در يک آيه، صريحاً لفظ «شَياطِينَ الْإِنْسِ» بکار رفته است که نشان میدهد لفظ «شيطان» بر افراد انساني نيز قابل اطلاق است:
«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ؛ اینچنین در برابر هر پيامبرى، دشمنى از شياطين انس و جنّ قراردادیم آنها بهطور سرى (و درگوشى) سخنان فريبنده و بىاساس (براى اغفال مردم) به يكديگر مىگفتند و اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند (و مىتوانست جلو آنها را بگيرد ولى اجبار سودى ندارد.)» (انعام: 113- 112)
در آيه ديگري در شرححال منافقيني که با دشمنان اسلام خلوت میکنند، میفرماید:
«وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ؛ و هنگامیکه با شیطانهای خود خلوت مىكنند، مىگويند: «ما با شماییم! ما فقط (آنها را) مسخره مىكنيم!»» (بقره: 14)
مرحوم علامه طباطبايي معتقدند لفظ «شيطان» در قرآن کريم، لزوماً به معناي «ابليس» نيست، بلکه به معناي هر موجود شري است که ابليس هم يکي از مصاديق آن است:
«كلمه «شيطان» به معناى «شرير» است كه «ابليس» هم يكى از آن شريرها است و ذريه او نيز مصاديقى از شرير و اشرار جن هم مصاديقى از آن هستند. در قرآن هم «شيطان رجيم» تنها به «ابليس» اطلاق نشده، در مورد ساير شريرها هم اطلاق شده است؛ درباره «ابليس» مىفرمايد: «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»(ص: 77) و درباره ساير شیطانها و شريرها مىفرمايد: «وَ حَفِظْناها مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَجِيمٍ»(حجر: 17)».(طباطبايي، 1417 ق، ج 20، ص 219)
اميرالمؤمنين (علیهالسلام) نيز در نهجالبلاغه، انسانها و دولتهای شیطانصفت و بهطور مشخص در اين عبارات برپاکنندگان جنگ جمل را اطاعتکنندگان از راه و روش ابليس که شيطان جنّي است، میدانند:
«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ؛ زشت سيرتان، شيطان را ملاك كارشان قرار دادهاند، او هم آنان را دام خويش برگزيده و سپس تخمهاى پستى و رزالت را در سینههایشان گذارده و جوجههاى آن را در دامنشان پرورش داده. با چشم آنان مىنگرد و با زبان آنان سخن مىگويد؛ و با دستیاریشان بر مركب گمراهکننده خويش سوار شده و كردار ناپسند را به نظرشان جلوه داده. (اينان به كسى مانند كه) اعمال آنها گواهى مىدهد كه با همكارى شيطان انجامشده است و سخنان باطل را او به زبانشان نهاده است.» (نهجالبلاغه، خطبه 7)
و در عباراتي ديگر، اصحاب جمل را حزب و سپاهيان شيطان ناميده است:
«أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ؛ آگاه باشيد شيطان حزب خويش را گردآورده و سواره و پيادگان لشكر خود را فراخوانده است.» (همان، خطبه 10)
و در عباراتي مشابه درباره اصحاب جمل میفرمایند:
«أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ لِيَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ يَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ؛ آگاه باشيد شيطان حزب و طرفداران خويش را بسيج كرده و سپاه خود را گردآورده است تا بار ديگر ستم را بهجایش برگرداند و باطل را به جايگاه نخستينش بازفرستد.» (همان، خطبه 22)
و در توصيه به اصحابش در جنگ صفين، لفظ «شيطان» را به «معاويه» اطلاق کرده و میفرماید:
«وَ عَلَيْكُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِوَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ كَامِنٌ فِي كِسْرِهِ؛ به آن گروه كثير و سراپرده پر زرقوبرق (معاويه) بهسختی حمله بريد و در دل آن به نبرد بپردازيد كه شيطان در كنار آن پنهانشده.» (همان؛ خطبه 66)
بنابراين «شيطان» ناميدن افراد و دولتهای شرور، نه مسئلهای «ذوقي»، بلکه امري «اصيل» و داراي مباني محکم قرآني و روايي است.
