بررسی نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در دفاع از وحدت اسلامی و پیروان مذاهب اسلامی؛
برخی از روی ناآگاهی و یا مغرضانه شهید حاج قاسم سلیمانی را متهم به فتنه انگیزی و افراط گری در منطقه می‌کنند، اما در واقع این آمریکا و غرب است که در منطقه به دنبال ایجاد فتنه و اختلاف است. امروز آمریکا مبالغ هنگفتی را از عربستان می‌گیرد تا علیه این کشور فعالیت کند و اکنون به صراحت اعلام می‌کنند که اگر عربستان نبود، موجودیت و منافع اسرائیل در منطقه به شدت تهدید می‌شد.
گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ شعیب یاری: کلمه وحدت یک کلمه ارزشمندی است که با دقت در بیانات امام راحل (ره) اهمیت آن را می‌توان درک کرد. امام رمز پیروزی را وحدت می‌دانند و مهمترین دلیل تشکیل حکومت اسلامی را شکل گیری وحدت میان گروه‌ها و صفوف مسلمانان عنوانکرده اند. به این نحو که به بیان ایشان وحدت علت مختصه و مبقیه نظام اسلامی و اسلام و وحدت ضامن بقای مسلمانان است. مقام معظم رهبری هم افق نگاه انقلاب را در احیای تمدن نوین اسلامی می‌بینند که بدون حضور اجماعی مسلمانان با رویه وحدت محقق نمی‌شود؛ بنابراین چشم انداز ما باید به تمدن نوین اسلامی باشد که بدون وحدت عموم مسلمین تحقق عملی نمی‌یابد.
سوال این است که اگر وحدت محقق شود چه فوائدی بدست خواهیم آورد و اگر وحدت اسلامی ظهور و بروز عملی نداشته باشد چه چیز‌هایی را از دست داده و ضرباتی را متحمل می‌گردیم؟ امروزه شاهد هستیم که استکبار جهانی علیه نظام اسلامی از سال‌ها پیش جنگ تمام عیاری را آغاز کرده و روند و شیب آن کند نشده است.

بسیاری از منابع طبیعی و راهبردی و موقعیت‌های ژئوپلتیکی ارزشمند در کشور‌های اسلامی وجود دارد (تنگه باب المندب، کانال سوئز و...) که اگر متحد نباشند دشمنان به آن‌ها رحم نخواهند کرد. در حالی که ظرفیت‌های وحدت آفرین در میان مسلمانان اعم از کتاب واحد، قبله واحد و... نیز فراوان است، اگر در مسئله فلسطین مسلمانان با هم اتحاد داشتند، اشغال فلسطین رخ نمی‌داد و حتی کشور‌های دیگر اسلامی دچار تجزیه نمی‌شدند.

سوال اینست که دلایل و ریشه‌های اصلی وحدت شکنی‌های منطقه و جهان اسلام چیست؟ برخی از روی ناآگاهی و یا مغرضانه شهید حاج قاسم سلیمانی را متهم به فتنه انگیزی و افراط گری در منطقه می‌کنند، اما در واقع این آمریکا و غرب است که در منطقه به دنبال ایجاد فتنه و اختلاف است. امروز آمریکا مبالغ هنگفتی را از عربستان می‌گیرد تا علیه این کشور فعالیت کند و اکنون به صراحت اعلام می‌کنند که اگر عربستان نبود، موجودیت و منافع اسرائیل در منطقه به شدت تهدید می‌شد.

مساله دوم جهل به مبانی اسلامی است که از آن گروه‌های کج فهم و افراطی مانند النصره و داعش و بوکوحرام ظهور می‌کنند.

مساله سوم عدم بصیرت به زمان و اقتضائات آن در میان برخی مسلمانان است. داعش نمونه عینی این مسئله است که اعتقاد دارد مسلمانان در دیگر کشور‌ها از جمله ایران و عراق و... دشمنان درجه نخست آن‌ها هستند و سپس آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمنان درجه دوم خود ارزیابی می‌کنند؛ بنابراین می‌خواهند ابتدا دشمنان نزدیک خود را نابود کنند تا بتوانند دشمنان دور خود را نیز منهدم سازند!

 باور "مکتب شهید سلیمانی" که اساساً در جهان اسلام اختلافی وجود ندارد که آمریکا بخواهد از این شرایط سوء استفاده کند، بلکه آنچه وجود دارد تفاوت است و این تفاوت در هر دین و یا مکتب فکری‌ می‌تواند باشد و فی نفسه امری منفی تلقی نمی‌شود. همانگونه که این تفاوت‌ها در مسیحیت و... وجود دارد و این تفاوت‌های فکری می‌تواند میوه‌های پرثمری را به بار آورد. پس آمریکا با طرح مساله اسلام هراسی، مخالفت خود را با اصل اسلام نمایان می‌کند و ایران را بخاطر رویکرد انقلابی که در جهان اتخاذ کرده و شرایط منطقه را به شدت متحول ساخته، به ایجاد فتنه‌های مذهبی محکوم می‌کنند و خود باعث می‌شوند که درگیری‌های گسترده بوجود بیاید. اما حاج قاسم سلیمانی همیشه با تدبیر و اتخاذ سیاست‌های راهبردی مناسب همیشه فتنه‌ها را ناکام می‌گذاشت. زیرا بطور مثال در عراق اقوام و قبایل گوناگون که در برخی از آن‌ها برخی شیعه و پاره‌ای سنی مذهب اند و در حال زندگی مسالمت آمیز با یکدیگر هستند، با ورود آمریکا به عراق، یکباره و خارج از کنترل القاعده، فردی تندرو به نام زرقاوی ظهور می‌کند که بر فتنه‌های مذهبی تمرکز می‌کند. اما حاج قاسم سلیمانی با شعار وحدت از مذاهب و ادیان مختلف در عراق دفاع می‌کند و حتی بدون خط کشی میان جوامع اسلامی از اقتدار، امنیت و حاکمیت مردم مسلمان حمایت و پشتیبانی می‌کند.
 
آمریکا طی ۱۵ سالی که در عراق حضور داشت، نتوانست اختلافی بین شیعه و سنی ایجاد کند که این خود یک شکست بزرگ برای آن‌ها به حساب می‌آید. زیرا آن‌ها تلاش بسیاری در حمایت از گروه‌های افراطی در عراق کردند. اما نتیجه فعالیت‌های هوشمندانه حاج قاسم در عراق آنگونه شد که نماینده آمریکا اعتراف کرد که آمریکا ۰-۳ در مقابل ایران شکست خورد. اگر از مردم این کشور حتی از اقلیت‌های دینی آن‌ها امروز سوال شود که چگونه از شر داعش رهایی پیدا کردید، آن‌ها از نقش حاج قاسم سلیمانی در ساماندهی جریان مقاومت و حشدالشعبی نام می‌برند و نامی از ائتلاف آمریکایی و غربی نخواهند برد و حتی آنان را مسبب این دشمنی‌ها می‌نامند. در لبنان نیز حزب الله افتخارش این است که در راستای جریان حاج قاسم سلیمانی در حرکت است؛ بنابراین استراتژی غرب، مبارزه با اسلام با بهره گیری از ابزار تفرقه افکنی و حمایت از گروه‌های افراطی است تا اولاً چهره اسلام را در جهان مخدوش کنند و ثانیاً با درگیر کردن نیرو‌های اسلامی در درون جهان اسلام، کاری کنند تا تمدن نوین اسلامی در جهان تحقق پیدا نکند. در این میان متاسفانه ناآگاهی جهان اسلام آن‌ها را در رسیدن به اهداف کمک می‌نماید. ما متاسفانه اکنون شاهد این حوادث تلخ در ممالک اسلامی هستیم و امیدواریم با بیداری اسلامی که امروز شکل گرفته است به زودی شاهد نجات و استقلال ملت‌های مسلمان از سلطه کشور‌های استکباری باشیم.


رویکرد حاج قاسم سلیمانی نسبت به وحدت اسلامی
با دقت در بیانات حاج قاسم سلیمانی پیرامون وحدت اسلامی می‌توان الگوی وی را در حوزه وحدت اسلامی استخراج کرد. شهید حاج قاسم سلیمانی ابتدا معتقد است که الگوی وحدت اسلامی را باید به درستی تبیین کرد. وحدت اسلامی را گاهی وحدت سیاسی، گاهی وحدت به معنای تقریب مذهبی و گاهی وحدت بر سر معتقدات و... تعریف می‌کنند.

شهید سلیمانی اظهار کرده است که «وحدت اسلامی آنگونه که در بعد سیاسی مطرح می‌شود مشخص نیست که آنگونه که لازم است جا بیفتد. اما وحدت پیرامون اصول یک امر حقیقی است که باید انجام شود. مهمترین مولفه‌ای که در امر وحدت باید اتفاق بیافتد، وحدت حول مقابله با دشمن است. زیرا اگر از جبهه شما دوصدایی بوجود آید به این مضمون که عده‌ای دشمن مشترک را دشمن تلقی نکند و عده‌ای آنرا دشمن دارند، همان ضعفی است که از صدر اسلام در جنگ صفین و... تا کنون رخ می‌دهد و طومار مقابله با دشمن و جهاد و ارزش‌ها را برهم می‌ریزد. خوارج نیز از چنین توطئه‌ای برخواستند و سپاه معاویه به یکباره تطهیر شدند. البته اکنون دشمن به معنای آمریکا و ملحقاتش اینگونه نیستند. اما هم اکنون نیز برخی مدام در حال ترویج این باور در جامعه هستند که آمریکا را دشمن قلمداد نمی‌کنند. »

لذا راهکار حاج قاسم در حوزه وحدت اسلامی، اجتناب از افراط و تفریط است. در جنبه تفریطی بر این باور است که «شناخت از دشمن یک امر سیاسی نیست، بلکه یک امر تحقیقی و تجربی است. کسی که عملکرد دشمن را بدرستی مورد مداقه قرار دهد، دیگر فریب نخواهد خورد.» در حالی که برخی از وحدت گرایان تمایلات افراطی پیدا می‌کنند و می‌خواهند چنین تلقی کنند که عداوت با دشمن چیزی جز "توهم توطئه" نیست، حاج قاسم تاکید می‌کند: اگر اینگونه است چرا امام علی (ع) با معاویه صلح نکرده؟ زیرا هر چند ممکن بود که حضرت جان خود را حفظ می‌کرد، اما در صورت صلح چیزی از مشروعیت و ارزش‌های حکومت امام علی (ع) باقی نمی‌ماند؛ لذا وی بد‌ترین نوع خیانت را ایجاد دوصدایی، ترویج فهم غلط کردن از دشمن و دلسرد کردن مردم و آدرس غلط دادن به آن‌ها معرفی می‌نماید. از این رو حاج قاسم سال‌های متمادی از عمر شریف و با برکت خود را به معارضه با نیرو‌های وحدت شکن جهان اسلام و نیز رصد و مقابله با دشمنان خارجی جهان اسلام کرد. برای تداوم راه حاج قاسم سلیمانی می‌بایست تبیین آرائ وی به صورت دقیقتر و همه جانبه‌تر انجام گیرد. زیرا او به دنبال وحدت اسلامی بود و تمدن نوین اسلامی تنها در سایه وحدت محقق خواهد شد و این که هنوز این تمدن محقق نشده است بدلیل آن است که هنوز غرب برای کشور‌های اسلامی تصمیم گیری می‌کند. اگر مسلمانان در زیر پرچم اسلام جمع شوند دچار هیچ اختلافی مانند تکفیر و... نمی‌شوند.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha