت از دشمن به معنای فقدان ایمان حقیقی و تحلیل و تبیین نادرست از حقایق هستی و عدم اهتمام به ربوبیت و پروردگاری خدا است. در نوشتار پیش رو نویسنده به برخی از عوامل ایجادی بزدلی در برابر دشمنان و آثار این بزدلی بر اساس آیات قرآن اشاره کرده است.
به گزارش «سدید»؛ شجاعت در برابر دشمن از پیامد‌های ایمان حقیقی است؛ زیرا مومن جز از خدا از هیچ کس و هیچ چیزی «خشیت» ندارد و شجاعانه بر اساس حقیقت گرایی و واقع بینی به گونه‌ای عمل می‌کند که پیروزی یا سعادت شهادت را برای خود رقم می‌زند. بنابراین، بزدلی و خشیت از دشمن به معنای فقدان ایمان حقیقی و تحلیل و تبیین نادرست از حقایق هستی و عدم اهتمام به ربوبیت و پروردگاری خدا است. در نوشتار پیش رو نویسنده به برخی از عوامل ایجادی بزدلی در برابر دشمنان و آثار این بزدلی بر اساس آیات قرآن اشاره کرده است.

حاکمیت شیطان بر دل‌های بزدلان
ساحت دنیا، ساحت فتنه است به طوری که حق و باطل همواره در هم آمیخته است و جنگ بی‌پایانی را با هم دارند تا یکی بر دیگری غلبه کند که بر اساس فلسفه تاریخی قرآن، این غلبه برای حق و اهل حق خواهد بود. (اسراء، آیه ۸۱؛ انبیاء، آیه ۱۰۵؛ نور، آیه ۵۵؛ مائده، آیه ۵۶)

خدا در قرآن، از مومنان خواسته تا در جبهه حق باشند و هرگز در هیچ عصر و مکانی از حق کوتاه نیایند و در هر شرایطی شجاعانه علیه باطل باشند و تلاش کنند تا حق بر باطل غلبه کند. این بدان معناست که وظیفه و تکلیف مومنان در زندگی دنیوی، مجاهدت در همه عرصه‌های تزکیه ای، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و نظامی است. عمل به تکلیف همواره به معنای کسب توفیق و پیروزی نیست، بلکه ممکن است مشیت و اراده الهی به عدم پیروزی مومنان باشد که حکمت الهی مقتضی آن است. بنابراین، مومنان در میادین جهاد مشارکت فعال داشته و مامور به وظیفه هستند نه مامور به نتیجه؛ چرا که براساس آموزه‌های قرآن، آنچه بر انسان است عمل به تکالیف و وظایف است نه بیشتر از آن؛ از همین رو خدا می‌فرماید هر کسی اگر به وظیفه و تکلیف خود عمل کرد، کامروا و سعادتمند است و در هر حالی او پیروز واقعی میدان جهاد است؛ چرا که کسب رضایت الهی مهم‌ترین نتیجه‌ای است که انسان می‌بایست دنبال آن باشد، خواه این رضایت در پیروزی اسلام و حق باشد و چه در شهادت. (توبه، آیه ۵۲؛ مائده، آیه ۱۱۹؛ توبه، آیه ۱۰۰؛ مجادله، آیه ۲۲)

مومنان به سبب آنکه خود را متصل به خدا و مامور به انجام تکلیف و وظیفه می‌دانند، به طور طبیعی تنها خدا را مد نظر قرار می‌دهند و از هیچ کسی و هیچ چیزی ترسی ندارند. نه ترس برخاسته از توهم قدرت دشمن، یا بر اساس «خشیت» و علمی نسبت به قدرت و توان دشمن در واقعیت زندگی دنیوی؛ چرا که مومنان می‌دانند که هر چند که دشمن در واقعیت خارجی و بیرونی، از نظر ظاهری از قدرت و توان بسیار بالایی برخوردار است؛ اما بر این باورند که قدرت و توان دشمن زمانی می‌تواند برای دشمن مفید باشد که مشیت الهی بخواهد که او توفیق یابد؛ در حالی که مشیت الهی براین قرار گرفته است که اگر مومنان خشیت از خدا داشته باشند، نمی‌بایست از هیچ چیز دیگر از واقعیت‌های خارجی همچون اقتدار و قدرت دشمن ترسی داشته باشند؛ از همین رو خدا می‌فرماید: همان کسانى که پیامهاى خدا را ابلاغ مى کنند و از او خشیت عالمانه داشته و مى‏ ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند؛ و خدا براى حسابرسى کفایت مى ‏کند. (احزاب، آیه ۳۹)

بنابراین، آنچه حاکم بر اهل ایمان است، خشیت الهی است نه خشیت از کسی یا چیزی دیگر. این بدان معنا خواهد بود که اهل خشیت از غیر خدا، اهل ایمان حقیقی نیستند، بلکه مدعیان دروغین از منافقان یا سست ایمان‌هایی هستند که جزم‌اندیشه یا عزم انگیزه‌ای در آنان در حدی نیست که آنان را از خشیت مردم به خشیت خدا برساند.

از نظر قرآن، دو عامل اصلی درونی و بیرونی، حتی مومنان سست ایمان را گرفتار بزدلی می‌کند تا نتواند خشم الهی خویش را متوجه دشمن کنند و شجاعانه در برابر تهدیدات احتمالی یا فعلی آنان بایستند و به تکلیف الهی خویش عمل کنند. عامل درونی که عامل روانی است، عدم ایمان یا سست ایمانی است؛ زیرا وقتی ایمان به خدای غنی و قادر مطلق نباشد، شخص از اسباب ظاهری که در اختیار دشمن است، هراسان بوده و بزدلانه در برابر آن دست‌ها به نشانه تسلیم بالا می‌برد؛ زیرا اگر ایمان در دل‌ها جا داشت، دیگر ترس از دشمن و اسباب ظاهری نمی‌توانست به حدی برسد که انسان به وظیفه و تکلیف الهی خود عمل نکند که مجاهدت تا پیروزی یا سعادت شهادت است.

بسیاری از مردم این گونه هستند؛ زیرا آنان تنها اسباب ظاهری را می‌بینند و خدای اسباب ساز را نمی‌ببینند. این گونه است که در برابر توان ظاهری دشمن تسلیم می‌شوند و شجاعت دفاع عاقلانه و عالمانه را از دست می‌دهند. خدا در قرآن می‌فرماید که این دسته از انسان‌ها، از توده مردم بیشتر از خدای قادر و متعال حساب می‌برند و از آنان خشیت دارند؛ زیرا می‌دانند که این توده مردم دارای قدرت و توان هستند، اما نمی‌دانند که دست خدای قادر بالای دست آنان است. (مائده، آیه ۴۴).

اما عامل بیرونی همان شیطنت ابلیس و شیاطین همسو با او است که شجاعت را از افراد می‌گیرد. شیطان با بزرگ‌نمایی تلاش می‌کند تا دل‌های افراد را از درون خالی کند و آنان را برده و بنده خویش سازد؛ چنانکه خدا می‌فرماید: در واقع این شیطان است که افراد تحت ولایت و دوستانش را مى‏ ترساند. پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید. (آل عمران، آیه ۱۷۵)

پس کسانی که تحت ولایت طاغوتی شیطان هستند، نسبت به شیطان احساس ترس دارند؛ زیرا شیطان برای اعمال حاکمیت طاغوتی خویش از شیوه ترساندن بهره می‌گیرد تا این گونه همه مطیع او باشند.

همچنین از آیه فوق به دست می‌آید که اگر انسان اهل ایمان و تحت ولایت الله باشد، دیگر ترس و خوف معنایی نخواهد داشت؛ و آنانی که می‌ترسند و بزدلانه رفتار می‌کنند، در حقیقت نمی‌توانند مدعی ایمان باشند، بلکه باید گفت که در ایمان آنان شک و تردید است؛ چرا که اگر اهل ایمان باشند، معنایی برای خوف و ترس نیست؛ پس کسانی که می‌ترسند تحت ولایت ابلیس و شیاطین هستند؛ و گرنه اهل ولایت الله هرگز نمی‌ترسند.

به هر حال مومنان تنها از خدا ترس عالمانه عاقلانه دارند که از آن به خشیت یاد می‌شود، اما ترس و خوف از دیگران ریشه در ولایت الله ندارد، بلکه خاستگاه آن ولایت طاغوت است. کسانی که تحت حاکمیت شیطان و ولایت الطاغوت هستند، ترس از دیگران داشته و بزدلانه در میادین سیاسی، نظامی و مانند آن وارد می‌شوند و شکست را به خود و مردم تحمیل می‌کنند.

