اینکه ریشه‌های رفعت نظر و سعه منظر در مذاهب و نحله‌های اسلامی در کجاست در این یادداشت مورد تأمل و بازبینی قرارگرفته است؛ زیرا برخی معتقد هستند که بنیان‌ها و ساختار مکاتب فقهی برادران اهل تسنن نقش تعیین‌کننده‌ای در رویه بلندنظری در پیروان آن‌ها دارند، اما به دلایلی که در اینجا ارائه خواهد شد مکاتب فقهی نمی‌توانند چندان نقش تعیین‌کننده‌ای در وحدت اسلامی ایفا کند.

گروه وحدت فرهنگ سدید- شعیب یاری: در بسیاری از ادیان و نحله‌ها، هر یک از مذاهب و فرقه‌های دینی خود به برخی مکاتب فکری و فقهی تقسیم می‌شوند که در میان پیروان دین اسلام نیز این نکته صادق است. به‌طوری که در مذهب اهل تسنن چهار مکتب فقهی (حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی) و پنج مکتب کلامی (اشعری، معتزلی، ماتریدی، اهل حدیث و سلفیه) و چندین مکتب طریقتی وجود دارد. اینکه دیدگاه پیروان هر یک از این مکاتب نسبت به سایر مکاتب و حتی مذاهب و ادیان چگونه باشد و در مواجهه با آن‌ها چه رویه و برخوردی اتخاذ شود از علائم مهم نشان‌دهنده وسعت نظر در آن مشرب فکری است.

اینکه ریشه‌های رفعت نظر و سعه منظر در مذاهب و نحله اسلامی در کجاست در این یادداشت مورد تأمل و بازبینی قرارگرفته است؛ زیرا برخی معتقد هستند که بنیان‌ها و ساختار مکاتب فقهی برادران اهل تسنن نقش تعیین‌کننده‌ای در رویه بلندنظری در پیروان آن‌ها دارند. ازاین‌رو استدلال می‌کنند که گرایش به مکتب فقهی شافعی از آنجاکه از بیشترین شباهت در مبانی و احکام فقهی با تشیع برخوردار است، می‌تواند موجبات وحدت بیشتر میان پیروان مذاهب اسلامی را ایجاد کند. یا برخی دیگر با طرح این مسئله که بنیان استدلالی مکتب حنفی بر پایه رأی است، فلذا سعه‌صدر و تحمل رویکردها و دیدگاه‌های مختلف در این مکتب فقهی بسیار زیاد بوده، می‌توان از این خصوصیت در پایه‌ریزی وحدت اسلامی بهره جست. از سوی دیگر چنین به نظر می‌رسد که مکتب فقهی حنبلی که در مبنای استدلالی و فقهی خود از رویکرد بسیار ظاهرگرایانه‌ای نسبت به فهم از آیات و سنت برخوردار بوده و تفاسیر عقل‌گرایانه دیگر را نفی می‌کند، سدی در برابر شکل‌گیری وحدت اسلامی است؛ اما به دلایلی که در اینجا ارائه خواهد شد مکاتب فقهی نمی‌توانند چندان نقش تعیین‌کننده‌ای در وحدت اسلامی ایفا کند. به‌بیان‌ دیگر انگیزه و منشأ رغبت به موضوع وحدت اسلامی را در جای دیگری باید یافت؛ زیرا تنش‌هایی که در پاره‌ای موارد، میان پیروان مکتب فقهی شافعی و همچنین حنفی با سایر مذاهب و نحله اسلامی در سابقه تعامل میان پیروان مذاهب اسلامی رخ‌داده بسیار سهمگین بوده است و نشان از ریشه‌های تمایل آن‌ها به حذف دیگری داشته است (مانند فعالیت‌های تروریستی گروهک ریگی که پیرو مکتب حنفی بوده‌اند). به‌نحوی‌که شاید در میان پیروان مکاتب فقهی دیگر حداقل در همان زمان روی نداده باشد.

برخی دیگر وجود گرایش به تصوف را به‌عنوان زمینه اصلی شکل‌گیری وحدت اسلامی معرفی می‌کنند و برآنند که درصورتی‌که تصوف باروحیه تسامحی که به‌واسطه دوری از مواهب دنیا و مطامع نفسانی در ذات خود به ارمغان می‌آورد و نیز محبت ورزی به قطب‌های تصوف که برخی از آن‌ها شخصیت‌های محبوب و پیشوایان مشترک میان مذاهب اسلامی هستند (حضرت علی (ع) و...)، رویکردهای تنگ نظرانه و افراطی را ریشه‌کن می‌سازد. گرچه نمی‌توان این مدعا یعنی مواهب گرایش به زهد و تصوف برای مسلمانان را رد کرد اما با توجه به برخی گزارش‌ها مبنی بر پیوستن تنی چند از افراد به داعش که به برخی از مکاتب طریقتی گرایش داشته‌اند، نمی‌توان نقش تصوف را در پایه‌ریزی وحدت اسلامی در سطح بسیار بالائی مؤثر تلقی کرد.

 

در اینجا به یکی از عوامل وحدت یا دوری از وحدت اشاره می شود. رویکرد کلامی پیروان مذاهب اسلامی یکی از ریشه‌های مهم گرایش یا عدم گرایش به وحدت اسلامی به نظر می‌رسد؛ زیرا رویکرد کلامی یکی از ملاک‌های نشان‌دهنده سعه منظر و به‌نوعی جهان‌بینی آن مکتب است. رویکرد کلامی به محتوای دین چندان ارتباطی ندارد، بلکه به حوزه معرفت‌شناختی و روش‌شناختی بررسی محتوا و مضامین دینی مربوط می‌شود. این نکته در معرفت از بدیهیات عقلی است که گرچه حقیقت یکی است، اما ادراک از حقیقت (ولو یک حقیقت ثابت) می‌تواند متفاوت و گاهی متضاد با همدیگر باشد؛ بنابراین هر مکتب فکری می‌تواند ادعا کند که به درک حقیقت رسیده است و از باور خود دفاع کند و یا حتی می‌تواند فهم سایر مکاتب فکری یا صاحب‌نظران را مورد چالش قرار دهد، اما چنانچه یک مکتب، فهم خود از واقعیت را یگانه ادراک متصور از حقیقت قلمداد کند و بر آن باشد که هرگونه استنتاج و تلاش علمی دیگر برای ادراک حقیقت، باطل بوده و هیچ‌کس دیگری نمی‌تواند کمکی به ادراک بهتر حقیقت کند، بستر تنگ نظرانه ای را اتخاذ کرده و دایره حقیقت را محدود به دروازه دید خود کرده است؛ به‌ویژه در فهم از دین که بیشترین و بزرگ‌ترین گستره حقیقت در جهان را دارد و ریشه آن به خارج از محدوده زمین بازمی‌گردد. تصور اینکه فردی در گوشه‌ای از جغرافیا در حال زندگی باشد و ادعا کند که همه حقیقت را می‌تواند از جانب خدا گرفته و در اختیار دیگران قرار دهد و از دین خدا حفاظت کند کمی مضحک و بچه‌گانه به نظر می‌رسد. بااین‌ وجود در طول تاریخ چه در حوزه علم و چه در حوزه دین و یا سایر حوزه‌ها، چنین ادعاهایی مطرح‌شده است که به نفی هرگونه فهمی از دیگر ادراکات، منتهی شده است. این مدعا آن‌گونه که پیداست فی‌نفسه وحدت طلب و همگرا نمی‌تواند با دیگر دیدگاه‌ها باشد؛ اما تهدید اصلی آنجاست که برخی از صاحب‌نظران برای دیگر صاحب‌نظران هیچ‌گونه ارزش و یا اعتبار جانی، مالی و عرضی قائل نبوده و معتقد باشند که در صورت اظهار وجود آنان باید موجودیتشان را به خطر انداخت!

 آنچه در مورد مکتب کلامی سلفیه در میان اهل سنت گفته می‌شود متوجه رویکرد تنگ نظرانه آن نحله نسبت به فهم دینی و محدود ساختن آن به فهم ظاهری از آیات و روایات است؛ به‌نحوی‌که خود را از جرگه دیگر برادران اهل سنت جدا می‌کنند و معتقدند در شیوه استنتاجات دینی نباید به نوع ادراک اسلاف خود (صحابه پیامبر (ص) و تابعین و تابعین تابعین آن‌ها) بلکه به جزئیات عملکرد آن‌ها باید ورود یافته و حقی برای تفسیر متون دینی برای احدی وجود ندارد. بدین گونه بسیاری از اعمال سایر نحله‌های دینی (اعم از اهل تسنن و تشیع) نشان از شرک فاعل آن‌ها است. سلفیه انواع و اقسامی دارد که یک قسم آن سلفیه تکفیری است که معتقد است مابقی نحله‌های دینی کافر بوده و در صورت تحقق شرایط باید علیه آن‌ها جهاد کرد. تا آنجا پیش می‌روند که برخی از آن‌ها فرد مسلمان مرتکب گناه و یا فردی که از ابزارآلات مدرن استفاده می‌کند را تکفیر کرده و مستحق اعدام می‌دانند! این شیوه درک از معارف دینی در ذات خود، شأن و جایگاهی را برای هیچ‌گونه تفسیر از سوی صاحب‌نظران مختلف اسلامی باز نگذاشته و ذاتاً وحدت گریز است. تنها به یک شیوه می‌توان با صاحبان این فرقه به وحدت دست‌یافت و آن عبارت است از اینکه به یکی از آن‌ها بدل شد! در این صورت است که می‌توان به خیل سلفیان تکفیری راه یافت که به دلیل اختلافات فراوان در میان خود با یکدیگر دچار تنش‌های فراوان بوده و به انهدام همدیگر تلاش می‌کنند؛ مانند اختلافات میان گروه‌های داعش، النصره، القاعده (شبه سلفی) و... که در مواقعی به جنگ در میان خود دامن زده‌اند و سعی در حذف دیگری دارند.

ارسال نظر
captcha