به گزارش «سدید»؛ در مورد برقرارى مساوات و عدالت و پرهیز از ظلم و تبعیض و پیامدهاى آن، از طرف امیرالمومنین علی (ع) سفارشهاى مکررى به حکام شده است که به ترتیب مواردى را یادآور مىشویم:
الف) عدالت
امیرالمومنین علی (ع) ملاک حکمرانى و نظام رعیتپرورى را عدالت ورزیدن: (ملاک السیاسه العدل)» آمدى، غررالحکم، ص ۷۵۷. «مى داند و عدالت را باعث الفت و محبت مردمان و در مقابل، ظلم را موجب نفرت و تفرقه آنان (العدل مالوف و الجور عسوف)» پیشین، ص ۵۰» به حساب مىآورد و تاکید مى کند: (بهترین چیزى که مایه روشنى چشم زمامداران و مسئولین است همانا گسترش عدل و داد در بلاد و شهرها و همچنین دوستى رعیت و مردمى است که زمامداران، مسئول خدمتگزارى آنان مىباشند و دوستى آنان در پرتو سلامت دلهاى آنهاست. روشن است که سلامت دل در سایه عدل حاصل مىشود و تا مردم نسبت به تمام کارهاى مسئولان و برنامههاى آنان احاطه و اطلاع نداشته باشند، هرگز نصیحت کننده دولت نخواهند بود و بدون فشار و سنگینى بارهاى تحمیلى از جانب دولت است که مردم مى توانند خالصانه نصایح خود را تقدیم دارند...) «نهجالبلاغه، ترجمه شهیدى، ص ۳۳۱، نامه ۵۳».
یک کارگزار باید بداند که بقاى دولت او در پرتو عدل و مساوات او است، به طورى که نه حکومت او بدون عدل مىتواند بماند و نه چیزى به جاى آن، توان جذب قلوب مردم را داراست. در این زمینه سخن على (ع) چنین است: (چون والى را هواها گونهگون شود. از اجراى عدل در بسیارى از موارد باز ماند. پس باید کار مردم در آنچه حق است نزد تو یکسان باشد، زیرا هرگز ستم و تجاوز به جای عدل قرار نگیرد...)، «پیشین، ص ۳۴۴، نامه ۵۹».
تبعیض، مردم را نسبت به حکومت بدبین و مخالف مىسازد تا جایى که به مبارزه مسلحانه دست خواهند زد: (عدالت را پیشه کن و از خشونت و سختگیرى بیجا و ستمگرى بپرهیز، چرا که سختگیرى موجب فرار مردم از منطقه است و ظلم و ستم دعوت به مبارزه مسلحانه مىکند.)، «پیشین، کلمات قصار، ص ۴۶۸».
امام حتى در نگاهها و اشارت نیز به داوران و حاکمان توصیه مىکند که جانب مساوات را بین فرد فرد مردم رعایت کنند و تاثیر مثبت این کار را هم یادآور مى شود (: در نگریستن به گوشه چشم و خیره نگاه کردن و اشاره نمودن و درود گفتن به آنها، یکسان رفتار کن (یکى را بر دیگرى امتیاز مده) تا قدرتمندان نسبت به تو در طمع نیفتند (در صدد دشمنى با تو برنیایند) و ضعیفان و زیردستان از دادگرى تو نومید نشوند.)، «نهجالبلاغه، فیضالاسلام، ص ۹۷۶، نامه ۴۶».
امام على (ع) در نامه دیگرى که به محمد بن ابىبکر مىنویسد (هنگامى که حکومت مصر را به او واگذار مى کند) دقیقا همین مطلب را سفارش مى کند: (با آنان فروتن باش و نرم خو و هموار و گشادهرو و به یک چشم بنگر به همگان، خواه به گوشه چشم نگرى و خواه خیره شدى به آنان، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مایوس نشوند...) «نهجالبلاغه، شهیدى، ص ۲۸۹. نامه ۲۷».
طبق آیات زیر از قرآن مجید، حق نداریم حتى نسبت به غیرمسلمان از قسط و عدل تجاوز کنیم. اگر کافرى در پناه دولت اسلام است یا در معاهده با مسلمانان مىباشد تعدى به حقوق و اموال او حرام است:
(خدا شما را از دوستى آنان که با شما در دین قتال و دشمنى نکرده نهى نمىکند. بلکه با آنها به عدالت و انصاف رفتار کنید که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست مىدارد و تنها شما را از دوستى کسانى نهى مىکند که در دین با شما قتال کرده و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند...)، «سوره ممتحنه: ۸ و ۹».
امیرمومنان علی (ع) نیز در عهدنامه مالک درباره حرمت تعدى به حقوق انسانها مىفرماید: (براى مردم همچون جانورى درنده که خوردنشان را غنیمت شمارى مباش، چرا که رعیت دو دستهاند: دستهاى برادر دینى تواند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهى از ایشان سر مىزند یا علتهایى بر آنان عارض مىشود، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مى رود. به خطاشان منگر و از گناهشان درگذر...) «نهجالبلاغه، شهیدى، ص ۳۲۶، نامه ۵۳».
اما حضرت در یک جا تفاوت قائل شدن میان افراد را نه تنها تجویز، بلکه تاکید مىکند و آن وقتى است که یک فرد خاطى و گناهکار در برابر یک انسان نیکوکار قرار مىگیرد: (و مبادا نکوکار و بدکار در دیدهات برابر آید، که آن، رغبت نکوکار را در نیکى کم کند و بدکردار را به بدى وادار نماید و درباره هر یک از آنان آن را عهدهدار باش که او برعهده خود گرفت...)، «پیشین، ص ۳۲۸، نامه ۵۳».
البته این نحوه برخورد با نکوکار و بدکار، عین مساوات است، چون رعایت استحقاق شده است و همانگونه که گفته شد، عدالت معنایش موازنه به شکلى که پاى حقوق در کار نباشد نیست؛ لذا فردى که خودشان در شرایط مساوى نیستند قانون نباید با آنها مساوى رفتار کند.
نکته جالب توجه اینکه از دیدگاه على (ع) اجراى عدالت تنها در مورد انسانها ضرورى نمىنماید، بلکه باید درباره حیوانات نیز رعایت شود. مولاعلی (ع) به نمایندگان خود که براى وصول مالیات به نقاط مختلف تحت حکومتش مىفرستد، دستور مىدهد: (و، چون حیواناتى که به عنوان زکات گرفته شده، با کسى روانه مىدارى... به او سفارش کن که میان ماده شتر و بچه شیرخوارش جدایى نیفکند و ماده را چندان ندوشاند که شیرش اندک ماند و بچهاش را زیان رساند و در سوار شدن، به خستگىاش نیندازد و میان آن و دیگر اشتران عدالت را برقرار سازد و باشد شتر خسته را آسوده گرداند و آن را کمتر آسیب دیده یا از رفتن ناتوان گردیده، آرام راند. چون بر آبگیرها گذر به آبشان درآرد و راهشان را از زمینهاى گیاهناک به جادهها نگرداند... و به هنگام خوردن آب و چریدن گیاه مهلتشان دهد... تا نزد ما رسند و به دستور کتاب خدا و سنت پیامبر او «ص» آن را پخش کنیم... این کار به رستگارىات نزدیکتر رساند.)، «پیشین، خطبه ۱۶۷».
اگر دولتمردان این خط مشىها را دنبال کرده و با قاطعیت در اجراى عدالت بکوشند، حکومت از بسیارى مسائل آسوده مى شود و به پیشرفت اقتصادى، فرهنگى و سلامت و ثبات سیاسى خواهد رسید.
ب) ظلم
از نظر امیرالمومنین علی (ع) دوام نظام و بقاى سلامت هر ملتى در ارتباط مستقیم با ریشهکن ساختن بیمارىهاى اجتماعى است که از جمله آنها ظلم به معناى اعم آن مىباشد: (بدانید که ستم بر سه گونه است: آنکه آمرزیدنى نیست و آنکه واگذاشتنى نیست و آنکه بخشوده است و بازخواستکردنى نیست، اما آنکه آمرزیدنى نیست همه انگاشتن براى خداست و خدا فرمود: همانا شرکآوران را نخواهد بخشود. اما ستمى که بر بنده ببخشایند ستم او است بر خود به برخى کارهاى ناخوشایند، اما آنکه واگذاشتنى نیست ستم کردن بندگان است بر یکدیگر که آن را قصاصى است هر چه دشوارتر)» پیشین، ص ۱۸۵، خطبه ۱۷۶»
همچنین میفرماید: (به خدا سوگند هرگز مردمى زندگانى خرم و نعمت فراهم را از کف ندادند مگر به کیفر گناهانى که انجام دادند، که خدا بر بندگان ستمکار نیست.) «پیشین، ص ۱۸۶، خطبه ۱۷۸».
علاوه بر تاثیر منفى گناه به عنوان گونهاى از ظلم، عاقبت ظلم سیاسى و نتیجه بدرفتارى حکومت با مردم، از دست رفتن آن حکومت است. حکومتى که پایههاى آن بر ستم و تجاوز به حقوق مردم باشد و براى بقاى خود دست به شکنجه و کشتار بزند، در نهایت محکومت به بىثباتى و بالتبع نابودى است. معمولا حکومتهاى جور، به زور و قدرت نظامى خود مغرور مى شوند و مىپندارند که سرکوب مردم و ایجاد محیط وحشت و خفقان، آنها را در ادامه حکومت موفق خواهد کرد، غافل از اینکه اولا زور وسیلهاى بىکفایت و نیز پرخرج براى حکومت است و اجتماعى را که با دلایل منطقى و مساوات متقاعد شده باشد، بهمراتب سهلتر از یک فرد که با زور سرنیزه به اطاعت وادار مىشود، مىتوان اداره کرد. ثانیا اگر هم مردم نتوانند آشکارا نارضایتى و خشم و نفرت خود را اظهار کنند، با کارشکنىهاى حساب شده و مداوم و عدم همکارى با کارگزاران حکومت، انزجار خود را ابراز مىدارند و، چون نارضایتىها فزونى یافت، بالاخره به صورت طوفانى سهمگین، کاخ ستم را در هم فرو مىریزد و این یکى از سنتهاى جارى الهى در تاریخ است: (چه بسیار مردم مقتدرى در شهرها بودند که ما به جرم ظلم، آنها را در هم شکسته و قومى دیگر به جاى آنها بیافریدیم.) «سوره انبیاء: ۱۱، براى مطالعه بیشتر، سوره نحل: ۱۱۲، سوره بنى اسرائیل: ۱۶ و ۵۸، سوره کهف: ۵۹، سوره مریم: ۱۲۷ و ۱۲۸ و سوره حج: ۴۸.»
و در نهجالبلاغه مىخوانیم: (هیچ چیز، چون بنیاد ستم نهادن، نعمت خدا را دگرگون ندارد و کیفر او را نزدیک نیارد که خدا شنواى دعاى ستمدیدگان است و در کمین ستمکاران.)، «نهجالبلاغه، ترجمه شهیدى، ص ۳۲۷، نامه ۵۳».
نقل کردهاند که ارغونخان بر سلطاناحمد که مسلمان بود، خروج کرد. سلطان به قصد او شکر به جانب خراسان کشید. لشکریان در راه ستم بسیار کردند. رعایا به سلطان شکوه نمودند. سلطان به وزیر خود خواجه شمسالدین محمد «محمد بن جوینى درسال ۶۸۳ ه. ق در اهر به دست ارغون به قتل رسید» گفت: ستم لشکر را از رعیت بازدارد... وزیر گفت: در این وقت منع لشکر... خلاف مصلحت است که بدین سبب خاطرهاى ایشان برنجد و ما را مهمى عظیم و سفرى خطیر در پیش است. پس الله تعالى به سبب این جور با وجود کفر ارغون او را بر پادشاه اسلام ظفر داد. عاقبت سلطان و وزیر هر دو کشته شدند و ملک به ارغون قرار گرفت. «ابن محمد قزوینى، بقاء و زوال دولت، ص ص ۵۴ و ۵۵.» و چه نیک گفتهاند:
آه کسـان خـرد نبایـد شمرد
آتش سوزان چه بزرگ و چه خرد
تیر ضعیفان چو گشاد از کمان
بگذرد از نـه سپـر آسمـان
«نظامى گنجوى، خمسه، ص ۵۲۷، شرح شبلى نعمانى، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۶ ه. ش».
همچنین نقل است که حاکمى ظالم به یکى از زهاد زمان خود گفت: مرا دعا کن. زاهد گفت: جمعى کثیر دشمن تو هستند و نفرینت مىکنند و دعاى یک کس با نفرین هزار کس، چون مقاومت مىنماید؟ علىالخصوص که مظلوم هم باشند؛ لذا به قول حضرت علی (ع): ستمکار، دشمنان زیادى دارد، المتعدى کثیرالاضداد و الاعداء). «آمدى، غررالحکم، ص ۹۸»؛ و نه تنها خلایق که خالق نیز با او دشمن مىشود: (آنکه بر بندگان خدا ستم کند، خدا بهجاى بندگانش دشمن او باشد و آن را که خدا دشمن گیرد، دلیل وى را نپذیرد.)، «نهجالبلاغه، ترجمه شهیدى، ص ۳۲۷، نامه ۵۳».
بدین خاطر هشدار مىدهد: (خدا را خدا را بپرهیزید از سرکشى در این جهان و بترسید از کفر ناخوشایند ستم در آن جهان و پایان زشت خودبینى که دامى است نهاده شیطان. دامى بزرگ و فریفتنى سترگ)» پیشین، ۲۱۷، خطبه ۱۹۲. «(و آنکه تیغ ستم آهیخت، خون خود بدان بریخت. «پیشین، ص ۴۲۳، حکمت ۳۴۹». (و همانا ستمگرى، آدمى را در دین و دنیایش تباه مىگرداند.)، «پیشین، ص ۳۲۲، نامه ۴۸.»
امیرالمومنین علی (ع) روزى را که ستمگران تاوان سنگین عملکرد خود را مىدهند، سختتر از روز مظلوم به هنگام قدرت ظالم مىداند: (روز انتقام ستمدیده از ستمکار شدیدتر است از روز ستمکار بر ستم کشیده.) پیشین، ص ۴۰۱، حکمت ۲۴۱ و ۴۲۱ و ۳۴۱.
انتهای پیام/