یادداشت/دکتر مهدی فرمانیان
تفکر سلفیه در بین اصحاب حدیث مدافعان جدی ای نداشت، تا این که محمد بن عبد الوهاب(م 1206) در عربستان ظهور کرد و وهابیت را با گرایش تکفیری تأسیس کرد.

به گزارش گروه وحدت فرهنگ سدید، دکتر مهدی فرمانیان در یادداشتی به گرایش های فکری سلفیت در جهان امروز پرداخته است متن کامل یادداشت در ادامه می آید:«پیروی از سلف»جمله ای آشنا برای محدّثان تمام ادوار تاریخ اصحاب حدیث اهل سنت از احمد بن حنبل تا ابن قدامه مقدسی است، که بیشتر در معنای لغوی مورد استعمال قرار می گرفت تا این که به وسیله ابن تیمیه معنای جدیدی به خود گرفت. او درکتاب جنجالی خود به نام «الفتوی الحمویة» که بیشتر مباحث آن در مورد صفات خبریه است، حدود پنجاه بار از لفظ«سلف» استفاده کرده است و در آن به این موضوع پرداخته که فهم سلف در امور دینی از خلف، برتر است. او در این کتاب می نویسد: «در عقل صریح و نقل صحیح چیزی که مخالف طریقه سلفیه باشد، وجود ندارد» و این چنین مکتبی با عنوان«سلفیه» به دست ابن تیمیه تاسیس شد.

تفکر سلفیه در بین اصحاب حدیث مدافعان جدی ای نداشت، تا این که محمد بن عبد الوهاب(م 1206) در عربستان ظهور کرد و وهابیت را با گرایش تکفیری تأسیس کرد. در شرق جهان اسلام نیز شاه ولی اللّه دهلوی(م 1176 ق) و در شمال آفریقا، سید محمد رشید رضا، تفکر سلفیه را پذیرفتند و به تبلیغ آن روی آوردند.

در این نوشتار جریان سلفی با تمام اختلافات و گرایش هایی که ظهور پیدا کرده اند مورد بررسی قرار گرفته است.

سلفیه وهابی تکفیری در عربستان

اگر چه وهابی‌ها جزء سلفیت نیستند؛ اما تبلیغات فراوان آل سعود و وهابیت، کاری کرده که اطلاق سلفیه بر ایشان مسلم گرفته شده و تمام مباحث سلفیه، بیشتر حول آراء و افکار سلفیانی می چرخد که تفکرات ابن تیمیه و ابن قیم جوزی را پذیرفته اند. آغاز دعوت وهابیان در سرزمین نجد، به سال 1157 ق بر می‌گردد؛ زمانی که محمد بن عبد الوهاب(م 1206 ق) حرکت تبلیغی خویش را در مبارزه با آنچه آن را شرک می نامند، آغاز کرد. او به همراهی محمد بن سعود ابتدا منطقه نجد و بعد از آن سواحل خلیج فارس و تمامی منطقه حجاز را تحت سلطه خود درآورد اما در سال 1235 ق توسط ابراهیم پاشای مصری از بین رفتند و نزدیک به هشتاد سال در عزلت بودند. این دوره دوم وهابیت است که به مرحله عزلت وهابیت معروف است.

مرحله‎ی سوم دعوت وهابیان با فعالیت عبد العزیز بن عبد الرحمن در سال 1319 ق با همکاری انگلستان آغاز شد و تا کنون نیز ادامه دارد. ایشان خود را سلفیه می نامند و افکار خود را از هر طریقی به دنیا می‎رسانند. جهان اسلام نیز سلفی بودن وهابیت را پذیرفته و برخی از علمای اهل سنت، گرایش‎هایی به این تفکر پیدا کرده اند. از طرف دیگر اکثر اهل سنت به نقد آراء و افکار وهابیت پرداخته و روشن کرده اند که افکار وهابیت، چیزی جز اجتهادات ابن تیمیه نیست.