عوامل و آثار بزدلی و فقدان شجاعت
شجاعت به معنای مهار و مدیریت غضب و خشم با نیروی عقلانی الهی است به طوری که شخص با واقع بینی و حقیقت گرایی بدون تشویش و اضطراب روانی و به دور از تردید در میدان عمل و اراده گام بر می‌دارد و اهداف مد نظر را تحقق می‌بخشد. (نگاه کنید: جامع السّعادات، نراقی، ج ۱، ص ۲۴۲)

از نظر علمای اخلاق، شجاعت حد اعتدال میان تهور و خوف است (همان) به طوری که برخی در جهت افراط گرایی، متهورانه و بی‌باکانه به دور از واقعیت گرایی مبتنی بر عقل به دل دشمن یا خطر می‌زنند که می‌تواند بسیار آسیب زا باشد؛ در حالی که برخی دیگر در جهت تفریط، بزدلانه همچون موش به سوراخ می‌خزند و از مقاومت دست بر می‌دارند و عرصه را به دشمن واگذار می‌کنند یا در امور زندگی گوشه‌گیری کرده و خطر نمی‌کنند. براین اساس می‌توان گفت که بزدلی، تفریط و کوتاهی در امری است که می‌بایست انسان براساس عقل و علم در آن وارد شود؛ ولی به سبب ناتوانی از نظر روانی و روحی، عقب‌نشینی می‌کند و عرصه را به دیگران واگذار می‌کند.

چنانکه گفته شد عوامل درونی و بیرونی موجب می‌شود که انسان گرفتار ترس غیر عالمانه و غیر عاقلانه یعنی همان بزدلی شود که از مهم‌ترین آن‌ها عدم ایمان و حاکمیت ولایی شیطان و طاغوت بر قلوب است. البته خدا در قرآن این مسئله را به شکل جزیی‌تری با بیان مصادیق بیان کرده است که در اینجا به آن‌ها پرداخته خواهد شد. از نظر قرآن عواملی موجب بزدلی در افراد می‌شود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به موارد زیر‌اشاره کرد:۱. فقدان ایمان به خدا: وقتی اهل ایمان به این باور رسیده‌اند که اسباب ظاهری در طول اسباب معنوی و الهی قرار دارد و تاثیرگذاری آن تنها به اذن و مشیت و اراده الهی خواهد بود، به طور طبیعی اسباب ظاهری به عنوان یک واقعیت مد نظر قرار می‌گیرد، ولی به اسباب باطنی همچون مشیت الهی و امداد‌های غیبی نیز در محاسبات توجه می‌شود که در این صورت غلبه با اسباب باطنی خواهد بود. بنابراین، شخص به جای ترس از دشمن، از خدا خشیت می‌ورزد؛ زیرا می‌داند که دست خدا بالای دست‌ها است. (فتح، آیه ۱۰) پس کسانی دچار بزدلی هستند که یا به خدا و اسباب باطنی و امداد‌های غیبی اعتقاد ندارند، یا اگر دارند این اعتقاد به شکل ایمان کامل درنیامده و مومنان دچار سست ایمانی و سست اعتقادی و عدم توجه به خدا و اسباب باطنی و مشیت الهی هستند. کسانی که ایمان کامل دارند، وقتی دربرابر دشمن قرار می‌گیرند، قوی‌تر و شجاع‌تر ظاهر می‌شوند، در حالی که سست ایمان‌ها با بزدلی صحنه را ترک می‌کنند. (آل عمران، آیات ۱۷۳ و ۱۷۴؛ مائده، آیه ۲۳)

۲. عدم ایمان به معاد و حسابرسی: ایمان و اعتقاد به معاد بیشترین نقش را در زندگی دنیوی انسان به جا می‌گذارد؛ زیرا کسی که به معاد اعتقاد داشته باشد و زندگی را محدود به زندگی دنیوی نداند، هم در رفتار اجتماعی سعی می‌کند تا آخرت گرا باشد و هم مرگ را پایان زندگی و راه نمی‌داند. پس وقتی حقیقتی را شناخت و خواست آن را تحقق بخشد، به میدان می‌آید و از هیچ کس و هیچ چیزی باکی نخواهد داشت؛ اما کسی که اعتقادی به معاد و آخرت و زندگی پس از مرگ ندارد، به طور طبیعی بسیار بزدل و ترسو می‌شود و اجازه نمی‌دهد تا شرایطی برایش فراهم آید که زندگی دنیوی‌اش از دست برود.

