به گزارش «سدید»؛ در اسفند ماه سال گذشته از صدمین سالروز کودتای رضاخان میرپنج عبور کردیم و در شهریور ماه امسال، هشتادمین سالروز فرار وی از ایران را پشت سر خواهیم گذاشت. مابین این دو مناسبت، فرصتی است مغتنم برای بررسی و سنجش هر آنچه مرتبط به اوست. یکی از سرفصلهای مربوط به دوره کودتا تا اخراج قزاق از ایران، اموال کسب شده توسط اوست. در این باره، اگرچه اشاراتی در برخی اسناد و روایات هست، اما جای پژوهش و بازخوانی فزونتری دارد. نوشتار پیآمده، درصدد چنین خوانشی بوده است و مستندات آن بر تارنمای مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران وجود دارد. امید آنکه محققان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
رضاخان تنها ۲۰۰ میلیون دلار در بانکها اندوخته بود!
در ارزیابی اموال رضاخان، رقم دقیقی ارائه نشده است! چون اسناد در این باره پراکنده است و تخمینها بر اساس همین گونه اسناد صورت میگیرد. نکته مهم درباره اموال شاه در بانکهای خارج از کشور (غیر از املاک تصاحب شده یا جواهرات سلطنتی ربوده شده) این است که سرانجام آنها، هیچگاه مشخص نشد! قدر مسلم عمده آنها به فرزندان قزاق، به ویژه محمدرضا پهلوی و فرزندان وی منتقل شده است. زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران این مقوله را به قرار ذیل تحلیل کرده است: «رضاشاه در خانوادهای فقیر به دنیا آمد و تا قبل از تصاحب قدرت، ثروت چندانی نداشت. او برای تأمین مخارج خود مجبور شد از همان دوران کودکی کار کند، اما این وضعیت بعد از رسیدن به سلطنت تغییر کرد و بهتدریج نام رضاشاه را در رده دومین فرد ثروتمند آسیا قرار داد! رضاشاه ثروتاندوزی خود را به واسطه موقعیت استبدادی بهدست آورد و آن را از طریق تصاحب املاک آغاز کرد. چنانکه گفته شده است، یکی از بزرگترین معایب رضاشاه که با دوام سلطنت او بیشتر نمایان میشد، مالاندوزی او و غصب املاک و باغات مردم بهخصوص در مناطق شمال بود. روزنامه اطلاعات -که در تمام مدت سلطنت رضاشاه، از مداحان رژیم پهلوی بود و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی نیز (به استثنای چند ماه آخر حیات رژیم) یک روزنامه دولتی و طرفدار سلطنت پهلوی بهشمار میآمد- در اوایل سلطنت محمدرضا پهلوی، به این نقطه ضعف سرسلسله خاندان پهلوی اعتراف کرده و نوشته است: بزرگترین نقطه ضعفی که شاه فقید پیدا کرده بود، تملک زیاد او بود که در این خصوص خیلی حریص شده بود. رضاشاه در ابتدای سلطنت، این خوی بد را نداشت! از سال پنجم و ششم، او را به عنوان آباد کردن املاک، به این راه هدایت کردند! با این حال حرص و طمع رضاشاه، تنها به اموال غیرمنقول و املاک محدود نماند، بلکه بخش وسیعی از این ثروت، شامل اموال منقول بود. در مورد اموال منقول رضاشاه و مقدار آن، روایتهای مختلفی وجود دارد. یکی از علل متفاوت بودن این آمارها، منابع متعدد ذخیرهسازی ثروت رضاشاه است که هم شامل بانکهای داخلی بود و هم بانکهای خارجی! علاوه بر بانکها، بخش مهمی از اموال رضاشاه، شامل جواهرآلات سلطنتی بود. بخشی هم به طرق مختلف، در شرکتهای داخلی و خارجی سرمایهگذاری شده بود؛ بنابراین برآوردهایی که از ثروت رضاشاه شده است یا بر پایه حدس و گمان است یا بر پایه اسنادی که در آن دوره ثبت و ضبط شده است. بنا بر اهمیت و اعتبار اسناد، آمارهای ارائهشده در این نوشته نیز بیشتر بر پایه اسناد معتبر است. یکی از اسنادی که به این موضوع اشاره کرده، اسناد آرشیو وزارت امور خارجه است، چنانکه آرشیو وزارت امور خارجه امریکا شواهد مستندی از ثروت رضاشاه در بانکهای خارجی بهدست میدهد و سپردههای بانکی رضاشاه در لندن را متجاوز از ۲۰میلیون لیره (۱۰۰ میلیون دلار) تخمین میزند و عنوان میکند که احتمالاً رقم واقعی، ۲۵ میلیون لیره (۱۲۵ میلیون دلار) بوده است. آمار مربوط به داراییهای خارجی در ایالات متحده در سال ۱۹۴۱ نشان میدهد که داراییهای رضاشاه در این کشور، هنگام برکناریاش حداقل ۵/۱۸ میلیون دلار بوده است.
این گزارش همچنین در آماری دیگر مدعی است علاوه بر این در سال ۱۹۴۱، شاه نزدیک به ۵۰ میلیون دلار سپرده نیز نزد بانکهای ایرانی داشت؛ بنابراین شاه حداقل ثروتی بالغ بر ۲۰۰ میلیون دلار در بانکهای لندن، نیویورک، سوئیس، تهران و تورنتو، برای خودش انباشته بود. این پول به نرخ امروز، حداقل ۷ میلیارد دلار ارزش داشت. به استناد این گزارش، این آمارها جدا از جواهرات سلطنتی و پولهایی است که هنگام خروج از کشور دزدیده شد و از بزرگترین دزدیهایی است که یک نفر در طول تاریخ انجام داده است. بنا بر آماری دیگر، رضاشاه هنگام کنارهگیری از سلطنت، یکی از ثروتمندترین مردم جهان بود. بر اساس بایگانی وزارت خارجه ایالات متحده، وی نزدیک به ۵۰ میلیون دلار در بانک تهران، ۱۸ میلیون دلار در بانکهای نیویورک و حداقل ۱۰۰ میلیون دلار در بانکهای لندن ذخیره کرده بود. وی همچنین مقادیر نامشخصی در بانکهای سوئیس سرمایهگذاری کرده بود. رضاشاه به بهانه خرید تسلیحات، عواید حاصل از فروش نفت ایران را به حسابهای شخصی خود در این بانکها واریز میکرد!»
کسب هویت پادشاهی، با تصرف املاک مردم!
آنچه در فوق بدان اشارت رفت، تنها تخمینی از اسناد بانکی ثروت رضاشاه در خارج و داخل کشور بود. خوشبختانه دفتر املاک غصب شده رضاخان، هم اینک در دست است و در پژوهشگاه تاریخ معاصر ایران نگاهداری میشود. شیوه تصرف این زمینها، اما متفاوت بود. رضاخان هنگامی که به ملکی طمع میکرد، شرایط صاحب آن را میسنجید و به تناسب حال، به غصب آن مبادرت میورزید! فرنود فردهی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تبیین راهکارهای قزاق در این باره چنین مینویسد: «رضاشاه در طول سلطنت خود، اقدامات متعددی انجام داد که در عدم مشروعیتش نقشآفرین بود. تبعید و شهادت شخصیتهایی، چون شهید آیتالله سید حسن مدرس و اقداماتی، چون کشف حجاب، گوشهای از رویکردهای غیرمشروع او بود. بهجز این موارد، آنچه از نخستین سالهای سلطنت رضاشاه باعث اعتراض مردم و حتی سیاسیون شد، علاقه شدید وی به زمینداری بود. نوع کشش وی به زمینداری را شاید بتوان به این شکل تعبیر کرد که وی میخواست با تصاحب زمینهای متعدد، با ایجاد ثروت هویت پادشاهی پیدا کند! رضاشاه برآمده از نژاد پادشاهان قاجار یا حتی پادشاهان پیش از قاجار نبود و شاید به همین دلیل میخواست با تصاحب زمین، این نقصان را برطرف سازد. رضاشاه، فرزند یک زمیندار کوچک و یک سرهنگ ارتش بود که در سال ۱۳۰۰ با حقوق مختصری زندگی میکرد.
وی در زمان سلطنت، چنان ثروتی جمعآوری کرد که به عنوان ثروتمندترین فرد ایران شناخته شد! آنگونه که آبراهامیان مینویسد: زندگینامهای جانبدارانه که اخیراً در غرب انتشار یافت، اقرار میکند که رضاشاه به هنگام کنارهگیری، حساب بانکی با ۳ میلیون پوند نقدینه و املاکی بالغ بر ۳ میلیون هکتار، برای وارث خود به جا گذاشت! او برای تصاحب زمینهای شمال، روشهای مختلفی را در پیش میگرفت. بخشی از این املاک، با مصادره مستقیم در اختیار شاه قرار میگرفت. بخشی دیگر با اجبار خریداری میشد و صاحبان واقعی، چارهای جز فروش آن به شاه نداشتند. در کنار این عوامل، رضاشاه اصطلاحی با عنوان املاک سلطنتی ایجاد کرد و بخش قابل توجهی از زمینها را به همین بهانه و با طرح این ادعا که این زمینها متعلق به املاک سلطنتی هستند، تصاحب نمود! نکته قابل تأمل اینجاست که در دوران قاجار، املاکی با عنوان املاک سلطنتی اصلاً وجود نداشته است! البته وی برای تصاحب زمین، تنها به این روشها اتکا نمیکرد. در برخی موارد که صاحبان واقعی، از قدرت مالی و سیاسی نسبتاً خوبی در منطقه برخوردار بودند و امکان خرید زمینهای این افراد به سادگی وجود نداشت، با طرح مباحثی از این قبیل که شخص مورد نظر علیه دولت توطئه کرده است، املاک وی را تصاحب میکرد! یا به طور مثال، مغایر بودن منافع مالکان با منافع ملی را بهانه میکرد تا بدین طریق بتواند املاک بیشتری به دست آورد. در اینجا باید به این مسئله اشاره کرد که رضاشاه، تنها به دنبال تصاحب املاک نبود، بلکه از طریق این زمینها، هتلها، رستورانها، کاخها، کازینوها و بنگاههای متعددی، در بسیاری از شهرهای ایران تأسیس نمود. همانطور که گفته شد، رضاشاه برای تصرف املاک، به دلایل مختلف متوسل میشد. در میان دلایل گوناگونی که مطرح شد، وی همواره آبادانی املاک و رونق محصولات را نیز به عنوان یکی از مهمترین اهداف تصرف زمینها اذعان میداشت. در واقع وی به صاحبان اصلی املاک، این امید را میداد که هدف وی، توسعه ایران و آبادانی املاک و جذب جهانگرد و به طور کلی، کسب درآمد برای منطقه و کشور است. علاوه بر اینها، با توجه به اینکه اکثر املاکی که از سوی رضاشاه تصرف شد در منطقه شمال و استان مازندران واقع بود و با توجه به اینکه پیش از این، شاهد حضور روسها در این مناطق بودیم، رضاشاه مدعی بود املاک منطقه شمال را به این دلیل تصاحب کرده است که مانع از نفوذ روسها در منطقه شود، زیرا نفوذ روسها در منطقه شمال، به معنای ورود کمونیسم به ایران بود.»
یا واگذاری املاک یا زندان و شکنجه!
رضاخان در برابر ملک ضعیف بود! این علاقه را چه شخصی بدانیم و چه برای تحکیم قدرت مطلقه، باید برمیآمد و عملی میشد! یکی از سرفصلهای داستان زمینخواری رضاخان، چند و، چون کشف این املاک بود! این زحمت را مأموران اداره ثبت متحمل میشدند و برای شناسایی زمینهای مرغوب و پربازده، به سراسر کشور سفر میکردند! از آن به بعد ماجرا هم سناریوهای مختلفی داشت و چندان نگرانیای از بابت تصاحب این زمینها در میان نبود! سارا اکبری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تشریح این فقره چنین آورده است: «رضاشاه بهدرستی تشخیص داده بود که در جامعهای که اقتصاد آن بر پایه کشاورزی و نظام ارباب - رعیتی استوار است، زمینداری جلوه بارزی از قدرت است. ازهمینرو از سال ۱۳۰۵ش با همکاری مأموران اداره ثبت اسناد، شروع به خرید مزارع اطراف تهران کرد و همچنین زمینهایی در منطقه کرمانشاه، همدان و شمال در کرانه دریای خزر و جلگههای مازندران بهدست آورد. جای تردید نیست که مدیران و سرپرستان املاک او، از نفوذ منصب خود استفاده میکردند و در پارهای موارد فشار و ارعاب به کار میبردند تا افرادی که بهراحتی نمیخواستند زمین خود را بفروشند، مجبور کنند به بهای کمتر از قیمت بازار دست از ملک خود بشویند! با حرص و ولعی که شاه به تصاحب زمینهای مرغوب در نقاط مختلف ایران داشت و با قدرت ارتشی نوظهور که باید برای نگاهبانی از منافع ملی و مردم ایران بهکار گرفته میشد، زمینهای مرغوب بهزور از مردم غصب و اسناد آن، به نام رضاشاه ثبت محضری میشد! زمینهایی که برای بالاترین مقام کشور بهزور غصب میشد، فقط در مناطق حاصلخیز شمالی نبود، حتی در قصبات تهران هم املاکی به نام وی سند خورده بود! رضاشاه در این راه از روشهای گوناگونی برای تملکخواهی در سراسر کشور و بهویژه در مازندران بهره جست و از طرفی بهواسطه وضع قوانین ثبت اسناد و تهیه اسناد برای املاک ضبطشده از سوی کارکنان اداره ثبت اسناد، نوعی پوشش قانونی برای ادعای مالکیت اموال پدید آورد. تصاحب زمینهای مرغوب به طرق مختلفی انجام میشد: در اوایل کار، وزارت دارایی به صاحب ملک دستور میداد، باید املاک خود را به شخص صلاحیتداری که صلاحیت آن را کمیسیون دولتی در محل تعیین میکرد، بفروشد وگرنه وزارت دارایی، املاک وی را متصرف خواهد شد. البته اکثراً شخص صلاحیتدار خود وزارت دارایی بود که یا ملک را تصرف میکرد یا به ثمن بخس و بهزور آن را میخرید و سپس به رضاشاه منتقل میکرد! در انتقال این زمینها، تمسک به راههای قانونی از مهمترین حربهها بود! به همین دلیل نیز پس از چندی، تصاحب و انتقال زمینهای مرغوب به رضاشاه، سازوکار جدیدی پیدا کرد و این امر بر عهده مأموران اداره ثبت اسناد گذاشته شد. برای شناسایی زمینهای مرغوب، عدهای از مأموران اداره ثبت اسناد به مناطق مختلف کشور سفر و املاک و زمینهای مرغوب را شناسایی میکردند. سپس به حفر چاه در آن زمینها اقدام میشد و بعد از حفر چاه، اگر تا ۲۴ ساعت آب بالا میآمد، اداره ثبت اسناد موظف بود، سند مالکیت آن ملک یا املاک را فوراً در جلد مخمل صادر و تهیه کند و به نماینده او [رضاشاه]تحویل دهد! همچنین یک روش معمول در میان مأموران ثبت اسناد، این بود که هر ملکی را که به نام شاه میخریدند، چند تومانی را اسماً به صاحب اصلی ملک میپرداختند تا صورت ظاهر قانونی داشته باشد، اما بهای ثبتشده ملک یا زمین، با قیمت واقعی آن، تفاوت بسیار داشت! رابرت گراهام، سخن از خرید زمین یا ملک را تنها ادعایی میداند که صورت ظاهری قضیه بود و برای راضی کردن صاحب املاک، برای به نام شاه کردن آنها از راههای دیگری استفاده میشد. رضاخان مدعی بود که زمینها را از مالکانش میخرد، ولی جالب اینکه مثلاً: دکان را به یک ریال، خانه را ۳۰۰ دینار و ملک مزروعی را به عشر عایدات سالانهاش با تهدید و حبس، از دست صاحبانش بیرون میآورد! اغلب این بیچارگان، کسانی بودند که به ضرب شلاق و شکنجه و بر اثر اقامت در زندان ناچار شدند املاک و مزارع خود را -که یگانه وسیله امرار معاش آنها بود- در مقابل چند شاهی و احیاناً بدون دریافت چند شاهی به رؤسای املاک دربار شاه واگذار کنند!»
تصاحب روزی هفت مِلک در سراسر مدت سلطنت!
پس از فرار رضاخان از ایران، برخی مقامات دولتی یا پارلمانی، درباره میزان زمینهای غصب شده توسط قزاق، در تمامی مدت حاکمیت وی، تخمینهایی به دست دادند که مروری بر آنها جالب به نظر میآید! نماینده وقت ملایر، تعداد زمینهای غصب شده شاه را بر روزهای سلطنت وی تقسیم کرد و نتیجه گرفت که وی به طور متوسط، روزی هفت ملک را تصاحب کرده است! رضا سرحدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، بر این باور است: «برخی دادهها درباره گستره زمینخواری در دوره رضاشاه، پس از سقوط او برملا شد! اندکی پس از خلع قزاق، وکیل ملایر در مجلس شورای ملی گفت: شاه سابق را میدانم ۱۷ سال در این مملکت سلطنت کرد و این را تقسیم به روز که بکنیم، تقریباً ۶هزار میشود. ایشان ۴۴ هزار سند مالکیت صادر کردهاند، تقسیم که بکنیم روزی هفت سند ایشان گرفتهاند!... بحث نمایندگان مجلس سیزدهم مبنی بر بازگرداندن املاک به صاحبان آنها نشان میدهد که در سراسر ایران، املاک زیادی از صاحبان آنها گرفته شده است. بر اساس سخنان نمایندگان مجلس: شاه در این تصرف تنها نبود است، بلکه گذشته از شاه، یک عده دیگر هم به این نوع، براى خودشان مالکیتى احراز کردهاند و از طرفى تمام سرمایه مادى و معنوى کشور ایران و تمام قواى مأموران مملکت ایران و تمام وسایلى که در قدرت شاه سابق بوده، همه این عوامل موجب شده که این املاک و منافع این املاک زیاد شود!... نمایندگان تأکید کردند: هنگام تقسیم و بازگرداندن املاک، باید دقت شود که تمام مردم ایران، حتى اهالى خاش بلوچستان، از ادنى نقاط فارس تا اقصى نقاط آذربایجان، خراسان و کرمان، همه اینها در املاک تصاحبشده سهیم هستند!... نخستوزیر وقت نیز در جلسه مجلس اعلام کرد: رضاشاه مبلغ باورنکردنی ۶۸ میلیون ریال در حسابهای شخصیاش در بانکهای ایران داشت! این موجودی برابر ۴۶ درصد نقدینگی کل کشور بود! سلیمان بهبودی (پیشکار شخصی رضاشاه) نیز در خاطرات خود گفته است: خداوند به اعلیحضرت همایونی همهچیز داده و بهاندازه یک مملکت بلژیک شاید بیشتر، ملک و نقدینه داده است! رضـاخـان در آبانماه سـال ۱۳۰۴ و هنگامیکه در پی تصویب ماده واحده انقراض قاجاریه توسط مجلس شورای ملی به رضاشاه تبدیل شد، ملک و املاک چندانی نداشت، اما در سال ۱۳۲۰ که کنارهگیری کرد صاحب ۵۶۰۰ ملک و روستا بود! این رقم تقریباً ۱۰ درصد کل املاک خصوصی و همچنین املاک متعلق به دولت در کشور بود! اگرچه از لحاظ کیفیت (موقعیت، میزان آب و محصول) درواقع بسیار بیشتر بود. گستره عظیم زمینخواری در دوره رضاشاه، نیازمند مدیریت نیز بود. ازاینرو اداره املاک اختصاصی در اوایل سال ۱۳۱۴ تأسیس شد. اداره املاک اختصاصی، زیرمجموعه وزارت کشاورزی بود و حقوق تمامی پرسنل اداره را اداره کشاورزی منطقه پرداخت میکرد. وظیفه اداره امور املاک اختصاصی، نظارت بر آبادانی و جمعآوری بهره مالکانه زمینهای گسترده شاه، در مناطق مختلف بود. بررسی زمینخواری غیرعادی و بیمارگونه رضاشاه باید با سه شاخص چرایی، چگونگی و گستره زمینهای تصاحبشده بررسی شود. در کنار تمایل بیمارگونه رضاشاه به تملک زمین و زمینداری گسترده در ایران، میتوانست بهدست گرفتن نبض اقتصاد کشور باشد. رضاشاه بهدرستی تشخیص داده بود که در جامعهای با اقتصاد کشاورزی و نظام اربابرعیتی، زمینداری جلوه بارزی از قدرت است. چگونگی تملک زمین، از قانون بیقانونی پیروی میکرد و همواره با ارعاب و تهدید همراه بود! صاحب ملک باید از فرمانهای رضاشاه تبعیت میکرد و عدم اطاعت از فرمان شاه، حبس او را در پی داشت. گستره زمینداری رضاشاه، بسیار فراخ بود و در هر جایی که امکان بهدست آوردن زمین فراهم بود، به آن روی میآورد. تحت چنین شرایطی در دوره پهلوی اول، نوعی از مالکیت شکل گرفت که میتوان آن را با عناوین املاک شاهانه و املاک سلطنتی نامگذاری کرد که با قانون بیقانونی توسط رضاشاه به چنگ آمده بود.»
انتهای پیام/