گروه هنر فرهنگ سدید- حامد جعفری: منطقی به نظر میرسد اگر هنر را درک آنچه دیده میشود و هنرمند را خالق، ادراک معرفی کنیم، با این تفاسیر دور از انتظار نیست که خیل آنچه بهعنوان اثر هنری به شما معرفیشده، به طور خودکار از دایره ذهنی شما خارج شود. مقصود از این مقدمه اجمالی تعریف هنر و هنرمند نیست، بلکه دیدگاهی برای ورود به آسیب پیرامون هنرمندان است که سالهاست آنها را دنبال میکند.
یکی از آسیبهای جدی که چند سالی رمق از حوزه هنر گرفته، موضوع رشد آثار کپی است. علیرغم گستردگی و سابقه بیبدیل ایران در عرصه تولید هنر و هنرمند، چند دههای این حوزه گرفتار آثار وارداتی و کپی شده است. کپی آثار در مفهوم عام بدین معنی است که فردی با تغییرات جزئی، از اثر دیگران الگو گرفته و آن را به نام خود ارائه دهد. بهزعم کارشناسان از دوره قاجار و همزمان با حضور آثار هنری کشورهای غربی به ایران، شاهد حضور پراکنده آثار کپی شده، هستیم. این موضوع در ادوار پهلوی اوج گرفته و تاکنون نیز ادامه دارد. شاید بتوان پیشنهاد برخوردهای قهری با این دست از هنرمندان را داد، اما مشخصاً این راهحل موقتی و سطحی است و برونرفت از این آسیب عزم جامعه هنری در فرهنگسازی را طلب میکند. همچنین لازم است شاهد تغییرات ساختاری و رفتاری جدی در این حوزه باشیم.
بهطور نمونه یکی از افراد مدعی عرصه هنر که آثار کپی شده وی هم هر از چند گاهی سر از فضایمجازی درمیآورد، تهمینه میلانی است. ۱۶ شهریورماه سال گذشته در اولین نمایشگاه میلانی، آثاری از او با عنوان «فیلمهایی که نساختم» در گالری «ایوان» به نمایش گذاشته شد که نقاشیهایی با سطح نازل و کودکانه را شامل میشد و اغلب آنها کپیشده بود. بهطورکلی میتوان گفت که از میان ۲۶ نقاشی ارائه شده توسط میلانی حدود ۱۲ نقاشی از هنرمندان خارجی کپی (سرقت) شده است.
یکی از مهمترین موضوعات در این راستا، کپیبرداری ناشیانهی «تهمینه میلانی» از یکی از آثار «جنی ملیهوف» و یادداشت او در صفحهی شخصی اوست! علت این اهمیت که کمتر بدان پرداخته شد، این است که «Jenny Meilihove» نقاش آثار برای کودکان اسرائیلی است. هدف این گزارش پرداختن به عملکرد خانم میلانی نیست و تمثیلی از نمونه رویدادهای این حوزه و به جهت مشاهده آثار کپی شده در جامعه است.
هنرآموز بهجای «ایده یابی»، «جعل اثر» میآموزد!
برای ریشهیابی این موضوع و چرایی آن باید در ابتدا به سراغ سیستم آموزشی رفت. بیشک که نه آموزش هنرمند ساز است و نه عدم آموزش هنرمند سوز؛ چهبسا بزرگانی که هنر را در ذات خویش دیده و آن را برای بشر متجلی کردهاند، اما یقیناً آموزش ناصحیح و خارج از اصول فنی و علمی میتواند هنرمند سوز باشد. بدین معنی که اگر فردی بهواسطه استعداد درونی و مقداری علاقه، بر سرکلاسهای هنری بنشیند، آموزشهای ناصحیح یک مدرس میتواند بهراحتی ذره استعداد و مقدار انگیزه هنرآموز را کور کند و حتی هنر را بهعکس در ذهن او بگنجاند.
