بررسی و تحلیل مقوله دینداری ایرانیان در گفتگو با سید محمدحسین هاشمیان؛
رهبر انقلاب در دیدار اخیر کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصریح کردند که بر خلاف تلاش دشمن محرم امسال پرشور برگزار شد. این موضوع در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان اردبیل نیز مورد تأکید قرار گرفت: «امسال دشمن چه تلاشی کرد تا شاید بتواند رونق محرّم را کم کند؛ نتوانست و بعکس شد، عکس آنچه او میخواست اتّفاق افتاد. امسال محرّم و دهه‌ی عاشورا گرم‌تر، پُرشورتر، پُرمعناتر، معرفت‌برانگیزتر از همه‌ی سالهای قبل بود.» ۱۴۰۲/۰۵/۲۲

به گزارش«سدید»؛ رهبر انقلاب در دیدار اخیر کارکنان و خانواده‌های ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصریح کردند که  بر خلاف تلاش دشمن محرم امسال پرشور برگزار شد. این موضوع در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگره ملی شهدای استان اردبیل نیز مورد تأکید قرار گرفت: «امسال دشمن چه تلاشی کرد تا شاید بتواند رونق محرّم را کم کند؛ نتوانست و بعکس شد، عکس آنچه او میخواست اتّفاق افتاد. امسال محرّم و دهه‌ی عاشورا گرم‌تر، پُرشورتر، پُرمعناتر، معرفت‌برانگیزتر از همه‌ی سالهای قبل بود.» ۱۴۰۲/۰۵/۲۲
بر همین اساس در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سید محمدحسین هاشمیان دانشیار دانشگاه باقرالعلوم مقوله دینداری ایرانیان را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است.

دینداری و حفظ شعائر دینی در میان مردم ما از چه ریشه و پشتوانه‌ای برخوردار است که علی‌رغم تلاش و سرمایه‌گذاری دشمن هر سال پرشورتر و پررونق‌تر برگزار می‌شود؟ با در نظر گرفتن این نکته که بسیاری اصرار دارند تا روند و میزان گرایش مردم به مناسک دینداری را مخدوش و غیرقابل دفاع ارائه دهند؟
می‌توان زمینه‌های فطری برای دینداری قائل شد که علی‌رغم تهاجمات دشمن، دینداری و رشد دینداری و علقه‌های دینداری همچنان در لایه‌های آشکار و پنهان جامعه ایران بارز است. زمینه‌های فطری به این معنا که فطرت و خلقت انسان با دین عجین شده است؛ به تعبیر قرآن «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»، این فطرت و خلقت انسان علقه به دین و بندگی به خدا را در خود دارد و خداوند به‌عنوان خالق انسان، مثل بسیاری از ویژگی‌های دیگر مانند حق‌طلبی، عدالت‌دوستی و زیبایی‌طلبی که در فطرت انسان به ودیعه نهاده شده، دین‌خواهی و دین‌جویی را در فطرت انسان قرار داده است.

مسئله‌ای که فطری می‌شود، فرازمانی و فرامکانی می‌شود و این نیست که بگوییم در این برهه از تاریخ در سال ۱۴۰۲ که در آن هستیم، جامعه ایران دین‌خواهی و دین‌طلبی نخواهد داشت و ۴۰ یا صد سال قبل بوده است. اصل دین و پایبندی به دین و علقه دینی با توجه به ریشه فطری‌اش فراتر از جریان‌های اجتماعی و سیاسی، حقیقتی است که قابل کتمان نیست. حتی در غرب هم که جریان سکولاریسم بعد از مدرنیته رشد پیدا کرد، توقع این بود که علقه‌های دینی جامعه کم شود و از بین برود؛ تا اینکه یک جامعه‌شناس به نام پیتر برگر که جامعه‌شناس دین است و آثار بسیار ارزشمندی در حوزه جامعه‌شناسی دین دارد، اذعان کرد که تقریباً از نیمه دوم قرن بیستم، جریان معکوس شد و علقه‌های دینی حتی در خود اروپا دوباره شکل گرفت و یک موج بازگشت به دین و دینداری در اروپایی که سال‌ها علیه دین مبارزه شده، شکل گرفت. یکی از مهم‌ترین دلایل آن این است که فطری است.

بحث دین و دینداری در جامعه ایران زمینه‌های هویتی و تاریخی دارد. ملت و جامعه ایران برخلاف بسیاری از جوامعی که شاید زیست دینی‌شان چندان پررنگ نبوده، وقتی در طول تاریخ نگاه می‌کنیم قبل از ورود اسلام هم جامعه ایران یک جامعه دین‌دار است و به دین زردشت پایبند بودند. پس این پیوند میان جامعه ایران و دینداری پیوندی است که زمینه تاریخی گسترده‌ای دارد.

افزون بر موارد قبل، پیوند هویت شیعی در جامعه ایران بسیار محکم است؛ یعنی وقتی به تاریخ ایران نگاه می‌کنیم می‌بینیم از همان صدر اسلام، پیوند ایرانیان با اهل‌بیت و امیرالمؤمنین علیه‌السلام یک پیوند قوی و سترگ است که این هویت شیعی به یک معنا در عمق تاریخ ایران ریشه دارد و جلوه‌اش عرض ارادتی است که به آستان ائمه معصومان به‌ویژه امیرالمؤمنین و سیدالشهدا علیهم‌السلام می‌شود؛ یعنی وقتی عاشورا فرامی‌رسد، می‌بینیم تمام آنچه دشمن در سطوح مختلف مخاطبانش با تمام ابزارهای رسانه‌ای و جنگ روانی‌اش تعقیب کرده از بین می‌رود؛ نکته‌ای که در فرمایش اخیر رهبر انقلاب هم بود.

 اشاره کردید که اقتصاد می‌تواند کمی این را تغییر دهد و درعین‌حال برخی تلاش می‌کنند بگویند مردم ایران به مرور زمان نسبت به مقولات دینی بی‌توجه شدند و مشکلات اقتصادی هم چه بسا آنها را دین‌گریز کرده است. اساساً چنین گزاره‌ای قابل طرح است و می‌تواند صحیح باشد؟
 اینکه بین دینداری و اقتصاد رابطه هست، مبنای دینی هم دارد. از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روایت است: «کَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»؛ چه بسا فقر ممکن است انسان را به کفر بکشاند؛ لذا این‌گونه نیست که بگوییم مسائل اقتصادی در پایبندی به مناسک دینی ربطی ندارد.

در روایاتمان نسبت به نقد فقر و پیامدهایش هشدارهای بسیار جدی داریم. روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه است که حضرت به فرزندش می‌فرماید: اگر کسی به فقر مبتلا شود به چهار ویژگی منفی مبتلا می‌شود و یکی این است که دین‌داری‌اش ضعیف می‌شود؛ بنابراین نمی‌توان از اینکه مسائل و مشکلات اقتصادی می‌تواند در سطح فردی تأثیر بگذارد گذشت؛ اما اگر سطح فرد را بالا بیاوریم و به دینداری در سطح جامعه نگاه کنیم، مسائل اقتصادی و فقر از قدیم هم بوده ولی در سطح کلان جامعه اسلامی، بسیاری اوقات خود دینداری عاملی برای مبارزه با فقر می‌شود؛ یعنی اساساً آمده است فقر را ریشه‌کن کند. «کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنکُمْ» ثروت و جریان یا تبادل ثروت صرفاًً در حلقه‌ای از ثروتمندان باقی نماند و دین می‌خواهد با اشکال مختلف اعم از انفاق، صدقه، خمس و زکات از جامعه فقرزدایی شود.

