مدافع سلامت
قصه پرغصهای که کرونا رقم زد؛
«روز تشییع جنازه مات و مبهوت به پیکر بی جان مامانم نگاه می کردم. یاد جشن دو نفرهمان افتادم. اوایل اردیبهشت بود. مادرم با جعبه شیرینی به خانه آمد، گفت خبر خوش دارم کوثرجان! مراعات کردن مردم نتیجه داد و امروز بخش ما از بیماران کرونایی خالی شد. از خوشحالی گریه کردم. نمی دانستم عمر این آرام و قرار خیلی بلند نیست.عاقبت سفرها و دورهمی ها و جشن ها... شد موج جدید کرونا و بی مادر شدن من در12 سالگی».
کد خبر: ۳۶۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