درنگی در غربت کریم اهل‌بیت(ع) در شعر پارسی و احیای شعر آیینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
شعر فارسی با مضامین مذهبی و دینی پیوندی ناگسستنی دارد و تاریخ شعر فارسی چنین موضوعی را به‌خوبی نشان می‌دهد. از نخستین نمونه‌های شعر موجود از قرن چهارم، اشعاری با موضوعات درباره بزرگان دین و موضوعات مذهبی همراه دیده می‌شود اما نمی‌توان از این موضوع غافل ماند که فرهنگ غنی شیعی پیشتر از شعرهای کسایی مروزی (متولد ۳۴۱ در مرو و متوفی حدود سال ۳۹۰ هجری قمری) نیز شعرهایی در وصف اولیای دین سروده؛ ولی دست چپاولگر تاریخ ما را از آنها محروم کرده ‌است و ما باید نخستین طلیعه‌های شعر شیعی فارسی را از همین دوران بدانیم.

به گزارش«سدید»؛ شعر فارسی با مضامین مذهبی و دینی پیوندی ناگسستنی دارد و تاریخ شعر فارسی چنین موضوعی را به‌خوبی نشان می‌دهد. از نخستین نمونه‌های شعر موجود از قرن چهارم، اشعاری با موضوعات درباره بزرگان دین و موضوعات مذهبی همراه دیده می‌شود اما نمی‌توان از این موضوع غافل ماند که فرهنگ غنی شیعی پیشتر از شعرهای کسایی مروزی (متولد ۳۴۱ در مرو و متوفی حدود سال ۳۹۰ هجری قمری) نیز شعرهایی در وصف اولیای دین سروده؛ ولی دست چپاولگر تاریخ ما را از آنها محروم کرده ‌است و ما باید نخستین طلیعه‌های شعر شیعی فارسی را از همین دوران بدانیم.

غنای شعر فارسی با فرهنگ شیعه

در قرن پنجم و ششم، شعر شیعی اوج بیشتری می‌گیرد و سروده‌های شاعران بزرگی همچون فردوسی، ناصرخسرو قبادیانی و سنایی غزنوی، نمونه‌هایی ارجمند و ماندگار از شعرهایی با مضمون دینی و شیعی را در تاریخ ماندگار می‌کند. در تمام دوره‌های مختلف تاریخی، برگ‌های این دفتر قطورتر می‌شود و به‌ویژه با تشکیل دولت صفویه که مذهب تشیع را درسراسر ایران رسمی ‌اعلام می‌کند، شاعران بیشتری درباره ائمه‌اطهار و حوادث تاریخی تشیع به‌خصوص حادثه کربلا شعرهایی ماندگار سرودند که مشهورترین نمونه‌ای که از این دوران در ذهن همه ماست، ترکیب‌بند سوزناک و هنرمندانه‌ای است که محتشم کاشانی(متولد سال ۹۰۵ و درگذشته به سال ۹۹۶ قمری) سرود و به شعار رسمی ‌مراسم سوگواری امام‌حسین(ع) تبدیل شد. واقعیت این است با بررسی این تاریخ طولانی هزارساله برای شعر فارسی، به این نتیجه می‌رسیم که تعداد شعرها زیاد است اما مضمون‌ها متنوع نبوده و در موارد زیادی درباره بسیاری از رویدادهای تاریخی اسلام یا شخصیت‌های مؤثر به‌جز پیامبر(ص)، امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و امام حسین(ع) شعر چندانی سروده نشده ‌است. 

احیای شعر آیینی با انقلاب اسلامی

با وقوع انقلاب اسلامی، جان تازه‌ای به ادبیات دینی و آیینی دمیده شد و شاعران بسیاری به این حوزه ورود پیدا کردند. بخشی از این ورود، نتیجه دلبستگی ایمانی و اعتقادی شاعران به تشیع و انقلابی بود که از دل آموزه‌های شیعی برآمده‌ بود و بخش دیگری از آن، نتیجه استقبال مخاطب و توجه رسانه‌های رسمی ‌و غیررسمی ‌به شعر چه در قالب‌های رسمی ‌و معمول و چه به صورت نوحه و مداحی بود.  این توجه باعث شد شاعران موضوعات تازه‌ای را هم برای شعرشان پیدا کنند و در این جست‌وجو و تلاش بود که برخی حوزه‌ها و موضوعات کمتر دیده‌شده در شعر گذشته، در این سال‌ها مورد توجه قرار گرفت. بر همین اساس توجه شاعران که اغلب معطوف به بیان عظمت ائمه(ع) و معصومان بود و اشعار چندانی برای امامان معصوم دیگر و شخصیت‌های بزرگ تاریخ تشیع که معصوم نبودند اما جایگاه والا و بی‌مانندی دارند، نداشتند؛ سروده شود. مهم‌ترین چهره‌ای که ازاین نظر، شعر فارسی به او مدیون است، کریم اهل‌بیت امام حسن مجتبی(ع) دومین امام شیعیان است. 

غربت جانسوز امام حسن(ع)

بدون شک یکی از نشانه‌های غربت و مظلومیت امام حسن مجتبی علیه‌السلام در شعر و ادب فارسی نمایان است که اکثر شاعران متقدم به اندازه یک بیت هم به این امام همام اشاره نداشته‌اند. اما در این میان هستند شاعرانی که می‌توان در دیوان اشعارشان یک یا چند بیت درباره امام حسن مجتبی علیه‌السلام پیدا کرد. هرچند که این ابیات هم معمولا برای استفاده‌های مضمونی یا در ضمن شعری برای دیگر حضرات از جمله پیامبر، امیرالمومنین و سیدالشهدا علیهم‌السلام سروده شده به کار می‌رفتند.

از این جمله، قصیده‌سرای معروف قرن پنجم فرخی سیستانی (درگذشته ۴۲۹ هـ. ق) است که در ضمن قصیده‌ای که برای تبریک عید روز پیامبر در مدح مسعود غزنوی نوشته است، می‌گوید:

همیشه به دیدار تو شاد سلطان
چو حیدر به دیدار شبیر و شبر

یا سنایی غزنوی(۵۴۵-۴۷۳ ه.قمری)، شاعر و عارف ایرانی سده پنجم و ششم هجری که در سده پنجم چنین شهادت امام دوم شیعیان را توصیف کرده است:

کرد خصمان بر او جهان‌فراخ/ تنگ همچون درونگه درواخ
بی‌سبب خصم قصد جانش کرد/ او بدانست و زان امانش کرد
بار دیگر به قصد او برخاست/ بی‌گناهی ورا بکشتن خواست
پس سیم بار عزم کرد درست/ شربت زهر همچو بار نخست
راست کرد و بداد آن ناپاک/ که جهان باد از چنان زن پاک
صدوهفتاد و اند پاره جگر/به در انداخت زان لب چو شکر
جان بداد اندر آن غم و حسرت
باد بر جام خصم او لعنت
گفت با او ستوده میر حسین/ آن مر اشراف را چو زینت و زین:
زهر جان مر تو را که داد؟ بگوی/ گفت: غمز از حسن بوَد نه نکو
جدّ من مصطفی امام زمان/پدرم مرتضی امین جهان
جدّه من خدیجه زین زمان/ مادرم فاطمه چراغ جنان
جمله بودند از خیانت و غمز/ پاک و پاکیزه‌خاطر و دل و مغز
من هم از بطن و ظهر ایشانم/ گرچه جمع از غم پریشانم
نه کنم غمز و نه بوَم غمّاز/ خود خدا داند آخر و آغاز
هست دانا به باطن و ظاهر/  چون توانا به اول و آخر

شاعر دیگر از شاعران قرن هشتم در شیراز است که به احتمالی نخستین بانوی شاعری است که در دیوانش ذکری از امام حسن مجتبی علیه‌السلام رفته است. بانو جهان ملک‌خاتون (درگذشتۀ بعد از سال ۷۸۴ ه.ق) در بیتی می‌گوید:

در عدل چون محمد و در علم چون علی/ در خُلق چون حسینی و اوصاف چون حسن

شاعر بعد وحشی بافقی(درگذشتۀ ۹۹۱ ه.ق) از شاعران صاحب‌نام و صاحب سبک قرن دهم شعر فارسی است که ترکیب‌بند بلندی در رثای سید و سالار شهیدان دارد و در بیتی از همان ترکیب بند برادر بزرگوار حضرت اباعبدا... را مورد خطاب قرار داده و می‌گوید:

یا حضرت حسن ز جفای ستمگران
جان بر لبِ برادرِ با جان برابر است

شاعر دیگر بیدل دهلوی (درگذشته ۱۱۳۳ ه‍. ق) است که دیوانی رنگارنگ از مضامین و معانی بکر دارد.
 
