به بهانه یکصدمین زادروز جلال آل‌احمد؛
اگر جمال‌زاده را پدر داستان‌نویسی ایران بدانیم و مبدأ این سبک نوشتار را با نوشته‌ها و کتب این نویسنده به شمار آوریم، بی‌شک در مسیر ادبیات داستانی کشور جلال آل‌احمد یکی از قله‌ها و ستون‌های ادبیات ایران‌زمین خواهد بود؛ نویسنده‌ای که رهبر فرزانه انقلاب او را جلال آل‌قلم معرفی کردند.

به گزارش«سدید»؛ اگر جمال‌زاده را پدر داستان‌نویسی ایران بدانیم و مبدأ این سبک نوشتار را با نوشته‌ها و کتب این نویسنده به شمار آوریم، بی‌شک در مسیر ادبیات داستانی کشور جلال آل‌احمد یکی از قله‌ها و ستون‌های ادبیات ایران‌زمین خواهد بود؛ نویسنده‌ای که رهبر فرزانه انقلاب او را جلال آل‌قلم معرفی کردند و در وصفش طی پرسش‌هایی که یکی از انتشاراتی‌ها پیرامون جلال در سال‌های آغازین انقلاب از ایشان کرده بود، چنین مرقوم داشتند: «تشکر می‌کنم از شما، اولاً به‌خاطر احیای نام جلال آل‌احمد و از غربت درآوردن کسی که روزی جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت درآورد و ثانیاً به‌خاطر نظرخواهی از من که بهترین سال‌های جوانی‌ام با محبت و ارادت به جلال آل قلم گذشته است. دقیقا یادم نیست کدام مقاله یا کتاب مرا با آل‌احمد آشنا کرد، اما آشنایی بیشتر من به وسیله و برکت مقاله «ولایت اسرائیل» شد که گله و اعتراض من و خیلی از جوان‌های امیدوار آن روزگار را برانگیخت. آمدم تهران (البته نه اختصاصا برای این کار) تلفنی با او تماس گرفتم و مریدانه اعتراض کردم. با اینکه جواب درستی نداد از ارادتم به او چیزی کم نشد. این تماس تلفنی برای من بسیار خاطره‌انگیز است. در حرف‌هایی که ردوبدل شده هوشمندی، حاضرجوابی، صفا و دردمندی که آن روز در قله «ادبیات مقاومت» قرار داشت، موج می‌زد. جلال قصه‌نویس است (اگر این را شامل نمایشنامه‌نویسی هم بدانید)، مقاله‌نویسی کار دوم او است. البته محقّق و عنصر سیاسی هم هست. اما در رابطه با مذهب؛ در روزگاری که من او را شناختم به هیچ وجه ضد مذهب نبود، بماند که گرایش هم به مذهب داشت، بلکه از اسلام و بعضی از نمودار‌های برجسته آن به‌عنوان سنت‌های عمیق و اصیل جامعه‌اش دفاع هم می‌کرد. مسکوت ماندن جلال تقصیر شماست، شمایی که او را می‌شناسید و نسبت به او انگیزه دارید. از طرفی مطهری، طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حکم پرچم را داشتند. همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آن‌ها پر است و این همیشه بودن و با مردم بودن، چیز کمی نیست. اگر جلال هم چند سال دیگر می‌ماند...
افسوس».
سید جلال آل‌احمد زندگی پرفراز و فرودی داشته است، اما راز موفقیت و مقبولیتش این بود که با شیوه داستان‌نویسی امثال هدایت در حالی‌که مردم و علاقه‌مندان حوزه کتاب را ناامید و ناراضی کرده بود، احساس مسؤولیتش نسبت به جامعه تنها ندایی بود که باعث می‌شد مردم خسته و مأیوس به آثار او علاقه‌مند شوند. او از اصطلاحات عامیانه و متداول زبان مردم کوچه و خیابان به‌راحتی در ادبیات و آثارش استفاده می‌کرد، چرا که خود از بطن و متن همان جامعه برخاسته و طبعاً فرهنگ، ادب و هنر همان مردم در آثارش ساری و جاری می‌گشت. داستان «زیارت» نخستین داستانی است که آن را در ۲۰ سالگی، زمانی که برای اولین‌بار به زیارت کربلا مشرف شد، نوشت. سال ۱۳۲۳، نخستین کتابش را با نام «دیدوبازدید» که شامل مجموعه‌ای از ۱۲ داستان است، منتشر کرد.
دومین مجموعه داستانی این نویسنده به نام «از رنجی که می‌بریم» سال ۱۳۲۶ به چاپ رسید. در این کتاب وی از نگرانی‌ها و دغدغه‌هایش به عنوان یک نویسنده می‌گوید و از این دوره به نام دوره سکوت یاد می‌کند و می‌گوید: «در این دوره سکوت است که مقداری ترجمه می‌کنم به قصد فرانسه یاد گرفتن از ژید، کامو، سارتر و نیز از داستایوسکی». سال ۱۳۲۷ مجموعه دیگرش با عنوان «سه‌تار» را روانه بازار کرد که روایتی صریح از فقر و خرافات و اثرات آن بر جامعه است و در «مدیر مدرسه» معضلات حاکم بر نظام آموزشی را مورد نقد جدی قرار می‌دهد. «خسی در میقات» سفرنامه‌ای متفاوت است که آل‌احمد آن را در سال ۱۳۴۳ در حالی‌که ۴۱ ساله بود، نوشت. این سفرنامه فقط مربوط به تجربه خاص نویسنده از مناسک مذهبی نمی‌شود. جلال با دقت و ریزبینی تمام آنچه را که در سفرش دیده، نوشته است. از آداب و پوشش و رسوم گرفته تا مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاحتی. این کتاب به دلیل جملات کوتاهی که دارد، توجه زیاد نویسنده به جزئیات و متن روان و دلنشین آن است که بسیار شناخته‌شده است. اما «غرب‌زدگی» مشهورترین و چالش‌برانگیزترین اثر جلال آل‌احمد محسوب می‌شود. او در این کتاب نشانه‌ها و آثار ورود مدرنیزاسیون به ایران را بر سبک زندگی ایرانیان بررسی کرده است و به‌رغم اینکه اشاره می‌کنم که با مدرنیته مشکلی ندارد، جامعه خود را به دلیل عدم پویایی و درجا زدن، به سختی مورد نقد قرار می‌دهد. جلال آل‌احمد عمر کوتاهی داشت و در ۴۶ سالگی ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در گیلان چشم از جهان فرو بست.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha