طرح تعدیل ساختارها ازجمله طرحهای پساجنگ بود که موردتوجه دولت وقت قرار گرفت و باعث دگردیسی سریعی در ارزشهای برآمده از انقلاب شد؛ طرحی که موضوعات مورد بحث در تئوریهای ارزشی سالهای ابتدایی انقلاب را بهصراحت زیر سؤال برد و در پرتو آن دگرگونی در نظام فرهنگ شهری رخ داد.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ علی حجازیان: شروع حرکتهای مهاجرتی و آغاز توسعه شهرنشینی معاصر ایران مقارن سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ است. در این دوره براثر نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی، اقتصاد کشور دستخوش رکود شد و طرحهای نوسازی و توسعه که اغلب در شهر بوده نیز متوقف شدند و روند تحولات اقتصادی و عمرانی کشور از ادامه بازماند. بیکاری در روستاها افزایش پیدا کرد و روستاییها برای کسب معیشت مجبور به مهاجرت شدند، اما مهاجرت در دهه ۲۰ و ۳۰ الزاماً به سمت شهرها نبود و کشاورزان از روستایی به روستای دیگر برای کار، مهاجرت میکردند که عمده آن نیز در دسته مهاجرت فصلی محسوب میشد.
از سال ۱۳۳۲ به بعد با تزریق بودجههای حاصل از فروش نفت و اجرای طرحهای عمرانی، روند نوسازی مجدداً در شهرها رونق گرفت و همزمان به دلیل بیتوجهی به روستاها روند عقبافتادگی روستاییان نیز آغاز شد. در دهه ۴۰ با کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد کلان و رکود شدید اقتصاد روستایی درنتیجه اصلاحات ارضی و از طرفی رشد همهجانبه زندگی شهری، روند مهاجرت نیروی کار از روستاها به شهرها شدت گرفت.
در آن برهه زمانی شهرها ظرفیت و بستر پذیرش جمعیت مهاجران را نداشتند و روستاییان مهاجر نیز به دلیل عدم توانایی مالی نتوانستند در محدوده شهر اسکان پیدا کنند و بالاجبار برای سکونت مجبور شدن در اراضی پیرامونی شهر و یا در اراضی بایر و غصبی سکنی پیدا کنند و با مصالح در دسترس آن محدودهها مانند لاستیکهای فرسوده، حلبیها و آجر کهنه آلونکی، سرپناهی ایجاد کنند.
مناطق حاشیهنشین شهری ازنظر بافت کالبدی، معماری و شهرسازی یک محدوده بیشکل، بی نظم و فاقد خیابان و کوچه بندی به صورت خودساز ساختهشده بودند. موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در سال ۵۱ ویژگی حاشیهنشینان را چنین بیان کرده است: «از نظر منشأ جغرافیایی و اجتماعی مطالعات نشان داده که ۹۱ درصد سرپرست خانوارها متولد روستاها بودند. این گزارش نشان میدهد که منشأ اجتماعی حاشیهنشینی روستاها بودهاند و سبب مهاجرت نیز اختلاف درآمد و امکانات زندگی در روستا و شهر بوده است. در پی تحقیقاتی که در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران درباره حاشیهنشینها انجام گرفت، حاشیهنشینها افرادی هستند که در محدوده اقتصادی شهر ساکناند، ولی به روند اقتصادی شهری جذب نشدهاند. از بعد جامعهشناختی افرادی را شامل میشود در محدوده زندگی اجتماعی شهر جذب و با آن ادغام نشدهاند.»
برای بهبود وضعیت سکونت حاشیهنشینان در سال ۴۴ معاونت فنی وزارت آبادانی و مسکن طرح ساختمان شهرک (کوی نهم آبان سابق؛ ۱۳ آبان فعلی) را به اجرا آورد که البته این طرح تنها ویژه شهر تهران بود و دیگر استانهای کشور نادیده گرفته شدند. همچنین این طرح بدون توجه به ابعاد اجتماعی اجرا شد که فقط در جهت تأمین مسکن بود و در راستای حل مسائل اشتغال، اقتصاد، بهداشت، آموزش و دیگر مباحث اجتماعی که خاصیت حاشیهنشینی است اقدامی صورت نگرفت. در عرصه عمل نیز طرح با شکست مواجه شد چراکه ساکنان اولیه خانههای خود را به افراد دیگر فروختند و به داخل محدوده شهری حرکت کردند. علت اصلی شکست نیز عدم شناخت نیازها و نحوه مشارکت و نیز نبود مطالعات جامع بوده و اینکه واحد مسکونی احداثشده با محل کسبوکار فاصله بسیار داشت.
نتایج مطالعات در مورد مسئله حاشیه نشینی حاکی از آن است که علت ایجاد حاشیهنشینی در دهه ۴۰ و ۵۰ شرایط نامطلوب زندگی اقتصادی و اجتماعی در پیرامون زندگی شهری و ارتباط آن با مهاجرت روستاییان به شهرها ناشی از عوامل اقتصادی و اجتماعی حاکم بر روستا بوده است. درکل عامل رشد حاشیه نشینی در کلانشهرهای ایران قبل انقلاب ورود و استقرار سرمایه داری وابسته، توسعه و گسترش صنایع مونتاژ و تشدید آن با اجرای اصلاحات ارضی بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جهت مقابله با تضاد پیش آمده بین شهر و روستا در رژیم پهلوی توجه به روستا و کشاورزی چه در مرحله ارزش گذاری و سیاستهای کلان و چه در راهبردها و راهکارها موردتوجه قرار گرفت. ابتدای پیروزی انقلاب نیز اقدامات خوبی در جهت حل بحران مسکن و حاشیه نشینی انجام شد. فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی، اقدامی نو در این راستا محسوب میشد. همچنین حساب ۱۰۰ که از اقدامات مهم رهبری برای کمک به مسکن محرومان بود و تأسیس بنیاد مسکن در سال ۵۸ پاسخی بود به بحران مسکن.
در حین جنگ و پس از اتمام جنگ نیز مجدد شاهد رشد حاشیه نشینی به دلیل مهاجرت مردم از روستاها به شهرها و مهاجرت از شهرهای کوچک و جنگ زده به شهرهای بزرگ و کمتر آسیب دیده از جنگ مانند مشهد و تهران بودیم. در سال ۶۸ به بعد کشور از تفکر دفاعی خارج و توسعه اقتصادی در دستور کار دولت وقت قرار گرفت و این سرآغاز بحران جدید در کشور بود.
نگاه برنامه ریزان و تئوریسینهای دوران سازندگی نگاهی به بیرون در جهت دریافت الگویی از آن سوی مرزها است. یکی از طرحهایی که در این دولت انجام شد طرح تعدیل ساختارها بود که باعث دگردیسی سریعی در ارزشهای برآمده از انقلاب شد از پیامدهای این طرح، زیر سوال بردن تئوریهای ارزشی سالهای ابتدایی انقلاب بود و در پرتو این تغییر دگرگونی سریعی در نظام فرهنگ شهری رخ میدهد و گرایش به تملک مادی در سایه طرحهای دولت بر سرمایه بخش خصوصی افزایش یافت. شهردار تهران جزو تئوریسینهای اصلی این مدل از توسعه بود. در اوایل دهه هفتاد و آغاز ساخت و سازها یک اتفاق عجیب در پایتخت رخ داد. از آنجایی که تهران جذابیتهای سرمایه گذاری داشت پولهای هنگفتی برای ساخت و ساز وارد حوزه عمرانی شهر شد و دولت نیز به دلیل محدودیتهای مالی که داشت به تنهایی نمیتوانست تهران را سروسامان بدهد، سیاست خودگردانی شهرداریها در راستای خصوصی سازی باعث شد که شهرداریها برای انجام خدمات شهری به فعالیتهای اقتصادی مانند: تراکم فروشی، تغییر کاربریها، توافق به جای ضابطه و قانونروی آورند.
مدیریت شهری تهران در این دوره اقدام به شهر فروشی کرد و در مناطقی هم که امکان بارگذاری ساختمانهای بلند مرتبه نبود، انبوه سازیها شکل گرفت. درواقع شهردار وقت آینده شهر را فروخت؛ و در طی زمانی کوتاه چهره شهر تهران به یک شهر مدرن تغییر پیدا کرد. شهر به علت تفاوتهای موجود بین سبک زندگی ارزشی آن زمان و پارامترهای محیطی شهر مدرن به شهر آشوب تبدیل شد و به تدریج فضای مدرنیته شهر تهران بر ساده زیستی و مؤلفههای ارزشی غلبه کرد. سرعت تغییر چهره شهر باعث رشد کاریکاتوری شهر شد و در کنار برجهایی که به سرعت ساخته میشدند در اطراف پایتخت آلونکها و حلبی آبادهایی شکل گرفت. تداوم سیاست تمرکز گرایی به شهرنشینی بی رویه و تمرکز امکانات رفاهی- خدماتی در شهرهای بزرگ باعث شد مهاجرت به شهرها پس از انقلاب نیز ادامه داشته باشد و در برخی سالها شدت گرفت. در دهه ۷۰ احداث شهرهای جدید برای هدایت مهاجران به نقاط مطرح شد تا مانعی از رشد شتابان بافت کالبدی شهرها باشد و از گسترش حاشیه نشینی جلوگیری بشود، اما این طرح تأثیر کمی بر کاهش روند مهاجرت داشت چراکه برنامه ریزیها بدون مطالعه جامع و شناخت ظرفیتهای تحقق شهر جدید بود.
آنچه امروز در تهران و اکثر کلانشهرهای کشور میبینیم نتیجه سیاستها و راهبردهای نادرست مدیریت شهری و دولت وقت در اوایل دهه ۷۰ است. در این برهه از زمان قیمت زمین و مسکن بهشدت افزایش پیدا کرد و افراد زیادی از شهروندان از محدوده شهر به سمت حاشیه شهر برای اسکان رفتند و افرادی هم که به امید زندگی بهتر و شغل پایدار به تهران آمدند به دلیل هزینههای گزاف زندگی در شهر در حاشیه شهر مجبور به سکونت شدند و بدین گونه حاشیهنشینی در تهران تشدید شد. بافتهای حاشیهنشین شهرهای کشور دارای ویژگی مشترکی است که میتوان به کیفیت پائین مصالح و عمدتاً در دسترس در همان بافت اشاره داشت. مسکنسازی در این بافتها شتابزده و بهدوراز نظارت مدیریت شهری ساختهشده و به همین دلیل شهرداری تعهدی در قبال بافتهای حاشیهنشین نداشته و ساکنین بافتها از خدمات شهری محروم بوده این بافتها معمولاً دارای تراکم جمعیتی بالایی هستند و پیوستگی کالبدی- عملکردی با شهر ندارند و کاربریهای موردنیاز برای زیست اجتماعی مانند کاربریهای آموزشی- خدماتی و تجاری در همسایگی این بافتها کمتر از میزان استاندارد وجود دارد.