به گزارش سدید؛ اگر روزگاری خواننده شدن نیاز به تایید و امضای اساتید داشت، اما حالا به کمک دستگاههای الکترونیکی و یک اتاقک کوچک به اسم استودیو شما خواننده شدهاید. کافی است که بتوانید واژهها را هم کنار هم قرار بدهید یا حتی بروید سراغ اشعار شاعران بزرگ و اشعار آنها را بدون تغییر یا با اصلاحاتی از سوی خودتان بخوانید که دیگر نخواهید حتی هزینه ترانه یا شعر را هم پرداخت کنید.
تبریک میگویم؛ شما خواننده شدهاید و بقیهاش را بسپارید به دست سایتها، فضای مجازی یا سلبریتیهایی که پول میگیرند تا آهنگ شما را تبلیغ کنند و حتی اگر راه و رسمش را بدانید ممکن است بعد از مدتی سر از تلویزیون و برنامههای معروفش هم دربیاورید. دیدید، به همین راحتی میتوان خواننده شد و دیگر لازم نیست زحمت بکشید و دانش موسیقی داشته باشید و دستگاهها را بشناسید و تازه حداقل یک ساز هم بتوانید بنوازید.
شما که این گزارش را میخوانید میتوانید اندکی مکث کنید و به آهنگهایی که این روزها از تلویزیون و صفحات اینستاگرامی میشنوید فکر و بررسی کنید که چه تعداد از این قطعات استاندارد و قابل شنیدن هستند و چه درصدی از آنها با وجود ضعیفی و سخیفی مورد توجه قرار میگیرند. نکته جالب وضعیت فعلی موسیقی این است که کسی مسئولیت این شرایط را گردن نمیگیرد. تهیهکنندگان میگویند بازار و مردم چنین آهنگهایی از ما میخواهند و مدیران ارشاد و آنهایی که مجوز میدهند هم میگویند از دست ما خارج است و از بیرون مجوز میگیرند و خوانندگان هم فقط میخواهند مشهور بشوند و بقیهاش برایشان مهم نیست. این وسط سلیقه مردم است که روزبهروز متفاوت میشود. اگر آثار دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی اوایل دهه ۸۰ همچنان شنیدنی هستند و دلنشین، اما موسیقی دهه ۹۰ بهشدت سطحی، موقت و دارای تاریخ انقضاست. ترانههایی که میتوانند شبیه به مسکنها عمل کنند و نه در کلام نشانی از عمق و فخامت دارند و نه در ملودی. حتی تعدادی از این قطعات را به دلیل وجود کلمات توهینآمیز و سخیف نمیشود با خانواده شنید. موسیقی امروز برگرفته از اثرات ورود پول فراوان به این صنعت است. تهیهکنندگانی که خوانندگان را به چشم ابزار میبینند و فقط دنبال سود بیشتر هستند و خوانندگانی که پای هر قراردادی را امضا میکنند تا فقط دیده شوند و به فردای پس از پایان قرارداد فکر هم نمیکنند.
تعرفه تبلیغات فضای مجازی یکی از سایتهای معروف موسیقی
گفته میشود که سایتهای موسیقی یکی از عوامل به وجودآمدن شرایط فعلی موسیقی هستند. سایتهایی که پول میگیرند تا قطعات موسیقی را داخل سایت و رسانههای جانبی دیگرشان قرار دهند و خواننده را از این راهها حمایت کنند. سایتهایی که ممکن است کیفیت آثار تولیدی برایشان اولویت نباشد و احتمالا نگاهشان به کسب درآمد بیشتر است هرچند شعارشان چیز دیگری باشد. با تعدادی از این سایتها تماس گرفتیم و شرایط پخش آهنگها را پرسیدیم. اکثر آنها از رایگان بودن گذاشتن یک قطعه در یکی از بخشهای سایت و نه صفحه اصلی، خبر دادند و بعد از پولی بودن تبلیغات آهنگها در فضای مجازی میگفتند. یعنی اگر شما بهعنوان خواننده بخواهید قطعه مجوزدارتان را در اختیار یکی از سایتهای موسیقی قرار دهید آن سایت، قطعه شما را در یکی از بخشهای فرعی خودش به رایگان قرار میدهد، اما اگر بخواهید اثر شما در قسمتهای مختلف صفحه اصلی سایت بیاید باید هزینههای متفاوتی بکنید. قرار گرفتن اثر شما در صفحه اینستاگرام یا کانال تلگرامی آن سایت هم نیاز به هزینههای دیگری دارد. حتی بسیاری از این سایتها در ازای گرفتن مبلغی، میتوانند آهنگ شما را بهعنوان یکی از ۱۰ قطعه محبوب هفته، ماه یا سال قرار دهند و آن را معروف کنند و حتی آهنگ شما میتواند در جشنوارهها هم برنده جایزه شود، اما به شرطها و شروطها! با یکی از این سایتها تماس گرفتیم و از آنها خواستیم که یکی از آهنگهایی که تولید کردهایم را روی سایتشان بگذارند. گفتند اگر مجوز داشته باشد بهطور رایگان در یکی از بخشهای سایت کار میشود و در ادامه تعرفه هزینه تبلیغات در تلگرام و اینستاگرامشان را بنا به درخواست ما ارسال کردند. تعرفه تبلیغات فضای مجازی این سایت موسیقی نسبتا مشهور که اتفاقا جشنواره هم برگزار میکند بهشرح زیر است (مبالغ به تومان است):
از سادهنویسی به سخیفنویسی رسیدهاند
گفتگو با امیر ارجینی، ترانهسرا:
تعداد قطعاتی که منتشر میشود نسبت به سالهای قبل زیاد شده، اما کیفیت کارها پایین است؛ یعنی متنها ضعیف است، چه آنهایی که مجوز میگیرند و چه آنهایی که نمیگیرند و غیرمجاز منتشر میشوند. به نظر شما بهعنوان کسی که ترانههایی نوشتید که در ذهن مردم مانده است چه اتفاقی افتاده که ترانه و شعرها به وضعیت فعلی رسیده است؟
دلیل این اتفاق را کسی نمیداند، ولی چیزی که مشخص است اینکه کاملا کانالیزه این اتفاق رخ داده است. یعنی با یکسری فعلوانفعالات و سمتوسودهی به این جریان این اتفاق رخ داده است. یعنی این اتفاقات دست مردم عادی نبوده است. تهیهکنندههای موسیقی مخصوصا کسانی که در کار برندسازی بودند برای اینکه خوانندهها را به استیج برسانند و کنسرت برگزار کنند و بهنوعی با آنها درآمدزایی داشته باشند، کار را به اینجا کشاندند.
زمانی میگفتند شعرها خیلی عمیق شده و فهم آن برای مخاطب آسان نیست و باید قدری سادهترش کنیم؛ از سادهنویسی به سخیفنویسی رسیدهاند. یعنی به اینکه هرکسی هر چیزی دوست دارد، بنویسد. به سابقه تاریخی سادهنویسی دقت نشده است و متوجه نشدند سهل و ممتنعنویسی راه علاج کار است، نه اینکه شما یک کار را آنقدر از درجه ادبی پایین بیاورید که هیچ ارزش ادبی نداشته باشد. با دوستان شورای شعر که گاهی گپ میزنم میگویند خیلی از این شعرها را رد میکنیم، شعرهایی که در بازار شنیده میشود و واقعا مسئولیت را قبول نمیکنیم، اما اینکه از چه کانالهایی میروند و مجوز میگیرند معلوم نیست. آن شعرهایی که غیرمجاز است هیچ، آنهایی که غیرمجاز نیستند و مجوز دریافت میکنند، انگار فیلتر ادبیات در آن لحاظ نمیشود، چون شورای شعری داریم که به گفته اکثریت آنها اینها را رد میکنند، ولی از یک کانال دیگری مجوز میگیرند و با مجوز بیرون میآید.
یعنی چه کسانی مجوز میدهند؟
اینکه این شعرهای ردشده از کانال دیگری مجوز میگیرد و بیرون میآید، نشان میدهد عزم جزمی برای اینکه این حالت موسیقی ما عوض شود وجود ندارد یعنی به آنها اجازه داده میشود. وقتی میخواهید یک سیلی خانه شما را ویران نکند باید عزم جزمی داشته باشید تا مسیر سیل را عوض کنید. وقتی این کار را نمیکنید این سیل به راه خود ادامه میدهد و خانه شما را ویران میکند. الان این اتفاق رخ داده است و نمیدانیم باید به چه کسی خرده گرفت.
تهیهکنندگان موسیقی اعتقاد دارند وضع فعلی موسیقی قصه مرغ و تخممرغ است. میگویند سلیقه مردم ما را به این سمت کشانده است. واقعیت اینچنین است؟
به نظر من این حرف تهیهکنندهها یک فرار رو به جلو است. این حرف اصلا صحت ندارد. تمام تهیهکنندگانی که این خوانندههای بازاری و مردمپسند را در اختیار دارند در کنار کاری که میکنند یکی، دو خواننده حسابی میآورند که سلیقه مخاطب را تغییر دهند؟ خیر. حتی کسانی که رو به این آوردهاند شعر را با زبان معیار و کلاسیک میخوانند. ابتدا چارتار این را شروع کرد که با زبان معیار خواند، ولی الان زیاد شده و به شکل سخیفی هم تبدیل شده است. خیلی از این کارها را میشنوم و مردم هم زمزمهاش میکنند. البته مردم را بازه سنی زیاد در نظر نگیرید، یعنی طرفداران این نوع موسیقی از ۱۵-۱۴ سال تا ۲۱ سال هستند. اکثر این خوانندهها هم یکی، دو سال بیشتر در بازار نیستند بهخاطر اینکه ماهیتی ندارند.
بیهوده نبوده که خوانندههایی توانستهاند ۱۲-۱۰ سال خود را در این بازار نگه دارند، چون کار درستی انجام دادند و ماندگار شدند و از این به بعد هم احتمال دارد ماندگار شوند. وقتی تهیهکنندگان فرار رو به جلو میکنند یعنی دغدغه فرهنگی ندارند که بخواهند این رویه را عوض کنند. اگر من الان با کولهباری از تجربه و استعداد بروم پیش یک تهیهکننده، او میخواهد من را شکل بازار کند و اجازه نمیدهد من بازار را شکل خودم کنم. همان تهیهکنندهای که میگوید ما با سلیقه مخاطب خود پیش میرویم. در همین بازار همایون شجریان در ایران میخواند و همچنین علیرضا قربانی و علی زندوکیلی و حجت اشرفزاده. سلیقه بازار این نیست؛ سلیقه بازار را شمای تهیهکننده گلآلود و خراب میکنید.
البته این وسط، جوانان علاقهمند به موسیقی هم داریم که خیلی وضع مالی خوبی دارند و به هر دلیلی وارد میشوند. این هم معضلی است که در موسیقیمان میبینیم. نظر شما درباره حضور این جوانان چیست؟
این بخش را من از تهیهکننده جدا میکنم، وقتی مخاطب پای پست خواننده مینویسد من عاشق چال روی گونه شما هستم، یعنی صدا برای این مخاطب اهمیت ندارد. در همه جای دنیا خوانندههای برند تیپهای مختلفی دارند. آرایش موها یا نوع لباس پوشیدن یا نوع آرایش صورت آنها مورد توجه است، ولی اول هنرمند هستند و بعد این مسائل را دارند. اینجا اینطور نیست و میتوانم بگویم ۹۰ درصد بچههایی که جدید هستند اصلا خواننده نیستند و صدا ندارند.
یکی صدا ندارد، ولی نت را بلد است و درست میخواند، ولی عدهای نهتنها صدا ندارند که نت را هم بلد نیستند. مد شده در استودیوی کوچکی تیزری لاتی میخوانند و روی نت میفرستند. بچهها هم گوش میدهند. شاید باید از مدارس و پایه ششم و هفتم کار کنیم. این فرهنگسازی باید از این دوره انجام شود. وقتی در مدارس موسیقی تدریس نمیشود و آموزشگاهها بسیار گران هستند، همه دست به دست هم میدهد درنتیجه سواد موسیقی جامعه کاهش مییابد و هر چیزی را بهعنوان موسیقی و هر کسی را بهعنوان خواننده میپذیرند.
اگر شعرهای خوانندهها را روی کاغذ بنویسید و دست کسی بدهید تا بخواند، نمیفهمد این چیست. یک ملودی و تنظیم و آوابازیهای مختلف و میکس کمک کرده این جذابیت پیدا کند، ولی وقتی روی کاغذ مینویسید معلوم نیست این چیست و اصلا ارزش ادبی ندارد و کلام باید روی کاغذ ارزش ادبی داشته باشد. در اطراف خودم این نوع خوانندهها را دارم؛ خوانندههایی که با من دوست هستند و تازه میخواهند وارد این مارکت شوند و تمام سعی خود را میکنند تا از دیگران شعر نگیرند، حتی اگر پول داشته باشند. بحث مالی هم مطرح نیست، چون فکر میکنند اگر آقای ایکس و ایگرگ موفق شدند، چون خودشان نوشتند موفق شدند. اولا موفقیت مقطعی هیچ فایدهای ندارد. اینکه یکی، دو سال به زور تبلیغات در بورس باشید و بعد پی کار خود بروید، فایدهای ندارد. یکی، دو سال تهیهکنندهها شیره جان شما را میدوشند و از شما یک خواننده معروف میسازند و بعد که سودشان را کردند رهایتان میکنند و میروند سراغ خواننده دیگری.
همه میخواهند خواننده شوند
گفتگو با غزل بخشایش، نوازنده و مدرس موسیقی:
شما سالهاست در گروههای موسیقی بانوان حضور دارید، مینوازید و با خوانندگان زن معتبری کار کردهاید. تحلیل شما از شرایط فعلی موسیقی ما چیست؟ اصلا قبول دارید که موسیقی ما در شرایط بدی قرار دارد؟
کاملا قبول دارم. فکر میکنم یکی از دلایل این است که چندین سال است همه افرادی که درحوزههای غیرموسیقی هستند میخواهند وارد این حوزه شوند. جو خواننده شدن همه را گرفته است؛ از پزشک و فوتبالیست گرفته تا بازیگر دوست دارند خواننده شوند و میتوان گفت: خواننده غیرمتخصص و بدون تحصیلات آکادمیک در این سالها زیاد شده است.
بازیگر، دکتر و فوتبالیست بخشی از محبوبیت و رفاه را دارند. خوانندگی چه دارد که علاوهبر اینها دنبال خوانندگی هم هستند؟
سوال خوبی است و نمیدانم چرا خواننده شدن را دوست دارند.
یعنی خوانندگی وجه فرهیختگی این افراد را بیشتر میکند؟
ممکن است چنین تصوری داشته باشند، اما حرف من درباره وضعیت فعلی موسیقی چیز دیگری است. باتوجه به اینکه هزینهها بالا رفته و شما اگر بخواهید شعر و آهنگساز خوبی داشته باشید باید دستمزدها و هزینهها را بالا ببرید، پس میروید سراغ افراد ضعیف و پایینتر که دستمزد کمتری میگیرند. وقتی با محاسبه هزینه ارکستر، یک قطعه ۱۰۰-۵۰ میلیون تومان هزینه نیاز دارد، خیلی از خوانندهها، چون این بودجه را ندارند به آهنگسازان و شاعران متوسط مراجعه میکنند تا هزینه کاهش یابد. یکی از دلایل افت کیفیت میتواند این مساله باشد. البته درحوزه موسیقی پاپ هرچقدر شاعر و آهنگساز خوب باشند خود خواننده هم بههمان اندازه مهم است. زمانی موسیقی بهتری داشتیم و تعداد موزیسینها، خوانندهها و آهنگسازان کمتری هم بودند. هرچقدر تعداد بالاتر میرود، تعداد کسانی که متوسط رو به پایین هستند بیشتر میشود.
فضای مجازی یا سایتهای تخصصی موسیقی را در ایجاد این شرایط چقدر دخیل میدانید؟
درمورد فضای مجازی حداقل میتوان گفت: دربخش بانوان یا حتی غیربانوان افرادی هستند در این روزها بهدنبال شوآف و نمایش خودند و اینطور طرفدار جذب میکنند، درنتیجه به جامعه موسیقی ضربه بدی میخورد.
انگار ویترین برای خوانندهها و آهنگسازان مهمتر شده است.
بله، خیلی از موزیسینهای بنام و پیشکسوت هستند که در دنیای مجازی حضور ندارند. من نمیگویم حضور در فضای مجازی بد است، میتوان از آن استفاده مفید هم کرد، ولی منظورم این است که نسل جوان و جدید خیلی جذب همین فضای مجازی میشوند؛ و سلیقهها را فضای مجازی تغییر میدهد.
بله، حتما موثر است؛ و سلیقه موسیقیایی مردم نسبت به دهه ۷۰ تغییر کرده است؟
متاسفانه تغییر کرده و پایین آمده است. زمانی موسیقی پاپ ما خیلی خوب بود؛ با محمد اصفهانی و عصار شروع کردیم و الان به اینجا رسیدیم.
دستمزد خانمها و آقایان در موسیقی متفاوت است؟
خیر، اگر ارکستر باشد که برای خانم و آقا دستمزدها متفاوت نیست و برحسب تخصص فرد است. بهطورکلی اگر وارد بخش بانوان و غیربانوان شویم میتوان گفت دستمزدها متفاوت میشود.
در سال ۹۹ اجرایی داشتید؟
امسال با وجود کرونا کار ضبط بیشتر انجام دادهام.
با توجه به تعداد زیاد نوازندگان و خوانندگانی که در سالجاری بیکار بودهاند یا اصلا درآمدی نداشتهاند، اوضاع شما خوب بوده یا خیر؟
تدریس آنلاین داریم و یکسری از بچهها کلاسهای آنلاین را دوست ندارند و ریزش داشتهایم، ولی کلاسها همه به شکل آنلاین است.
شطحیاتی بر چرایی اشاعه موسیقی سخیف
حسین علیشاپور، خواننده موسیقی ایرانی:
موسیقی سخیف؛ ترانه سخیف؛ گوشهای سخیف و اذهان سخیف. چرا؟ پاسخ ساده است فاصله گرفتن موسیقی و کلام از نقاط مثبت فرهنگی. درست همانطورکه بیشتر مردم ایران دیگر زیبا حرف نمیزنند و اصولا برایشان این اهمیت از دست رفته است که چرا باید کسی زیبا سخن بگوید، زیبا بنوازد و زیبا بخواند؟ این است که اگر ببینند بالفرض محمدرضا گلزار روی سن ویولن میزند -یا هر آدم معروف، ولی نامربوط به حرفهای دیگر که به آن حرفه روی آورده- حتی اگر یک نت درست ننوازد، هورا میکشند و دست میزنند. خیلیهایشان تنها میبینند میدانند که گلزاری هست و ویولنی. نمیشنوند و اصلا گیرندههای شنوایی مرتبط با ادراک موسیقاییشان کار نمیکند و این نیست مگر بهخاطر فاصله گرفتن از نقاط مثبت فرهنگی که ریشه در تربیت و آموزش دارد. تربیت و پرورشی که قاعدتا باید بر عهده دولتها باشد، برای آن سازوکار درازمدت فراهم شود و بودجههای بزرگ و کار شبانهروزی گذاشته شود، عملا تبدیل به یک امر مضحک و اضافی شده است. دستگاههایی که برایشان وظیفه فرهنگسازی تعریف شده و بودجهگیر هستند، اصلا موسیقی را جزء مقولات فرهنگ ملی به حساب نمیآورند. زعمایشان هم عمدتا میدانند که نقش و اهمیت موسیقی در فرآیندهای اجتماعی چیست و اتفاقا به همین دلیل است که «سوتزنان» و دست بر پشت از کنارش رد میشوند. رادیو و تلویزیون عملا روی هم رفته ۵ برنامه مفید برای فرهنگسازی در موسیقی ندارند. برای آن یکی دوتایی هم که در حد مصاحبه و صحبت برخی موسیقیدانان است، زمان چندانی گذاشته نمیشود. ساعات پخش آنها هم یا از ۱۲ شب به بعد است و یا بعدازظهر که مردم خوابیده یا خستهاند و حوصله ندارند. پس اگر موسیقی بهقول شما «سخیف» دارد در جامعه پخش میشود و مشتری هم دارد، خیلی نیاز به کنکاش ندارد که چرا این اتفاق افتاده است. یا با برنامهریزی -طبق دیدگاه داییجان ناپلئونی - و یا از روی بیسوادی و بیتوجهی و بیتدبیری آنان که مسئولیت فرهنگی دارند، کار بهجایی رسیده که نه ملودی مانا و حالآوری پیدا میشود و نه ترانهای که درباره چیزی بهدردخور -حالا هر چیزی- حرفی بزند. حال این وسط ممکن است سوالی و ایرادی مطرح شود، اینکه وظیفه هنرمند واقعی موسیقی بالا بردن سطح فرهنگ از طریق ارائه آثار نیکوست، پس چرا هنرمندان موسیقی که کاربلدند نشسته و کاری نمیکنند؛ پاسخ من به این سوال، دو سوال ساده است. ببخشید! با کدام پشتوانه و حمایت کار کنند و بالفرض که چیزی خلق شود در کجا ارائه کنند؟ مگر دانشکده هنرهای زیبا و دانشگاه هنر و اینهمه آموزشگاه آزاد موسیقی درست و حسابی، کم فارغالتحصیل دارند. تازه در میانشان، هم جوانان خوشتیپ و خوشصدا پیدا میشود، هم نوازندگانِ چیرهدستِ خوشپنجه. ولی خب! اینها که شرط عمل نیست. شرط عمل و رمز عملیات، جای دیگری طراحی و تعریف میشود.
برای یک قطعه خوب باید بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون هزینه کرد
گفتوگو با سامان احتشامی، نوازنده و آهنگساز:
تعداد قطعاتی که در این روزها منتشر میشود، خیلی زیاد است؛ طبق گفته دوستان ارشاد ۵۰ تا ۱۰۰ عدد بیشتر از سال گذشته بوده است. اما کیفیت آثار بهشکلی است که نهایت یک دقیقه تا ۳۰ ثانیه بتوانیم گوش کنیم. تحمل نمیشود کرد و میرویم سراغ ترک بعدی، میخواستم نگاه شما را درمورد دلایل بهوجودآمدن وضعیت فعلی موسیقی بدانم.
نگاه من این است کسانی که کار حرفهای موسیقی انجام میدهند، احتیاج به استودیو و نوازندگان و صدابرداران حرفهای دارند. بهجهت اینکه برای آهنگها باید هزینه کنند. برای همین الان هر کسی یک کامپیوتر و یک میکروفن میخرد و در منزل شخصی خود با سلیقه و پول شخصی خود آهنگ ضبط میکند.
در قدیم اینگونه نبود، حتما شما باید در یک استودیوی حرفهای موسیقی را ضبط میکردید. مثلا من افتخار دارم که در زمان خودم صدابردار موسیقی من آقای منوچهر ریاحی بود. کلا ۱۰ صدابردار موسیقی در پنج استودیوی ضبط حرفهای کار میکردند و آنها خودشان یک ممیزی داشتند. آهنگی اگر بد بود خودشان اصلا ضبطش نمیکردند. یکی از دلایل ضعف موسیقیها درحالحاضر این است که از لحاظ فنی موسیقی رویت نمیشود. قبل از اینکه بخواهد ریپورت شود. موسیقی الان دیگر نوشته نمیشود. الان همه سمپلهای بهترین صداهای جهان در کوچکترین کامپیوتری که دست هر بچهای است، وجود دارد و هر کسی میتواند برای خود آهنگ بسازد. من و شما حتی میتوانیم پازل بسازیم. چون موسیقی مثل پازل است، شبیه اسباببازی است؛ مثل لگو. یعنی شما میتوانید آنها را در کنار هم بچینید. موسیقی اصلا ساختارش عوض شده است و آن اتفاق لازم نمیافتد و هر کسی هم میتواند با پول شخصی خود موسیقی ضبط کند و آن را منتشر کند و الان هم بهخاطر آمدن کرونا مردم بیشتر در خانه نشستهاند. عوض اینکه در قدیم آتاری بازی میکردیم الان با دستگاه کامپیوتر یا با آیفون خود مینشینند و موسیقی ضبط و منتشر هم میکنند و دلشان میخواهد صفحه شخصی داشته باشند و برای خود فنپیج داشته باشند و بهخاطر همین آثار را منتشر میکنند و ارشاد هم به آنها مجوز میدهد و ظاهرا کار خلافی هم انجام نمیدهند.
ولی ملودی و کلام، سطح پایین و مبتذل و کپی است. ۳۰ مدل از یک تنظیم را برای خوانندگان مختلف میشنویم.
بهخاطر اینکه کارها کپی هستند. کاری که باید انجام داد این است که از همان ابتدا باید بستری در سازمان صداوسیما درست میشد و یک برنامه یکساعته در طول هفته در حوزه موسیقی تولید میکردند که مردم موسیقی خوب و بد را از هم تشخیص بدهند.
البته خود صداوسیما متاسفانه هر کسی را بهعنوان خواننده روی آنتن میآورد.
دلیل این است که صداوسیما به بسیاری از هنرمندان بدهکار است و نیاز به کسانی دارد که هزینه کنند و آثار آنها پخش شود. دلیلش بیپولی صداوسیماست.
یعنی آنهایی که کارشان ضعیف است بهخاطر اینکه پول دارند به تلویزیون میروند؟
بله، لامبورگینی را سوار میشود و ۲۰۰ میلیون برای یک آهنگ خرج میکند. اتفاقی هم نمیافتد. هنرمند خوب بهخاطر اینکه پول ندارد یا اصلا تلفنی ندارد که بخواهد اینستاگرام داشته باشد، دیده نمیشود.
یک قطعه چقدر وقت و هزینه میبرد تا ساخته شود؟
براساس ارکستری که میخواهید ضبط کنید، متفاوت است. زمانی یک آهنگ را با کامپیوتر مجانی ضبط میکنید.
یک قطعه استاندارد به چه صورت است؟
فقط هزینه ارکستر زهی بهصورت منطقی اگر ضبط شود، حتما ۱۰ میلیون تومان میشود.
میتوانیم بگوییم یک قطعه بین ۷۰-۵۰ میلیون تومان هزینه دارد؟
بله، این عدد منطقی است. حتی میتوان گفت: ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان هزینه دارد. البته این ۱۰۰ میلیونی که هزینه میکند به خواننده برنمیگردد. توجیه اقتصادی ندارد و هنرمندان درجه یک مملکت به همین دلیل کار نمیکنند. میگویند آهنگ بسازیم و دو ماه تمام کار و هزینه کنیم، ولی در این مدت نباید ۲۰ میلیون تومان برگردد که بتوانیم امرار معاش کنیم؟ هنرمند باید حداقل زندگی خود را فراهم کند. در این مدت حداقل ۲۰ میلیون تومان هزینه رفتوآمد میکند. به این دلیل آهنگسازان این مملکت سعی میکنند سکوت کنند و کار نکنند. در این بازار هر کسی خوشگلتر و خوشتیپتر است، وارد میشود. یک شرکتهایی هم البته وجود دارند که بسیاری میخواهند در برنامه «عصر جدید» هنر خود را نشان دهند؛ این طبیعی است. الان کنسرتها بسته است و طرف چطور باید پول دربیاورد. خیلیها جویای نام هستند و آدمهای پولداری هستند و سراغ این شرکتها میآیند. آن شرکتها این کارها را تولید میکنند. شخص نمیتواند مجوز بگیرد. باید یک شرکت برایش مجوز بگیرد. پس نتیجه میگیریم، چون شرکتها بیکار شدهاند و کنسرت وجود ندارد، مجبور هستند از آدمهای پولدار و بیسواد در موسیقی استفاده کنند. برای همین تولیدات این روزها زیاد شده است.