انسان مسلمان و مومن با بهره‌گیری از عقل؛ این پیامبر درونی، به بسیاری از این پرسش‌های فلسفی پاسخ مناسبی می‌دهد و توحید، عدالت، نبوت عامه و معاد را بدان اثبات می‌کند. به این معنا که خدای یگانه دانا و توانا و فرزانه‌ای هست که به حکم عدالت هستی را آفریده و برای آن هدف و غایتی در نظر گرفته است و به حکم عقلانیت و عدالت و در مقام پروردگاری راهنمایی درونی وبیرونی برای رسیدن به این هدف برای انسان مرید و مختار قرار داده است.
به گزارش فرهنگ سدید؛ از نظر آموزه‌های قرآنی هر کنش و واکنشی ارتباط تنگاتنگی با بینش‌ها و نگرش‌های شخص دارد. اعمال و عکس‌العمل‌های آدمی مبتنی بر پایه‌های شناختی و معرفتی شخص است. از این‌رو هر کسی نسبت به مسئله‌ای کنش و یا واکنش‌های متفاوتی بروز می‌دهد. وقتی انسان با‌گریه نوزادی مواجه می‌شود یا انسان یا جانور و گیاه تشنه‌ای را می‌یابد، نوع برخورد‌های آدمی با توجه به بینش‌ها و نگرش‌های شخص متفاوت است.
 
پندار نیک و کردار نیک
اینجاست که در فرهنگ قرآنی و آموزه‌های اسلامی مبحث مهمی به عنوان نقش معرفت و شناخت در عملکرد‌ها مطرح می‌شود. به این معنا که کنش‌ها و واکنش‌های انسانی مبتنی بر معرفت و شناخت شخص نسبت به هستی، خدا و خود است. یعنی اگر انسان به این پرسش‌های فلسفی پاسخ‌های مناسب و درستی ندهد، رفتارش با کسی که به این پرسش‌های فلسفی به درستی و راستی پاسخ داده، متفاوت است. این گونه است که سبک زندگی آدمی در چارچوب پاسخ‌های فلسفی از چرایی و چگونگی حضور انسان در دنیا و غایت این حضور معنا و مفهوم متفاوتی می‌یابد.
کسی که آفریننده هستی را خداوندی دانا، توانا و فرزانه می‌داند و بر این باوراست که این خداوند به هدفی این هستی را آفریده و در مقام پروردگاری افزون بر آفریدگاری، به پرورش آن‌ها‌اشتغال دارد، چنین شخصی می‌کوشد تا سبک زندگی‌اش را چنان بسازد که در راستای همان هدف هستی باشد. پس نخستین پرسشی که از خود می‌کند این است که خداوند به چه هدفی مرا آفریده است؟ و چه قصد و نیتی از این آفریدن دارد؟ چگونه می‌توانم در راستای این هدف قرار گیرم؟ و چگونه باید فکر و عمل کنم که مورد رضایت آفریدگاری باشد که پروردگار من است؟
این گونه است که بینش‌ها و نگرش‌ها در رفتار‌ها و منش‌ها و کنش‌ها و واکنش‌های ما تاثیر مستقیم و مهمی دارد. این همان چیزی است که به عنوان رابطه مستقیم بینش و نگرش از آن سخن به میان می‌آید.
انسان مسلمان و مومن با بهره‌گیری از عقل؛ این پیامبر درونی، به بسیاری از این پرسش‌های فلسفی پاسخ مناسبی می‌دهد و توحید، عدالت، نبوت عامه و معاد را بدان اثبات می‌کند. به این معنا که خدای یگانه دانا و توانا و فرزانه‌ای هست که به حکم عدالت هستی را آفریده و برای آن هدف و غایتی در نظر گرفته است و به حکم عقلانیت و عدالت و در مقام پروردگاری راهنمایی درونی وبیرونی برای رسیدن به این هدف برای انسان مرید و مختار قرار داده است.
از آنجا که در هر کاری می‌توان به دو شکل متقابل و متضاد عمل کرد، می‌بایست بهترین و درست‌ترین و راست‌ترین شکل، انتخاب و عمل شود. اینجاست که پیامبر درونی و بیرونی به یاری انسان می‌آید تا نشان دهد کدام یک از اعمال و کار‌ها در راستای هدف و کدام علیه آن می‌باشد.