بنابراین، بزدلانه در برابر دشمن قرار می‌گیرد و خود را تسلیم می‌کند. پس بی‌ایمانی نسبت به معاد و زندگی پس از مرگ یا ایمان ضعیف نسبت به معاد عامل مهم در بزدلی در همه میادین از جمله نظامی و سیاسی و مانند آن‌ها است؛ چنانکه ایمان به معاد و حسابرسی عامل شجاعت است. (بقره، آیه ۲۴۹؛ شعراء، آیات ۴۹ و ۵۰؛ اعراف، آیات ۱۲۴ و ۱۲۵؛ احزاب، آیه ۳۹)

۳. اعتماد به اسباب ظاهری بدون اسباب باطنی: چنانکه گفته شد مومنان در محاسبات خویش تنها به اسباب ظاهری بسنده نمی‌کنند، بلکه اسباب باطنی همچون امداد‌های غیبی را مد نظر قرار می‌دهند و این گونه است که شجاعانه در هر عرصه از جمله عرصه سیاسی و نظامی وارد می‌شوند؛ اما کسانی که تنها اسباب ظاهری و امکانات مادی دشمن را می‌بینند و ایمان مومنان را نادیده می‌گیرند و امداد‌های الهی نسبت به مومنان را نمی‌بینند و یا باور ندارند، در رفتار سیاسی و اجتماعی و نظامی بزدلانه با دشمن مواجه می‌شوند و عرصه را به دشمن واگذار می‌کنند. (آل عمران، آیات ۱۲۵ و ۱۲۶؛ انفال، آیات ۱۰ و ۱۱)

آثار بزدلی
کسانی که گرفتار بزدلی و عدم شجاعت هستند، زندگی را بر خود و دیگران سخت می‌کنند و زیان بسیاری را وارد می‌سازند. از نظر قرآن، برخی از آثار بزدلی و فقدان شجاعت عبارتند از:
۱. اضطراب روانی: بزدلان وقتی به محاسبه قدرت و توان دشمن می‌پردازند، گرفتار اضطراب می‌شوند. این اضطراب روانی موجب می‌شود تا نتوانند بر اساس عقلانیت و عالمیت تصمیم‌گیری کنند و در هنگام مجاهده و مذاکره صحنه و عرصه را به دشمن واگذار می‌کنند. اضطراب و تشویش آنان موجب تشویق دشمن شده و عرصه را بر آنان تنگ‌تر می‌کند. این افراد حتی در بیان مطلب ناتوان می‌شوند و در حالتی قرار می‌گیرند که گمانه‌های بسیار به سوی آنان هجوم آورده و قلب هایشان گویی به حنجره رسیده و در حالت مرگ و خفگی قرار می‌گیرند. (احزاب، آیه ۱۰) بنابراین، این افراد در صحنه مذاکرات سیاسی نیز وا می‌دهند و ناتوان از درک و فهم مطالب رد و بدل شده هستند و این گونه است که پیمان‌هایی را امضا می‌کنند که از محتوای باطنی آن درک درستی ندارند.

۲. افشای رازها: بزدلان در برابر شرایط محیطی و فشار‌های بیرونی واداده می‌شوند و ممکن است راز‌های نهانی را آشکار کنند. دشمن نیز با استفاده از این راز‌های بر ملا شده عرصه را بر مومنان تنگ می‌سازد. (قصص، آیه ۱۰) سیاستمدارانی که گرفتار بزدلی هستند در عرصه مذاکرات راز‌ها را آشکار کرده و این گونه شرایط مذاکره را سخت‌تر و دشمن را در عملیات یاری می‌رسانند و توفیق را برایش رقم می‌زنند تا کامیات از مذاکرات بیرون آید.

۳. ولایت طاغوت: بزدلان با ترس خویش از ولایت الله خارج شده و به ولایت طاغوت گرایش می‌یابند؛ زیرا در تحلیل و محاسبه خویش، دشمن و اسباب ظاهری قدرت و توان او را برتر دانسته و اسباب باطنی را نمی‌بینند یا اعتقاد بدان ندارند؛ این گونه است که برای جلب دوستی و ولایت دشمنان اقدام می‌کنند و برای رضایت آنان تلاش می‌نمایند. (آل عمران، آیات ۱۷۵ و ۱۷۶) اصولا بسیاری از رفتار‌های غلط مسلمانان در برابر دشمنان حتی اهل کتاب برای این است که این افراد مسلمان از دشمنان خویش می‌ترسند و گمان می‌کنند که باید رضایت آنان را به دست آورند، در حالی که انسان باید دنبال رضایت خدا باشد.

رضایت دشمن هرگز به دست نمی‌آید؛ زیرا آنان گام به گام مواضع خالی شده را تسخیر کرده و پیشروی می‌کنند تا دیگر از دین اسلام چیزی نماند و همه امت اسلام تسلیم دشمنان شوند. (بقره، آیات ۱۲۰ و ۱۵۰) انسان مومن از سرزنش دشمنان نمی‌هراسد و میدان را به دشمن واگذار نمی‌کند، اما بزدلان این گونه نیستند. (مائده، آیه ۵۴)
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha