مهمترین خصوصیت محمد امامی این است که معلوم نیست کیست؛ فقط میدانیم سال ۹۲ به عنوان تهیهکننده سریال «شاهگوش» وارد کار هنری شد و پس از آن سریال «شهرزاد» و چندین مجموعه و فیلم سینمایی دیگر با سرمایهگذاری او جلوی دوربین رفتند.
به گزارش «سدید»؛ میلاد جلیلزاده در یادداشتی نوشت: باور کنیم یا نه؛ امروز درباره کسی که یکی از کلانترین متهمان پروندههای فساد مالی در ایران است و بریز و بپاشهای فراوانی در سینما و شبکه نمایش خانگی هم داشته، حتی یک خط بیوگرافی موثق در دست نداریم. مهمترین خصوصیت محمد امامی این است که معلوم نیست کیست؛ فقط میدانیم سال ۹۲ به عنوان تهیهکننده سریال «شاهگوش» وارد کار هنری شد و پس از آن سریال «شهرزاد» و چندین مجموعه و فیلم سینمایی دیگر با سرمایهگذاری او جلوی دوربین رفتند؛ آثاری که تولیدشان به فعالیتهای اقتصادی ناپاک و پولشویی متهم شد؛ پولشویی و اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان، از حقوق و معوقات معلمان بازنشسته و نیز میدانیم که نماینده دادستان درباره این فرد گفته است: «آقای امامی در فروش اموال به بانک ۴۸۰میلیارد تومان گراننمایی داشته است. یک بنگاهدار که تا دیروز ملکی را متری پنجمیلیون میفروخته است ناگهان مشاهده میکند بانک همان ملک را از آقای امامی متری ۴۰میلیون تومان خریداری کرده است. در اینجا اثر این کار این است که آن بنگاهدار به افراد دیگر میگوید ملک کناری شما متری فلانقدر فروخته شده است.»
یعنی او کسی است که به همراه هادی رضوی و چند نفر دیگر، روی گران شدن اجاره مسکن ما آدمهای معمولی تاثیرگذار بودند، ما آدمهای معمولی که دسترسی به بیوگرافیمان و حتی مبلغ ناچیز تمام حسابهای بانکیمان، چندان دشوار نیست. همین نماینده دادستان میگوید که مفسدان بانکی فراری در ویلای امامی با هم قرار میگذاشتهاند یا محتویات جلسات هیاتمدیره بانکها همان حین برگزاری برای امامی پیامک میشده است؛ اما آخر مگر او کیست؟ از کجا آمده؟ چند سال سن دارد؟ چه تخصصی دارد؟ آیا امامی قبل از سال ۹۲ وجود خارجی داشت؟ ظاهرا این محمد امامی که ما میشناسیم، در سال ۱۳۹۲ متولد شده است.
هنوز هم اینکه سیدمحمد امامی چطور توانست از یک خانواده معمولی و با این سن کم، تا این پایه شخصیت تاثیرگذاری در حوزههای اقتصادی و فرهنگی ایران شود، یک نکته مبهم و البته مهم است. او از پشت ضلع هفتم مکعب پیدا شد، از هیچجا، از خلأ. پدرش یکی از فعالان عادی حوزه نساجی بود و خودش هم با اینکه هر کاری از دستش برمیآمد کرد و هرچه بلد بود را روی دایره ریخت، سوای حمایتی که توسط دستهای نامرئی دریافت میکرد، نه نبوغی در بزهکاری داشت نه حتی سن و سالی که فرصت صعودی تا این حد را در ارکان اقتصادی و فرهنگی کشور به او بدهد. او را حمایت کردند؛ حالا از کجا و چه کسانی بماند و ظاهرا همین است که پروندهاش را پیچیده میکند. مبلغ پروندهای که محمد امامی با آن مرتبط است، از هزاران میلیارد تومان سر میزند. او نفوذ زیادی در بانک سرمایه داشت و با یک تلفن میتوانست میلیاردها تومان پول را به حساب این و آن واریز کند. تعارف را که کنار بگذاریم باید گفت: بررسی پرونده محمد امامی ممکن است تبعات سنگینی برای دستگاه قضا و سایر نهادهای مرتبط داشته باشد. کیفرخواست او پای خیلی از دانهدرشتها را وسط خواهد کشید و تنها مقداری روحیه محتاطانه میتوانست چنین نهادهایی را از پیگیری این پرونده منصرف کند. با این حال چنان که پیداست ظاهرا قرار بود قوه قضائیه بعد از پایان تعطیلات نوروز ۱۳۹۹، بالاخره دادگاه امامی را برگزار کند. پاندمی عالمگیر ویروس کرونا باعث شد برگزاری این دادگاه مدتی به تاخیر بیفتد و همین فرصتی را برای محمد امامی فراهم کرد تا با کمک واسطههایش سعی کند اهالی سینما را به حمایت از خودش وادارد. سینما جایی است که امامی، این ابربدهکار بانک سرمایه که نقش او در پروندههای اقتصادی متعددی مطرح است، در آن سرمایهگذاری کلانی انجام داده بود.
با نزدیک شدن به پایان تعطیلات نوروز ۱۳۹۹، زمزمههایی مطرح شد راجع به نامهای که عدهای از اهالی سینما آن را امضا کردهاند و قرار است با مضمون درخواست آزادی محمد امامی، به رئیس دستگاه قضا فرستاده شود.
ابتدا این گمانه وجود داشت که این نامه از ترس واکنش منفی افکار عمومی هیچگاه منتشر نشود، اما بالاخره شد. این اتفاق جمعه بیستودوم فروردین افتاد. یعنی نامه در این روز علنی شد. در بخشی از این نامه از قاضیالقضات خواسته شده بود به دلیل شیوع ویروس کرونا اجازه خروج محمد امامی از زندان داده شود. این، اما تنها بخشی از نامه بود که با تاکید روی آن تلاش میشد از اهالی سینما امضا گرفته شود نه تمام آن. در این نامه محمد امامی با عباراتی مثل «یکی از فعالترین و موثرترین چهرههای فرهنگ و هنر کشور در سالیان اخیر» توصیف شده بود و از او به عنوان «یک چهره خلاق و موفق» نام برده بودند که «جنجال و حاشیهسازیهای زرد رسانهای، مانع ورود و اظهارنظر اهالی سینما به موضوع او شده است» و حالا تنظیمکنندگان این نامه حتی بدون اینکه عنوان فرستنده را «جمعی از اهالی سینما» ذکر کنند، از طرف کل اهالی سینمای ایران به بلندپایهترین مرجع حقوقی کشور چنین مینوشتند: «این روزها مردی در زندان به سر میبرد که پرمخاطبترین سریال شبکه نمایش خانگی را در کارنامه خویش دارد، تهیهکننده فیلمهای نامآوری است که در ایران و جهان مایه عزت و احترام بودهاند، موجبات اشتغال صدها تن را پدید آورده، کارآفرین و تولیدکنندهای خلاق است، به بازار محصولات فرهنگی رونق و به سریالسازی ایرانی تشخص و اعتبار بخشیده...» البته نامه اولیه، عبارات مبالغهآمیزتری در خود داشت که بلافاصله پس از دست به دست شدن متن آن در فضای غیررسمی و ایجاد واکنشهای اولیه مخاطبان، اصلاح شد و به این حد رسید.
ظاهرا مخاطبان فضای مجازی این نامه را قبل از حجتالاسلام رئیسی خوانده بودند و نگارش چنین متنی، بیشتر افکار عمومی را هدف میگرفت تا دستگاه قضا را یا قصد اصلی این بود که با توسل به افکار عمومی، اهرم فشاری برای نرم کردن دستگاه قضا ایجاد شود.
خسرو نقیبی، فیلمنامهنویس و معاون سردبیر در روزنامه دولتی ایران، از لیدرهای جمع کردن امضا برای این نامه بود. جواد نوروزبیگی، تهیهکننده، یکیدیگر از افرادی بود که مشخص شد در جمعآوری امضاها نقش موثری داشته است و نام افراد دیگری مثل سعید قطبیزاده، منتقد سینما، که گفته میشد مشاور محمد امامی بوده است هم بین کسانی که برای جمع کردن امضاها فعالیت کردهاند، مطرح شد. ساعتی از انتشار این نامه نگذشته بود که بعضی از اسامی مطرحشده به عنوان امضاکنندگان آن، حضور در این فهرست را تکذیب کردند.