جریان زیدیه سلفی اعتدالی

از قرن نهم هجری به بعد در یمن، اندیشمندانی ظهور یافته که به تفکر سلفی گرایش پیدا کرده اند و کم کم از زیدیه معتزله یا زیدی اهل بیتی فاصله گرفتند و افکار اهل حدیث و ابن تیمیه را به زیدیه وارد کردند. این چرخش از زمان ابن الوزیر در قرن هشتم و نهم هجری شروع شد و در قرون بعد به وسیله فرزندان و شاگردان وی ادامه یافت و با ظهور محمد بن علی شوکانی به اوج خود رسید تا جایی که او در اصول و فروع به حنابله نزدیک گردید.

ابن الوزیر

محمد بن ابراهیم بن علی از نوادگان قاسم رسّی،معروف به ابن الوزیر،در سال 775 ق در یمن به دنیا آمد. وی نزد شافعیان مکه تلمّذ نمود و به حدیث اشتغال داشت و برخلاف خانواده اش میل شدیدی به اهل حدیث داشت و در سال 840  از دنیا رفت. ابن الوزیر به خاطر کمبود حدیث در زیدیه، علما را به رجوع به احادیث اهل سنت ارجاع می داد و از محدثان تمجید می کرد. وی در فن حدیث ضعیف بود و در کتاب العواصم و القواصم که در پاسخ به یکی از اساتیدش که او را متهم به رؤیت خداوند در قیامت وقدم قرآن می کرد، از احادیث ضعیف استفاده کرده است.

ابن الامیر

محمد بن اسماعیل در سال 1099 ق در یمن متولد شد. سپس راهی مکه گردید و نزد علمای مکه درس خواند و با تفکرات وهابیت آشنا شد او در رساله تطهیر الاعتقاد به تایید تمامی اعتقادات محمد بن عبد الوهاب پرداخت. ولی هنگامی که دریافت وهابیت مسلمانان را کافر می دانند از تأیید خود پشیمان گشت و افعال و اعمال وهابیت در کشتار مسلمانان را تقبیح کرد. وی در سال 1182 ق از دنیا رفت.

شوکانی

محمد بن علی شوکانی در سال 1172 ق در یمن متولد گردید. وی در یمن درس خواند و در سال 1209 ق قاضی یمن شد و در سال 1250 ق در صنعاء از دنیا رفت. وی نزد شاگردان ابن الامیر درس خواند و تفکرات سلفی را از ایشان اخذ نمود. او در رساله «التحف علی مذهب السلف» تمام آنچه ابن تیمیه در العقیده الحمویه گفته را پذیرفت.

اومی‎گوید: «حق این است که فهم سلف بهتر از خلف بوده و اصحاب و تابعین آیات و روایات را بر ظاهرش حمل کرده و از قیل و قال پرهیز می کردند. بنابراین باید همان راه سلف را رفت و از تفکر آنها تبعیت کرد. سلف می گوید: «ما استواء را برای خدا قائلیم، ولی از کیفیت آن خبر نداریم». شوکانی در رساله‎ی شرح الصدور فی تحریم رفع القبور، رفع قبور و بنای بر آن را از بدعتها دانست. سلفیه زیدیه با حمایت های وهابیت در یمن حضور پررنگی دارند و در پی ترویج افکار سلفیان می باشند و مدارس و مساجد پررونقی در یمن ایجاد کرده اند.

اکنون دو طیف مختلف در زیدیه وجود دارد؛ یکی همان زیدیه قاسمیه است که افکار اندیشمندان سابق زیدیه را ترویج می کند که می توان از آنان به عنوان«زیدیه اهل بیتی»یا «زیدیه معتزلی»یاد کرد و دیگری جریان زیدیه سلفی است که به وسیله‎ی عربستان در حال تقویت است.

سلفیه در شبه قاره هند

شاه ولی اللّه دهلوی هنگامی که به حجاز رفت با افکار ابن تیمیه آشنا گردید. وی کتابی به نام رسالة التوحید دارد که برخی از تفکرات ابن تیمیه در این اثر یافت می گردد. او و شاگردانش تفکر سلفی را در هند گسترش دادند. او برخی از اجتهادات ابن تیمیه را پذیرفت و توجه زیاد به مشایخ و اولیای الهی را مورد نقد قرار داد.

تفکرات شاه ولی اللّه بر دو مبنای، سلفی گری و توجه به سلف و اجتهاد و فقه مقارن یعنی فتوا دادن بر مبنای تمام مذاهب اهل سنت استوار است. شاه ولی اللّه به بعضی از اعمال صوفیان نیز ایراد می گرفت و در مسئله شفاعت، همچون محمد بن عبد الوهاب، توسل به پیامبران و اولیا اللّه را جایز ندانسته، نسبت به شیعیان سخت گیر بود، اما نسبت به اهل بیت علیهم السلام ارادت خاصی داشت.

شاه عبد العزیز دهلوی متوفای (1239 ق) فرزند شاه ولی اللّه به خاطر این که کمپانی هند شرقی در کلیه‎ی دعاوی، تعاریف خود را جایگزین شریعت اسلام نموده بود، هند را سرزمین کفار و دارالحرب اعلام کرد و ادامه دهنده راه پدر شد. شاگردان عبدالعزیز نیز تقدیس بیش از حدّ پیامبران و اولیاء اللّه و مراسم تعزیه شیعیان را نیز کاری بدعت آمیز تلقی می نموند. ایشان سجده بر قبور و طلب حاجت از آن ها و نذر و نیاز به اولیاء و افراط در تعظیم مرشد را جایز نمی دانستند و مخالف تفضیل علی علیه السّلام و بزرگداشت امام حسین علیه السّلام بودند. البته ایشان خود از صوفیه نیز بودند.

مدرسه دار العلوم دیوبند

در سال 1857 م قیامی از سوی مسلمانان هند بر ضد انگلیسی ها صورت گرفت که به شدت سرکوب شد. در واکنش به شکست قیام مردم هند سه گرایش در بین مسلمانان هند به وجود آمد که یکی از آن ها تأسیس مدرسه سلفی به پیروی از شاه ولی اللّه و سید احمد بریلوی در دیوبند به دست مولانا محمد قاسم نانوتوی در سال 1867 1283/ ق بود. که گسترش زیادی در هند پیدا کرد و مرکزی برای نشر اسلام در هند گردید. این مرکز بعد از دانشگاه الاظهر دومین مرکز بزرگ اسلامی جهان لقب گرفت.  موسسان این مدرسه بیشتر گرایش به تفکرات شاه ولی الله دهلوی داشتند از این رو به وهابیت نزدیک شدند و تا الان به کار خود ادامه می دهد.

سازمان تبلیغی جماعت

این سازمان هزاران نفر عضو و میلیون ها نفر هوادار دارد و روزانه صدها گروه سیار تبلیغی به سراسر هند و تمام جهان اعزام می کند. بنیانگذار این سازمان مولانا محمد الیاس (م 1364 ق)است که در دیوبند درس خوانده است. این گروه به پرچم داران اهل حدیث شناخته می شوند.

این سازمان با صوفیانی که احترام به قبور، شفاعت بزرگان و احترام مرشد و تبلیغ می کنند، مخالف است و تأکید بر نماز، ریش گذاشتن و عدم توسل به اولیاء از مهم ترین تبلیغات آن هاست.آن ها برگزاری مراسم سوگواری، تولد امام زمان و عید نوروز را بدعت می دانند و شدیدا نسبت به خلفای سه گانه متعصب اند و از بی احترامی به آن ها ناراحت می شوند و حتی برای معاویه نیز احترام قائل اند. ایشان احتفال مولد پیامبر را مستحب دانسته اند، به شرط آن که در آن خلاف شرع انجام نشود.

دیوبندیه و رابطه با وهابیت

از آنجایی که دیوبندیه طرفدار تصوف هستند، وهابیت افراطی در عربستان با ایشان به سختی مخالفت می کنند؛ اما با تبلیغاتی که عربستان انجام داده، دیوبندیه به وهابیت نزدیک شده است، ولی به خاطر بعضی اختلافات عقیدتی از طرف وهابیت کتبی در ردّ دیوبندیان نوشته شده و می شود. اما می‎توان گفت اگرچه وهابیت با فرقه دیوبندیه شبه قاره هند به دلیل گرایش به تصوف مخالف است، ولی اشتراکات فراوانی در باب توسل و شفاعت میان این دو مکتب وجود دارد.

سلفیه در شمال آفریقا

شاید اولین جرقه‎های تفکر سلفی ابن‎تیمیه‎ای را بتوان در سخنان سید محمد رشید رضا (1937 م) جستوجو کرد. رشید رضا شاگرد محمد عبده بود. در دوران رشید رضا، دو تن از نوادگان محمد بن عبد الوهاب؛ به مصر آمده و به انتشار آثار محمد بن عبد الوهاب پرداختند. رشید رضا تحت تأثیر افکار آنان با ابن تیمیه آشنا شد و عقاید وی را پذیرفت. او در مجله المنار به تبلیغ این اندیشه پرداخت و حسن البنا که شاگرد رشید رضا بود، تحت تأثیر گرایش های سلفیه استاد خود قرار گرفت و این فکر را البته به صورت معتدل در حزب اخوان المسلمین که خود آن را تاسیس کرده بود، گسترش داد.

اخوان المسلمین و گسترش سلفی گری اعتدالی و افراطی در شمال آفریقا

بعد از رشید رضا گسترش تفکر سلفیه در مصر مدیون اخوان المسلمین است که پیرو معتدل سلفیه گردیدند. اخوان المسلمین درسال 1928 توسط حسن البنا در اسکندرسه تأسیس گردید.

حسن البنا موفق شد گروهی را سازماندهی کند که هیچ جنبش اسلامی دیگری در قرون اخیر قادر به انجام آن نبود. حسن البنا برای ترویج ایدئولوژی اخوان، به قرآن و (صحاح ستّه) تکیه می کرد.

بعد از حسن البناء که گرایشهای معتدلی داشت، سید قطب با گرایشات افراطی هجرت و جهاد بیرون آمد.

نقش و نفوذ محوری سید قطب بر مبارزات از سه ویژگی برخوردار بود:

1 . سید قطب به عنوان یک نظریه پرداز، تأثیر نیرومندی بر جهت گیری جدید ایدئولوژی اسلامی داشت.

2 . قطب به عنوان عضو برجسته اخوان المسلمین شاخه های انقلابی آن را فراهم ساخت.

  1. سرپیچی سید قطب، از دولت و مرگ او باعث شد تا مبارزان جوان تر شیوه شهادت را از او بیاموزند.

قواعد و پایه های اصول ایدئولوژیک سید قطب را می توان چنین خلاصه کرد:

  1. سیستم اجتماعی-سیاسی مسلط بر جهان اسلام، سیستم جاهلیت آمیخته با گناهکاری، بی عدالتی، رنج و انکار ارشاد الهی اسلامی است.
  2. وظیفه مسلمانان با ایمان، این است که برای تبدیل جامعه جاهلی از طریق دعوت و جهاد، به تجدید حیات اسلام دست زند.
  3. تبدیل جامعه جاهلی به جامعه راستین اسلامی، به عهده مسلمانان پیشتاز فداکار است.
  4. هدف نهایی مسلمانان متعهد، باید استقرار حاکمیت خداوند در روی زمین باشد،

باید گفت در میان نویسندگان قرن بیستم، حسن البنا و ابو الاعلی مودودی تأثیر خاصی بر شکل گیری نظریه های سید قطب گذاشتند.

احزاب و گروه های سلفی شمال آفریقا

برداشت های گوناگونی از تعالیم سید قطب باعث انشعاباتی از اخوان المسلمین در دهه 1970 شد که عمده ترین آن ها عبارت اند از:

1 .سازمان «شباب محمد» یا «آکادمی ارتش»: این سازمان در سال 1974 م به رهبری شخصی به نام صالح سریه، که فردی فلسطینی بود، تأسیس شد. وی یکی از اعضای اخوان اردن بود، اما بعدها به عضویت حزب التحریر الاسلامی درآمد.

صالح سریه در رسالة الایمان، ایدئولوژی این حرکت را این گونه بیان می نماید که حکومت همه کشورهای اسلامی کافرند و هیچ تردیدی در این نیست. وی به دار الاسلام و دار الحرب اشاره می کند که به اعتقاد فقها «دار الاسلام» جایی است که کلمه اللّه در آن بالاترین جایگاه را داشته باشد و«دار الحرب»جایی است که کفر در بالاترین جایگاه باشد و حکم خدا اجرا نشود، اگرچه تمام ساکنان آن مسلمان باشند.

  1. الجهاد: این گروه را محمد عبد السلام فرج در سال 1979 م پایه گذاری کرد. این گروه با الهام از اندیشه سید قطب و با استفاده از تجارب گروه های دیگر، با انسجام و پختگی بیشتری تشکیل شد. الجهاد در اجتماع و مؤسسات دولتی نفوذ کرد و علاوه بر این، از رهبری دسته جمعی برخوردار بود. این گروه موفق ترین گروه بعد از اخوان المسلمین بوده، و ترور انورسادات کار این گروه است.
  2. جماعة المسلمین یا التکفیر و الهجرة: رهبر این گروه شکری مصطفی بود. وی مصر را به عنوان یک جامعه جاهلی معرفی کرد و معتقد بود باید جامعه اسلامی تشکیل شود. وی علاوه بر تکفیر نظام سیاسی، افراد جامعه را نیز تکفیر می کرد و فرقی میان جامعه سیاسی و نظام سیاسی نمی گذاشت.

اعضای این گروه معتقد بودند که باید از جامعه حالت «مفاصله کامله» داشت و به کوه ها پناه برد. به همین سبب مطبوعات مصر جماعة المسلمین را به عنوان دسته ای از چریک ها معرفی کرده، نام آن ها را«التکفیرو الهجرة»گذاشتند. عنصر اصلی در افکار و عقاید این جماعت، تکفیر و هجرت است. اینان معتقدند هرکس که مرتکب کبیره باشد کافر است و کسانی هم که اصرار بر کبیره کنند و توبه ننمایند کافرند. هرکس به اقوال ائمه یا اجماع ولو اجماع صحابه، قیاس یا مصالح مرسله و استحسان تمسک کند، مشرک و کافر است. این گروه جامعه معاصر مصر را جامعه جاهلی می دانستند و از آن هجرت کرده، به سوی کوه ها پناه می بردند، تا بتوانند جامعه اسلامی تشکیل دهند.

4 .حرکت اتجاه اسلامی تونس: این حرکت در سال 1969 م توسط راشد الغنوشی در تونس تأسیس شد.

شخصیت شیخ راشد الغنوشی آمیخته ای از گرایش های مختلف بود. الغنوشی از یک سو به اخوان المسلمین و به ویژه افکار سید قطب تمایل داشت و از سوی دیگر دارای اندیشه های سلفی بود که نمایندگی آن را ناصر الدین البانی در سوریه به عهده داشت.

5 .جماعت النصار السنه المحمدیه: موسس این گروه شیخ محمد حامد الفقی است که باهم فکرانش آن را سال 1345 ق1926/ م در قاهره تأسیس کردند. این جمعیت نیز اساس دعوتش را دعوت به توحید خالص و سنت صحیح قرار داده است. و از آموزه های ابن تیمیه،ابن قیم جوزی و محمد بن عبد الوهاب پیروی می‎کنند.

بنابراین می توان گرایش های سلفی شمال آفریقا را التقاطی از تفکرات سلفیانی همچون ابن تیمیه، رشید رضا و گرایشات سیاسی حسن البناء و سید قطب دانست. نتیجه آن که گرایش های سلفی مناطق مختلف جهان اسلام، اگرچه ارتباطات وثیقی باهم دارند، اما اختلافات فراوانی نیز در میان آن ها یافت می شود.

ارسال نظر
captcha