فقر در سطح فرد می‌تواند چالش‌های فراوانی ایجاد کند، از جمله در حوزه دینداری و پایبندی افراد به اعتقادات و احکام دینی؛ ولی در سطح جامعه این طور نیست که بگوییم اگر جامعه با مشکلات اقتصادی روبه‌رو ‌شود، دینداری به‌کلی رخت برمی‌بندد؛ اتفاقاً بسیاری اوقات در جامعه‌ای که با مشکلات اقتصادی روبه‌رو می‌شود، ظرفیت‌های ایمانی و دینی جامعه موجب می‌شود یک سرمایه اجتماعی بزرگ جهت مبارزه با فقر و مشکلات اقتصادی ایجاد شود؛ کمااینکه می‌بینیم در دوره کرونا که چالش‌ها و مسائل اقتصادی ایجاد شد، با توجه به تعطیلی کسب و کارها، روحیه ایمانی و دینی بود که در قالب کمک همدلانه باعث شد بسیاری از مشکلات اقتصادی که حتی جوامع توسعه‌یافته را با چالش روبه‌رو کرده بودند، در جامعه ایران این مسائل و مشکلات تسهیل و تسکین پیدا کنند و این یک مسئله مهم است.

در سطح فردی، ظرفیت‌های افراد فرق می‌کند و همیشه این نیست که بگوییم اگر کسی فقیر شد بی‌دین می‌شود اما روایات ما تصریح دارند به اینکه هم وظیفه آحاد جامعه اسلامی و هم حکومت است که با فقر مبارزه کنند؛ ولی این‌طور نیست که بگوییم در کلیت جامعه هر جا که جامعه با مشکلات اقتصادی مواجه شده آن جامعه از اسلام و دین فاصله گرفته است و در بسیاری جاها دین ظرفیتی است که موجب می‌شود در مشکلات اقتصادی هم ظرفیت جامعه در کنار آمدن و تحمل مشکلات و بحران‌های اقتصادی بالا برود و هم اینکه خود دین با سازوکارهایی که دارد می‌تواند کمک کند که این مشکلات اقتصادی مرتفع شوند.

 برخی می‌گویند دینداری یک امر درونی است؛ با توجه به این مسئله راهکار درست و کامل سنجش دینداری مردم چه می‌تواند باشد و چقدر با معیارها و سنجش‌های کمی قابل داوری و کیفیت‌سنجی است؟
 باید این نکته اصلاح شود که الزاماً نباید دینداری را یک امر درونی و انتزاعی تعریف کنیم. حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حکمت ۲۲۷ نهج‌البلاغه هست که وقتی از حقیقت ایمان از ایشان می‌پرسند، می‌فرمایند: «الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ، وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ» یعنی ایمان شامل معرفت و باورهای قلبی انسان می‌شود. دوم، آنچه بر زبان می‌آورد و سوم، عملی است که با اعضا و جوارحش انجام می‌دهد؛ یعنی هم لایه باورها، هم گفتار و هم کردار انسان در ساحت دین و دینداری تعریف می‌شود.

بنابراین وقتی از سنجش دینداری صحبت می‌کنیم، نباید این را صرفاً در لایه ایمان قلبی تعریف کنیم. ایمان قلبی و لایه اعتقادات هست، ولی دو لایه دیگر هم وجود دارند؛ هم لایه اخلاقیات که فرد چقدر به اخلاق پایبند است و ارزش‌های اخلاقی را رعایت می‌کند و هم چقدر به احکام دین پایبند است. یک لایه احکام فقهی شریعت را داریم مثل پایبندی به مناسک دینی نماز، روزه و امر به معروف و نهی از منکر و یک لایه اخلاقیات داریم مثل راستگویی، امانتداری، احسان به خانواده و همسایه‌داری و خوش‌رفتاری با همسایه‌ها که به‌شدت در منابع دینی به آنها سفارش شده است.
 
 باتوجه به این نکاتی که در نفی «صرفاً درونی بودن دین» گفتید، سطح دین‌داری جامعه را چگونه می‌توان سنجش و بررسی کرد؟
 در رابطه با سنجش دینداری، اولین بحث این است که چه تعریفی از دینداری می‌کنیم و چه ابعادی برای دینداری قائلیم و بر مبنای این تعریف، ابعاد، مؤلفه‌ها و عناصر دینداری سنجه‌هایی برای ارزیابی هر یک از این ابعاد و مؤلفه‌ها تعیین می‌کنیم. در روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام ایمان به معنای معرفت به قلب، اقرار به لسان و عمل به ارکان آمده است. در یک تعریف دیگر، دینداری را در سه سطح اعتقادات، اخلاقیات و شریعت و احکام تعریف می‌کنند که در این سه سطح هم می‌توانیم برای هر بعد مؤلفه‌هایی ذکر کنیم و نهایتا شاخص‌هایی را تعیین و قضاوت کنیم.

بسیاری از ارزیابی‌ها و مطالعاتی که در قالب پیمایش ناظر به سنجش دینداری می‌شود، بیشتر نگاهشان به دین در یک لایه یا سطح فردی است و بعد اجتماعی دین را لحاظ نمی‌کنند. می‌گوییم فرد امروز یعنی مرد و زن ایرانی چقدر متدین است و می‌گوییم جامعه ایران چقدر متدین است و این دو سطح مختلف‌اند. افزون بر این، خود فرد هم همین‌طور است و چقدر در سطح مناسک فردی‌اش معتقد است و چقدر در بعد اجتماعی متدین است.

مناسک فردی یعنی نمازی که فرد می‌خواند و ابعاد اجتماعی دینداری فرد این است که چه اهتمامی به امر به معروف و نهی از منکر دارد و چقدر اهل انفاق، مواسات و همدردی با دیگران است. همه اینها در روایات ما به‌عنوان ابعاد مهم دینداری تصریح شده است؛ بنابراین این هم دوگانه مهمی است که خود فرد چقدر در سطح فردی به مناسک فردی پایبند است و در سطح اجتماعی، چقدر به رفتاری که دین از او می‌خواهد پایبند است.

دوگانه دیگر دوگانه فرد یا جامعه است؛ یعنی چقدر فرد ایرانی را متدین می‌دانیم و چقدر جامعه ایرانی را یک جامعه متدین می‌دانیم؟ چون از منظر قرآن و حتی حکمای اسلامی مثل مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری برای جامعه یک هویت مستقل از افراد قائلیم.  قرآن می‌فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» یعنی امت‌ها و جامعه‌ها یک هویت مستقل دارند که مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند. وقتی جامعه ایران را تحلیل می‌کنیم و می‌گوییم در سطح جامعه چقدر جامعه متدین است، رفتارهایی که در سطح جامعه می‌بینیم با شاخص‌هایی که برای سطح دینداری جامعه تعریف می‌کنیم فرق دارد و با دینداری در سطح فرد الزاماً یکسان نیست.

جامعه متدین جامعه‌ای است که به مظلومان در عالم فریادرسی می‌کند و این نیست که فقط به خودش بیندیشد و پایبند به این روایت نبوی است: «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» چیزی که در جامعه ایران هست و آن را جامعه‌ای می‌دانیم که مدافع مظلوم و در عالم حق‌طلب است و این استقلال‌طلبی و آزادی‌جویی در جامعه ایران زمینه انقلاب اسلامی را مهیا کرده است؛ مسئله‌ای که ریشه در دینداری در جامعه ایران دارد.