اولین تکذیب را محسن تنابنده انجام داد. پس از آن مهران احمدی گفت: «نامه را فرستادند و گفتم اگر بحث کروناست، این بحثهای فرهنگی و اینها (که در نامه مطرح شده) چیست؟ قرار شد متن نامه را تغییر دهند و بیاورند تا نظر بدهم. نیاوردند و اسم من را سرخود گذاشتند. اگر من امضایی کردم بیاورند. تکذیب میکنم. من نامهای برای محمد امامی امضا نکردم.» سپس روحالله حجازی گفت: «قرار بود متن را برای من بفرستند تا بررسی کنم، اما چیزی را برایم نفرستادند؛ بنابراین من چیزی را امضا نکردم و امضای چنین نامهای را تکذیب میکنم. اگر امضایی وجود دارد، لطفا منتشر کنند.» البته این تکذیبیهها حاوی موضعگیری درباره رفتارهای اقتصادی محمد امامی نبودند. مهدی کرمپور هم در توئیتر خود نوشت: «مدتى است دلخور به گوشه دیگرى از دنیا آمدهام. نه وارد حاشیه سینماى ایران مىشوم نه دوست دارم دنبال کنم. در سیاههاى نام خود را دیدم. دلیلش را نمىدانم. شاید دوستى در غیابم گذاشته یا دشمنى به عمد یا سهوى است و اشتباهى. به هر حال از کلیت ماجرا بىاطلاعم. از کسى هم درخواستى ندارم.» این عبارت کرمپور که میگفت: شاید دوستی در غیابش نام او را در این سیاهه گذاشته، میتوانست ذهنها را به سمت کسی ببرد که اولین فیلمنامهاش در سینما را برای کرمپور نوشته بود؛ یعنی خسرو نقیبی که پس از آن هم در هشت فیلم و تلهفیلم دیگر به عنوان نویسنده همکار کرمپور بود. اما مهمتر از اینها اسامی کسانی است که نامشان در فهرست نهایی امضاکنندگان باقی میماند. کیانوش عیاری، نرگس آبیار، محمد حسین مهدویان و...
از اولین ساعات جنجالی شدن این نامه و با اولین نگاه به مجموعه آنچه رخ داده بود، میشد فهمید همین چند امضای ساده، تکلیف خیلی از مخاطبان و علاقهمندان سینمای ایران را با بسیاری از افراد فعال در آن روشن خواهد کرد. نگارش این نامه و جمعآوری امضا برای آن، جزء آخرین تلاشهای محمد امامی جهت تاثیرگذاری روی دستگاه قضایی کشور است؛ اما آیا افکار عمومی از او حمایت خواهند کرد و کار دادگاه را مشکل میکنند؟ چند سال پیش که جرقه اولین اعتراضات درخصوص نوع فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی محمد امامی زده شد، افکار عمومی به اندازه امروز نسبت به چنین مسائلی حساس نشده بود و با بسیج کردن چند چهره معروف میشد تعدادی از کاربران فضای مجازی را علیه معترضان شوراند؛ اما امروز فضای عمومی جامعه به طور جدی تغییر کرده است.
از واکنش گسترده به گزارشی که در مورد اقامت خارجی هنرپیشههای ایرانی یا محل تولد فرزندانشان منتشر شد تا موج اعتراض به معافیت مالیاتی سلبریتیها یا حمایت از گزارههایی مثل سلبریتیها باید پولهای آلوده را پس بدهند، همه نشان میداد جو جامعه چقدر تغییر کرده است. دیگر کسی نیست که بگوید اگر هم پولی خوردهاند نوش جانشان، عوضش فیلم و سریال برای ما ساختند یا کسی منتقدان را متهم نمیکند که به زیبایی و شهرت سلبریتیها حسودی میکنند. چطور میشود تصور کرد که حتی با فهرستی بسیار پروپیمانتر از این بشود افکار عمومی را تا حد فشار و تاثیرگذاری روی دادگاه محمد امامی همراه کرد؟ از این نامه نهایتا همین بر خواهد آمد که تکلیف سینمای ایران با بعضی از فعالان آن روشن شود.