گفتگویی پیرامون حوزه بانوان و خانواده با محمد رضا زیبایی نژاد؛
زیبایی نژاد گفت: یکی از مشکلاتی که امروز در کشور داریم این است که میز گفت‌وگو یا پژوهش راه‌می‌افتد اما کسانی که میز را تشکیل می‌دهند نگاه تخصصی به این عرصه ندارند و کسانی را دور میز جمع می‌کنند که اندیشمندان حوزه زن و خانواده یا نخبگان این حوزه نیستند و بضاعت علمی لازم را در این عرصه ندارند و به همین دلیل هم هست که نگاه‌های سطحی جریان پیدا می‌کند.

به گزارش «سدید»؛ آیا سیاست‌گذاری‌ها در حوزه بانوان و خانواده در کشور مبتنی بر پژوهش‌های علمی صورت می‌گیرد؟ اگر اینگونه است چرا طرح‌های موفق در حوزه زنان بسیار محدود است؟ آیا مؤسسات پژوهشی ما شناخت درستی از نیازهای زنان و جامعه دارند؟ آیا می‌توانستند نارضایتی بخشی از جامعه بانوان کشور را پیش‌بینی کرده و آن را با مسئولان در میان بگذارند؟ و سؤال‌مهم‌تر اینکه آیا می‌شد با سیاست‌گذاری درست مبتنی بر پژوهش‌های علمی وضعیت بانوان جامعه را بهبود بخشید و جلوی بسیاری از مسائلی که رخ داده است را گرفت؟

فرا رسیدن هفته پژوهش را بهانه‌ای قرار دادیم تا با حجت‌الاسلام محمدرضا زیبایی‌نژاد، رئیس پژوهشکده زن و خانواده و عضو هیئت علمی گروه مطالعات نظری در همین خصوص گفت‌وگو کنیم.

مؤسسات پژوهشی چه نقشی در سیاست‌گذاری حوزه بانوان می‌توانند داشته باشند؟

نهادهای کوچک و بزرگ پژوهشی با هم‌افزایی می‌توانند نقش مؤثری در کشور ایفا کنند. مأموریتی که از ۲۴ سال پیش برای خودمان در پژوهشکده مقرر کرده‌ایم این است که پژوهش‌های ما در خدمت مواجهه مؤثر با تحولات اجتماعی امروز و فردا باشد و حتی پژوهش‌هایی که نظری یا تاریخی است، مثلاً وقتی جریان‌شناسی وضعیت زنان از انقلاب تاکنون را انجام می‌دهیم، برای فهم دیروز، امروز و فردا و مواجهه مؤثر و راهبردی برای امروز و فردا با وضعیت‌های نوظهور باشد.

از این جهت پژوهشکده‌هایی که در حال و آینده پژوهش می‌کنند و دغدغه آنها فهم و حل مسائل امروز و آینده است و اگر نگاه به گذشته دارند برای فهم اکنون و آینده است، می‌توانند کمک‌های اساسی به نظام راهبری کشور مخصوصاً در حوزه زن و خانواده داشته باشند.

به اندازه‌ای که مسئولان در فرایند فهم و حل مسائل اجتماعی به پژوهشکده‌ها متصل باشند و مشارکت نهادهای علمی و اندیشکده‌‌ها را طلب کنند، می‌توان منتظر رخ دادن اتفاق‌‌های خوب در کشور بود. البته به شرط اینکه در گلوگاه نهادهای حاکمیتی که موضوع کار آنها زن و خانواده است یا نهادهایی که در ذیل موضوع عام خود موضوع زن و خانواده قرار دارد، افرادی نشسته باشند که نگاه تخصصی و راهبردی داشته و بتوانند هوشمندانه پژوهشگران و پژوهشکده‌های متخصص را انتخاب کنند.

آیا نهادهای حاکمیتی به مراکز پژوهشی متصل نیستند؟

یکی از مشکلاتی که امروز در کشور داریم این است که میز گفت‌وگو یا پژوهش راه‌می‌افتد اما کسانی که میز را تشکیل می‌دهند نگاه تخصصی به این عرصه ندارند و کسانی را دور میز جمع می‌کنند که اندیشمندان حوزه زن و خانواده یا نخبگان این حوزه نیستند و بضاعت علمی لازم را در این عرصه ندارند و به همین دلیل هم هست که نگاه‌های سطحی جریان پیدا می‌کند.

ما در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها دچار مشکل می‌شویم برای اینکه گلوگاهی که تصمیم گرفته میز کارشناسی راه بیندازد و افراد را دور میز بنشاند جنس این مباحث را نمی‌شناسند. حضور افراد ناآشنا به حوزه تخصصی زن و خانواده در کنار نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر، یکی از مشکلاتی است که اکنون در کشور با آن مواجه هستیم که فرصت اتصال نهادهای راهبری نظام با نهادهای تخصصی و اندیشمندان را می‌گیرد.

چه تصمیماتی در حوزه زنان و خانواده گرفته شده که با نظر کارشناسی متخصصان مغایر بوده است؟

موارد متعددی بوده است. در یک مقطع زمانی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث مهم تربیت جنسی را در دستور کار خود قرار داد. جلساتی را برگزار و پیش‌نویسی را تنظیم کردند. ما هم از شهر قم برای شرکت در این جلسات رفتیم و در تحول و تغییر سند نقش داشتیم. اما در ادامه که سند برای مطرح شدن در صحن آماده شد، برخی از نهادها فشار آوردند و با دبیرخانه رایزنی کردند که تأملاتی بر روی متن داشته باشند و این متن را از دستور کار خارج کردند.

موضوع دیگری که چنین مسئله‌ای برای آن پیش آمد بحث خشونت علیه زنان بود که از دهه ۸۰ تحقیقات بر روی آن در معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری آغاز شده بود. آنها متنی را آماده و به قوه قضائیه ارسال کردند تا نظر این قوه را بدانند. قوه قضائیه کارشناسی این متن را بر عهده ما گذاشت ما هم جلسات کارشناسی را تشکیل دادیم و کارشناسان دیگری را هم دعوت کردیم اما دیدیم که همین مسئله باعث نگرانی شده و حتی برخی از مسئولان نگرانی خود از اینکه لایحه منع خشونت علیه زنان برای کارشناسی به قم رفته اظهار و مطرح کرده بودند که اجازه دهید این متن در مجلس تصویب و سپس وقتی به شورای نگهبان ارسال شد، شما با شورای نگهبان رایزنی کنید.  

اما بحث ما این بود که نهادهای تخصصی در فرایند تدوین یک لایحه و مطالعات اولیه باید به مشارکت گرفته شوند نه اینکه در آخر خط بنشینند و با شورای نگهبان صحبت کنند؛ این خسارت برای کشور است که شورای نگهبان بخواهد طرح‌های زیادی را به مجلس بازگشت بزند و یا از دستور کار خارج کند. برای نهادهای نظام خوب نیست که شورای نگهبان مدام بخواهد اشکالات حقوقی و فقهی برای طرح‌ها مطرح کند. باید در فرایند تدوین راه‌حل مسائل با پژوهشکده‌ها رایزنی شود نه در انتهای کار.

یکی از مشکلاتی که در کشور داریم غلبه فضای تخاصم است. یک واقعیت اجتماعی این است که هم جریان‌های سیاسی و هم جریانات نخبگی متکثر هستند یعنی ممکن است افراد و گروه‌ها با رویکردهای متفاوتی وارد فهم و حل قضیه شوند ولی زمانی که تخاصم سیاسی بر فضای علمی کشور غلبه پیدا می‌کند نهادهای حاکمیتی از اینکه مباحث را در جامعه به بحث و نقد بگذارند، می‌ترسند در حالی که این اقدام ضروری است.

آنها وارد اتاق‌های در بسته می‌شوند و با کارشناسانی که هم خط خودشان هستند بحث را می‌بندند و می‌روند تا طرح را اجرا کنند.

یعنی هیچ گفتمانی برای طرح‌ها شکل نمی‌گیرد و عملاً تک صدایی در طرح‌ها وجود دارد؟

پیش فرض باید این باشد که تا جایی که امکان دارد بر اساس اجماع نخبگانی طرح‌ها را پیش ببریم. یعنی بحث و تبادل نظر شود؛ آنجایی که به اتفاق نظر نخبگان نزدیک می‌شویم جایی است که قدرت برای اصلاح اجتماعی داریم اما جایی که اختلاف نظر نخبگان زیاد است جایی است که قدرت برای اصلاح اجتماعی ضعیف است. برای اینکه وقتی می‌خواهیم طرحی را که اجماع نخبگانی برای آن نیست را اجرا کنیم، نخبگان توجیه نیستند و اگر قرار باشد نخبگان در سخنرانی‌‌ها و کلاس‌های درسی خود با این برنامه مخالفت کنند برنامه پیش نمی‌رود.

مثلاً ۲۰ درصدی که می‌توانیم طرحی را به اجماع نخبگانی نزدیک کنیم، آن حد مقدور از اصلاح اجتماعی است. ۷۰ تا ۸۰ درصد بقیه را باید به بحث بگذارم و تا حد ممکن ذهن نخبگان را به اجماع برسانیم. ما باید فضای گفت‌وگو را بین کارشناسان ایجاد کنیم و اگر این فضای گفت‌وگوهای اندیشه‌ای گرم شود کسانی که صرفاً می‌خواهند به مسائل، سیاسی نگاه کنند فرصت در دست گرفتن فضا و مسائل را نخواهند داشت و کار علمی در مسیر علمی خود پیش خواهد رفت.

اهتمام به جامعه علمی تا طرح‌ها از کانال جامعه علمی عبور کند مهم است. گاهی حتی احساس می‌شود جامعه علمی با اسناد راهبردی کشور ارتباط برقرار نکرده و اصلاً این اسناد برای آنها مهم هم نیست و سر کلاس‌ها این اسناد را به تمسخر می‌گیرند و مطرح می‌کنند که عده‌ای افراد کم سواد اسناد را تهیه کرده‌اند. شاید این قضاوت‌ها چندان هم درست نباشد، اما این قضاوت‌ها زمانی شکل می‌گیرد که فضا بسته است.

اما اگر حرف خوبی که به آن رسیده‌اند را با دیگران به اشتراک بگذارند و اجازه دهند مخالفت‌ها با آن مطرح شود، تبادل نظر صورت می‌گیرد و حتی کسی که با آنها مخالف هستند هم آنها را تحسین خواهند کرد که شجاعت داشته و اجازه دادند طرحشان به چالش کشیده شود. این کار در جامعه نخبگی کشور اعتمادساز است و حاکمیت به این اعتماد نیاز دارد چرا که اگر اعتماد نخبگی شکل بگیرد پشت سر آن، اعتماد عمومی هم تقویت می‌شود.

آیا در زمینه آینده‌پژوهی هم فعالیت دارید؟

بله؛ آینده پژوهشی هم بخشی از فعالیت‌های ماست.

آیا پژوهش‌های شما نشان می‌داد که ممکن است بخشی از جامعه زنان ایران به حدی معترض شوند که شرایط کنونی بروز کند؟

«رصد تحولات وضعیت زن و خانواده پس از انقلاب اسلامی» و پیش‌بینی اجمالی از دهه آینده براساس روندهایی که تاکنون بوده، یکی از پروژ‌ه‌هایی است که انجام داده‌ایم. بخشی از تحولاتی که شاهد آن هستیم برای افرادی که در این عرصه به صورت تخصصی پژوهش کرده‌اند، چیز عجیب و غریبی نیست. مشکل این است که اتصال بین جامعه نخبگانی و حاکمیتی برقرار نشده بود که این مسائل مطرح شود.

 آیا می‌شد جلوی این وقایع را گرفت؟

به نظر من در این غائله‌ها، بحث زنان را نداشتیم و زنان وجه‌المصالحه چیزهای دیگر شدند. در این وقایع زنان بهانه برای طرح مسائلی شدند که طی ۲۰ تا ۳۰ سال اخیر در نوبت رسیدگی مانده و رسیدگی نشده بودند و به بهانه فوت خانم امینی آشکار شدند که آن هم باز می‌گردد به نکته مهم‌تری به نام سیاست فرهنگی در جمهوری اسلامی.