یکی از مواردی که چه با خمیرمایه علاقه و چه بیعلاقه، ذره استعداد هنری هر فردی را کور میکند آموزش هنری با وضع موجود است. متأسفانه دانشآموز از همان ابتدای دوران ورود به خِردگرایی، با اساتیدی مواجه هستند که از هنرآموز میخواهند برای یادگیری بهتر و آشنایی با تکنیکهای مختلف هنری از آثار هنرمندان دیگر کپی کند. استاید بزرگوار که بهزعم خودشان در حال آمادهسازی هنرآموز برای فراگیری تکنیکها هستند برای عادت دادن دست دانشآموز و همراهی چشم و دست از او میخواهد هرچه میتواند کپی کند. این امر منحصر به مدرسه و سیستم فعلی آموزشوپرورش هم نیست و در آموزشگاهها و موسسه هنری نیز با این پدیده روبهرو هستیم. تا جایی که این سبک آموزشی ادامه پیدا میکند و حتی به دانشگاههای نیز میرسد.
شاید لازم باشد برای روشن شدن موضوع این سؤال مطرح شود که ذهن آموزشدیده و رشد یافته با آثار کپی شده تا چه میزان میتواند رشد و نمو پیداکرده و در آینده تا چه حد میتواند درک محیطی خود را در قالب آثار هنری منتشر کند؟
متأسفانه نبود سازوکار اصولی در نظام آموزشی، دروس پایه هنرستانهای هنر و ترویج تقلید از آثار هنرمندان غربی موجب شده پس از فارغالتحصیلی هنرمندان از رشتههای مربوطه، شاهد کپی آثار هنری در رشتهها و شاخههای مختلف هنری باشیم. دروس اختصاصی هنرستان محور شخصیتسازی است. اگر در این مقطع، درس و یا کارگاهی را تنها به ایده یابی اختصاص میدادند و روشهای ساده ایده یابی را آموزش میدادند امروز شاهد این حجم از کپی آثار هنری نبودیم. آثاری که در کلیه حوزههای هنری اعم از سینما، مجسمهسازی، برنامههای تلویزیونی، تابلوهای هنری، موسیقی و... شاهد هستیم.
یکی از بخشهایی که از این آسیب در امان نمانده حوزه هنرهای تجسمی است. متأسفانه در سالهای اخیر بخش هنرهای تجسمی فضایی برای شبه هنرمندان برای ارائه آثار کپی شده و گالریها جولانگاه این افراد شده است. گالریها بهواسطه عدم نظارت کافی و حتی دریافت مجوز برگزاری نمایشگاه، بستری را فراهم میکنند تا هنرمند بتواند خود را بهوسیله آثار کپی معرفی کند. درواقع میتوان گفت که گالریها دروازهای برای ورود به بازار هنر و کسب شهرت محسوب میشود، هرچند این شهرت با دزدی هنری کسب شود.
نمیتوان از این حقیقت فرار کرد که علیرغم سبقه تاریخی و تمدنی ایران در عرصه هنر، عدهای به دلایل مختلف سبکهای هنری غرب که اغلب نیز منسوخشده را کپی کرده و آن را بانام خود عرضه میکنند. اقدامی که متأسفانه روزبهروز در حال گسترش نیز است. درحالیکه بهراحتی میتوان یک کلاس ۲۰ الی ۳۰ نفرِ را بهگونهای آموزش داد که همه افراد، اصول ایده یابی و اجرای آن را بیاموزند و از موضوعات مختلف دهها و صدها ایده را ارائه دهند.
خلاء به وجود آمده در حوزه ایده یابی در مواردی به میزانی اوج میگیرد که آثار کپی شده هنرمندان و سلبریتیها در سطح گسترده، برای مدتی بحث داغ رسانهها نیز میشود.
