گروزه گفتمان فرهنگ سدید؛ مهدی جمشیدی در یادداشتی نوشت:
[1]. گفتمان، «گفتار اجتماعیشده» است
گفتمان، بهمعنی «باور عمومى»، «سخن مقبول عموم»، «امر مورد توجّه مردم»، «فکر و اندیشۀ عملی رایج در میان مردم»، «خواست و مطالبۀ عمومی مردم»، یا «آنچه که جزو واضحات و بیّنات فکری مردم باشد»، «امر تبدیلشده به جریان اجتماعی» است.[1] ازاینرو، گفتمان، امری است که در بستر «جامعه» بهوجود میآید.[2] پس متعلَّق گفتمان، یک فکر و نظر است و گفتمانیشدن یک فکر و نظر، به این است که در میان عموم مردم، رایج و پذیرفته شود و در ذهنیّت جمعی، ریشه بدواند. هر گفتمانی، گفتار است، امّا هر گفتاری، گفتمان نیست، زیرا گفتار باید در روح جامعه نفوذ کند و حالت هنجارین و متداول پیدا کند تا به گفتمان تبدیل شود. فاصلۀ میان امر گفتاری با امر گفتمانی، صورت اجتماعی یافتن است و چنانچه گفتار، به مطالبه و توقّع اجتماعی تبدیل شود، گفتمان شکل گرفته است.
[2]. گفتمانسازی، روندی «ممکن» و «ارادی» است
«گفتمانسازی»، امری ممکن است،[3] و اینطور نیست که همواره، گفتارها در روندی «مهندسینشده» و «اتّفاقی»، به گفتمان تبدیل شوند، بلکه میتوان بهصورت «ارادی» و «آگاهانه»، تلاش کرد تا گفتاری خاص، به گفتمان تبدیل شود، همچنانکه «جامعهپردازی»، امری ممکن است. این برداشت، برخاسته از «ارادهگرایی» و اعتقاد به مدخلیّت حداکثری انسان در جامعه است. انقلاب اسلامی بهمثابه یک واقعیّت اجتماعی، حاصل چنین نگاهی به جهان اجتماعی است؛ امام خمینی، بااینکه تنها یک فرد بود، امّا بیاعتنا به محدودیّتها و تنگناها، پرچم اعتراض و مخالفت را بلند کرد و شعلههای نهضت اسلامی را برافروخت. پس از این بود که بهتدریج، انقلابخواهی از «گفتار شخص امام خمینی»، به یک «گفتمان اجتماعی» تبدیل شد و مردم ایران، یکپارچه و متّحد، همین هدف را دنبال کردند و اراده و خواستشان، در اراده و خواست امام خمینی، حل و ادغام شد. گفتمان انقلابی امام خمینی، آنچنان «فراگیر» و «غالب» شد که انقلاب اسلامی را باید «بزرگترین انقلاب اجتماعی و مردمی معاصر» قلمداد کرد. این تجربۀ تاریخی درخشان، در عمل نشان داد که گفتمانسازی، ممکن و مقدور است و ارادۀ فردی، هر اندازه که بیشتر قوی و راسخ باشد، قدرت گفتمانسازی افزایش خواهد یافت.
[3]. گفتمان، از طریق «تبیینهای استدلالی مستمر» پدید میآید
گفتمان، از طریق «گفتن/ تبیین/ توضیح»، امّا مبتنی بر روش «استدلالی/ منطقی/ عالمانه» و بهواسطۀ «ابزارهای اثرگذار»، وآنگاه، «بازگفتن/ تکرارکردن»،[4] و «ایستادگی/ تداوم کاری/ استقامت» حاصل میشود.[5] این برداشت، ارزش و منزلت گفتار را بازمینمایاند و نشان میدهد که چنانچه گفتار، بر دو عنصر عقلانیّت و استقامت تکیه داشته باشد، نتایج بزرگی را در پی خواهد داشت. از منظر دیگری باید تأکید کرد که امروز در جامعه، «نیاز مبرم» به «تکرار و مطالبۀ مدام آرمانها» داریم و نباید از این کار، دست برداشت؛ چون اگر این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّانقلاب، با «مطالبهگری آرمانها» مواجه نشود، بهقطع، «ویرانگری» خواهد کرد. بهعبارتدیگر، «یادآوری/ مطرحکردن/ خواستن» آرمانها، و «طلبکاری» نسبت به تحقّق آنها، مانند سدّی در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی و فضاهای مدیریّتی - که متأسّفانه در مواردی هم، بیتأثیر نبوده است - عمل میکند. بنابراین، یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، و آرمانها را با همان زبان ویژۀ جوان مؤمن انقلابی که از خصوصیّاتش، «صراحت/ شجاعت/ روحیّۀ تهاجم» است، مطالبه، و خودشان هم به تحقّق آرمانها کمک کنند.[6] پس تصوّر این است که چنانچه دربارۀ یک مسأله، کتاب یا مقالهای نگاشته شود و یا سخنرانی و مناظره و نشستی برگزار گردد، مسأله، حلّ شده است و هر اقدام دیگری دربارۀ آن، «تکراری» و «بیثمر» است، خطاست. نباید به این قبیل اقدامات «نقطهای» و «لحظهای» بسنده کرد و انتظار داشت جامعه دربارۀ آن، قانع و همسو بشود. با «تکنگاری» و «حرکات نقطهای و موردی»، اتّفاق بزرگی رخ نخواهد داد، بلکه باید به «سلسلهنگاری» و «حرکات ممتد و خطی» رو آورد تا در یک روند «تدریجی» و «پیوسته»، حقیقت در ذهن جامعه، رسوخ کند و تثبیت شود. ازاینرو، باید برهههای زمانی طولانی در نظر گرفت و در بستر این مقاطع، توان و بضاعت خویش را مصروف کار دربارۀ «یک مسألۀ مشخص و واحد» کرد. دراینصورت، حجم درخور توجّهی ادبیّات و محتوای نافع و علمی پدید خواهد آمد که بر فضای جامعه، «اثر جدّی و موجآفرین» خواهد نهاد.
[4]. گفتمان بهطور طبیعی، به «عمل» در سطح سیاسی خواهد انجامید
هنگامیکه امری به گفتمان تبدیل شد، «بهطور طبیعی»، به عرصۀ «عمل/ اقدام/ اجرا/ تحقّق» نزدیک خواهد شد،[7] و اجرای آن، کار دشواری نخواهد بود؛ چون گفتمان حاکم بر یک جامعه، مانند «هوا» است که همگان چه بخواهند و چه نخواهند، آن را تنفّس میکنند.[8] پس نباید تصوّر کرد که نیروهای فکری و فرهنگی، چون قدرت اثرگذاری ندارند و کار در دست مدیران و کارگزاران است، نمیتوانند آرمانها را دنبال کنند. واقعیّت این است که نیروهای فکری و فرهنگی، قادر به «گفتمانسازی» در جامعه هستند و چون میتوانند گفتمانسازی کنند، بهصورت غیرمستقیم، «تصمیمسازی» میکنند؛ زیرا مسئولان و مدیران مجبور هستند که از «امر گفتمانشده»، تبعیّت کنند.[9] بهبیاندیگر، اجرا در اختیار مسئولان و مدیران است، نه نیروهای فکری و فرهنگی، امّا امر مهمتری در دست نیروهای فکری فرهنگی است و آن، «افکار عمومی» است و آنها میتوانند بر افکار عمومی اثر بگذارند. وقتی در اثر فعّالیّت اینان، افکار عمومی نسبت به یک مسأله، شکل و جهت خاصی به خود گرفت، در حقیقت، یک «گفتمان در جامعه» بهوجود آمده است، که این گفتمان «بهطور طبیعی»، مدیران و دستاندرکاران را «بهدنبال خود» خواهد کشاند.[10]
پس گفتمانسازی، خیلی مهم/ باارزش است؛[11] چون حرکت عمومی جامعه، بر اساس آن، صورتبندی میشود،[12] و کلّیّت جامعه را بهسَمت مشخّصی سوق میدهد.[13] از جمله، هنگامیکه بحث شکستن خطوط مقدّم علمی و نهضت نرمافزاری و تولید علم مطرح شد، این مقوله بهتدریج، تبدیل به گفتمان شد و در اثر آن، پیشرفتهای علمی تحقّق یافتند. پس پیشرفتها، ناشی از گفتمانسازی بوده است،[14] و تولید علم، چون به گفتمان تبدیل شد، «بهطور طبیعی»، وارد مرحلۀ «عمل» و «اجرا» شد، و بهصورت یک «جریان» درآمد.[15] بههرحال، اگر میخواهیم خواستهای تحقّق پیدا کند و عملیّاتی شود، «قدم اوّل» این است که این خواسته را بهصورت یک «گفتمان» دربیاوریم. غفلت از گفتمانسازی، یکی از ضعفهای کارهای ما است؛ چنانکه دربارۀ نقشۀ جامع علمی و اقتصاد مقاومتی، گفتمانسازی صورت نگرفت،[16] درحالیکه باید در فضای اجتماعی، پیرامون «مسائل مهم و مورد ابتلاء انقلاب»، گفتمانسازی کرد.[17]
همچنین باید افزود که از راه گفتمانسازی، ذهنها آماده میشوند و در وقت ضرورت و حاجت، بهکار میآیند، بهطوریکه میتوان ذهن مردم را بهسوی یک حقیقت، بسیج کرد تا آن را مطالبه کنند. وقتی در سطح مردم، چنین مطالبهای شکل گرفت، مسئولان هم ناچار خواهند بود که آن را انجام دهند.[18] ازاینرو، اتّفاق «اصلی» و «ماندگار»، باید در «سطح اجتماعی» رخ دهد و نه «سطح سیاسی»، و آن دسته از دگرگونیهای سیاسی، «تداوم» خواهند داشت که واجد «بدنۀ اجتماعی قوی و گسترده» باشند. اگر در انقلاب، قاعده عبارت است از «مردمسالاری دینی»، پس باید این قاعده را در عمل بهکار گرفت و از مسیر و مجرای آن، تحوّلات سیاسی را صورتبندی کرد، نه در درون حلقههای بسته و محفلی و بیگانه با بدنۀ اجتماعی. بدینجهت بود که امام خمینی، همواره «مردم» را مخاطب خویش قرار میداد و «بیواسطه» و «صمیمانه»، با مردم سخن میگفت و آنها را توجیه و متقاعد میکرد.
[1]. [آیتالله] سیّدعلی خامنهای؛ در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى؛ 15 اسفند ۱۳۹۲./ همو؛ در دیدار مسئولان دولت؛ 4 شهریور 1394./ همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 12 تیر 1395./ همو؛ در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام؛ 29 اسفند 1395./ همو؛ در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 30 شهریور ۱۳۹۶./ همو؛ در دیدار اهالی فرهنگ و ادب؛ 9 خرداد 1397.
[2]. همو؛ در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام؛ 29 اسفند 1395.
[3]. همو؛ در دیدار مسئولان دولت؛ 3 شهریور 1395./ همو؛ در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام؛ 29 اسفند 1395./ همو؛ در دیدار اهالی فرهنگ و ادب؛ 9 خرداد 1397.
[4]. همو؛ در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى؛ 15 اسفند ۱۳۹۲./ همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 20 تیر 1394./ همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 12 تیر 1395./ همو؛ در دیدار مسئولان دولت؛ 3 شهریور 1395./ همو؛ در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 30 شهریور ۱۳۹۶./ همو؛ در دیدار اهالی فرهنگ و ادب؛ 9 خرداد 1397.
[5]. همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 12 تیر 1395.
[6]. همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 7 مهر 1397.
[7]. همو؛ در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 30 شهریور ۱۳۹۶.
[8]. همو؛ در نشست اندیشههای راهبردی؛ 14 دی ۱۳۹۰.
[9]. همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 20 تیر 1394.
[10]. همو؛ در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری؛ 6 خرداد 1395.
[11]. همو؛ در دیدار مسئولان دولت؛ 4 شهریور 1394./ همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 12 تیر 1395./ همو؛ در دیدار مسئولان دولت؛ 3 شهریور 1395.
[12]. همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 20 تیر 1394.
[13]. همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 12 تیر 1395.
[14]. همو؛ در دیدار مسئولان دولت؛ 3 شهریور 1395.
[15]. همو؛ در دیدار اساتید دانشگاهها؛ 13 تیر 1394.
[16]. همو؛ در دیدار اساتید دانشگاهها؛ 13 تیر 1394.
[17]. همو؛ در دیدار اهالی فرهنگ و ادب؛ 9 خرداد 1397.
[18]. همو؛ در دیدار دانشجویان؛ 12 تیر 1395.