گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ غلامرضا حسنی*: از دیرباز تا به امروز گروههای مرجع در روند جامعه پذیری و انسجام افراد یک جامعه اثرگذار بوده اند و این مساله سبقه تاریخی دارد. اگر رجوع تاریخی داشته باشیم از زمان ادیان مختلف، پیامبران و در زمان دین مبین اسلام، ائمه اطهار به عنوان گروههای مرجع شناخته میشدند. در واقع میتوان گفت که گروههای مرجع به عنوان راهنما و هدایتگران غیررسمی جامعه به عنوان عامل تداوم حیات اجتماعی شناخته میشوند. اما آنچه بی تردید همواره در حال رخ دادن است تغییر گروههای مرجع توسط افراد یک جامعه میباشد. به عنوان مثال کودکان در ابتدای عمر خود همواره والدین و اطرافیان و یا اقوام را به عنوان گروههای مرجع به واسطه آشنایی میپذیرفتند، ولی با گذر زمان و احاطه عقل بر تصمیمات آنها به دنبال گروههای بیرونی که بیشتری تقارب فکری را با افکار آنها داشته میروند.
بخش دیگر حذف گروههای مرجع قبلی به نوع نگاه آنها برمی گردد وقتی که نگاه گروههای مرجع به افراد جامعه از بالا به پایی بوده و یا غرور و تکبر در نوع بیان آنها مشاهده شود، طبیعتا هواداران آنها یا ریزش کرده و یا به طور کلی این گروهها را طرد میکنند. حس همدلی میان مردم و گروههای مرجع از اساسیترین عناصر حذف اثرگذاری این گروههاست.
حرکت انتقالی گروههای مرجع
بنابراین میتوان این گونه برداشت نمود که حرکت و وضعیت انتقالی در میان گروههای مرجع امری طبیعی است و ما در هر جامعهای همواره با حرکت انتقالی گروههای مرجع مواجه هستیم که در میان این انتقال شاید با خلا هویتی به صورت موقتی مواجه شویم. دلیل ایجاد خلا هویتی در بازهای بوده که گروههای مرجع قبلی کمرنگ شده اند و اثرگذاری خود را از دست دادند و طرف دیگر گروههای مرجع جدید هنوز به مرحله انسجام سازی و جامعه پذیری نرسیده اند تا اقبال صد درصدی ایجاد کنند. این مرحله که هرکدام از گروههای مرجع جانمایی مناسبی در میان مردم ندارند موجب ایجاد یک نوع خلا هویتی میشود چرا که هیچ الگوی مورد وثوقی در جامعه شکل نگرفته است.
تهاجم فرهنگی حاصل از گروههای مرجع
برخی فکر میکنند که گروههای مرجع لزوما از بافت بومی و فرهنگی داخل یک جامعه شکل میگیرد، در حالی که اینطور نیست. به سبب ایجاد جامعه جهانی توسط رسانهها و بسط فضای مجازی به وسیله اینترنت؛ فرهنگ سازی و فرهنگ پذیری امری جهانی و خارج از مرزهای یک کشور تعریف و تبیین میشود. به عنوان مثال اگر گروههای مرجع در میان مردم مارا گروههای مرجع خارجی یا به خصوص کشورهای غربی و آمریکایی ایجاد نمایند؛ شاهد پدیده تهاجم فرهنگی خواهیم بود چرا که الگوپذیری رفتاری جامعه تحت تاثیر گروههای مرجع معاند با نظام جمهوری اسلامی ایران خواهند بود؛ بنابراین نباید فراموش کنیم که اگر به واسطه نیاز مردم به الگوسازی مناسب، گروههای مرجع مناسبی در داخل یک کشور شکل نگیرد این نیاز از طریق گروههای مرجع خارجی و بواسطه اثرگذاری رسانهای شکل خواهد گرفت.
هنرمندان و مرجعیت مجازی
در حال حاضر هنرمندان در فضای مجازی بوسیله فالوورهای خود به یک مرجعیت مجازی و نسبی دست پیدا کرده اند که میتوان از این ظرفیت ایجاد شده به خوبی بهره برداری کرد. هنرمندان در حال حاضر توسط بستر اینستاگرام میتوانند به سردمداران فرهنگ سازی و انسجام اجتماعی در حوزههای مختلف ایجاد شوند و این پدیده خوبی میتواند باشد به شرط اینکه رفتار و گفتار آنها در فضای مجازی با ارزشهای یک جامعه تضاد نداشته و مخل ارزش گذاری حاکمیت نشود. البته این نکته را نباید فراموش کنیم که در صورت ایجاد ضدارزش توسط همین گروههای مرجع مجازی، خود به خود منزل آنها از بین رفته و مرجعیت آنها نابود خواهد شد.
رشد گروههای مرجع چندگانه
نسل امروز به عنوان یک نسل عقلایی و باسواد نمیتواند یک گروه مرجعی که اشتباهاتی را در بیان نظرات خود داشته تحمل کند. در واقع یک گروه مرجع برای نسل امروزی تا زمانی مرجعیت داشته که نظرات و الگوسازی هایش خطای راهبردی نداشته باشد چرا که پس از مشاهده خطا؛ تصمیمات را به صورت فردی گرفته و یا به گروه دیگری رجوع میکند. در واقع گروههای مرجع نقش مشورت دهنده را در میان این نسل داشته و جوانان پس از شنیدن نظرات چند گروه مرجع، تصمیم نهایی یا نتیجه گیری نهایی را درباره یک موضوع خواهند گرفت. تجمیع ذهنی نظرات مختلف شاکله اصلی نسل مدرن امروزی است. این پدیده برخلاف گذشته یا حداقل ۵۰ سال پیش بوده که ریش سفیدی به عنوان عامل تصمیم گیرنده نقش بدیلی را ایفا میکرد. اگرچه در گذشته ریش سفیدان حرف آخر را میزدند و یا اینکه با میانجی گری همه اقشار را راضی نگه میداشتند، ولی امروزه این پدیده منسوخ شده و این افراد حکم مشاور را دارند امکان رد نظراتشان نیز وجود خواهد داشت.
گروههای مرجع یا شخصیتهای کاریزما؟
در جامعه امروزی، برخی از افراد وجود دارند که دارای بالاترین شاخصههای شخصیتی در گفتار و رفتار بوده و در میان مردم به عنوان الگو و پترن شناخته میشدند و همین امر آنها را در جامعه به چهرهای کاریزماتیک تبدیل کرده بود. به عنوان مثال سردار شهید قاسم سلیمانی به سبب شخصیتی که داشته مورد پذیرش عامه مردم بود و حضور پرشور مردم در مراسم خاکسپاری ایشان به خوبی این عمق نفوذ وی را نشان میداد. شهید سلیمانی یک شخصیت کاریزما یا الگو برای جامعه به حساب میآید، ولی نمیتوان گروهی که وی در آن حضور داشته را گروه مرجع دانست. شخصیت خود سردار سلیمانی میطلبید که در بحرانهایی همچون سیل خوزستان حضور پیدا کرده و همچون یک الگوی اجتماعی در راستای حل آسیبهای ناشی از بحرانها قدم بردارد. ساده زیستی و رعایت اخلاق اینها بخشی از وجهه شخصیتی سردار سلیمانی است، ولی آیا میتوانیم بگوییم این مشی شخصیتی وی در میان همه سرداران وجود دارد؟ خیر. پس طبیعتا نمیتوان گروهی که وی به آن تعلق داشته را لزوما گروه مرجع دانست. در میان هریک از گروههای جامع افراد شاخصی وجود دارند که خود به تنهایی الگو هستند، ولی گروه وابسته به وی لزوما نقش مرجعیت را در میان مردم نخواهدداشت؛ بنابراین به نظر میرسد باید بین گروههای مرجع و شخصیتهای کاریزما یک تفاوت ماهوی قائل شویم.
تسهیلگری، وظیفه اصلی گروههای مرجع
از آن جایی که گروههای مرجع به دنیال استانداردسازی نظام اجتماعی در کشورهای مختلف هستند بنابراین نباید آزایهای نسبی آنها را سلب کرد و این فرصت را به آنها داد تا با اظهارنظرهایشان همچون خون پویایی در رگهای جامعه شریان پیدا کنند. وظیفه اصلی گروههای مرجع تسهیلگری بوده تا حرکت مردم به صورت فرهنگ صحیح با سرعت بیشتری شکل بگیرد. به عنوان مثال در دوران کرونا، این گروهها میتوانند با تشویق مردم به رعایت پروتکلهای بهداشتی نقش موثری در کاهش بیماری و آثار ناشی از ویروس ایفا نمایند. نمونههای دیگر تسهیل گری به رعایت اخلاق و حفظ ارزشهای موجود در جامعه بر میگردد، فرهنگ سازی در حوزه عدم توهین و تمسخر اقوام و یا حفظ ارزشهای ملی و دینی از جمله مواردی بوده که نقش گروههای مرجع را پررنگتر میسازد. متاسفانه در شرایط فعلی جامعه بخشی از مردم نسبت به کاهش ارزشهای اخلاقی گلایه دارند و این موضوع نیز به عدم سیاست گذاریهای مناسب در راستای تقویت گروههای مرجع و هویت بخشی به آنها بر میگردد.
*غلامرضا حسنی جامعه شناس، استاد دانشگاه فردوسی
/انتهای پیام/