این مدرس حوزه گفت: یکی از اهداف استعمارگر پیر، یعنی انگلستان، این بود که تفرقه بیندازد و حکومت کند. یکی از عوامل ایجاد تفرقه در بین جوامع نیز جنگ فرقه‌ای محسوب می‌شود. روش کار آن‌ها این‌طور است که فرقه‌هایی را تعریف و سپس در بین این‌ها تضاد‌های بزرگ ایجاد می‌کنند که به‌مرورزمان تبدیل به خصومت شود.

به گزارش فرهنگ سدید، گروه وحدت «فرهنگ سدید» گفت‌وگویی انجام داده است با حجت‌الاسلام مرتضی سلطانی تهرانی مدرس حوزه و دانشگاه که در ادامه می‌آید:

 

ارزیابی جنابعالی از نقش استعمار در رشد و گسترش فرقه‌ها چیست؟

یکی از راهکار‌های حضور و ورود کشور‌های قدرتمند و دارای ثروت به کشور‌های دیگر، برای استثمار و جذب سرمایه‌های آن‌ها بوده است؛ آنان به‌طور خاص در منطقه ما، یعنی غرب آسیا، از گذشته‌های نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک در این منطقه حضورداشته‌اند.

حضوری استعماری که در سه دوره زمانی شکل‌گرفته است. نخست استعمارِ کهنه است که حضورش یک حضور فیزیکی است که نسبت به اشغال فیزیکی کشور‌ها اقدام کرده‌اند. عملاً در همه جای دنیا مرسوم بوده و زخم‌های کاری آن‌ها هنوز بر پیکره جغرافیایی و جغرافیای انسانی تمدن‌ها محسوس است.

دوره بعد که دوره استعمار نو نامیده می‌شود، دوره‌ای است که استعمار با جذب رهبران سیاسی سعی در کنترل کشور‌ها به نفع منافع خود دارد که نمونه‌های آن وجود داشته است، اما به تعبیر مقام معظم رهبری، اکنون وارد دوره‌ای به نام استعمار فرانو می‌شویم که درصدد این است که بتواند با استفاده از ابزار‌ها و روش‌های پیچیده، کنترل نرم‌افزاری جوامع را به دست بگیرد که بر این اساس نیز آمده و تکنولوژی را در خدمت گرفته است.

شاخصه‌های استعمار فرانو چیست؟

استعمار فرانو از روش‌های بسیار پیچیده فکری و معنوی بهره می‌برد که بتواند کنترل جوامع را در دست بگیرد؛ بنابراین امروز در دوره استعمار فرانو قرار داریم؛ یعنی امپریالیسم غربی برای استعمار یک کشور لشکرکشی زمینی نمی‌کند و عمده کار او مانند قبل نیست که وزارت مستعمرات انگلیس بخواهد مستعمره رسمی را با آن اوصافی که درگذشته تعریف می‌کرد ببیند. امروز استعمار شکل جدید گرفته است و بر این اساس این استعمار وقتی می‌خواهد وارد بشود باید بتواند جامعه را به لحاظ فکری و نرم‌افزاری مدیریت کند.

یکی از نیاز‌های فطری بشر گرایش به دین است و استعمارگر نیز آن را شناخته و می‌خواهد برای بهره‌برداری از آن شخص و تأمین اهدافی که دارد از این نیاز بشر استفاده کند. دوره ما استعمار فرانو است و دوره‌ای است که در این مقطع زمانی دشمن می‌خواهد با نرم‌افزار‌های جدید جوامع را در اختیار خودش بگیرد، بدون اینکه حضور فیزیکی داشته باشد. در این مسیر ما یک نقشه دیگری نیز باید ترسیم کنیم و آن‌هم توجه به نقش فرقه‌ها در این زمینه است که می‌بینیم حضور فرقه‌ها و نحله‌های مختلف دینی و معنوی رشد کرده است.

اوج دوران فرقه سازی در دنیای معاصر چه برهه‌ای است؟

اصطلاحاً بعد از جنگ جهانی دوم دوره انفجار فرقه‌ها نام گذاشته‌شده است، اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا به این سمت می‌رویم و اینکه می‌بینیم اندیشه رقیب درصدد فرقه سازی بوده است.

اهداف استعمار از ایجاد فرقه‌ها چیست؟

یکی از اهداف استعمارگر پیر، یعنی انگلستان، این بود که تفرقه بیندازد و حکومت کند. یکی از عوامل ایجاد تفرقه در بین جوامع نیز جنگ فرقه‌ای محسوب می‌شود. روش کار آن‌ها این‌طور است که فرقه‌هایی را تعریف و سپس در بین این‌ها تضاد‌های بزرگ ایجاد می‌کنند که به‌مرورزمان تبدیل به خصومت شود. چون این‌ها خود درراه مدیریت اوضاع هستند، در مواقع مختلف می‌تواند به تعبیری عنوان دیو نجات نقش‌آفرینی کنند؛ چون می‌دانند که بزنگاه‌ها کجا است. علاوه بر اینکه در این جنگ‌ها نیز منافعشان تأمین می‌شود؛ لذا تفرقه‌اندازی یکی از اهدافی بوده که انگلیس‌ها از گذشته دور داشته‌اند. اتحاد کلمه یکی از رموز پیروزی انقلاب اسلامی بوده و یکی از راه‌های شکستن وحدت نیز همین فرقه‌ها هستند.

هدف دومی که استعمارگران از طریق ایجاد فرقه به دنبال آن بودند اینکه بتوانند به‌نوعی مدیریت و رهبری فرقه‌ها را در دست داشته باشند. یکی از ویژگی‌های فرقه‌ها این است که کل فرقه منتهی به یک نفر می‌شود که این شخص نیز به‌طور کامل در اختیار آن سازنده و طراح اصلی فرقه است؛ لذا امروز وقتی به جریانات انحرافی نگاه می‌کنید، می‌بینید که افرادی در بهترین نقاط دنیا هستند که بهترین زندگی مادی رادارند و به‌صورت آشکار فقط یک آلت دستی است که هیچ‌یک از ویژگی‌های یک فرد توانمند برای نقش‌آفرینی را ندارد؛ بنابراین، این استعمار است که مدیریت اصلی را بر عهده دارد، هرچند که سرکرده اصلی یک فرقه یک فردی باشد که در بهترین نقطه اروپا زندگی کند.

چه زمانی فرقه‌ها فعالیت خود را گسترش می‌دهند؟

یکی از ویژگی‌های فرقه‌ها این است که هرجایی که احساس کنند روزنه کوچکی برای ظهور و بروز خود دارند در آنجا کار می‌کنند. مثلاً جریان تاریخی بسیار مفصلی به نام تصوف داریم که این جریان روزنه‌های زیادی دارد که در مرز با انحراف حرکت کرده است. وقتی هم به کتب اصلی اندیشه عرفانی تصوف رجوع می‌شود، نوشته است که این‌ها برای خواص است.

فرقه سازی و ترویج نحله‌های انحرافی در ایران و به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

اگر بخواهیم نگاهی به درون ساختار نظام ایران داشته باشیم؛ باید دو مؤلفه مهم و اساسی را موردتوجه قرار دهیم که باعث پیروزی انقلاب شده است که عبارت از رهبری واحد و دیگری اتحاد کلمه است و از طرفی یکی از چیز‌هایی که می‌تواند این پایه‌ها را سست کند نیز تشکیل فرقه‌های انحرافی است.

آبشخور اندیشه ولایت‌فقیه معنویت است که آن را با استدلال‌های مختلف کلامی، تفسیری و روایی متصل به معصوم می‌کنیم و تلقی ما از وجود معصوم این است که حکمة‌الله و اذن الله است. رهبری انقلاب نیز یک رهبری کاملاً معنوی است و یکی از رمز‌های مهم بقای رهبری نیز در این دوره چهل‌ساله اتکا به معنویت بوده است. دومین عامل پیروزی انقلاب نیز وحدت کلمه است که ذیل این رهبری معنوی تعریف می‌شود که این رهبری نیز در جریان روحانیت قابل تفسیر است.

سؤال اینجاست که چه چیزی می‌تواند این دو عامل را هدف بگیرد؟ در پاسخ باید بگوییم که فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی هستند که با ایجاد آلترناتیو یا جانشین رهبری معنوی که یک وابستگی تشکیلاتی را ایجاد می‌کند، پایه رهبری معنوی شما را از بین می‌برد. اندیشه رقیب درواقع برای شما رقیب تراشی می‌کند. همچنین دشمنان با این فرقه‌ها می‌خواهند وحدت کلمه را نیز از بین ببرند و یک جامعه پراکنده و غیر واحد را ایجاد کنند.

راهکار اصلی مقابله با فرق و نحله‌های انحرافی چیست؟

یکی از مهم‌ترین راه‌های ورود فرقه‌ها و نحله‌های انحرافی در اندیشه اسلامی وجود حفره‌هایی است که به دلایل مختلف در طول تاریخ ایجادشده که دشمن از این حفره‌ها و روزنه‌ها برای القای اندیشه جعلی خود استفاده می‌کند. ازاین‌رو باید با شناسایی این حفره‌ها و پر کردن آن‌ها اجازه ندهیم دشمنان فرقه سازی کنند.

ارسال نظر
captcha