این هم یک دوگانه مهم است که چگونه دینداری فرد و دینداری جامعه را می‌سنجیم. در قضاوت‌هایمان نسبت به دینداری همه ابعاد را نمی‌بینیم و این آسیب در پی دارد. روایتی از امام صادق علیه‌السلام است که می‌فرماید به طولانی بودن رکوع و سجده فرد نگاه نکنید و بر این مبنا قضاوت نکنید که چقدر اهل دین است و ممکن است به این عادت کرده باشد و از روی معرفت و شناخت نیست و اگر هم ترک کند می‌ترسد؛ اگر می‌خواهید قضاوت کنید که این فرد اهل ایمان و دین است، ببینید چقدر راست می‌گوید و چقدر ادای امانت می‌کند.

اینها مسائل بسیار مهمی است که در سنجش دینداری باید ابعاد اجتماعی دین لحاظ شود. در سور مکی قرآن که آغاز بعثت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است، وقتی نگاه می‌کنید، می‌بینید سوره‌ای به نام مطففین در مورد کم‌فروشی نازل می‌شود؛ «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اککتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا کَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ» یعنی حق تعالی در آغاز بعثت یک امر کاملاً اجتماعی را پیش می‌کشد که چرا کم‌فروشی می‌کنید و با ترازوهایی که دقیق نشان می‌دهند، بسنجید و معامله کنید. می‌بینیم که ابعاد دینداری چقدر دقیق و جامع است. متأسفانه به دین یک نگاه جامع و نظام‌واره‌ای نداریم و همین موجب می‌شود که در قضاوت‌هایمان نسبت به دینداری جامعه ایران و همچنین فرد ایرانی دچار خطاهای فاحش شویم.
 
 در دنیای امروز که عصر انفجار اطلاعات و گسترش شبکه‌های اجتماعی است، آیا اقبال به دین در جوامع بشری به‌طورکلی در حال رشد یا رو به افول است؟
 از آنجا که مسئله دین، امر دینی و دینداری مسئله فطری است، یعنی طبیعت و خلقت انسان با دین و باورهای دینی عیان شده، لذا هر قدر هم در ساحت فناوری پیشرفت کند، نمی‌تواند علقه و پیوندش را با امر دینی سست کند؛ چون امر دین و دینداری در ذات و سرشت افراد پیوند دارد.

پیتر برگر، جامعه‌شناس دین می‌گوید نقش و کارکرد دین در زندگی معنابخشی است و انسان برای اینکه به زندگی‌اش معنا دهد به سراغ دین می‌رود و اگر این حذف شود، زندگی‌اش بی‌معنا می‌شود. پیشرفت‌های فناورانه در عرصه‌های مختلف هوش مصنوعی و فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی هر قدر شدیدتر شده، بحران معنا برای انسان مدرن بیشتر شده و این خلأ معنا موجب می‌شود انسان به دین نیاز پیدا کند.

وقتی نیاز به دین و معنا در خلأ معنایی که در سبک زندگی جدید و تمدن جدید ایجاد شده شدید می‌شود، بدل‌ها و نسخه‌های تقلبی هم در این فضا ایجاد می‌شود، مثل مسئله معنویت‌های کاذب؛ معنویت‌های کاذب به‌خاطر خلأ معنا مطرح شدند اما یک نسخه تقلبی از اصل دین است؛ چون اصل معنا، معنایی است که از ناحیه وحی الهی که حق تعالی به عنوان خالق انسان برای او در نظر گرفته می‌رسد؛ ولی در معنویت‌های کاذب افرادی از این خلأ و نیاز استفاده می‌کنند و نسخه‌های تقلبی از معنویت را ارائه می‌دهند؛ درحالی‌که اصل معنویت چیزی است که در دین و معنویت دینی است و نه در قالب عرفان‌های کاذب. رشدی که عرفان‌های کاذب و معنویت‌های نوظهور در دنیا دارند به خاطر همین ریشه‌ای است که گرایش به معنویت و دین در ذات انسان دارد و هر قدر به جلو می‌رود این بحران معنا شدیدتر می‌شود؛ یعنی با پیشرفت‌های فناورانه در قالب‌های مختلف مثل هوش مصنوعی، بحران هویت برای انسان جدی‌تر می‌شود.