علاوه بر اینکه سیستم آموزشی در مشکلات به وجود آمده نقش گسترده و غیرقابلانکار دارد، اما علل متفاوت دیگر همچون عدم نظارتهای کافی بر گالریها، عدم اعتماد به نیروهای ارزشی و هنرمندان متعهد، وجود مافیای هنری، نبود بستری مناسب جهت ارائه آثار هنرمندان ارزشی و باانگیزه موجب فراگیری و حضور آثار کپی دسته چندم شده است. البته نمیتوان نقش اقتصاد هنر را در به وجود آمدن این دست از کارها نادیده گرفت. هنرمندان که با نگاه اقتصادی و بهقصد درآمدزایی وارد این عرصه شدهاند و اصطلاحاً آثار بازاری را ارائه میدهند نیز ازجمله دلایل گسترش آثار کپی شده هستند. افرادی که همچون دستگاههای چاپ و نشر تنها هنر آنها کپیبرداری از آثار معروف هستند و هیچگونه توجهی به ماهیت و محتوای اثر به وجود آمده نداشته و تنها به دنبال فروش آثار هستند، آثاری که در برخی از موارد به دلیل عدم محتوی، باعث تخریب پایه هنر ارزشی ایرانی اسلامی کشور میشود.
مشکلات و آسیبهایی که ماحصل نبود ایدهای نو، تفکر و سواد بصری کافی است در پی آن شاهد مروجان کپیبرداری از آثار دیگران هستیم و تنها به گالریها و نمایشگاهها ختم نمیشود و شاهد حضور این آثار در حراجیهای مختلف هنری هستیم.
بستر فراهمشده توسط گالریها موجب شده آثار بدون هیچ فیلتری از یک نمایشگاه، وارد فضای اجتماعی شوند و حتی بهطور روزمره انسانها را با آن درگیر کند و بعضاً بر روی لوازم مصرفی و روی پوشاک نیز چاپ و عرضه شوند. مسئلهای مهم که اگر به آن توجه نشود، موجب خسارتهای فراوان فرهنگی و تغییر ذائقه هنر ایرانی اسلامی است.
برای نمونه نمایشگاه نقاشی که توسط عالمه باقریان برگزارشده بود از تصاویر با مضامین زنان و حجاب و نقوش اسلیمی استفاده کرده بود، نقوشی سنتی ایرانی اسلامی که بدن نیمه عریان زنان در بطن این نقوش جای گرفته است و مسئله حجاب زنان را سؤال برده است با رصدی که انجام شد این تصاویر رفته رفته بر روی پوشاک و روسری و... چاپ میشود و هم اثر وضعی دارد و هم تکوینی که در درازمدت عواقب آن در جامعه نمایان میشود.
برای رفع این آسیب که مدتهاست گریبان گیر هنرمندان شده لازم است در ابتدا سیستم آموزشی بازبینی شود و سپس باید دستگاههای قضایی و متولیان امر به این حوزه ورود کنند. اکنون نبود نظارت، جولانگاهی را برای این افراد ایجاد کرده که به نظر میرسد با اقدامات شبکهای از بیرون جامعه هنرمندان، بهصورت زنجیروار و گسترده در حال رشد هستند.
در ادامه به نمونههای این آثار اشاره شده است:
این نمونههای بسیار کوچکی از گالریهای ذکرشده و آثار ارائهشده در آنها است. متأسفانه پشتصحنه و گرداننده اصلی این آثار خوب میداند کجای فرهنگ جامعه را نشانه بروند. همانطور که پرواضح است، موضوعاتی هدفدار که بیشتر حجاب، مسائل جنسی، مذهب، فرهنگ و اعتقادات جامعه ایرانی که دقیقاً عکس فرهنگ غالب جامعه است، هدف این افراد است. البته لازم ذکر است که برخی هم پا را فراتر نهاده و جنگ تحمیلی، ایستادگی و مقاومت مردم ایران در دورههای مختلف تهاجم را مورد هجمه قرار میدهند که در گزارشهای دیگر به آن پرداخته خواهد شد اما آنچه لازم به ذکر است اینکه عدهای در داخل در حمایت از این گالریها ذهنها را منحرف کرده و از کماهمیت دانستن گالری در حوزه نفوذ فرهنگی صحبت میکنند و از نظارت و پالایش آنها سر باز میزنند. به نظر میرسد جریانی عامدانه در پی سوءاستفاده از وضع موجود و گمراه کردن اذهان از این عرصه هستند.
/انتهای پیام/