به گزارش «سدید»؛ او به عنوان بازیگر، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر سال هاست که در این عرصه خاک صحنه خورده است و امروز در جایگاهی قرار گرفته که شاگردان بسیاری را تربیت کرده است.
حمید رضا نعیمی کار تئاتر را با بازیگری شروع میکند و به دلیل علاقه زیاد به نوشتن، امروزه جز نمایشنامه نویسان مطرح این حوزه به شمار میآید و جوایز بسیاری را برای این کار به دست آورده است. نمایش «سقراط» با بازی درخشان فرهاد آییش و کارگردانی نعیمی، چندین بار در تالار وحدت اجرا شد و با استقبال فراوانی روبرو گشت.
با حمیدرضا نعیمی در خصوص حال و احوال این روزهای تئاتر هم کلام شده ایم...
با توجه به پیشینه و قدمت ادبیات در ایران و مشاهیری که در طول تاریخ داشته ایم، الان میبینیم که در نمایشنامه نویسی متاسفانه اسامی زیادی نداریم که بتوانیم به عنوان نمایشنامه نویس قهار و خوب از آنها یاد کنیم.نعیمی: من یک سوال از شما میپرسم؛ وقتی که به یونان باستان میرسیم که تمام شاهکارهایشان را الان در دانشگاهها درس میدهیم یا زمانی که دانشجو بودیم میخواندیم، کلا چند نمایشنامه نویس در تاریخ ۲۵۰۰ ساله نمایشنامه نویسی این ملت میتوانید اسم ببرید؟ بیشتر از ۱۵ نفر نمیشوند.
۱۵ نمایشنامه نویس برای تاریخ یک ملت کافی است همانطور که یک حافظ، یک فردوسی و سعدی برای یک ملت کافیست.
من و شما وقتی امروز حرف میزنیم، اینهمه براساس بحث تاویل و دراماتورژی به سراغ بازخوانی آثار گذشتگان میرویم یعنی هنوز آن آثار قابلیت طرح، بحث و اندیشه در دنیای امروز را دارند.
بعد از چخوف، گورکی، بولگاکف، گوگول و یکی دو نفر دیگر میتوانید نام ۲ نمایشنامه نویس روسی دیگر اسم ببرید؟ آیا این فقر و غنای ادبیات روس است یا نه؛ چخوف برای تاریخ ادبیات یک کشور و حتی کل بشریت کافی است؟
نروژ ایبسن را دارد، تا ۱۵ سال قبل که انتشارات نیلا آثار یک نویسنده دیگر از نروژ به اسم یونفوسه را ترجمه و به ما معرفی کرد، ما تنها درام نویس تاریخ نروژ را که میشناسیم هنریک ایبسن است.
ایبسن بعد از ویلیام شکسپیر مقام دوم در نمایشنامه نویسی جهان را دارد؛ میدانید که رتبه بندی براساس این است که کدام درام نویسان در تمام دنیا و در طول سال آثارشان روی صحنه میرود؛ مقام اول بیشترین تعداد اجرا در جهان مربوط به شکسپیر و بعد از آن به هنریک ایبسن مربوط میشود؛ پس یک ایبسن یا شکسپیر برای تاریخ یک کشور و بشریت کافی است.
تئاتر در کشور ما هنری بی فایده است که فقط باید تحملش کردچرا امروزه برای درام نویسی به سراغ اساتید این رشته نمیروند تا اصول نمایشنامه نویسی را بیاموزند؟ اکثر نمایشنامه نویسان امروز ما به خصوص، بعد از یکی دو سال فعالیت در تئاتر به عنوان بازیگر یا کارگردان به خود اجازه میدهند بدون فراگرفتن دانش درام نویسی به این کار بپردازند؟نعیمی: تاریخ درام نویسی ما به ۱۰۰ سال پیش برمی گردد که برای اولین بار به زبان فارسی میرزا آقا تبریزی نمایشنامه نوشت که چند اثر از او به جا مانده است و بسیار با ارزش هستند. ما در این ۱۰۰ سال به اندازه کافی درام نویس داشته ایم، یعنی بهرام بیضایی به تنهایی برای یک کشور کفایت میکند، اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، یلفانی، خلج، محمود استاد محمد، نصرات الله نویدی، رضا رهبر و... هر کدام برای ادبیات نمایشی یک کشور کافی هستند.
بعد از انقلاب هم در کنار این نامهای بزرگ افرادی را داریم که بسیار آثار ارزشمندی نوشته اند؛ مانند قطب الدین صادقی، رضا صابری، محمدرضا زندی، هواس پلوک، محمد چرم شیر، حمید امجد، حمیرضا آذرنگ، ایوب آقاخانی، علیرضا نادری، بهزاد فراهانی و... چقدر اسم برایتان ببرم؟ ما خیلی درام نویس داریم، اصلا فقر درام نداریم و مشکل تئاتر ما اصلا درام نیست.
وقتی که نگاه میکنیم میبینیم اتفاقا به اندازه کافی درام نویس داریم، دولتهای ما متاسفانه علاقهای به تئاتر ندارند، این یک واقعیت است؛ تئاتر در کشور ما هنری بی فایده است که فقط باید تحملش کرد، برای همین است که این همه سالن بی کیفیت و بی خاصیت داریم. میدانید کشور آلمان از نظر مساحت یک چهارم کشور ما ایران است، اما بیش از ۳۳۰۰ سالن تئاتر دارد، چرا؟ چون هرچه که از آموزش و فرهنگ میخواهد به دست بیاورد را از طریق تئاتر انجام میدهد.
بعد از انقلاب نه تنها نمایشنامه نویسی ما افول نکرده بلکه بهتر هم شده استکشور اتریش وقتی در جنگ جهانی دوم نابود شد، از آمریکا وام بسیار کلانی گرفت تا زیر ساختهای اقتصادی اش را بسازد، اما تمام آن پول را خرج ساخت تئاتر و اپرا کرد؛ وقتی امریکاییها به آنها گفتند که این پول را به شما دادیم تا زیرساختهای اقتصادیتان را بازسازی کنید چرا آن را خرج این تالارها کردید؟ آنها گفتند ما اگر اینها را داشته باشیم، به شکوفایی اقتصادی هم میرسیم؛ این تفاوت بین تفکر ۲ دولت و سیاست است.
اعتقاد من این است که بعد از انقلاب نه تنها نمایشنامه نویسی ما افول نکرده بلکه بهتر هم شده است، نمونه مشخصش این است که میتوانم نام حداقل ۵۰ نمایشنامه بعد از انقلاب را ببرم که از نظر ساختاری برابری با استانداردهای جهانی میکنند؛ این آثار نشان دهنده این است که ما در درام نویسی به بلوغ رسیده ایم؛ ما در زمینه جنگ آثار درخشانی داریم، در کمدیهای انسانی آثار خوبی داریم، ما در نمایشنامههای ایرانی به تالیف رسیده ایم؛ اگر امروز به شما بگویند ایرانیترین آثار را نام ببرید شما سریع آثار استاد بیضایی را نام میبرید.
خیلی از نویسندههای خوب ما گرفتار فقر میشوند و این باعث میشود که نتوانند به خوبی گذشته کار کنند. ما شاهکارهای نمایشنامه نویسی مان را به راحتی از دست میدهیم و کنارشان میگذاریم، علیرضا نادری و حمید امجد الان کجا هستند؟
من وقتی به تک تک درامهایی که بعد از انقلاب نوشته شده اند و روی صحنه میروند، نگاه میکنم، سر تعظیم فرود میآورم و اعتقاد دارم که دارم نویسی ما دارای جایگاه بسیار با احترامی است؛ در هر میز کارشناسانهای من تعدادی از آثار بزرگ درام نویسی بعد از انقلاب را معرفی میکنم و حاضرم با هر منتقدی صحبت کنم و ثابت کنم بسیاری از نمایشنامههای ما با بزرگترین آثار جهانی برابری میکنند و بابت همین بسیار حالم خوب است.
چند هزار خانواده تئاتری در کشور داریم که الان معیشت زیر صفر دارندالان مشکل اصلی تئاتر چیست؟ آیا از طرف دولت حمایت نمیشود، خود هنرمندان ممکن است مشکلاتی داشته باشند و یا این که مردم توجهی به این هنر ندارند؟نعیمی: قبل از انقلاب یک عزم جدی از سوی وزارت فرهنگ و هنر برای گسترش تئاتر وجود داشت به همین دلیل کسانی که تئاتر تحصیل میکردند و یا حتی به صورت تجربی کار کرده بودند که به عنوان مدرس شناخته میشدند از سوی دولت انتخاب میشدند و با بودجه خوبی که برایشان در نظر میگرفتند آنها را به شهرهای دیگر در سراسر ایران میفرستادند تا شاگردان زیادی را پرورش دهند و تئاتر را در سراسر کشور گسترش دهند.
همزمان با این مساله میبینیم که برای سالنهای تئاتر هزینههای بسیار زیادی میشد، همانطور که میدانید تئاترشهر، تالار هنر، تالار وحدت، تئاتر سنگلج در تهران همگی در زمان پیش از انقلاب ساخته شدند و همینطور در شهرهای مختلف نیز این اتفاق افتاد؛ آیا مسئولان ما بعد از انقلاب عزم جزمی برای گسترش و زنده نگاه داشتن تئاتر داشته اند؟ به جرات میتوان گفت خیر؛ چون تئاتر را نمیفهمیده اند و خودشان مشتری تئاتر نبوده اند.
همین الان اگر به سراغ نمایندگان مجلس برویم و از تمام نمایندگان بپرسید تا به حالا تئاترشهر رفته اید؟ تا به حال یک تئاتر را با خانواده دیده اید؟ از نظر بسیاری از مسئولان ما تئاتر یک هنر ضاله و اضافی است.
من خجالت میکشم بگویم این نماینده من در مجلس است که بگوید این قدر مشکل داریم که تئاتر برایمان دغدغه نیست.
چند هزار خانواده تئاتری در کشور داریم که الان معیشت زیر صفر دارند، وقتی مسئول ما هیچ شناختی از تئاتر ندارد پس من هم هیچ انتظاری ندارم؛ سالن سازی نداریم، دانشگاههای بی رویه برای گرفتن دانشجو داریم در حالی که هیچ فکری برای بازار کار آنها نشده است، آموزشگاههای بی حساب و کتاب زیادی وجود دارد در حالی که نه سینمای ما گنجایش اینهمه هنرجو را دارد و نه تئاتر؛ پس همه اینها دست به دست هم میدهند که وضعیت تئاتر مناسب و مساعد نباشد.
کاش اینگونه بود که بگویند اشکالی ندارد مردم نان نداشته باشند، اما باید سریال، فیلم و تئاتر خوب باشد که بتوانند ببینند، موسیقی خوب بشنوند، اما چون این افراد شخصیت فرهنگی نیستند، به فرهنگ و هنر هم اهمیت نمیدهند.
تماشاگر تئاتر مخاطب خاص است و با تماشاگر سینما و تلویزیون فرق میکندآیا میدانید که در کشوری مانند آلمان برای تئاتریها مقرری سالانه در نظر گرفته اند؟ یعنی حتی اگر یک گروه کار هم نکند باز هم برای آنها دستمزد در نظر گرفته میشود، آنها اینگونه به فرهنگ و هنرشان بها میدهند، چون میدانند تئاتر چه گوهر نابی است؛ آنها روی فرهنگشان کار کرده اند به همین دلیل وقتی در چنین شرایطی به مردمشان میگویند مسافرت نروید تقریبا ۸۰ درصد از مردم به حرف مسئولین گوش میدهند، اما در کشور ما کافی است بگویند ۲ روز تعطیل است، آن وقت بروید و فیلمهایی که از جادههای منتهی به شمال هستند را ببینید.
هنرهایی میتوانند آرام آرام اندیشه را به میان مردم برگردانند که با دیالوگ سروکار دارند و یکی از آنها تئاتر است که متاسفانه مسئولان ما به تئاتر اهمیتی نمیدهند؛ شما اگر نگاه کنید میبینید تیراژ کتابهای ما ۵۰۰ یا ۱۰۰۰ عدد است، اگر به کشور همسایه مان ترکیه نگاه کنید میبینید که یک کتاب ۳ میلیون نسخه از آن چاپ شده، این یعنی ترکیه ۳ میلیون کتابخوان دارد و ما ۵۰۰ نفر.
وای به حال ملتی که نسبت به تاریخش بی تفاوت باشد، یونان هر چه دارد از ۲۵۰۰ سال پیش دارد، در عصر اخیر هیچ ندارد، اما کاری کرده است که هالیوود براساس کتاب ایلیاد ادیسه آنها هنوز فیلم میسازد، آنها یک کتاب دارند و دنیار را مسحور خودشان میکنند، اما ما که این همه کتاب و اساطیر داریم هیچ کاری نمیکنیم.
نماینده مجلس ما دست فرزندش را نمیگیرد که او را ببرد یک اثر نمایشی مناسب با سنش را ببیند، اما حاضر است دست زن و بچه اش را بگیرد و فیلمهای مبتذل سینما را ببینند که بسیاری از آنها برای سن بچه اصلا مناسب نیست، این یعنی نمایندههای ما با فرهنگ و هنر غریبه اند.
من اعتقاد دارم که عزم جزمی از سوی مسئولان برای گسترش تئاتر وجود ندارد، چون خودشان مخاطب تئاتر نیستند و تئاتر را نمیشناسند؛ بودجهای برای تئاتر صرف نمیکنند، چون اساسا علاقهای به بحث و دیالوگ ندارند.
اینکه میگویید تماشاگر تئاتر کم شده است من اعتقادم بر این است که تماشاگر تئاتر مخاطب خاص است و با تماشاگر سینما و تلویزیون فرق میکند، آن کسی که تلویزیون تماشا میکند همان برنامه را میخواهد، برنامه تلویزیون حکم شکلات را دارد، شکلات تا زمانی مزه دارد که در دهان است. تلویزیون ما برنامهها و سریالهای سطحی و ساده انگارانهای میسازد، اما در کشورهای دیگر میبینیم که چقدر سریالها و برنامههای قدرتمند میسازند و با همین سریالها مردم را در خانه نگاه میدارند؛ ما یک شبکه نمایش خانگی هم داریم که آن هم ضعیف است، در واقع همه چیزمان به همه چیزمان میآید.
اصلا نباید انتظار داشته باشیم که مردم کوچه و بازار بیایند و تئاتر ببینند. آنها همان کسانی هستند که با یک بسته تخمه با لذت به تماشای فوتبال مینشینند. همان آدم آیا میرود کتاب بخواند؟
اشتباه است که انتظار داشته باشیم همه مردم به دیدن تئاتر بیایندیعنی شما معتقدید تئاتر برای همه مردم نیست و قشر خاصی باید تئاتر ببینند؟ مگر تئاتر برای این نیست که مردم را به اندیشیدن تشویق کند؟نعیمی: تئاتر برای تشویق به اندیشیدن است، اما نه برای همه مردم؛ قرار نیست همه مردم اهل اندیشه و تفکر و تحلیلهای فلسفی و سیاسی باشند. مردم باید به صورت عادی زندگیشان را بکنند، به تفریحاتشان برسند، هیچ لزومی ندارد که همه مردم اندیشمند باشند. در تمام دنیا مردم به همین شکل هستند، مگر در کشورهای خارجی همه اهل مطالعه و اندیشه هستند؟ خیر اصلا اینطور نیست. باید آداب شهرنشینی و تمدن را به مردم یاد داد، اما نباید به آنها بگوییم همه باید اندیشمند باشند.
اشتباه است که انتظار داشته باشیم همه مردم به دیدن تئاتر بیایند، میشود مردم را با گونههای عام تئاتر سرگرم کرد، اما لازم نیست به همه مردم بگوییم فلان تئاتر را ببینند، برخی نمایشنامهها برای طبقه عادی جامعه نوشته نشده است و از درک آنها خارج است، اما یک هنرمند واقعی کسی است که طوری بنویسد و اثرش را کارگردانی کند که اگر یک تماشاگر با سطح دانش پایین هم در سالن حضور داشته باشد به اندازه خودش از دیدن آن نمایش بهرهمند شود و مخاطب خاص هم به چیزهایی که میخواهد برسد.
وقتی که من امروز مینشینم و میخواهم نمایشنامه بنویسم به این حرف شکسپیر که میگوید داستان بگویید فکر میکنم و سعی میکنم در تمام نمایشنامه هایم داستان داشته باشم، چون تمام مردم دنیا در تمام سطوح ادراک داستان شنیدن و دیدن را دوست دارند، آن وقت در قالب این داستان مقداری از فهم و دانش خودم را میگنجانم و این قسمت از نمایشنامه بدون این که بخواهم در داستان ساری و جاری میشود. باید خوراک مناسب به هر کسی بدهیم، چرا فکر میکنیم همه مردم باید در یک سطح باشند و همه مثل هم فکر کنند و تئاتر ببینند و کتاب بخوانند.
مردم عادی تلویزیون دارند، سینما دارند و میتوانند بروند «چارچنگولی» ببینند، «هزارپا» و «تگزاس» را ببینند. خیلی از مردم واقعا از دیدن فیلمی مانند «درباره الی» لذت نمیبرند، مردم عادی از دیدن «هامون» لذت نمیبرند. دیدن فیلم «طبیعت بی جان» سهراب شهید ثالث چه لذتی برای عامه مردم دارد؟ ما باید به هرکسی متناسب با خودش، خوراک مناسب فکری بدهیم.
آموزشگاههای ما اغلب کلاشی و کلاهبرداری میکننددر مورد اهمیت دانشگاهها و آموزشگاههای بازیگری مقداری صحبت کنیم. به نظر میرسد این مراکز تنها کاری که میکنند این است که هنرجویان را به پروژههای مختلف در قبال دریافت هزینهای معرفی کنند و عملا هیچ آموزش مفیدی در این مراکز صورت نمیگیرد. چرا کارگردانان سینما به تماشای تئاتر نمیروند تا از بازیگران توانمند تئاتر برای پروژه هایشان استفاده کنند؟نعیمی: اساسا گرانترین هنر دنیا، هنر بازیگری است؛ چون ابزار بازیگر روح و جسم او است. بازیگری شعبده بازی نیست بلکه جادوگری است، برای من بازیگری فقط مهارت نیست بلکه هنر است. شعبده باز وقتی در برابر شما میخواهد برنامه اجرا کند تنها میتواند شما را سرگرم کند، اما وقتی یک جادوگر را میبینید مسحور او میشوید. برای همین است که شما در برابر بازی رابرت دنیرو در فیلم گاو خشمگین و... با دهان باز و حیرت نگاه میکند، چون شما با یک جادوگر طرف هستید.
آموزشگاهها و دانشگاههای بازیگری در کشور ما فقط شعبده بازی را به هنرجویان آموزش میدهند، آنها به هیچ وجه قادر نیستند اصول اولیه و مبانی بازیگری را به هنرجو آموزش دهند، میدانید چرا؟ چون اول از همه باید تست بگیرند که آیا آن شخص به درد بازیگری میخورد یا نه که بعد از آن تحت تعلیم قرار بگیرد. اما آموزشگاههای ما بدون هیچ اصولی هر کس که بخواهد را ثبت نام میکنند چرا؟ چون میخواهند پول بگیرند؛ این کلاشی و کلاهبرداری است.
آن چیزی که تحت عنوان آموزش بازیگری در آموزشگاهها و دانشگاههای ما اتفاق میافتد فقط یک شوخی است و هیچ حساب و کتابی برای ثبت نام وجود ندارد.
تئاتر تنها هنری است که به گل نشسته است به نظر شما در زمان شیوع ویروس کرونا از ابتدا تا به حال، وضعیت تئاتر درست مدیریت شده است؟نعیمی: من که الان در مقابل شما هستم در تمام دانشگاههای ایران تدریس کرده ام، آیا الان میتوانم ثابت کنم که شغل من درام نویسی و کارگردانی است؟ خیر، چون هنوز تئاتر شغل نیست. شغل من هنوز به رسمیت شناخته نشده است؛ متاسفانه زمان قبل از انقلاب هم تئاتر را به عنوان شغل به رسمیت نمیشناختند؛ تازه الان بعد از ۱۰۰ سال حضور تئاتر در ایران ۳ وزارتخانه به این نتیجه رسیده اند که تئاتر را هم به عنوان شغل بپذیریم، اما هنوز تصویب نشده است. آیا در این زمان کرونا من بیمه بیکاری دارم؟ خیر.
۸ ماه از شروع شیوع کرونا در ایران میگذرد، اما هنوز وزیر ارشاد و معاونت هنری ارشاد نتوانسته اعلام کند چه برنامهای برای زندگی و معیشت اهالی تئاتر دارد، زندگی تئاتریها با اهالی موسیقی و سینما فرق دارد؛ در این مدت اهالی موسیقی و سینما باز هم فعالیت داشته اند، اما اهالی تئاتر کاملا بیکار بوده اند، اهالی سینما و تلویزیون توانسته اند راهکاری برای کار کردن در این شرایط پیدا کنند و خوب هم پیش رفته اند، اما تئاتر چه کرده است؟ هیچ.
تئاتر تنها هنری است که به گل نشسته است، من یقه مسئولان را میچسبم و میگویم که شما ما را فراموش کرده اید، حتی به عنوان یک انسان و شهروند.
مسئولانی که هیچ کاری برای این هنرمندان نمیکنند باید استعفا بدهندسازمان برنامه و بودجه باید یک بودجه محترمانه در اختیار وزارت ارشاد قرار میداد و وزارت ارشاد هم باید آن را در اختیار مرکز هنرهای نمایشی تا بتوانند آن را به هنرمندان بپردازند. باید به تئاتریها کمک کنند که معیشتشان دچار خسران نشود و بتوانند زنده بمانند بعد انتظار کار کردن از ما باشند.
بسیاری از هنرمندان شریف تئاتر در این چند ماه برای تامین معیشتشان به کارهایی دست میزنند که حتی گفتنش هم شرم آور است و مسئولانی که هیچ کاری برای این هنرمندان نمیکنند باید استعفا بدهند. پیش بینی من از این وضعیت برای تئاتر اصلا خوب نیست.
امیدوارم که امسال اصلا جشنواره برگزار نشودبا همه این اوصاف، در مورد نحوه برگزاری جشنواره تئاتر فجر امسال با توجه به شیوع کرونا و تجربه شخصیتان چه راهکاری دارید؟نعیمی: شنیدم که آقای مسافرآستانه دبیر جشنواره فجر گفتند که امسال بخش بین المللی از جشنواره حذف شده است، امیدوارم که امسال اصلا جشنواره برگزار نشود و بودجه آن را به تئاترهایی که قرار است روی صحنه بروند اختصاص دهند. پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند و تئاتر را دوباره زنده کنند، نباید بگذارند این ارتباط قطع شود؛ وجود تئاتر پویا و فعال در یک کشور به معنای میزان آزادی بیان در آن کشور است. لطفا نگذارید که این زنجیر پاره شود.