جایگاه اقوام ایرانی در سیاست گذاری و نسبت آنها با هویت ملی
تعداد اخبار:۹

جایگاه اقوام ایرانی در سیاست گذاری و نسبت آنها با هویت ملی

امروزه ادبیات‌های علمی مختلفی در تحلیل اقلیت‌ها و نسبت سنجی میان آن‌ها و هویت غالب در علوم انسانی شکل‌گرفته است. گذشته از اقلیت‌های جدید که عمدتاً ناشی از انحرافات غرب جدید در عصر پست‌مدرن هستند، قومیت‌ها به‌عنوان یکی از اقلیت‌های جدی و تأثیرگذار در نسبت با هویت ملی، موردتوجه قرار ندارند. بحث از نسبت سنجی این هویت‌های قومی با هویت ملی به‌گونه‌ای که امنیت ملی و انسجام یک کشور را مخدوش نسازد یکی از مهم‌ترین مسائل اندیشمندان و سیاست‌گذاران هر کشور است. کشور ما نیز به‌عنوان رنگین‌کمان اقوام کم‌وبیش با مسئله واگرایی‌های قومی در دوره‌های مختلف تاریخی خود درگیر بوده است. اگر بخواهیم با نوعی آشنایی‌زدایی با این عرصه مواجه شویم جای طرح این پرسش وجود دارد که اقوام در کشور ما از چه زمانی تبدیل به یک اقلیت شده‌اند؟ البته می‌توان از این نیز عقب‌تر رفته و اینگونه پرسش نمود که آیا از اساس اقوام در ایران یک اقلیت در برابر هویت ملی هستند؟ در پاسخ این پرسش‌ها باید دانست که کشور ما در دو برهه درگیر نوعی پروژه ملت‌سازی بوده است، نخست در عهد صفویه با محوریت شیعه و ایران و سپس در عهد پهلوی با محوریت ناسیونالیسم باستان گرا که طی آن با محوریت قرار دادن تصویری انتزاعی از ایران، اقوام ایرانی به‌عنوان دیگری هویت ملی لحاظ شده و تلاشی برای ادغام آنان در هویت ملی صورت گرفت. از همین رو باید گفت که سرآغاز جدی واگرایی‌های قومی در کشور ما به تشکیل دولت ملی با قرائتی انقباضی از مقوله هویت بازمی‌گردد.
جهانی شدن در نهایت به رستاخیز قومیت‌ها می‌انجامد؟

جهانی شدن در نهایت به رستاخیز قومیت‌ها می‌انجامد؟

برخی جهانی شدن را خصوصا با تأکید بر بعد اقتصادی آن، یک تهدید و خطر جدی برای قومیت‌ها می‌دانند. از منظر این گروه جهانی شدن به واسطه گسترش ارتباطات، افزایش مهاجرت‌ها، ازدواج‌های بین قومی، گسترش سبک زندگی شهری و از همه مهم‌تر، گسترش سرمایه‌داری و شیوه مصرف صنعتی، در نهایت منجر به کاهش حساسیت‌های قومی و تبدیل شدن آن‌ها به پس زمینه‌ای بی روح در هویت اشخاص می‌شود.
چگونه مرکز گرایی به واگرایی قومی می‌انجامد؟

چگونه مرکز گرایی به واگرایی قومی می‌انجامد؟

این مردم شهدای خودشان را داشته‌اند، قهرمان‌هایی در مسیر انقلاب و جنگ داشته‌اند که با آن‌ها احساس نزدیکی می‌کنند، وقتی شما این‌ها را به دست فراموشی بسپارید و تلاش کنید روایت مرکز محور از انقلاب ارائه کنید، این جوان دیگر احساس همبستگی با شما نمی‌کند. مدل‌های اقتصادی که می‌آورند مدل‌های اقتصادی مرکز است، لذا در اینجا جواب نمی‌دهند و شکست می‌خورند. مدام مدل‌ها رنگ و پوسته خود را تلاش می‌کنند بومی نشان دهند، برای مثال مدیر طرح در منطقه لباس بلوچی می‌پوشد، غذای بلوچی بخورد یا تلاش می‌کند رویداد‌های محلی را شناسایی و در آن تأثیر بگذارد، اما باز همان هویت مرکز محور در محتوای کار‌ها عرضه می‌شود.
قومیت‌زدایی و همانندسازی در برنامه‌های پهلوی دوم

قومیت‌زدایی و همانندسازی در برنامه‌های پهلوی دوم

نخستین سیاست که وجهی پنهان‌تر نیز داشت، تلاش برای گسترش شهرنشینی در میان اقوام ایرانی بود. پهلوی دوم به‌درستی دریافته بود که مدرنیته توانایی کاهش حساسیت‌های قومی در ایران را دارد. در نظریه نوسازی که الگوی بسیاری از کشور‌ها ازجمله ایران دوره‌ی پهلوی بود این دیدگاه ترویج می‌شد که با نوسازی جامعه یعنی صنعتی شدن و تغییر در ساخت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مناسبات قومی جای خود را به هویت‌ها و روابط جدیدی می‌دهند که با روح جامعه مدرن همسو هستند.
وقتی که تیمسار‌ها جراح فرهنگ اقوام می‌شوند!

وقتی که تیمسار‌ها جراح فرهنگ اقوام می‌شوند!

نگاه بی‌فرهنگ دانستن اقوام ایرانی مبتنی بر اندیشه‌های غربی، جوامع غیرشهری را ماقبل فرهنگ و تمدن دانسته و همین انگاره مانع از درک صحیح فرهنگ و ظرفیت‌های اقوام بوده است. انگاره بی‌فرهنگ دانستن اقوام ایرانی گذشته از درک نادرستی که در مواجهه با آنان ایجاد می‌کند، منجر به ایجاد رابطه ستیز و تخاصم بوده است. این رابطه خصوصاً با میل به تحول بنیادین در فرهنگ اقوام ایرانی از ناحیه حاکمیت تقویت می‌شده است.
فضای مجازی و توسعۀ تکثّر فرهنگی؛ تأثیر و مطلوبیت

فضای مجازی و توسعۀ تکثّر فرهنگی؛ تأثیر و مطلوبیت

تصوّر غالب آن است که فراگیر شدن فضای مجازی به عدم موجودیت‌ها و هویت‌های ملی-محلی و ادغام آن‌ها در یک موجودیت و هویت واحد جهانی انجامیده است. گسترش فضای مجازی واجد ظرفیت‌هایی برای تقویت فرهنگ‌ها و هویت‌های محلی-قومی است و تقویت این فرهنگ‌ها و هویت‌ها نه‌تنها لزوما در تضاد با هویت و فرهنگ ملی قرار نمی‌گیرد، بلکه می‌تواند تقویت‌کنندۀ آن باشد.
مدارس نوین پیشران‌های ایدئولوژیک حکومت پهلوی!

مدارس نوین پیشران‌های ایدئولوژیک حکومت پهلوی!

در رویکرد جدید، تلاش گسترده‌ای صورت گرفت تا در مناطق قومی از طریق راه‌اندازی مدارس نوین، با رواج زبان فارسی و تاریخ مشترک، نوعی یکدستی فرهنگی ایجاد شود. رویکرد جدید حاکم تقریباً مدارس خصوصی را از کار انداخته و فرایند آموزش در قالب مدارس دولتی و یا دارالتربیت‌های شبانه‌روزی عشایری دنبال می‌شد.
سرمایه‌داری برای خنثی‌کردن دیگران به خرده‌فرهنگ‌ها اجازه هویت‌یابی می‌دهد

سرمایه‌داری برای خنثی‌کردن دیگران به خرده‌فرهنگ‌ها اجازه هویت‌یابی می‌دهد

جهانی‌شدن تنها به تقویت پوسته و ظاهر اقوام کمک کرده است، در غیر این صورت محتوای آنها به نفع طبقه متوسط مدرن شهری تهی شده است. یعنی شما بر موضوع لباس اقوام، رقص‌های محلی، موسیقی، زبان و... تمرکز دارید و به تقویت آنان کمک می‌کنید، اما محتوای فرهنگ که عبارت بود از شیوه زیست، روابط اجتماعی و نوع نگاه آنان به عالم را تغییر داده‌اید.
مقاومت فرهنگی در مواجهه با جهانی‌سازی در سطح اقوام ما جاری است

مقاومت فرهنگی در مواجهه با جهانی‌سازی در سطح اقوام ما جاری است

در جامعه ایران که ارتباطات میان‌فردی بسیار قوی است گاهی اوقات این ارتباطات می‌تواند در برابر جهانی‌سازی به‌مثابه ترمز عمل کند. برای مثال شما همجنس‌بازی، ازدواج سفید، فرهنگ پت و... را نگاه کنید، چنین اموری در جوامع سنتی به‌راحتی رخ نمی‌دهد. این‌ها برخی از تجلیات جهانی‌سازی است.
منفعت و قدرت، شکاف‌های قومی در کشور را فعال می‌کند

منفعت و قدرت، شکاف‌های قومی در کشور را فعال می‌کند

به نظر من شکاف‌های قومی خیلی به انقلاب اسلامی بازنمی‌گردد. به دلیل اینکه شما در انقلاب اسلامی با یک مشارکت همگانی مواجه بودید. همه اقوام، همه گروه‌ها، همه صنوف و... در آن حضور فعال داشتند. اتفاقی که بعداً می‌افتد به رخدادهای بعد از انقلاب باز می‌گردد.