تناقض رفتاری و نامتقارن آموزش‌ها در خانواده‌ها و مهدهای کودک؛
ورود به جهان مدرن، گاهی شباهت‌های مشترکی میان جوامع مختلف به‌وجود می‌آورد که ظهور مهدهای‌کودک یا مقاطع پیش از ورود کودک به آموزش رسمی یا محل نگهداری کودکان و چند تفسیر دیگر، از نمونه‌های عینی درگیری خانواده‌ها با یک هویت مکانی ــ‌ آموزشی جدید در دهه‌های اخیر بوده است.

به گزارش «سدید»؛ براساس برخی آمارهای رسمی، حدود پنج میلیون زن شاغل در کشور وجود دارد که در صورت مواجهه با کودک‌فرزندی (داشتن فرزندان زیر شش سال)، توان نگهداری از او را نخواهند داشت. البته این آمار به همه زنان شاغل تعمیم داده نمی‌شود، هرچند با ظهور مقطع پیش‌دبستانی به تعداد این مادران افزوده شده‌است اما به‌راستی در چرخه آموزش فرزندان چه نکات و موضوعاتی اهمیت بیشتری دارد؟ چه نوعی از آموزش به کودکان، الگویی ایده‌آل‌تر به نظر می‌رسد و چه بخشی‌هایی از دستگاه‌های مربوط به حوزه علوم انسانی باید به این مسأله ورود کنند؟ افزایش ۱۵‌درصدی ورودی‌ مهدهای‌کودک در اواسط دهه ۸۰ و رویت هرچه بیشتر تابلوهای کودکستان‌ها در محلات جنوب‌شهر نشان می‌دهد که حضور کودک در مهدها از وضعیت به اصطلاح لاکچری یا اعیانی به یک نیاز فراگیر اجتماعی تبدیل شده‌است.

به‌نوعی امروز دیگر نیاز به حضور کودک در یک مرکز آموزشی برای ارتقای سطح آمادگی و نیز کشف استعداد وی در زمان طلایی خردسالی را می‌توان حقیقتی غیرقابل انکار دانست. هم‌اکنون ۹۵درصد کودکان زیر شش سال کشورهای پیشرفته دنیا تحت پوشش خدمات آموزش پیش از دبستان قرار دارند. از سوی دیگر ثابت شده که هزینه برای کودکان بسیار برگشت‌پذیر است به‌طوری‌که یک واحد سرمایه‌گذاری برای کودک ۱۰‌واحد بازدهی در بزرگسالی در پی دارد.

​​​​​​​

ده‌ها نگرش،‌ چندین آسیب

در این میان اما کیفیت مهدهای‌کودک با توجه به مربیان آموزشی و نوع آموزشی که به کودکان داده می‌شود، متفاوت است. برخی از مهدها آموزش‌های خود را با دو زبان به کودکان ارائه می‌دهند. حتی نوع گرایش مربیان به مسائل اعتقادی، اجتماعی و حتی سیاسی، رگه‌های قوی‌ای را در نوع آموزش مهدهای‌کودک به وجود آورده است.

به‌نوعی این مراکز شبیه به کالج‌هایی شده که اساسا در دست گروه‌های فکری مختلفی اداره می‌شود، از مهدهای‌کودک الکترونیک تا مهدهای قرآنی و از مهدهای سازمانی (که داخل ادارات و سازمان‌ها برای رفاه مادران تشکیل شده) تا مهدهای خصوصی، همه و همه شکل‌های مختلفی از انتقال جهان‌بینی مدیران و مربیان مهد به خردسالان ما هستند. در نهایت همه روش‌های آموزشی و امکانات رفاهی مهدهای‌کودک انگیزه‌ای برای انتخاب خانواده‌ها می‌شود به طوری که خانواده‌های مذهبی، غیرمذهبی، بالادستی، میان‌دستی و پایین‌دستی هریک براساس نوع باورهای خود و توان اقتصادی‌شان، مهد‌کودک مورد نظر را انتخاب می‌کنند. اما یکی از آسیب‌هایی که درخصوص حضور کودک در کودکستان‌ها مشاهده شده‌است، تناقض‌های رفتاری و نامتقارن‌ بودن داده‌های موجود در خانواده‌ها و مهدهای‌کودک است. برخی خانواده‌ها انتظار دارند مهدها حتی وظایف مشخص سرپرستی خود بر کودکان را جبران کنند، درحالی که کودکستان‌ها نیز در تلاش‌اند تا سیر آموزشی و تمرین‌های کودکان توسط والدین این‌ بار در منزل ادامه یابد. اما در میان این تقاضای دو سویه، عقب افتادن خانواده‌ها از شیوه‌های آموزشی، استعدادیابی و نخبه‌پروری باعث شده تا فاصله‌ای خطرناک شکل بگیرد و در نهایت، مهدهای‌کودک و مربیان به والدین فرزندان تبدیل شوند. از این روی برخی از پژوهشگران با پیشنهاد دوره‌هایی همچون «فلسفه برای کودک» که به دوره «فبک» معروف است، در پی کاهش این فاصله گفتمانی هستند.

 

 لزوم ساماندهی افکار کودکان

کودکان به محض آن‌که زبان را فرا می‌گیرند، ذهن‌شان بی‌درنگ، سرشار از افکار می‌شود. از این‌رو مدام در پی آن هستند تا از پیرامون خود سردرآورند چون هیچ چیز برای آنها عادی نیست، نه طلوع خورشید و نه ناپدید شدن رنگین‌کمان. کودکان مدام فکر می‌کنند و سؤال می‌پرسند. از این‌رو کسی یا چیزی باید این پرسش‌ها و افکار را رشد دهد و به سامان برساند. خانواده‌ها نحوه پاسخ دادن به کنجکاوی و استعداد کودکان را باید بدانند تا وظایف سرپرستی‌شان تمام و کمال به مربیان مهد منتقل نشود. از منظر کارشناسان و منادیان فبک، کودکان بعد از گذراندن این مرحله، دیگر ترسی از حرف زدن نخواهند داشت و از مورد قضاوت قرار گرفتن ناراحت نمی‌شوند. آنها در طول این وضعیت یاد می‌گیرند که خودشان را در جایگاه فرد مقابل قرار دهند تا حرف‌های وی را بهتر متوجه شوند و بتوانند موضوعات را بهتر طبقه‌بندی‌کرده مسائل را به شیوه درست بیان و منطقی‌تر فکر کنند. مسلما برخورد با کودکان دنیای امروز نیاز به مهارت‌های تخصصی جدی دارد و خانواده‌ها نمی‌‌توانند پاسخگوی مطالبات و نیازهای آنها باشند که البته ارتقای سطح دانش تربیتی در والدین، می‌تواند بسیاری از فاصله‌های ایجاد‌شده را از بین ببرد.

 

خطر مفاهیم کپسولی 

خطر اجرایی‌سازی سند غربی ۲۰۳۰ و مغایرت‌های مشهود آن با ریشه‌های ایرانی ــ‌ اسلامی به ما ثابت می‌کند که توجه به موضوع افزایش دانش فرزندان در خانواده و نظارت بر عملکرد مهدهای‌کودک برای جلوگیری از انتقال کپسولی مفاهیم یا آموزش موضوعات فراسنی باید در دستور کار خانواده‌ها قرار گیرد. از آنجا ‌که سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ یک تعهد دوجانبه بین کشورها و سازمان ملل است، طبیعی است که سازمان ملل به دلایل واهی می‌تواند در امور فرهنگی، آموزشی و اجتماعی کشورها دخالت کند که مداخله‌های یونسکو در موضوعاتی نظیر آموزش جنسی در مهدهای‌کودک، قانونی کردن روسپیگری در کشورها و تلاش برای حذف روز مادر در کشورمان از نمونه‌های بارز این مدعاست. با وجود آسیب‌هایی همچون کپسولی‌سازی مفاهیم (اقتصادی‌سازی مفاهیم آموزشی براساس زمان مربیان و اصول مهدهای‌کودک)، ایجاد شکاف میان خانواده و مهدها و تنوع وسیع روش آموزش در بسیاری از کودکستان‌ها، لازم است تا خانواده‌ها با دیدی عمیق‌تر به موضوع کشف و هدایت استعداد کودکان خود توجه داشته باشند.

/انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha