آزادی خرمشهر
به مناسبت ۳ خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر
امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را میدیدیم. بچهها توسط بیسیم شهادتنامه خود را میگفتند و یک نفر پشت بیسیم یادداشت میکرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچهها میخواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم، بعد بمیریم. تانکها همه طرف را میزدند و پیش میآمدند. با رسیدن آنها به فاصله ۱۵۰ متری دستور آتش دادم. ۴ آرپیجی داشتیم، با بلند شدن از گودال، نخستین تانک را بچهها زدند.
کد خبر: ۱۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۰۲