گفتگو با برنده جایزه قلم زرین؛
برنده جایزه قلم زرین اعتقاد دارد که در جنگ مفاهیم متضاد و دور از هم، در کنار هم و نزدیک به هم قرار می‌گیرند و این بهترین موقعیت برای خلق داستان را فراهم می‌کند و همچنین، عرصه مناسبی برای بروز و ظهور و نمایش گذاشتن شگفت‌ترین و پنهانی‌ترین زوایای وجود انسان است.

رمان «بوماران» بیست و یکمین جایزه قلم زرین را در بخش داستان بزرگسال از آن خود کرد. این کتاب به قلم محبوبه حاجیان‌نژاد در انتشارات سوره مهر منتشر شده بود. حاجیان نژاد در رشته مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرده و اکنون به نویسندگی و ترجمه مشغول است. او پیش از این رمان «یاماها» و مجموعه داستان کوتاه «ح دوچشم» را نگاشته است.

«بوماران» حول محور یک خانه و خانواده در دامغان است. خانواده‌ای که در آن پدر خانواده توجه ویژه‌ای به یکی از پسرانش سلمان دارد که معلم است و به‌نوعی امید دارد که میراث خانوادگی‌شان را به او بسپارد.

خانم حاجیان‌نژاد رمان «بوماران» اخیرا برنده جایزه قلم زرین در بخش داستان بزرگسال شده است. سوژه این رمان از کجا شکل گرفت؟

سوژه بوماران در واقع از درخت توت کهنسالی در وسط یک حسینیه قدیمی در یکی از روستا‌های شهر دامغان شکل گرفت. درختی که مردم محله، سال‌های سال، شب‌ها در ایام محرم در اطراف آن دسته تشکیل داده و عزاداری می‌کردند. زمانی که این درخت به دلایلی از قبیل ساخت و ساز و نوسازی حسینیه قطع شد، به نظرم آمد که قصه‌های زیادی را از گذشتگان و مردمی که سال‌ها در اطراف آن سینه زده و "حسین، حسین" گفته بودند، همراه خود برد.

سوژه این رمان درست از همین نقطه شکل گرفت و اگر چه بعد از گسترش آن، به سمت و سوی دیگری میل پیدا کرد، اما همچنان این حسینیه و این درخت از عناصر مهم و اصلی در داستان باقی ماند. روایت کتاب بوماران را سلمان، شخصیت اصلی به عهده دارد. کسی که تنها پسر خلف بازمانده از خاندان خود و به نوعی چشم و چراغ و امید آینده پدر و خانه است. خانه‌ای قدیمی و بزرگ که حیاط آن سال‌های سال محل تجمع و عزاداری مردم در ایام دهه محرم بوده. خانه‌ای که به پدر ارث رسیده و او خود را موظف می‌داند تا وقتی زنده است چراغ آن را روشن نگه دارد و قبل مردن همچون اجداد خود آن را صحیح و سالم به نسل آینده خود که سلمان باشد، بسپارد.

سوژه بوماران در واقع از درخت توت کهنسالی در وسط یک حسینیه قدیمی در یکی از روستا‌های شهر دامغان شکل گرفت. درختی که مردم محله، سال‌های سال، شب‌ها در ایام محرم در اطراف آن دسته تشکیل داده و عزاداری می‌کردند. زمانی که این درخت به دلایلی از قبیل ساخت و ساز و نوسازی حسینیه قطع شد، به نظرم آمد که قصه‌های زیادی را از گذشتگان و مردمی که سال‌ها در اطراف آن سینه زده و "حسین، حسین" گفته بودند، همراه خود برد



قصه در چه برهه تاریخی رخ می‌دهد و چقدر تلاش کردید به فضای آن زمان نزدیک شوید؟

زمان وقوع قصه این رمان، همزمان با سال‌های ابتدایی جنگ است و مکان ان شهر دامغان است. طبیعتاً بزرگ‌ترین چالشی که برای نوشتن قصه در این برهه از تاریخ داشتم این بود که آن زمان و موقعیت را به شخصه درک و زیست نکرده بودم و این خود می‌تواند تا حدی به کار نوشتن لطمه وارد کند. اما راهکار‌هایی هم هست که بتوان تا حدودی خود را به آن فضا، مکان و زمان نزدیک کرد. برای این کار تحقیق و پژوهش کردم و با افرادی مصاحبه کردم و باقی را به قوه تخیل سپردم. تلاش من بیشتر بر این متمرکز بود که تأثیر ایدئولوژیکی جنگ و حوادث پیرامون آن را بر خصوصاً بر خانواده و نسل جوانی که آن زمان در گیر این برهه از تاریخ شدند نشان دهم.

شما پیش از این هم در حوزه ادبیات دفاع مقدس قلم زدید. چه چیزی شما را به این حوزه وفادار نگه داشته است؟

اینکه چه چیز باعث شده است که علاقمند به نوشتن در حوزه ادبیات جنگ و دفاع مقدس باشم، شاید بیش از هر چیزی برمی‌گردد به این مطلب که جنگ موضوع جذابی برای نوشتن است. در جنگ مفاهیم متضاد و دور از هم، در کنار هم و نزدیک به هم قرار می‌گیرند و این بهترین موقعیت برای خلق داستان را فراهم می‌کند. جنگ از موقعیت‌هایی است که مرگ و زندگی، ترس و شجاعت، خودخواهی و ایثار و بسیاری از مفاهیم این چنینی دیگر، با فاصله کمی از هم قرار می‌گیرند و این باعث خلق ماجرا و جذابیت می‌شود. از سوی دیگر جنگ، عرصه خوبی برای بروز و ظهور و به نمایش گذاشتن شگفت‌ترین و پنهانی‌ترین زوایای وجود انسان است. چیزی که یک نویسنده برای خلق یک داستان خوب به آن نیاز دارد.

آیا فکرش را می‌کردید که رمان «بوماران» برنده جایزه قلم زرین شود؟

حقیقتاً خیر. نه فقط زمان نوشتن بلکه بعد از چاپ کتاب هم فکرش را نمی‌کردم که این رمان به عنوان اثر شایسته تقدیر در جایزه قلم زرین انتخاب شود. چرا که رمان بوماران دومین تجربه من در عرصه رمان‌نویسی بود و در حین نوشتن، بیشتر تمرکز و توجهم را بر این گذاشته بودم تا اثری سالم با ساختاری درست و نثری زیبا و هدفمند ارائه دهم. بیشتر تلاشم بر این بود که داستانی خواندنی و جذاب خلق کنم که مخاطب خود را با آن بیگانه و نامأنوس حس نکند. به همین خاطر به جایزه‌ای که ممکن بود بگیرد و حتی به دیده شدن و مطرح شدن یا نشدن کتاب فکر نمی‌کردم و فکر می‌کنم شاید همین خصیصه باعث شد این کار مورد لطف و عنایت داورین جایزه قلم زرین قرار بگیرد.

بیست و یک دوره جایزه قلم زرین برگزار شده است. نظر شما نسبت به جایزه قلم زرین چگونه است؟

در سال‌های گذشته داستان‌های کوتاه زیادی از من در جشنواره‌های مختلف به عنوان اثر برتر انتخاب شده‌اند و اولین رمانم با عنوان «یاماها» به عنوان اثر برگزیده جشنواره رمان انقلاب انتخاب شد و مجموعه داستان با عنوان «ح دوچشم» نامزد جایزه جلال شد، با این وجود همیشه معتقد بوده و هستم که هرگز جایزه نشان دهنده این نیست که یک اثر رسالت خود را کامل و بی‌نقص به انجام رسانده باشد. جایزه قلم زرین یا هر جایزه بزرگ و کوچک دیگری در جای خود ارزشمند و قابل توجه است و قطعا به دیده شدن و مطرح شدن اثر کمک زیادی می‌کند، اما دلیل بر ماندگاری آن اثر نمی‌شود.

یک رمان زمانی موفق خواهد بود و ماندگار خواهد شد که بتواند خواننده و مخاطب را در جهان خود سهیم و شریک کند. زمانی که نویسنده و خواننده در کنار هم و دست در دست هم به تجربه جهان تازه‌ای پا بگذارند. جایی که نویسنده و خواننده با هم از جهانی که خلق شده به شگفت بیایند و اینجاست که رمان به معنی تمام کلمه و به عنوان یک اثر ادبی خلق شده است و ارزش کار نویسنده در همین است. اگر نه جایزه با وجود اینکه راهگشاست و مسیر دیده شدن و مطرح شدن یک اثر را هموار می‌کند، اما ضامن بقا و ماندگاری آن در ذهن خواننده نخواهد شد.

/انتهای پیام/

منبع: ایرنا

ارسال نظر
captcha