اینکه سیاست‌فرهنگی نظام باید چگونه طراحی شود بسیار مهم است. یک بخش این مسئله به شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخشی به دولت‌ها، بخشی به مجمع تشخیص مصلحت و ... مربوط است و در ذیل سیاست فرهنگ در جمهوری اسلامی بسیاری از مسائل باب آن باز می‌شود که مسئله حجاب و امثال آن بحث کوچکی از آن است والا موضوعات بیشتری در اینجا هست که باید به آن توجه شود.  

چه مسائلی مرتبط به حوزه زنان و خانواده است که به آن توجه نشده است؟

یک بحث مهم داریم که بحث زنانه نیست اما خود را به شدت در بحث زنان نشان می‌دهد و آن این است که انسان به طور تکوینی و طبیعی می‌خواهد خود را بسط دهد. یعنی اینکه نظام آگاهی و بینش خود، نظام تعلقات و تمایلات خود و تعاملات، ارتباطات و کنش‌های خود را می‌خواهد بسط دهد و به انجام یک کنش راضی نمی‌شود و می‌خواهد کنش‌های خود را بیشتر و خودش را شکوفا کند. اگر انسان بیمار نباشد میل به شکوفایی در اندیشه، تمایلات، احساسات، گرایش‌ها و رفتارها دارد. مهم‌ترین شأن حاکمیت‌ها و راهبران(چه فردی که می‌خواهد کودکی را پرورش دهد، چه در مقیاس خانواده و چه در اجتماع) این است که زمینه شکوفایی را برای انسانی که میل به شکوفایی دارد فراهم کند.  

اینجاست که باید سؤال کرد نظام اسلامی چه برنامه‌ای برای آرمان‌سازی نسل جوان دارد؟ این آرمان‌ها چگونه باید باشد؟ چگونه باید شکل داده شود و جوانان به چه چیزی باید افتخار کنند؟ جوانان باید حول چه محورهایی خود را بسط دهند تا احساس کنند واقعاً ارزشمند و در حال پیشرفت و خودشکوفایی هستند.

اگر دولت برنامه‌ای برای این مسئله نداشته باشد دیگران برای آن برنامه می‌ریزند. مثلاً نظام سرمایه‌داری حادثه‌ای مثل جام جهانی فوتبال یا المپیک را مطرح می‌کند که چندین میلیون نفر را در دنیا درگیر می‌کند و می‌شود مهم‌ترین مسئله دنیا. جام جهانی برای مردم مهم می‌شود برای اینکه انسان‌ها می‌خواهند آرمان داشته باشند. آنها آرمان‌های انسانی را به چیزهای کم ارزشی محدود کرده و هویت شما را به توپ فوتبال گره زده‌اند که اگر توپ از خط دروازه رد شد احساس هویت کنید و اگر رد نشد، ناراحت شوید.

مسئله این است که نظام سرمایه داری آرمان‌ها را به سمت مسائل حداقلی و سطحی می‌برد. اما ما نتوانسته‌ایم آرمان‌ها، آرزوها، افتخارات، پرستیژ، پز و شکوفایی را برای نسل جوانمان طراحی کنیم که به آن افتخار کند. برای مثال در دوران دفاع مقدس اگر آن انرژی دفاع مقدس در بین جوانان تزریق نمی‌شد و آنها را به معنویت و جبهه نمی‌کشید، بخشی از کسانی که در جبهه شهید شدند ممکن بود جزو افرادی باشند که در خیابان‌ها بیکار می‌چرخند. آن زمان انرژی متراکمی که امام راحل با گفتار خود در فضای دفاع مقدس شکل دادند این جوانان را از جا کند، اما سؤال ما این است که شما دولتمردان در سال ۱۴۰۱ چگونه نسل جوان، دختران، نوجوانان و کودکان را می‌خواهید از جا بکنید؟

آیا فضای مجازی باید آنها را از جا بکند یا ما طرح داریم؟ این پرسشی  است که باید مطرح و پاسخ داده شود. اینکه پسران ما بیش از دختران ما وارد دانشگاه می‌شوند ضرورتاً به این معنا نیست که دختران فرهیخته‌تر شده‌اند و پسران کمتر فرهیخته شده‌اند. مصاحبه‌هایی که با دختران دانشجو صورت گرفته نشان می‌دهد که دختران گفته‌اند اگر دانشگاه نرویم چه کار کنیم؟

یعنی زمینه شکوفایی دیگری برای خودشان نمی‌بینند و با خود می‌گویند حداقل به دانشگاه می‌روم و مدرک می‌گیرم و در خانواده به عنوان فرد تحصیل کرده شناخته می‌شوم. چون غم معاش دختران به اندازه پسران نیست، دخترها بیشتر به تحصیل توجه دارند ولی پسرها چون بیشتر به دنبال تأمین معاش هستند به دنبال حرفه‌های دیگر می‌روند.

راهکار برون رفت از شرایط موجود چیست؟

اگر مسیرهای شکوفایی برای دختران ما متکثر باشد و آنها احساس کنند که در ساخت شهر و محیط زندگیشان، در امداد اجتماعی و فرهنگی و ... نقش اساسی دارند، اگر وارد دانشگاه هم نشدند به مسیرهایی می‌روند که به جامعه خدمت کنند و البته مهم این است که خدمت آنها دیده شود. اگر دختران در ساخت جامعه و خدمت به جامعه نقش داشته باشند و این نقش دیده شود خواهید دید که این مسئله چقدر در روحیه دختران تأثیر مثبت خواهد داشت و چقدر سرمایه اجتماعی حاکمیت بالا می‌رود.

حاکمیتی که خود به تنهایی می‌خواهد مصلحت خود را تشخیص دهد و خودش به تنهایی اجرا کند زمین می‌خورد. اگر ما به جامعه و دخترانمان اعتماد کنیم و دختران و پسران را به مسائلی که به خود آنها مربوط می‌شود مشارکت دهیم، بخش زیادی از مشکلات حل می‌شود.

بچه‌ای که وارد مدرسه می‌شود نباید او را به عنوان نسل فردا معرفی کنیم، او نسل امروز است و به اندازه بچه کلاس اولی باید احساس مسئولیت کند و به او کار بسپاریم، مشارکت اجتماعی او را جلب کنیم و در فهم مسائل پیرامونی به اندازه بچه کلاس اولی به او مسئولیت دهیم. وقتی هم که دبیرستانی شد نسبت به مدرسه و محله خود باید به احساس مسئولیت بالاتری برسد. ما نباید پلیس کنار در مدارس داشته باشیم تا مسئله عبور و مرور را کنترل کند. خود بچه‌های مدرسه می‌توانند این کار را انجام دهند چرا به بچه‌ها اعتماد نمی‌کنیم. چرا برای اداره مدارس از تهران دستورالعمل صادر می‌شود و تا روستاها باید این دستورالعمل‌ها را اجرا کنند. این اقدام‌ها باعث می‌شود، مدیرها و معلم‌ها روز به روز کوچک شوند. چرا از ظرفیت اینها استفاده نمی‌کنید؟

باید قاعده حکمرانی تغییر کند؛ مثلاً آموزش و پرورش با مشارکت معلمان و اولیا شاخصه رشد تعیین کند. شاخصه‌های رشد علمی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و ... دانش‌آموزان دختر یا پسر در سال ۱۴۰۱ مشخص شوند و براساس این شاخص‌ها دانش‌آموزان، اولیا و مربیان بتوانند ابتکار کنند که چگونه به این شاخص‌ها برسند و در آخر سال نیز آموزش و پرورش اقدامات صورت گرفته را بررسی کند.

آن وقت می‌بینیم که بچه‌ها، والدین، معلمان و مدیران چطور افکار و ایده‌های جدید را مطرح می‌کنند و چگونه حاکمیت اتصال خود را با بدنه اجتماعی تقویت می‌کند. اگر الگوی حکمرانی را مردمی‌تر و مشارکتی کنیم دختر ما احساس عزت می‌کند و احساس می‌کند فکر و ایده‌های او دیده می‌شود و آنجاست که آرامشی به او دست می‌دهد و نسبت به مسائل عاقلانه‌تر فکر می‌کند و می‎‌فهمد که این کشور ماست و ما خودمان باید آن را اصلاح کنیم.  

منبع: ایکنا

ارسال نظر
captcha