گروه راهبرد «سدید»؛ جریان روشنفکری در ایران از بدو پیدایش فرازوفرودهای بسیاری را تجربه کرده است؛ گاه در برابر پیشرفتهای غرب و تمدن غربی خود را باخته و دل به تغییرات سطحی برای پیشرفت بسته و گاه با نگاه به علل عقبماندگی در پی تلاش برای رفع ریشهای مشکلات بوده است. اگر گزاف نگفته باشیم تاریخ روشنفکری در ایران به این دو نگاه گره خورده که گاه سبب خدمت شده است و گاه علت خیانت و کشورفروشی. جریان روشنفکری وابسته در تاریخ خود لطمات متعددی به کشور زده و به اسم پیشرفت و تجدد مسبب عقبگرد و عقبماندگی شده است. دربارهی کم و کیف تاریخ این موضوع به گفتگو با دکتر مهدی طالبی، استاد موسسهی امام خمینی (ره) پرداختهایم. آنچه در ادامه میخوانید به بررسی نحوهی مواجههی روشنفکران با غرب میپردازد.
موضوع مصاحبه نحوهی مواجههی جریان فکری مسلمان با غرب و تمدن غربی است. منظور ما از جریان فکری مسلمان قشر روحانیت هستند. در مواجهه با غرب مدرن بخشی از نیروهای فکری جامعهی ایرانی که عمدتا هم تحصیلکردهی غرب بودند جریانی را شکل دادند که بعدها به عنوان جریان کلی روشنفکری شناخته شد. این جریان چگونه شکل گرفت؟
طالبی: جریان روشنفکری که ابتدا با عنوان منورالفکری در ایران شکل گرفت جریانی بود که تحت تاثیر برخی تحولات سیاسی و اجتماعی در ایران شکل گرفت. کسانی که در ایران با فضای تمدن غرب جدید مواجه شده بودند یا دانشجویانی بودند که بهویژه بعد از جنگهای ایران و روس توسط عباس میرزا و دیگر حاکمان برای تحصیل به خارج فرستاده شدند یا افرادی بودند که به عنوان تاجر یا سیاح به کشورهای غربی رفته بودند و برخی هم سیاستمدارانی بودند به عنوان سفیر یا نماینده به کشورهای اروپایی میرفتند.
اینها به عنوان کسانی که با فضای تمدنی جدید غرب چه در بُعد سیاسی و چه در بُعد تکنولوژی اعم از نظامی و... مواجه شدند و یافتههای خود را از آن فضا به کشور ما آوردند در حقیقت اولین کسانی بودند که پایههای منورالفکری را در ایران گذاشتند.
آنان برخی از پیشرفتها را در مقایسه با مشکلات و نواقصی که کشور ما داشت در عرصههای تکنولوژی آنجا دیدند و علاقه و شیفتگی نسبت به آنجا اتفاق افتاد. در اثر این تحولات، مجموعهای از افراد پدید آمدند که علاقه و شیفتگی به پیشرفتهای اتفاق افتاده در آن سرزمین پیدا کردند و شروع کردند تا عقب ماندگی خود و پیشرفت آنها و راههای رسیدن به آن پیشرفت را تبیین کنند. این شروع جریان روشنفکری در ایران بود.
نحوهی مواجههی جریان روشنفکری با غرب مدرن در ادامه چگونه بود؟
طالبی: مشکلی که در مواجههی جریان روشنفکری با غرب وجود دارد این است که جریان روشنفکری ایرانی که نامش هم تحت عنوان منورالفکری در حقیقت عنوان ترجمه شده از برخی عناوین اروپایی موجود در آن دورهی غرب بود –ترجمهی ذهن روشن یا عقلگرایی- کاملا مواجههی تقلیدی داشت و تحلیلی نبود.
نکتهی اساسی که در بحث روشنفکری باید در نظر گرفت این است که جریان روشنفکری ما با لایهی پیشرفتهای تکنولوژیک و سیاسی تمدن غربی که در قرن ۱۸-۱۹ رخ داده است مواجه شده بود و عموما توجه نداشت که این اتفاق محصول تغییر و تحولی در دورهی رنسانس است که حدود ۳۰۰-۲۰۰ سال قبل از این اتفاق افتاده بود.
متاسفانه یکی از مشکلات جدی جریان روشنفکری ایرانی این است که به جای دیدن فرایندها از ابتدا به انتها، فقط با نتیجه و غایت این اتفاق یعنی بُعد پیشرفتهای تکنولوژیک و برخی پیشرفتها در حوزهی نظامهای سیاسی مواجه شدند
به تعبیری میتوان گفت فضای جدیدی که در غرب رخ داد و نمودش در برخی از پیشرفتهای تکنولوژیک پیدا شد محصول تحولات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و حتی مذهبی در غرب بود. خود این تحولات هم تحولات طبیعی اروپا بود که برحسب آن متفکران پاسخهایی برای مسائل خود داده بودند و بر اساس این پاسخها فرایندی ۳۰۰-۲۰۰ ساله را طی کرده بودند و به قرن ۱۸-۱۹ و تحولات آن روزگار رسیدند. متاسفانه یکی از مشکلات جدی جریان روشنفکری ایرانی این است که به جای دیدن فرایندها از ابتدا به انتها، فقط با نتیجه و غایت این اتفاق یعنی بُعد پیشرفتهای تکنولوژیک و برخی پیشرفتها در حوزهی نظامهای سیاسی مواجه شدند. در حقیقت توجهی نداشتند که پیشینهی این بحث و مشکلات و بحرانیهایی که آن جامعه داشته و این اتفاقات پاسخ به آن بحرانها بوده است، چیست. به اندازهای سطحی به مسئله نگاه کردند که به راحتی گفتند تکنولوژی و پیشرفتها محصول این است که غربیها دین را از سیاست جدا کردند پس اگر ما هم بخواهیم پیشرفت کنیم باید دین را از سیاست جدا کنیم.
توجه نکردند که چه دینی حاکم بود و چه سیاستی حاکم بود و چرا ادغام دین و سیاست مشکل ایجاد کرد. همان ظاهر مبنای غرب را آوردند و به عنوان مقدمه برای پیشرفت مطرح کردند و همین باعث شد حرفهایی که آنجا مطرح میشد کاملا مقلدانه و بدون تحلیل وضعیت سیاسی-اجتماعی و فرهنگی و مذهبی ایران، در اینجا هم مطرح شود.
البته روشنفکری در ایران فراز و فرودهایی داشته است. در دورههایی گاهی از این فضا دور شده است، اما عمدتا این مشکلات بوده است و تا امروز هم وجود دارد. امروز همچنان شاهد کار ترجمهای و تقلیدی در حوزهی علوم به ویژه علوم انسانی و سایر حوزههای علوم هستیم که ناشی از نگاه سطحی و نگاه نادرست به این بحثهاست.
همانطور که اشاره کردید جریان روشنفکری به تاریخ تمدن غرب و پیشرفت آن توجه نداشته است و اگر هم نگاهی داشته سطحی بوده است. جریان روشنفکری به انباشت تمدنی که در طول قرون گذشته شکل گرفته و قوام یافته بود و به آن میبالید به چه نحو نگاه میکرد؟ این مطلب را بازتر کنید.
طالبی: در طول دورهها زمانهایی وجود داشت که بحث مبنایی و فکری آنها در کشور مطرح شد و این بحثها را برخی کتابهایی که در غرب مبناییتر و فکریتر بود مطرح کردند. مثلا تالیف کتاب «سیر حکمت در اروپا» دال بر این بود که به این مسئله توجه شد.
نکتهی اصلی نسبت مسائل جامعهی ماست با مسائل جامعهی غرب یا نسبت فضای مذهبی حاکم در جامعهی ماست با فضای مذهبی که در غرب وجود داشت. نسبت نهادهای مذهبی ماست با نهادهای مذهبی که آنها دارند. نسبت نوع عقبماندگیهای ماست با نوع عقبماندگیهایی که آنها داشتند. این نسبتها دقیق مورد بررسی قرار نگرفته است. همچنان با همانندسازی خیلی سطحی، هم مسائل همانندسازی شده است و هم راهحلها. آنها ندیدند مسائل جامعهی ما چیست و حالا ما با داشتهها و شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی خودمان باید چه کنیم بلکه گفتند حالا ببینیم غربیها چه کردند که به اینجا رسیدند ما هم همان کار را بکنیم.
در برخی دورهها مثلا در دورههایی که روشنفکری دینی شکل گرفت (دههی ۴۰ شمسی) مقداری نگاهها بومیتر و عمیقتر شد، اما باز هم سایهی تمدن غربی و حاکمیت فضای تمدن غربی اجازه نداد روشنفکری دینی راه درست خود را طی کند. امروز هم به نظرم چنین مشکلی وجود دارد
این اتفاق امروز هم در حال رخ دادن است و جریان روشنفکری ما در مدلهای توسعه، در مدلهای علم و دانش، در فضاهای مختلف اقتصادی و سیاسی این کار را انجام میدهد. آنان میگویند همهی راههایی را که غرب برای این مدل پیشرفت رفته است ما هم باید طی کنیم تا برسیم در حالی که اگر مسائل و مشکلات ما در کنار ظرفیت و داشتهها تحلیل شود وضعیت متفاوت خواهد بود. مثلا این که غرب چه مواجههای با سنت خود داشت و آیا ما باید لزوما چنین برخوردی با سنت خود داشته باشیم یا خیر، تفاوتهای ما و غرب است که متاسفانه در فضای روشنفکری کمتر به آن توجه میشود.
در برخی دورهها مثلا در دورههایی که روشنفکری دینی شکل گرفت (دههی ۴۰ شمسی) مقداری نگاهها بومیتر و عمیقتر شد، اما باز هم سایهی تمدن غربی و حاکمیت فضای تمدن غربی اجازه نداد روشنفکری دینی راه درست خود را طی کند. امروز هم به نظرم چنین مشکلی وجود دارد.
در طول تاریخ ایران جریان فکری مسلمان که متشکل از قشر روحانیت و اندیشمندان دینی بود در مواجهه با تمدن غرب و پیشرفتهای آن چه برخوردهایی داشت؟ این مواجهه باید چگونه باشد؟
طالبی: برای فهم اصل مواجههی جریان دینی با این فضا اگر میخواهیم سخن از حوزه بزنیم باید به سراغ نخبگان و بزرگان حوزه برویم. شواهد و مستندات تاریخی نشان میدهد معمولا بزرگان حوزه و روحانیت که علما و مراجع دینی هستند مواجههی خاصی با فضای غرب داشتند. هرچند ممکن است ما از ردههای پایین روحانیت یا بخش متدین عوام واکنشهای متفاوتی ببینیم، اما آنچه در فضای عموم نخبگانی روحانیت و علمای طی ۲۰۰ سال اخیر که با تمدن غربی مواجه شدیم میبینیم این است که فضای اندیشمندان دینی ما نه نفی مطلق غرب و نه پذیرش مطلق غرب بود هرچند در جاهایی به دروغ تهمتهای اینگونه زده شده است. مثلا در دورهی ناصرالدینشاه بحث راهآهن در قالب قرارداد رویتر مطرح شد. مرحوم ملاعلی کنی با اصل راهآهن در کشور مخالفتی نداشتند، ولی با نحوهی قراردادی که در رویتر بسته شد مشکل داشتند که منابع ملی رو به نابودی است و دادهها و گرفتههای این قرارداد متناسب نیست.
در همان دوره داریم که برخی از متمولان با حمایت برخی از علما حاضر بودند خود راهآهن را بسازند و با اصل ورود تکنولوژی مشکل نداشتند. در بحث مدارس جدید که متفاوت با مدارس قدیم بود و الگوی آن مدارس جدید غربی بود هم همین طور است. این مدارس جدید به عنوان روشهای جدید آموزشی یا تکنولوژیهای جدید آموزشی چیزی نبود که اصل آن مورد مخالفت قرار گیرد. اگر مخالفتهایی با مدارس جدید شد بیشتر از بابت محتواهایی بود که در این مدارس تدریس میشد که با دین و عقاید سنتی ما مخالفت داشت. گاهی مدارس اساسا متعلق به بابیها و بهائیها و مسیحیها بود و تبلیغ ادیان تحریفی و عقاید دینی نادرست در آنجا انجام میشد.
ما باید با وضعیت فرهنگی غرب تعامل داشته باشیم. این وضعیت میتواند در قالب علوم انسانی، مهندسی، پزشکی و... باشد. یا نهادهایی که در غرب وجود دارد و ما آنها را تحلیل کنیم و آنچه با مبانی ما سازگار و قابل استفاده است و حتی نیاز به تغییر و تصرف دارد باید انجام شود و استفاده کنیم
در همین دوره افرادی همچون مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی ازعلمای برجستهی اصفهان آمدند و با نظارت خود مدارس جدیدی را تاسیس کردند که اسلامی هم بود. در دورهی پهلوی هم شاهد چنین اقداماتی هستیم در حالی که در مورد جریان روشنفکری عموما پذیرش مطلق اتفاق افتاد، اما علمای شیعه این نگاه را داشتند که جامعهی اسلامی بر اساس موازین اسلامی و سیرهی بزرگان اسلام همانند پیامبر (ص) مبنایش تعامل فرهنگی است و تقابل یا پذیرش مطلق نیست چنانکه در دورهی مواجهه با فلسفههای یونان، بزرگانی همانند فارابی نه مطلق فلسفهی یونان را پذیرفتند و نه به این بهانه که متعلق به بلاد کفر است مطلقا رد کردند. اگر تفکری باشد که مخالف نگاه فکری و عقیدتی ما یا بر خلاف مصالح دینی و ملی ما یا برخلاف منافع ما باشد یا موجب سلطهی کفار بر جامعهی اسلامی شود رد میشود. هیچگاه به صورت مطلق این که محصولات یا تفکرات متعلق به کشور بیگانه است رد نمیشد هرچند برخی از عوام و متدینان از عوام در سطح پایین ممکن است این مدل حرفها را زده باشند که به معنای نفی کلی غرب بوده است، ولی بزرگان دینی ما این کار را نکردند. مبنا هم تعامل و تعادل است.
ما باید با وضعیت فرهنگی غرب تعامل داشته باشیم. این وضعیت میتواند در قالب علوم انسانی، مهندسی، پزشکی و... باشد. یا نهادهایی که در غرب وجود دارد و ما آنها را تحلیل کنیم و آنچه با مبانی ما سازگار و قابل استفاده است و حتی نیاز به تغییر و تصرف دارد باید انجام شود و استفاده کنیم؛ لذا امروزه هم به رغم این که برخی خرده گروههای دینی خاص با نگاههای خاص وجود دارند، اما عمدهی جریانهای دینی که در رأس آن نخبگان دینی هستند با همین نگاه تعاملی به مسئلهی مواجهه با فرهنگ غربی نگاه میکنند. به این معنا که ما باید فضای غرب را در فضای دینی خود هضم کنیم تا با تصرف در آن بتوانیم فضای جامعهی خود را پیش ببریم.
نتیجهی عملکرد جریان روشنفکری در تاریخ خود بر جامعهی ایرانی چه بوده است؟
طالبی: اگر تاریخ را نگاه کنید میبینید دورههایی که جریان روشنفکری توانست قدرت را در دست بگیرد همانند دورهی پهلوی یا برخی دورههای قاجار که عملا کار دست افرادی همچون سپهسالار و ملکمخان و... بود متاسفانه از نظر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی دورههایی است که کشور استقلال واقعی ندارد و وابسته است و حتی از لحاظ اقتصادی رشد جدی ندارد. نوعی بزک و تجدد سطحی اتفاق افتاده است و ما ضربههای شدیدی به دلیل عدم استقلال در دوره قاجار و پهلوی خوردیم.
کلام معروف دکتر شریعتی هم هست که میگوید همهی قراردادهای استعماری ار سوی فرنگ رفتهها و جریان روشنفکری بسته شد. اینها عملکرد جریان روشنفکری را در عرصهی قدرت میرساند منتها به نظر میرسد اگر خوشبینانه نگاه کنیم در مقاطعی جریان روشنفکری توانست حرکتهای مثبتی انجام دهد.
به عنوان نمونه در جریان ملی شدن صنعت نفت جریان روشنفکری با ملت همراه است و به نوعی فضای استعمارستیزی را دنبال کرده است هرچند روی این هم برخی تحلیلهایی دارند. ظواهر امر نشان میدهد افرادی مثل مصدق و سایر ملیگراها و روشنفکران این دوره فضای استعمارستیزی را دنبال کردند هرچند دستاوردهای ملی شدن صنعت نفت هم با کودتای ۲۸ مرداد از بین رفت و البته خیلیها خود دکتر مصدق را در این زمینه مقصر میدانند.
در مواجهه با غرب نباید سطحی نگاه کنیم و نتیجهی سطحی نگاه کردن نسبت به غرب، جریان افراطی و تفریطی است. کسانی که سطحی نگاه کردند یا به فضاهای متحجر و طرد کامل غرب دچار شدند یا به پذیرش مطلق غرب رسیدند که عمدهی فضای روشنفکری به قسم دوم دچار شد
در دورهی انقلاب اسلامی جریان روشنفکری دینی همانند دکتر شریعتی و نهضت آزادی در جذب اقشار تحصیلکرده و جوان به دین و انقلاب نقش داشتند هرچند نوع دینی که آنها تصویر میکردند گاهی تفاوتهایی و بعضا انحرافاتی داشت و به رغم این که در جریان انقلاب هم بودند بعد از انقلاب با خط امام (ره) مشکل پیدا کردند و حتی خط خود را جدا کردند.
به رغم برخی از عملکردهای به نوعی مثبت جریان روشنفکری به ویژه روشنفکری دینی، عموما عملکرد جریان روشنفکری برخلاف منافع ملی و فضاهای رشد و پیشرفت کشور بوده است. بعد از انقلاب هم بهویژه بعد از دههی اول یعنی بعد از دوران دفاع مقدس، روشنفکری فضای بدی را دنبال کرد و متاسفانه عملا در فضای روشنفکری سکولار گام برداشت. رهبری بحثی تحت عنوان ارتجاع روشنفکری دارند که روشنفکری بعد از انقلاب را بازگشت به روشنفکری ۱۵۰-۱۰۰ سال پیش میدانند.
نکتهی اساسی این است که در مواجهه با غرب نباید سطحی نگاه کنیم و نتیجهی سطحی نگاه کردن نسبت به غرب، جریان افراطی و تفریطی است. کسانی که سطحی نگاه کردند یا به فضاهای متحجر و طرد کامل غرب دچار شدند یا به پذیرش مطلق غرب رسیدند که عمدهی فضای روشنفکری به قسم دوم دچار شد.
امام (ره) که به نوعی بر سر میراث علمای گذشته ما نشستند و از آن میراث اجتماعی و سیاسی و فرهنگی گذشته استفاده کردند در فضایی که خود به عنوان خط مطلوب ترسیم میکنند، هم بعد و هم قبل از انقلاب نسبت به دو جریان کاملا ناراحت هستند و معتقدند دو گروه مانع بهبود وضعیت جامعهی ایرانی است؛ یکی جریان متحجر مذهبی و دیگری جریان روشنفکر غربگرا.
/انتهای پیام/