با این حال که قصایدی چند در مدح پیامبر و امیرالمومنین و حضرت علی بن موسی‌الرضا صلوات‌ا... علیهم سروده است، ولی در دیوانش فقط در بیت پایانی یک غزل اشاره به نام کریم اهل‌بیت علیهم‌السلام کرده، آنجا که می‌گوید:

بیدل به هر کجا رگ ابری نشان دهند
در ماتم حسین و حسن گریه می‌کند

به هر حال نمی‌توان انتظار داشت که همۀ شاعران پارسی زبان آن هم با آن خفقان حکومتی و عقیدتی مسلط بر فضای جامعه در طول قرون متمادی، در مدح تمام اهل‌بیت علیهم‌السلام شعر سروده باشند. اما انقلاب اسلامی که برآمده از فرهنگ غنی شیعی بود، طی چهار دهه اخیر به خوبی توانسته در زمینه مضمون شعری به ابعاد مختلف شخصیت امام حسن مجتبی بپردازد. 

یکی از بهترین نمونه‌های شعر معاصر در وصف امام حسن مجتبی‌(ع) را امیر عظیمی شاعر جوان آیینی سروده است:

روضه خوان خسته نباشی مادر/ روضه خواندی ز شه بی‌کفنم
شصت روز است حسین می‌گویی/امشبی روضه بخوان از حسنم 
روضه‌خوان روضه غربت سخت است/ هیچ‌کس با حسنم یار نبود 

حاج محمود ژولیده از جمله شاعران مدیحه‌سرایی است که در دهه‌های اخیر اشعار نغزی در مدح و مصیبت ائمه اطهار دارد. او که سرودن را از ۱۸ سالگی آغاز کرد در ابتدای سرودن ستایشگری در شعر برایش پررنگ‌تر بود اما بعد از جانبازی‌اش مجال بیشتری پیدا کرد تا روی شعر آیینی تمرکز کند و آشنایی با حاج‌منصور ارضی در جهت‌دهی فکری او بسیار مؤثر بوده است. 

او در قصیده‌ای درباره امام حسن‌(ع) می‌گوید:

ای مادری‌ترین پسر فاطمه، حسن
 ای مجتبی‌ترین ثمر فاطمه، حسن
وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند
یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن
حتی صدای تو به سپاهت نمی‌رسید
 یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن
روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید درد سر فاطمه، حسن
در ناله‌ها و نافله‌های شبش کسی
 چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن
در بین اهل‌بیت، خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خون‌جگر فاطمه، حسن
چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن
سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن
زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی
آری تویی، تویی سپر فاطمه، حسن
الحق که از حسین تو هستی غریب‌تر
 این غربت است، در نظر فاطمه، حسن
یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن
یک عمر خون دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پاره جگر فاطمه، حسن

امام حسن(ع) در مصیبت‌نامه عطار

عطار نیشابوری، شاعر بزرگ قرن ششم و هفتم از مهم‌ترین چهره‌های شعر پارسی است که در مصیبت‌نامه خود مثنوی کامل در فضیلت امام حسن مجتبی(ع) دارد. شعری که جایگاه این اما‌م همام را به‌خوبی ترسیم و نحوه شهادت ایشان را توصیف می‌کند. عطار که با حمله مغولان به ایران به قتل رسید اما بدون شک منظومه مصیبت‌نامه را که شامل ۷۵۳۰بیت و ۳۴۷حکایت از سیر آفاقی انسان تا خاندان نبوت و امام است، نقشی غیر قابل انکار در گرویدن مغولان به دین اسلام داشته است. در این مثنوی می‌خوانیم:

نور چشم مصطفی و مرتضی
شمع جمع انبیا و اولیا

جمع کرده حسن خلق و حسن ظن
جمله افعال چون نامش حسن

روی او در گیسوی چون پر زاغ
همچو خورشیدی همه چشم و چراغ

در مروت چون جهان پرپیچ دید
خواست تا جمله ببخشد، هیچ دید

درباره شهادت امام حسن (ع) نیز در این شعر آمده است:

زهر را با جد خود شد این پسر
قتل را شد آن دگر یک با پدر

آن لبی کو شیر زهرا خورد باز
مصطفی دادش بدان لب قُبله باز

چون توان کردن گذر که زهر را
خون توان کردن جگر این قهر را

نام خصمش گرچه پرسیدند باز
تن زد و تن کشته در دل داد راز

نوش کرد آن زهر و غمازی نکرد
جان بداد و ترک جانبازی نکرد

زهر شد زیر و برافکند از زبر
آن جگرگوشه‌ پیمبر را جگر

لَخت لختش از جگر خون اوفتاد
تا که در خون، جانْش بیرون اوفتاد

سرخ دید از خون جان صد جای او
هر که شد درخون جانش، وای او!

 

منبع: جام جم

ارسال نظر
captcha