واژهشناسی «نفوذ» در قرآن کريم و روايات
«وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ و اگر از شيطان وسوسهاى به تو رسد، به خدا پناه بَر، زيرا كه او شنواى داناست.» (اعراف: 200؛ با اندکي اختلاف، فصلت: 36)
در آيه ديگري نيز میفرماید:
«وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ؛ به بندگانم بگو: سخنى بگويند كه بهترين باشد! چراکه (شيطان بهوسیله سخنان ناموزون)، ميان آنها فتنه و فساد مىكند.» (اسراء: 53)
و در آیهای ديگر زمانی که حضرت يوسف (ع) خواب دوران کودکي خود را تحققیافته ديد، خطاب به پدر فرمود:
«قَدْ جَعَلَها رَبِّي حَقًّا وَ قَدْ أَحْسَنَ بِي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطانُ بَيْنِي وَ بَيْنَ إِخْوَتِي؛ پروردگارم آن را حقّ قرارداد! و او به من نيكى كرد هنگامیکه مرا از زندان بيرون آورد و شما را از آن بيابان (به اينجا) آورد بعد از آنکه شيطان، ميان من و برادرانم فساد كرد.» (يوسف: 100)
راغب «نزغ» را اینگونه معنا کرده است: «النَّزْغُ: دخولٌ في أمرٍ لإفساده»[6]؛ برخي ديگر گفته اند: «نَزَغَ فلانٌ بينهم نَزْغاً أي: حمل بعضهم على بعض بفساد ذات بينهم، كما نَزَغَ الشيطانُ من يوسف و أخواته»[7]؛ همچنين گفته شده: «كلمةٌ تدلُّ على إفسادٍ بين اثنين؛ و نَزَغَ بينَ القَوم: أفسَدَ ذاتَ بَيْنهِم»[8]؛ ساير اهل لغت نيز شبيه به همين معاني را بيان کردهاند.
آنچه از مجموع اين معاني و استعمالات قرآني اين واژه برمیآید اين است که چند مفهوم در معناي اين واژه نهفته است: اول، دخالت، ورود و نفوذ؛ دوم، ايجاد فساد؛ سوم، ايجاد فاصله ميان دو يا چند نفر.
بهعبارتدیگر بايد گفت مراد از «نزغ شيطان»، ايجاد فساد و فاصله در رابطه ميان خداوند و بندگانش از طريق نفوذ در بندگان است؛ که براي رسيدن به اين هدف نهايي:
اولاً، اهداف متوسطي را نيز پي گيري مي کند؛ اهدافي همچون «ايجاد فاصله ميان مردم و وليّ در حکومت اسلامي» و «ايجاد فاصله و تفرقه ميان خود مردم»[9].
ثانياً، از روشهای مختلفي نيز استفاده میکند؛ روشهایی همچون تزيين، تسويل، تخويف، وعده دادن و غيره.
بنابراين میتوان گفت واژه «نزغ»، همه «اهداف متوسط» و «روش هاي متنوع» شيطان - که با افعال مختلف در قرآن از آنها یادشده است - را دربرمي گيرد و جامع همه واژگان ديگر است.
[1]. پايگاه اطلاعرسانی دفتر رهبر معظم انقلاب: Khamenei.ir. 18/ 6/ 94، 25/ 6/ 94، 26/ 5/ 94، 15/ 7/ 94
[2]. همان؛ 16/ 4/ 93
[3]. همان؛ 14/ 3/ 94
[4]. همان؛ 18/ 6/ 94
[5]. لازم به ذکر است که بسياري از واژگان فوق در خلال مباحث آينده موردبررسی لغوي قرارگرفتهاند.
[6]. راغب اصفهاني، حسين بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 798
[7]. فراهيدي، خليل بن احمد؛ العين؛ ج 4، ص 384
[8]. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 5، ص 416
[9]. همچنانيکه اميرالمؤمنين (ع) درباره ماجراي حکميت و اينکه چگونه چنين فتنه اي اتفاق افتاد که موجب ايجاد تفرقه و فاصله ميان خود مردم و ميان مردم و وليّ شد، مي فرمايند: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يُسَنِّي لَكُمْ طُرُقَهُ وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ همانا شيطان راههاى خود را به شما آسان جلوه مىدهد تا گرههاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد و به جاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد. از وسوسه و زمزمه و فريب كارى شيطان روى گردانيد.» (نهج البلاغه؛ خطبه 121)