به گزارش فرهنگ سدید، شهریار زرشناس در گفتوگویی که با روزنامه جامجم داشته به ریشهها و زمینههای اعتراضات اخیر در فرانسه پرداخته است که در ادامه می آید:
شهروندان فرانسه مدتهاست دست به اعتراضاتی علیه دولت این کشور زدهاند. به نظر شما ریشه این اعتراضات کجاست؟
بررسی تحولات اقتصادی اجتماعی کشورهای سرمایهداری متروپل امپریالیستی از دهه 1970 به بعد نشان میدهد این کشورها از سالهای میانه 1970 دستخوش نوعی بحران شدند که خودشان آن را بحران نزولی شدن نرخ سود سرمایه نامیدند. در پی بروز این بحران به این نتیجه رسیدند که الگوی اقتصادی-اجتماعی خود را که تا آن زمان الگوی سرمایهداری های سوسیال دموکرات بود تغییر دهند. هدف اصلی این بود که مانع تداوم نزولی شدن نرخ رشد سرمایه شوند به همین منظور به سمت الگویی رفتند که تحت عنوان نئولیبرال میشناسیم و به تدریج در کشورهای سرمایهداری امپریالیستی حاکم شد.
این سیاست ها ویژگیهایی داشت، از جمله اینکه سعی میکردند از طریق کاستن از سیاستهای مبتنی بر حمایت از اقشار فرودست (نظیر بیکاری، بازنشستگی و خدمات درمانی)؛ امکان بازدهی یا افزایش نرخ سود سرمایه را برای سرمایهداران فراهم کنند. در واقع این سیاستها با تشدید فشار بر طبقه کارگر، موجب افزایش سود سرمایهداران میشد و طبیعی بود که این سیاستها گرچه ممکن بود روند نزولی نرخ رشد سرمایه را کم و یا حتی متوقف کند اما بیتردید موجب تشدید فاصله طبقاتی و افزایش فقر و طبیعتا موجب نارضایتی میشود.
با اجرایی شدن این سیاستها از اواخر 1970 به بعد، نتایجش به تدریج در بدنه اجتماعی کشورهای سرمایهداری متروپل ظاهر شد. نخستین نمونه آن را میتوانیم در دهه 1990 با افزایش اعتراضات اجتماعی یا سالهای 2000 در شبهای مونیخ، شورشهای متعدد پاریس، شورشهای استکلهم، شورش لندن در 2011 و نظایر آن دید. اما سیاستهای نئولیبرال علیرغم اعتراضات مردمی در کشورهای سرمایهداری امپریالیستی همچنان تداوم یافت.
آیا تحولاتی که امروز در فرانسه در جریان است از جنس همان اعتراضاتی است که در گذشته در این کشور و سایر کشورهای اروپایی که اشاره کردید وجود داشته یا اینکه اعتراضات جلیقهزردها متفاوت است؟
آنچه امروز در فرانسه شاهدیم نقطه عطف در تقابل بدنه اکثریت کارگران فرودست و کم درآمد جامعه فرانسه با سیاستهای سرمایهداری نئولیبرالی است. این تقابل امروز در فرانسه به چند دلیل به نقطه عطف خود رسیده است.
چیزی که امروز در فرانسه میبینیم تجسم ناتوانی و زمینگیر شدن سیاستهای اقتصادی سرمایهداری نئولیبرال در یک کشور متروپل امپریالیستی است. در واقع اتفاقات امروز پاریس، یکی از ویژگیهای سیاستهای اقتصادی مکرون از زمانی که به قدرت رسیده این است که تمام روندهای سیاستگذاری نئولیبرالی را بشدت تشدید کرده است، حتی در مقایسه با رییسجمهور قبلی این کشور یعنی اولاند در حرف و عمل خیلی بیشتر تعلقات نئولیبرالی دارد و مشخصه سیاستهای مکرون، ترغیب فزاینده روندهای نئولیبرالیسیون در اقتصاد فرانسه است، اقتصاد این کشور سرمایهداری متروپل امپریالیستی است، حتی این اقتصاد که توان اجرایی کردن کامل سیاستهای نئولیبرالی را ندارد و از زمانیکه مکرون رییسجمهور شده و سعی کرده این موضوع را به طور کامل اجرا کند به صورت مکرر موجب بروز شورشهای اجتماعی شده است.
فرانسه امروز در اعتراض به سیاست های سرمایه داری نئولیبرال در دو قدمی انقلاب ایستاده است، اگر مکرون و نخست وزیر فرانسه در قبال این موج عقبنشینی نمیکردند و قول نمیدادند که مالیات سوخت و افزایش قیمت گاز و برق را کاهش میدهند بی تردید حرکت جلیقه زردها تبدل به انقلاب تمام عیار سیاسی در فرانسه می شد.
همین الان که مکرون عقب نشینی کرده و دستور توقف افزایش قیمت نفت و سوخت و مالیات را داده است این احتمال وجود دارد که حرکت جلیقه زردها سیر صعودی و پیشرونده داشته باشد، غیر از جلیقهزردها، 84 درصد مردم فرانسه از جنبش حمایت میکنند، نکته مهم تر اینکه برخی پژواک های جنبش نیز در بروکسل و برخی شهرهای هلند دیده شد و نشان میدهد چقدر جوامع سرمایه داری امپریالیستی متروپل امروز آمادگی و استعداد اعتراض ها و انقلاب های فقرا علیه سیاست های اقتصادی سرمایه داری نئولیبرال را دارند.
این روند برای ما با معناست ونشان می دهد این سیاست ها حتی در این کشورها بحران ایجاد کرده چه برسد به کشوری در شرایط ما. در واقع سیاستهای نئولیبرالی، سیاستهایی زمینگیر، ناتوان و ناکارآمد هستند و با روشنی و قاطعیت میتوان گفت سیاستهایی شکستخوردهاند.
حوادث فرانسه چه درسهایی برای مسئولان ما میتواند داشته باشد؟
مسئولان ما باید دقت کنند. ما در کشورمان مدیرانی داریم که به طور جدی از نسخههای نئولیبرالی به عنوان حقایق علمی و جدیدترین نسخههای رهگشا در اقتصاد استقبال میکند و در حال اجرایی کردن آنهاست. اجرایی کردن این نسخههای نئولیبرالی در شرایط ایران امروز، انبوهی از بحرانها و مشکلات اقتصادی را ایجاد کرده و میکند. الان میبینیم این سیاستها در یکی از کانونهای سرمایهداری امپریالیستی اروپا و یکی از کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا، چه نتایج فاجعهباری به وجود آورده است و چگونه موجب بروز اعتراضات اجتماعی شده است. این بزرگترین درس میتواند برای مسئولان و سیاستگذاران اقتصادی ما باشد تا اینقدر به نسخههای نئولیبرالی نچسبند و متوجه شوند که نسخههای اقتصادی نئولیبرالی حتی در کشورهای سرمایهداری متروپل امپریالیستی، بحرانزا است چه برسد به کشوری مثل ایران. این نکته را هم باید توجه کرد که فرانسه در میان کشورهای سرمایهداری امپریالیستی اروپا از نظر استعداد برای بروز تحولات سیاسی، پیشتاز و پیشگام است. مثلا نقطه شروع انقلاب 1848 که در کل اروپا فراگیر شد فرانسه بود. نقطه کانونی جنبش 1968 که موسوم به جنبش ماه می است و موج آن حتی به آمریکا هم رسید فرانسه بود. الان هم میبینیم که کانون حرکتهای ضدسرمایهداری نئولیبرال در اروپا اگرچه نمونههای دیگری از آن در لندن، استکهلم، مونیخ بروکسل و خیلی جاهای دیگر دیده شده است، فرانسه است. این به ما نشان میدهد که ایدئولوژی نئولیبرالیسم در مهد خودش و در کانون و سرزمین اصلی خودش کاملا زمینگیر شده است.
* درباره نسخهبرداری از سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی در ایران، کمی توضیح دادید. در این زمینه و اینکه چه جریانهایی بیشتر پیرو این سیاستها هستند توضیح میدهید؟
- سیاستهای اقتصادی که از سال 1368 در ایران نهادینه و ریلگذاری شد و سیاستهای اقتصادی که اکنون در کشور ما حاکم است سیاستهای نئولیبرالی است و تمام مولفههای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی را در شرایط فعلی اقتصاد ایران داریم. بسیاری از ناکارامدیهای امروز اقتصاد ما ناشی از سیاستهای نئولیبرالی است و در این تردیدی نیست. نوع خصوصیسازی که در ایران اجرایی شد خصوصیسازی نئولیبرالی بود. سیاست تعدیلی که در ایران اعمال شد تعدیل نئولیبرالی بود و یا روندهایی که در سیاستهای اقتصادی در حوزههای سرمایهگذاری اجرا شد از جمله سیاستهای بانکی، سیاستهای نئولیبرالی بود. حتی نحوه مقابله با تورم در دولت یازدهم که خیلی به آن افتخار میکردند و میگفتند تورم را تک رقمی کردهاند (فارغ از اینکه چقدر واقعیت دارد) نحوه این سیاستها سیاستهای پولی نئولیبرالی بود. دقیقا هم همین سیاستها منجر به یک رکود فراگیر شد که یک موج انفجار تورمی در پی داشت و باعث بروز مشکلات فعلی اقتصادی در کشور شده است. ما امروز بنا بر آمارهای رسمی، تورمی بالای 30 درصد داریم (من فکر میکنم حتی بیشتر از اینهاست). اینها نتیجه همان ناتوانی و زمینگیری و عقیم بودن نسخه نئولیبرالی است که من میگویم.
* در ماجراهای فرانسه به جز اشتباه بودن سیاستهای اقتصادی، آیا عوامل دیگری هم نقش داشتند؟
- نه به اعتقاد من معترضان مردم مستضعف و بیپناه فرانسه هستند که زیر فشار اقتصاد سرمایهداری نئولیبرالی، خرد شدهاند و به خیابان آمدهاند. اما رسانههای امپریالیستی آنچنان به صورت حرفهای علیه این شورشها کار کردند که خیلیها در فهم علت اصلی این تحولات ناموفق هستند و به دنبال عوامل جانبی در این شورشها میگردند. در حالی که شورشها ناشی از سیاستهای ضدروشنگری است که نظام جهانی سلطه در حوزه رسانه دنبال کرده است.
* درباره عملکرد رسانههای غربی در پوشش این تحولات، مصداقیتر میتوانید توضیح دهید؟
نوع پوششی که رسانههای امپریالیستی انجام میدهند پوششی کاملا گمراهکننده است. پوشش خبری بیبیسی، پوشش من و تو و حتی نحوه پوشش دادن سیانان را ببینید. این پوششها اصلا پوششهای روشنگری نیست. به عنوان مثل بیبیسی به صورت کاملا حرفهای طوری حرکت میکند که از باز کردن علل اصلی و ریشههای این تحولات خودداری میکند و خبررسانیهایش به نحوی است که خیلی وقتها ابعاد ماجرار را در مقیاس واقعی آن نشان نمیدهد. اینها خیلی حرفهای مساله را در عین حال که پوشش میدهند از واکاوی حقایق آن خودداری میکنند و چهره ماجرا را به شکل بسیار جالبی تحریف میکنند. آشوبهای فرانسه، اعتراضات مردم است. سیاستها اقتصادی نئولیبرالی استخوانهای مردم را خرد کرده و این سیاستها در هرجایی که اجرا شده همین بلا را بر سر مردم آورده است. شما فشار اقتصادی امروز بر مردم ایران را ببینید. بخش عمدهای از این فشار اقتصادی ناشی از سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی است که بر ما حاکم است. شکی نیست که تحریمها وجود دارند اما تنها 20 یا 30 درصد مشکلات به تحریمها برمیگردد. ما بیشتر از سوءمدیریت در داخل رنج میبریم و تاثیرگذاری تحریم زمانی تشدید میشود که سیاستهای داخلی ناموفق و غلط هستند.
باید به این نکته توجه داشت که نسخه اقتصادی نئولیبرالی نه در ایران و نه در هیچ کشور پیرامونی و نه در هیچ کشور متروپل امپریالیستی جواب نمیدهد و در همه جا فاجعه به بار میآورد. این سیاستها نتیجهای جز گسترش فقر و تشدید فاصله طبقاتی و غلبه نوعی مدیریت بیتفاوت غیرمسئول ندارد. این ویژگیهای نئولیبرالیسم است.
* آینده تحولات فرانسه را چگونه پیشبینی میکنید؟
اگر حتی امروز مقامات فرانسه بتوانند با ترفندهای مختلف جنبش جلیقهزردها را متوقف کنند بیتردید روند حرکت اعتراضی فقرا و حقوق بگیران، کارگران و مستضعفان در جوامع سرمایهداری امپریالیستی نسبت به سیاستهای نئولیبرالی متوقف نخواهد شد و این نشان میدهد که جان بدنه اجتماعی جوامع چه در کشورهای پیرامونی و چه در کشورهای متروپل علیه سیاستهای نئولیبرالی به لب رسیده و اینک علیه این سیاستها به میدان آمدهاند. ما باید خیلی به اتفاقاتی که در جریان است دقت کنیم. فرانسه امروز تا دوقدمی یک انقلاب سیاسی علیه هیات حاکمه نئولیبرال پیش رفته و واقعا دو قدم تا این انقلاب فاصله دارد. ممکن است دولتمردان فرانسه با عقبنشینی و تاکتیکهای مختلف و امتیازدهی، موفق شوند مانع شوند که این حرکت به یک انقلاب سیاسی تمامعیار منجر شود اما حتی اگر این کار را هم بکنند، نفس این اتفاقاتی که رخ داده دو چیز را به ما نشان میدهد. یکی اینکه نئولیبرالها را در عرصه اقتصادی مجبور به عقبنشینی خواهد کرد و حداقل در فرانسه این کار را کرده است و دوم اینکه زمینگیری و ناتوانی و عقیم بودن نسخه نئولیبرالی را یک بار دیگر به وضوح به ما نشان میدهد.