بررسی فقدان ادبیات در آثار تصویری در گفتگو با افشین اعلاء؛
آثاری که با تکیه بر ادبیات فارسی در حوزه تصویر می‌توانند رقم بخورند، قطعا جای‌شان خالی است و مانند میدان‌های کشف نشده‌ای هستند که هنوز به سراغ آنها نرفته‌ایم.

به گزارش «سدید»؛ افشین علاء، شاعر و نویسنده‌ای است که سال‌ها در این عرصه فعال بوده و به عنوان یکی از اعضای هیأت مدیره انجمن شاعران ایران نقش داشته و آثار بسیاری را منتشر کرده است. علاء را بیش از هر چیز به واسطه فعالیت‌هایش در ادبیات کودک و نوجوان می‌شناسیم؛ اما او علاوه بر این، دستی هم بر مطبوعات داشته و در نشریاتی همچون کیهان بچه‌ها، آفتابگردان، سروش نوجوان و ... قلم زده است. علاء در رادیو نیز این دل‌مشغولی را با خود داشته و سردبیری برنامه‌های رادیویی در این عرصه را پشت‌سر گذاشته است. او معتقد است ادبیات کهن ایران جایگاه والایی دارد و می‌تواند علاوه بر مخاطبان داخلی، مخاطبان خارجی را نیز جذب خود کند. همانند آثار باستانی و توریستی که همواره مخاطبان خود را دارند. او می‌گوید آثاری که با تکیه بر ادبیات فارسی در حوزه تصویر می‌توانند رقم بخورند، قطعا جای‌شان خالی است و مانند میدان‌های کشف نشده‌ای هستند که هنوز به سراغ آنها نرفته‌ایم و از این ظرفیت استفاده نکرده‌ایم. به همین بهانه با این شاعر و نویسنده ایرانی به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن را در زیر می‌خوانید:


به نظر شما جایگاه ادبیات کهن و معاصر در آثار تصویری ما در سینما و تلویزیون کجاست و فکر می‌کنید تا چه اندازه ادبیات می‌تواند در این حوزه نقش داشته باشد؟

من بارها گفته‌ام که بزرگ‌ترین ثروت ما ایرانی‌ها، ادبیات ماست و برخلاف تصوری که در جهان امروز وجود دارد، به خاطر نفت یا سرمایه‌های دیگری که در اقتصاد داریم، باور من همچنان این است که ادبیات در ایران مانند توریسم در برخی از کشورهای توریستی است و حرف اول را می‌زند. هم در زمینه معنوی و هم مادی؛ ما از ادبیات‌مان که میراث گذشتگان است، استفاده‌های عدیده‌ای می‌توانیم داشته باشیم که یکی از آنها همین جنبه‌های دیداری و بصری است. آثاری که با تکیه بر ادبیات فارسی در حوزه تصویر می‌توانند رقم بخورند، قطعا جای‌شان خالی است و مانند میدان‌های کشف نشده‌ای هستند که هنوز به سراغ آنها نرفته‌ایم و از این ظرفیت استفاده نکرده‌ایم.

این اهالی سینما هستند که باید از ادبیات به عنوان یک مرجع در آثارشان استفاده کنند. وقتی شعرا و نویسندگان، آثارشان را خلق می‌کنند، در واقع کارشان را تمام کرده‌اند و این دیگران هستند که باید از متون و اشعار آنها استفاده کرده و بهره ببرند

 

درست است که این ظرفیت وجود دارد و نادیده گرفته شده است؛ اما در این سال‌ها حتی معرفی کتاب یا نویسنده هم در آثارمان دیده نمی‌شود، به نظر شما این به دلیل عدم تمایل نویسندگان حوزه ادبیات است یا این‌که دوری فیلم‌سازان از ادبیات، این اتفاقات را رقم زده است؟

فکر می‌کنم دوری فیلم‌سازان بیشتر در این زمینه سهم دارد.

بنابراین جامعه سینمایی کشور و سایر بخش‌های فرهنگی و هنری نباید از ادبیات غافل شوند و این صرفا مختص به حوزه تصویر نیست. به نظرم در هر صنفی، هر کسی با هر تخصصی نباید خودش را از ادبیات بی‌نیاز ببیند؛ چون ادبیات پشتوانه ملی ماست و در همه زمینه‌ها می‌تواند دستگیر باشد.

 

جدای از موضوعی که به آن اشاره کردید، فکر می‌کنید فضای ممیزی و سانسور تا چه اندازه می‌تواند در این مسأله اثرگذار باشد؟

فکر می‌کنم ادبیات فارسی به قدری مبرا و پاکیزه است و در آن آموزه‌های اخلاقی و انسانی وجود دارد که اگر بخواهیم به جد از آن بهره ببریم، کمتر از سایر حوزه‌ها، درگیر ممیزی می‌شویم و حتی در این مورد شاید فضا بازتر هم باشد.

اما این سوال را از این بُعد می‌پرسم که طی این سال‌ها، نام بسیاری از نویسندگان ما جزو لیست خط قرمزها بوده است. این محدود کردن تا چه اندازه می‌تواند آثار تصویری را از این فضا دور کند؟

برای فضای روشنفکری سینما بله، این امکان هست؛ اما من ادبیات را به طور عام می‌بینم و صرفا ادبیات معاصر را نمی‌بینم. ما اول باید سراغ سرچشمه برویم؛ چراکه از گنجینه‌ها بسیار دور بوده‌ایم؛ اما اگر بخواهیم به ادبیات روز بپردازیم، بله، ما دچار سانسورها و خودسانسوری‌های بسیاری هستیم و این یک مبحث جداگانه است که باید به آن پرداخته شود.

در تمام دنیا بعد از گذشت قرن‌ها همچنان آموزه‌های مولانا خریدار دارد، چون فرامتنی و فرامکانی است، همین‌طور عطار، خیام، سعدی و... ما «قابوس‌نامه» را داریم که در تمام عرصه‌های اجتماعی، نظریه ارائه می‌دهد. به نظرم ادبیات کلاسیک فارسی و کهن است


باید از کدام سو این اتفاق رخ دهد. طی این سال‌ها شعرای کهن ما به نوعی از سوی کشورهای دیگر مصادره می‌شوند و از سوی دیگر، نویسندگان معاصر هم به دلیل ممیزی‌ها، کمتر نامی از آنها دیده نمی‌شود. با توجه به این فضا، فیلم‌ساز چطور می‌تواند به سراغ ادبیات برود. آیا با این تفاسیر امکان‌پذیر است که فیلم‌ساز به سراغ ادبیات بیاید؟

قطعا امکان‌پذیر است، مواردی که شامل ممیزی می‌شود، معمولا نیز در ادبیات معاصر است، حجم‌اش آن‌قدر در مقابل ظرفیت عظیم ادبیات عام ما کم است که دلیلی برای کار نکردن نمی‌شود. حتی پیام‌هایی که از طریق شاعران و نویسندگان معاصر که شاید درگیر فضای ممیزی شوند یا ممنوع باشند را در آثار کهن می‌بینیم و می‌توان از آنها استفاده کرد. ادبیات فارسی و کلاسیک ما همان‌طور که در مورد مولانا عرض کردم، ویژگی خاصی که دارد این است که به مکان و زمان محدود نمی‌شود. چرا نباید سراغ سرچشمه‌ها برویم. یک هنرمند اگر در جامعه بخواهد زندگی کند، با سختی و مرارت روبه‌رو است، ولی نباید قهر کند، چون در غیر این‌ صورت به جایی نمی‌رسد. بنابراین می‌تواند پیام یا حتی اعتراضش را با استفاده از بخش ادبیات عظیمی که دست نخورده باقی‌مانده است، به دنیا برساند. کشورهای دیگر دقیقا به خاطر همین نادیده گرفته شدن از سوی خودمان، نه تنها مولانا را مصادره کرده بودند، بلکه به سراغ تک‌تک بزرگان عرصه ادبیات ما نیز می‌روند. این یعنی ما این سرمایه‌های عظیم را کشف نکرده‌ایم و دیگران به سراغ آن‌ها رفته‌اند. ما به بهانه این‌که ادبیات روشنفکری امروزمان زیر تیغ سانسور است، نمی‌توانیم از ادبیات کهن خودمان که سرشار از آموزه‌های اخلاقی، انسانی، بشری، بین‌المللی و فرافرهنگی است، صرف‌نظر کنیم. نمی‌توانیم در اعتراض به این‌که برخی از نام‌ها به دلایل سیاسی زیر تیغ سانسور هستند، از آثار کهن‌مان پرهیز کنیم.

و سخن پایانی؟

خطاب من به مسئولین است که از سانسور و ممیزی مطمئن باشید، هیچ خیری عاید شما و جامعه ادبی و هنری ما نمی‌شود، جز این‌که کدورت‌های بی‌مبنا و کینه‌های قدیمی، عمیق‌تر می‌شود. با توجه به اوضاع نشری که در ایران هست و محدودیت‌هایی که شاهدش هستیم، باید اجازه دهیم همه سلیقه‌ها و ذائقه‌ها کار کنند و مخاطب خاص خود را داشته باشند. با این روش، لطمه‌ای به هویت و ادبیات‌مان نمی‌خورد. ادبیات فارسی ما آن‌قدر غنی است که با آثار دگراندیشان، نه به اعتقادات کسی لطمه می‌خورد و نه مخاطبان بی‌شمار ادب فارسی دچار آسیب می‌شوند. نباید مخاطب را خیلی کوچک فرض کرد. او می‌تواند بین خوب و بد، تشخیص دهد. ضمن این‌که دگراندیشان و روشنفکران نیز حق دارند در ژانر مورد علاقه خود که شاید من شخصا آن را نپسندم، فعالیت داشته باشند و با مخاطبان خود حرف بزنند. آنچه اجازه داریم سانسور کنیم، مسائل اخلاقی است و مسائلی که شاید بتواند به باورها و حریم خصوصی خانواده‌های ایرانی لطمه وارد کند که خود به خود نویسندگان و ناشران، مراقب این امر هستند. این تیغ ممیزی باید خیلی کُندتر باشد و آسیبی که امروز از آن می‌خوریم، خیلی بیشتر از فوایدی است که مسئولان مدنظر دارند.

/انتهای پیام/

منبع: صبح نو
ارسال نظر
captcha