پیامبر درونی یعنی عقل و فطرت، احکامی در این باره دارد که از آن به مستقلات عقلی یاد می‌شود. احکام عقل در دو حوزه اندیشه و عمل می‌باشد. احکامی که در حوزه اندیشه است و به هست و نیست‌ها ناظر است، مانند حکم عقل به عدم اجتماع و ارتفاع نقیضین یا ضرورت ثبوت شیء برای خودش، یا استحاله سلب شیء از خودش، یا استحاله اجتماع ضدین یا حکم بدیهی عقل درباره بزرگ‌تر بودن کل از جزء خودش، از قضاوت‌ها و احکام عقل است که کاری به مقام عمل ندارد، اما گاه احکام عقل ناظر به عمل است و به باید‌ها و نباید‌های آن کار دارد و در حقیقت می‌کوشد تا کار‌ها را ارزش گذاری کند. این احکام عقل عملی در چارچوب ارزش گذاری صورت می‌گیرد و می‌کوشد تا نسبت کار و انسان را بسنجد و بر اساس آن حکمی از احکام دوگانه (خوب و بد) و گاه پنج گانه (واجب و مستحب و مباح و مکروه و حرام) را بر اساس نسبت و درصد آن بیان کند. از این رو برای هر عملی، در چارچوب ارزش گذاری باید و نباید عنوان ارزشی حسن و قبح صادر می‌کند. از جمله احکام عقل عملی، نیکی عدالت است که در مقابل آن، زشتی ظلم قرار می‌گیرد.
البته از آنجا که عقل انسانی در مرتبه غیر کمالی خود نمی‌تواند نسبت به همه هستی شناخت کاملی داشته باشد و به ارزش گذاری بپردازد، خداوند بر انسان منت نهاد و وحی را به عنوان مکمل عقل فرستاد (بقره، آیه ۳۸) تا انسان با بهره‌گیری از آن، عقل خود را کامل کند و زندگی خود را بر اساس فلسفه عقل و وحی شکل بخشد و سبک زندگی خود را در چارچوب احکام عقل و وحی سامان دهد. به سخن دیگر، وحی در دو حوزه اندیشه و عمل به یاری عقل آمده است تا شناختی جامع و کامل از هستی به او ارائه دهد و هم در‌باره ارزشگذاری، عقل را یاری نماید. از این‌رو هر آنچه را عقل حکم می‌کند وحی می‌پذیرد و هر آنچه را وحی می‌گوید عقل با درنگ و تدبر و تامل در می‌یابد.
پس مسلمان با وحی، عقل را کنار نمی‌گذارد بلکه با وحی عقل خویش را کامل می‌کند و احکام عقل نظری و عقل عملی خود را وسعت می‌بخشد؛ لذا احکام وحی در دو حوزه نظری و عملی همواره مطابق عقل کاملی است که در آیات قرآن از صاحبان آن به اولوالالباب یاد می‌شود؛ چرا که اینان با بهره‌گیری از وحی، حوزه ادراکی و عملی نیک خود را افزایش داده‌اند و فراتر از عقول ناقص می‌اندیشند و عمل می‌کنند. (بقره، آیات ۱۷۹ و ۱۹۷ و ۲۶۹؛ آل عمران، آیات ۷ و ۱۹۰؛ مائده، آیه ۱۰۰)
خداوند در این آیات روشن می‌سازد که چگونه اولوالالباب که خردورزی کرده و عقل خویش را با وحی به کمال رسانیده‌اند در دو حوزه نظری و عملی تابع وحی می‌باشند و از وسعت بیشتری در دو حوزه اندیشه و عمل برخوردارند.
بر اساس آنچه گفته شد، دانسته می‌شود که آموزه‌های وحیانی قرآن تنها اعمالی را به عنوان مقبول و مرضی خداوند می‌شمارد که از دو خصوصیت حسن فاعلی و حسن فعلی برخوردار باشد. به این معنا که خود فعل از مصادیقی باشد که عقل و وحی آن را به عنوان نیک و حسن معرفی کرده باشد و شخص به عنوان فاعل نیز نیت خیر و نیکی داشته باشد. این همان چیزی است که در ادبیات فارسی از آن به پندار نیک و کردار نیک یاد می‌شود.
ناگفته نماند که گفتار در فرهنگ قرآنی، در حوزه عمل قرار می‌گیرد و به عنوان کردار معرفی می‌شود، بلکه حتی در فرهنگ قرآنی، وقتی به لفظ‌اشاره می‌شود به معنای هر عملی از جمله گفتاری و قولی است. از این رو وقتی از نگارش هر لفظی، چون قول از سوی فرشتگان خبر می‌دهد که مراد تنها لفظ قولی نیست، بلکه هر عملی است که از انسان جدا می‌شود و صورت تحقق به خود می‌گیرد. (ق، آیه ۱۸) چرا که قول همان فعل است (یس، آیه ۸۲) لذا خداوند از موجودات به کلمات تعبیر می‌کند؛ (کهف، آیه ۱۰۹؛ آل عمران، آیه ۴۵)، چون قول و کلمه و لفظ و گفتار همان فعل و عمل است.

اخلاص و تقوا، نماد‌های حسن فاعلی و حسن فعلی
برای هر چیزی نماد‌هایی است، حتی برای پندار نیک در برابر پندار بد، نماد‌هایی است. اخلاص بهترین نماد برای پندار نیک است، همچنانکه تقوا بهترین نماد برای کردار نیک می‌باشد؛ زیرا کسی که از بدی‌ها، پلشتی‌ها، پستی‌ها، پلیدی‌ها و زشتی‌ها پرهیز می‌کند و اجتناب می‌ورزد، نشان می‌دهد که گرایش شخصیتی به خوبی‌ها و نیکی‌ها دارد.
حسن فاعلی و نیت خوب و پندار نیک را می‌بایست در اخلاص افراد جست‌وجو کرد. کسانی که تنها برای خداوند گام بر می‌دارند و رضایت محبوب را می‌خواهند، تنها به هدف و غایتی می‌اندیشند که خداوند دانا و توانا و فرزانه برای هستی از جمله انسان مشخص و تعیین کرده است. این گونه است که جز به خیر و نیکی نمی‌اندیشند و جز به قصد رضایت او گام بر نمی‌دارند و از غیر خداوند می‌گریزند و تنها خشنودی خدا را می‌خواهند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه خلص) از این روست که خداوند از مردم می‌خواهد تا با خالص کردن نیت برای خدا و اخلاص داشتن، فرجام نیکی را برای خود و دیگران رقم زنند. (لقمان، آیه ۲۲؛ اعراف، آیه ۲۹؛ زمر، آیات ۲ و ۳ و ۱۱ و ۱۴؛ غافر، آیات ۱۴ و ۱۵)
تنها اهل اخلاص و مخلصان هستند که جزو مومنان محسوب می‌شوند؛ چرا که با خلوص خویش تنها به غایت می‌اندیشند و همه وجودشان را وقف آن می‌کنند (نساء، آیه ۱۴۶) و مورد تحسین الهی قرار می‌گیرند و به عنوان محسنان و نیکوکاران شناسایی و معرفی می‌شوند (نساء، آیه ۱۲۵) و سعادت و رستگاری را نصیب خود می‌سازند. (روم، آیه ۳۸)
افزون بر حسن فاعلی و پندار نیک که در اخلاص خود را نشان می‌دهد. انسان می‌بایست برخوردار از حسن فعلی وکردار نیک نیز باشد؛ چرا که اگر پندار نیکی داشته باشد، ولی کاری زشت و بد انجام دهد هرگز آن مقصود غایی تحقق نمی‌یابد. البته در جایی که انسان از روی اشتباه، کرداری را نیک دانست و با پندار نیک و حسن فاعلی آن را انجام داد، از مسیر حق دور نشده است، ولی شکی نیست که کسانی که پندار بدی دارند و فکر پلید آن‌ها را حتی به کردار نیکی بکشاند، به سبب آنکه نیت پلید و پندار بدی در پس این کردار نیک است، بسیار خطرناک است؛ زیرا این کردار نیک را وسیله‌ای برای تباهی دیگران قرار داده‌اند.
به هر حال، انسان افزون بر اینکه نیت خیر و پندار نیکی باید داشته باشد، می‌بایست کردار نیکی را نیز انجام دهد تا محبوب و مرضی خداوند قرار گیرد. این کردار نیک مجموعه‌ای اعمال است که عقل عملی آن را حسن و نیک یافته و یا وحی آن را نیک و حسن بر شمرده و به عنوان اعمال صالح به انسان معرفی کرده است.
به عنوان نمونه آزادی از بند بردگی و استقلال (نحل، آیه ۷۵)، احسان و نیکوکاری (الرحمن، آیه ۶۰)، ادای امانت به صاحب آن (نساء، آیه ۵۸)، عدالت (همان) از مصادیق کردار نیک و حسن فعلی است که عقل مستقل بدان حکم کرده و با طبیعت و فطرت سالم انسانی موافق و سازگار است و انسان‌های سالم وسلیم النفس بدان گرایش دارند.
البته چنانکه گفته شد، انسان تا مسیر تکاملی را طور کامل نپیموده باشد نمی‌تواند نسبت به همه هستی شناخت کامل و دقیقی داشته باشد. از این روست که در دو حوزه نظری و عملی، وحی به مدد عقل آمده است تا پندار‌های نیک و کردار‌های نیک برای انسان مشخص کند و مواردی که ناشناخته است برای او بیان کند.

پندار نیک، بیانگر شخصیت سالم و متعادل
اگر کسی دارای پندار نیک و کردار بد باشد، بهتر از کسی است که دارای کردار نیک و پندار بد باشد؛ هر چند که مومن واقعی و مسلمان کسی است که هر دو شرط یعنی پندار نیک و کردار نیک را داشته باشد. از این‌رو خداوند تنها راه رستگاری را تحقق دو شرط اخلاص (ایمان) و عمل صالح بر می‌شمارد. (فاطر، آیه ۱۰؛ سوره عصر).
اما کسی که پندار نیکی دارد و در عمل، اشتباهاً کردار بدی انجام می‌دهد، این امید از وی می‌رود که به سبب همان خلوص و ایمان و نیت خوب و پندار نیک خود، کردارهایش را بازسازی نماید؛ اما کسی که گرفتار پندار بد و فکر پلید است، امیدی نیست که وی با کردار‌های نیک خود رهایی یابد؛ زیرا این کردار‌های نیک را به قصد بدی انجام می‌دهد ومی خواهد با این کار‌ها به اهداف شوم و پلید خود نزدیک شود.
شاید یکی از معانی این سخن در روایت «نیت المومن خیر من عمله؛ نیت مومن و پندار نیک او بهتر از عمل اوست» (کافی، جلد ۲، صفحه ۸۲ والمحجّهًْ البیضاء، جلد ۸، صفحه ۱۰۹) همین معنا باشد. شخص پندار نیکی دارد و می‌خواهد عمل و کردار نیک انجام دهد، ولی یا ناقص می‌آورد و یا اشتباه و خطا می‌کند و کار بدی را به قصد خیری انجام می‌دهد. این شخص به سبب همان نیت خیر و پندار نیک خود رستگار می‌شود.
پندار نیک بیانگر آن است که فرد درک درست و راستینی از حقایق هستی و آفرینش دارد و در مسیر درست فکر می‌کند هر چند که در انجام آن فکر و تطبیق مصادیق آن به خطا و اشتباه برود و خداوند از این خطا و اشتباه او در می‌گذرد. (احزاب، آیه ۵؛ طه، آیه ۷۳؛ بقره، آیه ۲۸۶)
در مقابل، کسانی که دارای فکر پلید و پندار بد هستند و از حسن فاعلی برخوردار نمی‌باشند، به سبب همان فکر پلید خویش حتی کار‌های نیک را به قصد بد و نیت سوء انجام می‌دهند. از این رو، رنگ رستگاری را نمی‌ببینند. فکر پلید و پندار بد بیانگر شخصیت نامتعادل این افراد است و اینکه اینان از مسیر حق دورشده و منابع و ابزار‌های شناختی و تشخیص و بصیرت خود را از دست داده‌اند. (بقره، آیات ۸ تا ۱۲)
فکر پلید قابیل موجب می‌شود تا حتی کار نیک قربانی برای خدایش نیز به قصد بد انجام گیرد و نتیجه سوء بدهد، زیرا آنچه خداوند از فرد می‌خواهد داشتن حسن فاعلی و حسن فعلی یعنی پندار و کردار نیک است. قابیل کردار نیکی را با پندار بد و پلیدی می‌آورد که ریشه در حسادت و غرور داشت. از این رو به سبب فقدان تقوا و اخلاص از وی پذیرفته نمی‌شود و با همان فکر پلید خویش دست به حذف برادری می‌زند که با پندار و کردار نیک به استقبال رضایت خداوندی رفته و قربانی پیشکش کرده بود.
هنگامی که قابیل با فکر پلید خود قصد کشتن برادر می‌کند، هابیل به سبب اخلاص و تقوا متعرض او نمی‌شود و می‌گوید حتی اگر تو قصد کشتن من را داشته باشی من هرگز اقدام به قتل تو نمی‌کنم؛ چرا که از شخصیت سالم و متعادلی برخوردار بود.
انسانی که دارای پندار بد و فکر پلید است هرگز توبه نمی‌کند هر چند که پشیمان می‌شود. اما کسی که با نیت خیر و پندار نیک به سبب وسوسه نفسی و یا شیطانی کار بدی انجام می‌دهد امکان ندامت و توبه برای او وجود دارد. از این رو حضرت آدم (ع) با نیت خیر و پندار پاک و نیک کار بدی کرد و بی‌تقوایی نمود و خطایی را مرتکب شد، ولی پس از آن متنبه شد و نه تنها پشیمان بلکه توبه کار شد و خداوند توبه‌اش را پذیرفت. پس تفاوت انسان با فکر پلید و فکر پاک در همین است که اگر در اثر خطایی کاری کرد مخلص توبه می‌کند، ولی غیر مخلصان توبه نمی‌کنند هرچند پشیمان شود. (اعراف، آیات ۳۰ و ۳۱؛ بقره، آیات ۳۵ تا ۳۷؛ طه، آیه ۱۲)
به هر حال، پندار نیک و کردار نیک یا همان حسن فاعلی و حسن فعلی دو شرط اصلی قبولی اعمال و طاعات بندگان است و خداوند به این دو شرط است که کاری را می‌پذیرد و برای آن پاداش قرار می‌دهد.
ارسال نظر
captcha