انسان برای پاسخ به این بحران معنا و هویت چاره‌ای ندارد جز اقبال به معنویت که این اقبال معنویت گاهی در قالب نسخه اصلش است که می‌شود دینداری واقعی و گاهی اوقات ممکن است انسان در دام عرفان‌های کاذب بیفتد.
 
 نسبت مردم ایران با مقوله عزاداری محرم چگونه قابل تعریف و تحلیل است و از نظر جامعه‌شناسی چه عنصری باعث می‌شود تا این فرایند و اتفاق هر سال پرشورتر و عمیق‌تر برگزار شود؟
 نسبت مردم و محرم و عزاداری سیدالشهدا نیازمند فهم است و نباید تحلیلمان یک تحلیل سکولار باشد. روایتی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است که می‌فرماید حرارت و محبتی در دل مؤمنین نسبت به حسین‌بن‌علی است که هرگز سرد نمی‌شود. به این دلیل چنین اتفاقی می‌افتد که امام حسین علیه‌السلام یک شخص نیست و یک مکتب است؛ مکتبی که جامع تمام ارزش‌های اخلاقی و انسانی است و ارزش‌هایی که انسان‌ها حتی فارغ از مذهب و ملیتشان به امام‌حسین علیه‌السلام عرض ارادت می‌کنند؛ مثلاً هندوها که قائل به دین نیستند یا ادیان ابراهیمی، مسیحیان، یهودیان و زردشتیان در کشورمان عرض ارادت می‌کنند؛ چون امام حسین علیه‌السلام مکتب و نمادی برای انسانیت، آزادی و تمام ارزش‌هایی است که یک انسان کامل می‌تواند به آن دست پیدا کند؛ بنابراین فهم ما از امام حسین علیه‌السلام و واقعه عاشورا نباید به‌عنوان یک واقعه تاریخی باشد.

معنی «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا» این است که امام حسین علیه‌السلام فراتر از زمان و مکان و فراتر از روز دهم محرم سال ۶۱ هجری و مکانی به نام کربلا است؛ چون امام حسین علیه‌السلام با ارزش‌ها، مفاهیم و باورهایی پیوند پیدا کرده که فرامکانی و فرازمانی‌اند؛ لذا مکتب و شخصیت امام حسین علیه‌السلام منحصر در زمان و مکان و جغرافیا نیست و در گستره عالم برای امام حسین علیه‌السلام عزاداری می‌کنند؛ یعنی نه‌تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا با نژادها، هویت‌ها و ادیان و مذاهب مختلف برای امام حسین علیه‌السلام عزاداری می‌کنند که این مسئله بسیار مهمی است. بخش اصلی هویت ملی ما با امام حسین علیه‌السلام و مسئله عاشورا پیوند خورده و این مسئله به چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که بعضاً پیش می‌آید هیچ ربطی ندارد.
 
 امسال جریان رسانه‌ای دشمن یک تلاش ویژه‌ای کرد تا عزاداری محرم در ایران کمرنگ شود، این برنامه دشمن را چگونه تحلیل می‌کنید؟
این یکی از خطاهایی بود که دشمن در محرم امسال انجام داد و آن این بود که خودش را مقابل محرم و عزاداری سیدالشهدا قرار داد؛ یعنی آشکار کردن این خصومت برایش هزینه زیادی داشت و یک اشتباه راهبردی جدی بود؛ چون پیوند و عشق به امام حسین علیه‌السلام با قلوب آحاد ایرانیان از هر طبقه، جنسیت، سن و صنفی در فرد و جامعه ایران نهادینه شده و تقابلی که ایجاد کرد موجب شد غبارزدایی شود از این که اینها حقیقتاً به دنبال چه هستند؟! به تعبیر قرآن؛ «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَر». چیزی که به زبان آوردند خودش دشمنی با دین و دستگاه امام حسین علیه‌السلام بود و آنچه در قلب‌هایشان است قطعاً بیشتر از این است.

نسبت مردم ما با عزاداری سیدالشهداء یک نسبت هویتی است و این نیست که بگوییم مناسکی است که عادت کردیم و به هیئت برویم. این هویت ایرانی است و معنابخشی جامعه ایرانی در قالب عزاداری سیدالشهداء است و اباعبدالله الحسین به زندگی فرد و جامعه ایران معنا می‌بخشد؛ این مسئله را باید در چنین سطحی دید، نه در سطحی که یک رفتار دینی است و مانند سایر مناسک و آیین‌ها فقط آیینی برگزار می‌شود.

یکی از اشتباهاتی که برخی از افراد در تحلیل عزاداری‌ها می‌کنند این است که عزاداری‌ها را صرفاًً در سطح مناسک دینی و آیین‌ها می‌بینند و در همین لایه تحلیلشان را انجام می‌دهند که این طور نیست و عزاداری سیدالشهدا یک مسئله هویتی است و به زندگی فرد و جامعه ایرانی معنابخشی می‌کند و ضمن این عزاداری، بسیاری از بحران‌ها و مسائل اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی ما حل می‌شود.

رهبر انقلاب می‌فرمایند جهاد تبیین، یکی از مهم‌ترین محمل‌هایش منبرهایی است که برای سیدالشهداء اقامه عزا می‌کنند. در قالب همین عزاداری می‌بینید چه گردش اقتصادی رقم می‌خورد و افرادی که خیر هستند و برای خیرات امکان و تمکن مالی دارند این کار را انجام می‌دهند و در قالب این عزاداری‌ها اطعامی که در دو ماه محرم و صفر می‌شود، چشمگیر است و اگر راهپیمایی اربعین را در نظر بگیرید، می‌بینید چه اطعام و اکرامی می‌شود که همگی به برکت امام حسین علیه‌السلام است؛ یعنی چرخه اقتصادی عزاداری سیدالشهدا یک چرخه بزرگ است که تحولاتی را رقم می‌زند و مشکلاتی را رفع می‌کند. امروز هیئاتی داریم که به برکت امام حسین علیه‌السلام  شکل گرفته‌اند که در حل مسائل و آسیب‌های اجتماعی، فقر، اعتیاد و مسائل اقتصادی بسیار فعال‌اند و نمی‌شود این کارکردها را نادیده گرفت؛ یعنی افزون بر کارکرد هویت‌بخشی، کارکردهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی عزاداری سیدالشهدا بی‌بدیل است و هیچ جایگزینی برایش نداریم. در دوره کرونا، این هیئات مذهبی کارکردهای بسیار مؤثری در حوزه اجتماعی و اقتصادی داشتند و آمارهای خیره‌کننده‌ای در کمک همدلانه بر جای گذاشتند.

پیش‌تر گفتم پیوند امام حسین علیه‌السلام هم با هویت ایرانی و هم پیوندی که با فطرت و ذات انسان فراتر از اینکه ایرانی باشد یا غیر ایرانی برقرار می‌کند؛ چون امام حسین علیه‌السلام نمادی از انسانیت و تمام ارزش‌های اخلاقی، الهی و انسانی است و لذا هر چه معرفت بیشتر شود و هرچه خلأ معنا در جامعه بیشتر شود، شاهد اقبال بیشتری می‌شویم و هر چه بحران‌های اجتماعی و بحران‌های معنوی سنگین‌تر شود اقبال به امام حسین علیه‌السلام هم بیشتر می‌شود؛ بنابراین طبیعی است که وقتی حملات و تهاجمات فرهنگی و اجتماعی علیه ما شدید می‌شود، تمسک به دامان اهل‌بیت علیه‌السلام به‌ویژه سید و سالار شهیدان نیز تشدید می‌شود.

 

منبع: khamenei.ir

ارسال نظر
captcha